سرمایه داری در حال ویرانی محیط زیست است و هرگز قادر به حل این معضل نخواهد بود:
چه باید کرد؟
سرویس خبری جهانی برای فتح /٩ نوامبر
ترجمه: مهسا روژان
امروزه بحران محیط زیست ابعاد هشدار دهنده ای را در جهان به خود گرفته است. دانشمندان هشدار می دهند که افزایش دمای کره زمین به دلیل افزایش سطح دی اکسید کربنی که از سوخت های فسیلی و دیگر گازهای گلخانه ای متصاعد می شود، ثبات کل اکوسیستم را تهدید می کند به شکلی که نتایج بسیار مخربی روی زندگی بر کره زمین به مفهومی که امروزه می شناسیم به بار خواهد آورد. از تخریب جنگل های بارانی و صخره های مرجانی و تخلیه تمام گونه های آن ها گرفته تا صید بی رویه اقیانوس ها و تغییرات در نحوه استفاده از زمین که ربطی به نیاز های غذایی ندارد، وهم چنین مصرف منابع زمین با سرعتی دیوانه وار، هوایی که روز به روز بیشتر آلوده می شود، آب های زیر زمینی و خاک مسموم و بسیاری از این قبیل همه در زمره این نتایج بسیار مخربند. چه کسی و چه چیزی مسئول است و چه کسانی قرار است بار سنگین این همه مشقت را در دنیایی که به طرز وحشتناکی نابرابر است بر دوش بکشند؟
ضایعات انسانی به همان اندازه که به شدت نا برابر است مرگ بار نیز هست. تخریب محیط زیست یک معضل جهانی است. اما این استثمار و از بین بردن زندگی و معیشت انسانی، که به تخریب عظیم زیست محیطی موجود و چپاول مداوم منابع آن مرتبط هستند، در میان فقیران جهان و کشورهای جنوب (آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا) متمرکز شده است که تحت سلطه "شمال" هستند، جایی که مقر اصلی امپریالیسم -در زمینه امور مالی و سازمان دهی سیستم های تولیدی آن- و بزرگترین مصرف کننده منابع کره زمین تا به اکنون است. تاثیرات فجیع گرم شدن هوا و افزایش سطح آب دریا از هم اکنون به اقشار آسیب پذیر مردم سخت ترین ضربه ها را وارد کرده است و از این بدتر نیز خواهد شد: یعنی طوفان های گرمسیری بیشتر، مانند طوفانی که در سال ٢٠١٣ جان ١٠٠٠٠ نفر را در فیلیپین گرفت، افزایش دمای بیشتر و سیل های شدید تر که هر سال محصولات غذایی دهقانان را با خود می شوید و می برد و جان هزاران نفر را در پاکستان و بنگلادش می گیرد، در حالی که هم زمان بیابان زایی و افزایش حرارت نیز زمین های زراعی کشاورزان در کشورهای ساحل را کوچک تر می کند. پس چرا پایداری و حفاظت از کره زمین مورد توجه همه نیست؟ اگر همه ما خواهان این هستیم که نسل های آینده زندگی سالمی داشته باشند و از طبیعت لذت ببرند، چرا طبقات حاکم بر جهان نمی توانند بر این یک چیز مهم توافق کرده و اقداماتی را برای متوقف کردن این فجایع انجام دهند؟ چرا دانش دانشمندان، و تلاش تمام افرادی که نیت های خوب داشته و کمپین های آگاه گرانه برپا می کنند، هیچ یک نمی تواند از پس این موضوع برآید؟ چرا این گونه نیست که ما بتوانیم از مصارف شخصی مان کم کنیم و امیدوار باشیم که این کار می تواند پروسه هر آن چه را که بی مبالاتی های سرمایه داری از بین برده است به عقب برگرداند؟
سرمایه داری نه تنها عامل و دلیل از بین رفتن وحشیانه منابع زمینی، تهدیدی برای اکوسیستم های جهان، بی ثباتی آب و هوا و نتایج ناگوار حاصل از آن بر زندگی روی کره زمین است؛ بلکه نمی تواند و نخواهد توانست هیچ گونه راه حل واقعی و دایمی را در رفع آن ارائه دهد. چرا نمی تواند؟ زیرا طبیعت از نظر سرمایه داری چیزی جز یک ابزار نیست که بتوان از آن بهره برداری کرده و رشد گونه های معینی را در آن تقویت نمود به نحوی که کوچک ترین توجهی نیز به نیازهای محیط زیستی و اجتماعی نداشته باشد. این کارکرد و منطق درونی این سیستم است که سرمایه داران را به سمت رقابت های بی رحمانه در جستجوی بیشترین میزان سود می کشاند که همه ریشه در تولید کالایی دارند. صنایع اصلی جهان که دیگر صنایع را به پیش می برند و برای برتری یافتن بر تولید کنندگان رقیب می جنگند به سوخت های فسیلی وابسته اند که تولید را ارزان نگه می دارد. تخریب و فرسایش محیط زیست، از بین رفتن منابع و اکوسیستم ها در لیست محاسبات سرمایه داری قرار نمی گیرند و این خسارات و خرابی ها هم چون باری بر دوش جامعه و جهان می افتد.
