«مارکسیسم و فمینیسم»:
گفتگویی با
شهرزاد مجاب
به بهانهی انتشار این کتاب
فریبا: رفیق شهرزاد با توجه به کمبودِ وقت شما من مستقیما به سراغ سوالات میروم، چون فکر میکنم شما و فعالیتّهایتان در حیطهی جنبش بینالمللی زنان و به عنوان ِاستاد مطالعات زنان دردانشگاه تورنتو کاملا شناخته شده هستید.
من اول انتشار کتاب «مارکسیسم و فمینیسم» را به شما و سایر دستاندرکاران تهیه و نشر این کتاب تبریک میگویم.
میشود برای ما بگویید این کتاب قرار است به چه ضرورتی پاسخ دهد؟ چرا این پروژه را انجام دادید؟ چرا مفهوم مارکسیسم و فمینیسم مهم است؟
شهرزاد: این کتاب حاصل یک پروژهی تحقیقاتی ۵ ساله است. کاری دسته جمعی که با بازخوانی، بازنگریِ مارکسیسم و فمینیسم و تاریخ رشد سرمایهداری، کلونیالیسم و امپریالیسم شروع شد. ما یک گروه مطالعاتی تشکیل دادیم که در آن دانشجویانِ دورهی دکترا، محققین و استادهای رشتههای علمی مختلف مانند تاریخ، جامعهشناسی، مردم شناسی، آموزش، فلسفه و حقوق شرکت داشتند. محتوای کتاب بر اساس روش «ریموند ویلیامز» (Raymond Williams)، تئوریسین سرشناسِ فرهنگ و آموزش انگلیسی ـ ولش (Welsh) تبار تنظیم شده است. ویلیامز در کتاب «واژههای کلیدی: لغات و فرهنگ و جامعه»،۱ ۱۱۰ واژه مانند «فرهنگ»، «آموزش»، «خلق»، «امپریالیسم»، «رادیکال»، «کار» و غیره را توضیح میدهد. برای هر واژه از ریشهی لغوی آن (Etymology) شروع میکند و به تاریخِ کاربرد واژه و درکهای تئوریک و کاربرد علمی آنها میپردازد.
منظور از واژههای کلیدی (Keywords) در این پروژه همان است که «مفهوم» (Concept) نامیده میشود. مفهومها سنگِ بنا یا پایههای تئوری هستند و تئوری عالیترین فرم آگاهی است. انسان از طریق زبان و به ویژه مفاهیم توانسته است دنیا یا واقعیت مادی را بشناسد، از سطح به عمق برود و از ظاهر پدیدهها و پروسهها عبور کند و به ماهیت آنها برسد. با استفاده از مفاهیم است که ما از شناخت حسی به شناخت تعقلی میرسیم و میتوانیم از اشتباهاتی که حواس پنجگانه میکنند (مثلا اینکه زمین را مسطح میبینیم و نه کروی) دوری کنیم. پروسهی مفهومسازی (Conceptualization) خودش پروسهی مبارزه است ـ مبارزهی فکری، علمی، سیاسی، فلسفی و ایدئولوژیک، زیرا در بر گیرندهی روشهایی چون مشاهده، مقایسه، آنالیز و سنتز، تعمیم (Generalization)، تجرید (Abstraction)، استقرا (Induction)، قیاس (Deduction) است. در این پروسهی مفهومسازی تقابل و تضادِ دو فلسفه یا جهان بینی ماتریالیستی و ایدهآلیستی آشکار میشود.
در این کتاب گوشهای از مبارزه بر سر بعضی مفاهیم اصلی را میتوان دید. باید تأکید کنم که کتاب همهی مفاهیم اصلی را در بر نمیگیرد زیرا چنین مطالعهی جامعی نیاز به چندین جلد کتاب دارد. در این کتاب هم ما چند واژهی کلیدی را انتخاب کردیم. اساس انتخاب این واژهها یکی حضور متخصصینی بود که حاضر شدند چالش و مسئولیت بزرگِ توضیح و تحلیلِ واژهی مورد نظرشان را قبول کنند و دوم ضروری بودن درک و بازبینی جدید این واژهها برای بازسازی و سنتز نوینی دادن از مارکسیسم و فمینیسم. چالش اصلی در این بود که هر نویسنده میبایست توضیحِ تئوریک هر واژه را از دیدگاههای فمینیستی مطرح میکرد و به توضیح غالب مارکسیستی از همان واژه میپرداخت و سپس با دانش علمی امروز از مارکسیسم و فمینیسم توضیح نوینی از آن ارائه میداد. این واژهها عبارتند از دموکراسی، سرمایهی مالی، ایدئولوژی، امپریالیسم و انباشت اولیه، تئوریِ میان بُرشی (Intersectionality)، نیروی کار، ملت و ناسیونالیسم، پاتریارکی و پاتریارکیها، تولید و تولید نسل، تئوری دیدگاهی (Standpoint theory). بخش پایانی کتاب فصل مهمی است به نام «جنسیت بعد از طبقه» که نقد «تریسا ایبرت» (Teresa Ebert) به تئوریهای فمینیسم، پسامدرنیسم و پساساختارگراست، در مورد جدا کردن و نادیده گرفتنِ تحلیل طبقاتی از روابط جنسیتی.
نویسندهگانِ هر فصل عمدتا از متد دیالکتیکی و ماتریالیسم تاریخی استفاده میکنند تا به نقد دانش مارکسیسم و فمینیسم بپردازند. کتاب دو بخش اصلی دارد: بخش اول شامل سه فصل است که نکات اصلی تئوریک و تاریخی دانش فمینیستی و مارکسیستی را در مورد طبقه، پاتریارکی، جنسیت، نژاد، سرمایهداری، نئولیبرالیسم و امپریالیسم مطرح میکنند. دو فصل «روابط جنسیتی» و «مارکس در فمینیسم» را «فریگا هاگ» (Frigga Haug) یکی از با سابقهترین و سرشناسترین مارکسیستهای آلمانی نوشته است و فصل بسیار مهمِ «از مارکس بسازیم: تعمقی بر نژاد، جنسیت و طبقه» که رابطهی طبقه، نژاد و مارکسیسم را نقد کرده و توضیح میدهد، «هیمانی بنرجی» (Himani Bennerji) نوشته است.
مقدمهی این کتاب بر اساس تجربهی خودم از اوج و افول انقلاب مهم ۱۳۵۷ ایران و بر پایهی سالها درگیری در جنبش چپ و زنان در داخل و خارج از ایران نوشته شده است. نظرم این بود که برای نوشتن چنین مقدمهای از یک طرف من باید یک جمعبندی تاریخی از تجربهی خودم بدهم، از نسلی که بخشهایی از جنبش فمینیستی رادیکال و در سالهای پایانی دههی شصت و هفتاد را دیده است، از طرف دیگر چرخشِ تئوریکِ فمینیسم در دههی هشتاد را شاهد بودهام و از همه مهمتر شاهد و درگیر سربلند کردن و سرنگون شدنِ یک انقلاب مهم بودم. انقلاب ۱۳۵۷ ایران که معتقدم تا به امروز با عواقب شکست آن نه تنها مردم ایران و خاورمیانه بلکه جهان دست و پنجه نرم میکند. این مقدمه هم تحلیلی تئوریک و تاریخی از مفاهیمی مانند (Subjectivity) و عامل (Agency) میدهد و بخش مهمی از این فصل تلاشی است برای مطرح کردن یک تئوری مارکسیست-فمینیستی نوین بدین معنی که تئوری نوین انقلابی بسازیم که بتواند توانایی توضیح رابطهی بین پاتریارکی (مردسالاری)، سرمایهداری، امپریالیسم و بنیادگرایی را داشته باشد و هم راه حل متلاشی کردنِ این روابط را به ما نشان دهد. این تحلیل بسیار متفاوت از تحلیلهای امروز مارکسیستی فمینیستی حاکم در دنیای آکادمیک است. اما این به این معنا نیست که همهی فصلهای این کتاب از یک تئوری مارکسیستی-فمینیستی همگون استفاده میکنند. بعضی از این فصلها برای خود من قابل بحث هستند و در مواردی موافق تحلیلهای ارائه شده نیستم. اما ما این مسائل را هم بحث کردهایم و در نهایت کلیت این کتاب بر اساس بحثهای زیادی به این شکل نهایی درآمده است.