حتا زمانی که می خواهند منابع سبز انرژی را توسعه دهند، هر کاری که سرکرده گان صنایع انجام می دهند کار را بدتر هم می کند: سوزاندن جنگل های بارانی در اندونزی برای بدست آوردن روغن پالم تاثیرات مخرب جهانی دارد. با هم دستی دولت موزامبیک؛ موسسات چند ملیتی، دهقانان را مجبور به ترک زمین هایشان و یا جابجایی تولید به سمت تولید صنعتی جاتروفا ( سوخت های زیستی) می کنند، که بعدها این رویه نیز به دور انداخته می شود از آن جایی که به حد کافی در بازار قابل عرضه نیست. در واقع دیدگاه صنایع و دولت سرمایه داری که همه چیز را از زاویه بازار می بیند نمی تواند هیچ یک از معضلات نوین محیط زیستی را دیده و در عوض آن را به مثابه قابلیتی برای سرمایه گذاری می بیند، حال این می خواهد در مورد بازاریابی و خدمات اکوسیستمی، و یا سیستم دفع زباله یا شیوه های " پاک سازی" باشد.
سرمایه داری-امپریالیسم به عنوان سیستمی تحت حاکمیت سیاسی سرمایه داری کار می کند. این دولت ها نمی توانند و نخواهند توانست نه منافع مردم را در تغییر این جهان در تمام عرصه ها نمایندگی کنند و نه کره زمین را که توسط این سیستم به شدت تخریب شده است، حفاظت و یا به شکلی جدی اصلاح کنند. دولت های امپریالیستی نیز نقش مرکزی را در سازمان دهی کنترل منابع انرژی کلیدی برای به راه انداختن رقابت سیاسی و نظامی ژئو استراتژیک دارند. ارتش آمریکا به تنهایی بزرگترین مصرف کننده رسمی نفت در جهان است.
تمام مباحث و گردهمای های سیاسی که بحران محیط زیستی را تایید کرده و کنوانسیون هایی را به منظور کاهش گازهای گلخانه ای، و قوانینی علیه جنگل زدایی تصویب می کند، صید از اقیانوس را محدود می نماید، و مساله هجوم سیل آسای ماسه های نفتی را افشا و گزارشات سازمان ملل را که به وضعیت ترسناک محیط زیست در سطح جهان اخطار می دهد، منتشر می کنند؛ هم چنان نمی توانند به هیچ عمل جدی و متحدانه منجر شوند علی رغم این واقعیت که ما در یک جهانی زندگی می کنیم که در هم ادغام شده است. مقررات و "سرمایه گذاری مسئولانه" راه حل نیستند. سرمایه داران و دولت های قدرت مند، این کنوانسیون ها را هر روزه پایمال می کنند. زباله های الکترونیکی سمی هنوز تحت نام "کامپیوتر های اهدایی" به آفریقا فرستاده می شوند. قطب شمال به دور از مبادلات سهام در پایتخت های جهان، جایی که در آن به «ضد کارشناسان» پول می دهند تا در مورد خطرات واقعی این وضعیت، شک و تردید راه بیندازند، در حال ذوب شدن است. این چه سیستم نا معقول و منحرفی است که از «تجارت تولید گازهای گلخانه ای» حمایت می کند تا به کشورهای بزرگ و ثروتمند منبع آلودگی مانند آمریکا اجازه دهد «حق آلوده سازی» را از اقتصادهای کمتر توسعه یافته خریداری کنند؟!
به یک رویکرد رادیکال نیازمندیم و این یعنی انقلاب.