v اهمیت نظریهپردازیِ تئوریک چیست و چه تأثیری روی مبارزه برای رهایی زنان دارد؟
t اغراق نخواهد بود اگر بگویم که مبارزه در سطح مفاهیم بیانگر مبارزهای است که دو قرن است بین سرمایهداری و جنبش کمونیستی، بین پاتریارکی و زنان، بین دنیای کهن و دنیای نویی که باید بسازیم، و بین مارکسیسم و فمینیسم در جریان بوده است. دانش فمینیستی پیشرفتِ بسیاری در شناختِ نظام پاتریارکی کرده است اما این پیشرفت گامی به جلو و چند گامی به عقب بوده است. مثلا در سطح مفهومسازی، تئوری فمینیستی مفاهیمی مانند طبقه، مبارزهی طبقاتی، کار، استثمار، ستم، انقلاب، رهایی، ایدئولوژی، پاتریارکی، زن، مرد، سرمایهداری و امپریالیسم را کنار گذاشته و ابزار کارش مفاهیمی چون بدن، سکوالیته، هویت و گفتمان شده است و توضیح این مفاهیم هم محدود به تئوریهای «میان برشی» (Intersectionality)، «مدرنیته»، «استعمارزدایی» (De-Colonialization)، یا حتی «فمینیسم اسلامی» است. اینها البته بیش از هر چیز گزینشهای سیاسی هستند و با کنار زدن یا حذف تحلیل از سرمایهداری و طبقه یا پاتریارکی و ایدئولوژی میخواهند تضاد تاریخی جهانی بین دو جنسیت مرد و زن را به فرهنگ و زمان و گفتمان تقلیل بدهند، آن را از نظم جهانی سرمایهداری جدا بکنند و کلیت نظم طبقاتی، جنسیتی، ملی و قومی و نژادی را به مبارزه بر سر بدن زن محدود کنند.
بنابراین در این کتاب سعی کردهایم به مبارزهی تئوریک بین مارکسیسم و فمینیسم توجه کنیم، چون بدون تئوریِ انقلابی نمیتوان به سازماندهی انقلابی و انقلاب جهت ساختن دنیای نو بپردازیم. نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم که مفهوم چیزی مطلق، تغییرناپذیر و فراتاریخی (Transhistorical) نیست بلکه محصول شناختی است که در تاریخ روی میدهد، تغییر میکند و تکامل مییابد یا مفاهیم جدید ساخته میشوند و مفاهیم قدیمی دقیقتر و عمیقتر فرموله میشوند. مفاهیمی که در اینجا بررسی میشوند، مثلا انقلاب، ایدئولوژی، دموکراسی، امپریالیسم، ملت، کار و طبقه هیچکدام جدید نیستند. اما در شرایط امروز و در جدال بین مارکسیسم و فمینیسم بررسی شدهاند و در عین حال که اهمیت آنها را برای تئوری فمینیسم بحث میکنند، به نوسازی و تعمیق درک مارکسیستی نیز کمک میکنند. بگذارید مثالی بزنم از فصل انقلاب نوشته مریم جزایری ـ محقق و فعال سیاسی جنبش زنان و جنبش کمونیستی. در این فصل جزایری از نقد تئوریهای مارکسیست و فمینیستهایی مانند ماریا میز (Maria Mies) و سیلویا فدریچی (Sylvia Federici) شروع میکند و با تأکید بر نقد صحیح آنها از درکهای اکونومیستی و پراگماتیستی مارکسیستها از ستم بر زن به محدودیت تئوری «اجتماعات اشتراکی» (the Commons) آنها به عنوان گرایشی رفرمگرا برای رسیدن به کمونیسم میپردازد و میپرسد چه چیزی باعث شده که تئوری صحیح این فمینیستها به بیراهه برود و گره تئوریک در تحلیلشان در کجاست؟ جزایری مینویسد که مارکسیسم سرمایه، طبقه و پاتریارکی را روابط اجتماعی به حساب میآورد. این رابطههای اجتماعی پُر از تضاد را نمیتوان به شیوهي اکونومیستی به تضاد طبقهي کارگر و سرمایهدار تقلیل داد و طبقهي کارگر (پرولتاریا) را از قشرهای اجتماعی و اقتصادی تودهی مردم از جمله زنان جدا کرد. در عین حالی که طبقهي کارگر از اقشار اجتماعی متفاوت است اما با آنها همگونی دارد. در دوران حاضر، امپریالیسم بخش عظیمی از زنان دنیا را وارد کار بردهگی کرده است و در همان حال با پا دادن به خشونت مردسالارانه از یک طرف و فمینیسمِ امپریالیستی از طرف دیگر به کنترل این نیروی عظیم تاریخی میپردازد. اگر سرمایهداری در دوران انباشت اولیه سرمایه، خشونت وحشیانهای علیه زنان به راه انداخت، در مرحله کنونی اش «جنگ علیه زنان» را به پیش میبرد اما با شعار «حقوق برابر» و «حقوق شهروندی» و وارد کردن زنان به بازار کار. در نتیجه تفاوت بین دوران انباشت اولیه سرمایه و دوران امپریالیسم اهمیت دارد. جنگ امپریالیسم علیه زنان، همهي زنان را در سراسر دنیا هدف قرار داده است و نیروی کار، بدن زن و زندگی زن را تابع بازار سرمایه کرده است اما دید اکونومیستی هنوز در قالب «ستم مضاعف» بر زن کارگر در جا میزند. در مقابل این دید اکونومیستی، جزایری استدلال میکند که از نظر مارکس برافکندنِ نظام طبقاتی یعنی امحا کلیهي تمایزات طبقاتی، امحا کلیهي روابط تولیدی که این تمایزات بر آنها بنا شدهاند، امحا کلیهي روابط اجتماعی که منطبق بر این روابط تولیدی هستند و دگرگون کردن کلیهي افکاری که از این روابط اجتماعی سرچشمه میگیرند. جزایری همچنین یادآوری میکند که فمینیستها گاهی امپریالیسم را با غارتگری و کشورگشایی اشتباه میکنند و فکر میکنند که امپریالیسم یک قدرت اقتصادی بیگانه و غالبا غربی است و یا در سالهای اخیر از نظر هارت (Hardt) و نگری (Negri) استفاده میکنند. هارت و نگری معتقدند که امپریالیسم، آنطور که لنین تئوریزه کرده، در دنیای امروز وجود ندارد و به جای آن مفهوم «امپراطوری» (Empire) را به کار میبرند. امپراطوری تودهي انبوهی از مردم است (Multitude)، نظم نوینی است، روش اداره کردنِ جامعه به شیوهی نوین است که به طور اجتنابناپذیری به کمونیسم میرسد بدون اینکه نیازی به انقلاب باشد.