انقلاب یعنی یک راه کاملا متفاوت برای توسعه اجتماع که بر مبنای منافع تنگ نظرانه امپریالیست ها نباشد. انقلابی که توسط ستم دیدگان و پرولتاریا انجام شده و بر مبنای منافع بشریت در کلیت خود و درک و عمل بر اساس واقعیت جهان طبیعی به مثابه کل باشد. انقلابات سوسیالیستی در هر جا که قدرت را به دست گیرند با این چشم انداز قادرند استانداردهای جهانی را برقرار ساخته و شروع به بازسازی این تخریب عظیم محیط زیست نمایند. آن ها می توانند گام های لازم را برای پایان دادن به صنایع آلاینده، کار ارزان، و شبکه های تولید جهانی محصول بردارند. این مساله به برنامه ریزی و تنظیم رشد- این که چه چیزی و چگونه تولید شود- ربط پیدا خواهد کرد که تنها راه برای حفظ و نگهداری انواع اکوسیستم ها و جلوگیری از حرکت بحران زیست محیطی امروز به سمت فروپاشی است. انقلاب، اندوخته های علم را در سراسر جهان همراه با فعالیت آگاهانه خود مردم بسیج می کند تا این تغییر گسترده را اعمال کند. انقلاب سوسیالیستی باید تولید کشاورزی و صنعتی را بازسازی کند و هم چنین سوخت های فسیلی را برچیده و وابستگی صنعت و کشاورزی را به این سوخت ها با منابع قابل تجدید انرژی جایگزین کند. باد، انرژی خورشیدی و دیگر اشکال قدرت می توانند بدون این که منطق سرمایه داری مانع آن ها شود توسعه یابند. نیازهای غذایی را می توان بر اساس برنامه ریزی بلند مدت استفاده از زمین، تنوع زیستی و حفاظت از اکوسیستم، با توسعه بسیاری از طرح های سبز، فن آوری، دانش و هر آن چه که در دسترس انقلابات سوسیالیستی گذشته نبودند و همچنین کشف امکانات جدید تامین کرد. با یک چشم انداز کمونیستی، انقلاب سوسیالیستی مردم را به سمتی رهبری می کند که بتوانند با کار خود به توسعه امنیت و سلامت کره زمین برای نسل های آینده، و ساختن یک فرهنگ متفاوت که بر اساس ارزش های مصرفی نیست خدمت کنند، و خود را به مثابه بخشی از یک جهان و یک زمین و یک بشریت که در داشتن یک آینده اجتماعی بسیار متفاوت به لحاظ ریشه ای منافع مشترک دارند ببینند و به شکاف عظیم بین کشورهای ستم گر و ستم دیده فایق آیند. داشتن این جهان دیگر ممکن است اما متضمن یک انقلاب است.
انقلابات سوسیالیستی قرن بیستم مثل چین مائوئیستی رشد و تحول عظیمی را بر پایه بسیج آگاهی انسانها در جامعه ایجاد کردند که شامل اقدامات برای مقابله با تخریب محیط زیست و طرح و برنامه برای آینده نیز بود؛ هر چند که در عین حال به دلیل اجبار در پیش روی سریع به سوی صنعتی شدن به منظور پیشرفت زندگی مردم، این اقدامات هنوز کافی نبودند. با درک چنین کمبودها و پیشرفت های علمی بدست آمده از آن زمان تا کنون، ما این بار می توانیم و باید بهتر از گذشته عمل کنیم.
ما باید مبارزات امروز علیه جنایات عظیم زیست محیطی که تحت این سیستم فقط چند برابر بیشتر خواهد شد را به فوریت، هر چه بیشتر برانگیخته و تسریع کنیم. و باید به همان فوریت جنبش محیط زیستی در حال رشد را به ساختن جنبشی برای یک انقلاب واقعی پیوند دهیم. ما کسانی هستیم که از وضعیتی که کره زمین پیدا کرده است و به جایی که دارد می رود معترضیم و نسبت به این وضعیت اظهار نفرت می کنیم، و باید ورای توهمات راحت طلبانه ای که می گوید سرمایه داری می تواند " سبز" شود و می تواند طوری کار کند که به نفع بشریت باشد، برویم. ما نیازمندیم که راه پر چالش انقلاب را برگزینیم زیرا این تنها شانس و فرصت ما برای ایجاد یک جامعه و جهانی آزادی بخش و پایدار است.