در این فصل مهم جزایری بدین نتیجه میرسد که بدون یک سنتز نوین از دستاوردهای دو انقلاب مهم اما شکست خورده سوسیالیستی شوروی و چین و تئوری فمینیستی که بتواند رهایی زنان از پاتریارکی را با رهایی انسان از نظام سرمایهداری همگون و یکسو ببیند، انقلاب میسر نیست و مینویسد که فمینیستهای سوسیالیست میخواهند در چارچوب نظم جهانی امروز که مبتنی بر مالکیت خصوصی است، اجتماعات اشتراکی (The Commons) درست کنند و به کمونیسم برسند، اما چنین چیزی میسر نیست چون مالکیت خصوصی سرمایهداری همراه با دولت سرمایهداری به وجود آمده است و بدون سرنگونی قدرت دولتی از طریق انقلاب امکان نفی آن وجود ندارد.
v عکسالعمل، برخورد یا نقد به این کتاب تاکنون چگونه بوده است؟
t این کتاب بحثهای مهمی در بازبینی مارکسیسم و فمینیسم به راه انداخته است. در مارس ۲۰۱۵ این کتاب در کنفرانس بینالمللی «توانایی نقد: خط سیرهای مارکسیسم-فمینیسم»۲ در انستیتوی «روزا لوکزامبورگ» در برلین رونمایی شد و با استقبال زیادی روبرو شد. چند نقد به این کتاب نوشته شده است در این نقدها به دو نکته اشاره شده است: اول اینکه مقدمه تاریخ نگرانه و شخصی من به درک این بازنگری فمینیستی و مارکسیستی کمک میکند و دوم اینکه مارکسیسم در این کتاب همگون نیست. پاسخ من این است که نه تنها بین مارکسیسم و فمینیسم تضاد است بلکه در درون مارکسیسم هم تضاد حاکم است و مبارزهي تئوریک، ایدئولوژیک، سیاسی و فلسفی در جریان است. بیشتر مطالعات مارکسیسم و فمینیسم توسط کسانی انجام میشود که مبتلا به اروپا-مرکزی (Eurocentric) و یا غرب-محوری (Westcentric) هستند و متوجه نیستند که هم مارکسیسم و هم فمینیسم تئوری و دانش بینالمللی هستند. از ۱۷ فصل این کتاب، دو فصل انقلاب و ملت/ناسیونالیسم (نوشتهي امیر حسنپور) از دیدگاه مارکسیسم، لنینیسم، مائوئیسم به تحلیل فمینیستی پرداخته است. اما در چند نقدی که از کتاب شده است از «گرایش مائوئیستی» در کتاب به عنوان نکتهای منفی بحث شده است. اما به نظر من این دو فصل به درستی مطرح میکنند که تجربهی انقلاب در چین در ۱۹۴۹ و رجعت سرمایهداری در آنجا در ۱۹۷۶، دارای اهمیت تاریخی و جهانی است و از نظر تئوریک مهمترین خدمات مائو به مارکسیسم تئوریزه کردنِ مبارزهی طبقاتی در جامعهی سوسیالیستی و تکامل دیالکتیک بوده است.
v با سپاس از شما و وقتی که در اختیار ما قرار دادید؛ و با امید به اینکه این کتاب هر چه زودتر به زبان فارسی در اختیار جنبش زنان (فارسی زبان) قرار بگیرد!
پانویس:
1- Raymond Williams (1976). Keyowrds: A Vocabulary of Culture and Society. Glasgow: Flamingo and Fontana Press.
2- The Strength of Critique: Trajectories of Marxism-Feminism-Berlin, Rosa Luxemburg Institute.
اسامی نویسندهگانِ کتاب «مارکسیسم و فمینیسم»
Gender Relations (Frigga Haug)
The Marx within Feminism (Frigga Haug)
Building from Marx: Reflections on Race, Gender and Class (Himani Bannerji)
Democracy (Sara Carpenter)
Financialization (Jamie-Lynn Magnusson);
Ideology (Himani Bannerji)
Imperialism and Primitive Accumulation (Judith Whitehead)
Intersectionality (Delia Aguilar)
Labour Power (Helen Colley)
Nation and Nationalism (Amir Hassanpour)
Patriarchy/Patriarchies (Kumkum Sangari)
Reproduction (Michelle Murphy)
Revolution (Maryam Jazayeri)
Standpoint Theory (Cynthia Cockburn)
Gender after Class (Teresa L. Ebert)