زنان و نظم نوین جهانی
اخگر فرزانه
عمر سرمایهداری به عنوان مرحلهی ناگزیری از تاریخ که رسالتاش نابودی فئودالیسم و برداشتن گامی تاریخی به جلو بود، سالهاست به پایان رسیده است. جنازهی متعفنی که بر جای مانده یعنی امپریالیسم، هرجا که قدم میگذارد چیزی جز نکبت و تحجر با خود به ارمغان نمیآورد. این پدیدهی شوم تاریخی با تمام قوا تلاش میکند با نابود کردن دستاوردهای اجتماعی تا کنونی بشر، نه تنها مانع رشد روابط انسانی گردد بلکه این روابط را سالها به عقب بازگرداند؛ چرا که رشد طبیعی روابط اجتماعی باعث تلاشی این زیربنای پوسیدهی اقتصادی-اجتماعی خواهد بود.
از زمان پیدایش مالکیت خصوصی، نابرابری جنسی و فرودستی زنان، همواره در تاریخ تکرار شده است. با شروع دوران سرمایهداری، این نقش تداوم و تشدید یافت. سرمایهداری همزمان با استفادهی کالایی از بدن زنان و رشد سکسیسم، بنا به نیاز خود زنان را از پستوی خانهها بیرون کشیده، به بازار کار روانه ساخت و نیروی ارزان کار آنها را، وسیلهای برای کنترل بهای نیروی کار به شکل عام ساخته و در نتیجه مستقیم و غیرمستقیم در خدمتِ انباشتِ بیشترِ سرمایه در آورد. خارج نمودن زنان از چاردیواری خانه در این دوره در کنار تمامی فلاکتهایی که برای زنان به بار آورد، ناخواسته به رشد اجتماعی زنان و گرفتن نقشهای اجتماعی توسط آنان، هم خدمت کرد. در دوران امپریالیسم اما در کشورهای مختلف بنا به سیاست افزایش جمعیت، (بخوانید افزایش نیروی کار و سرباز برای عرض اندام در جنگ بر سر تقسیم مجدد جهان) بار دیگر زنان به عنوان ماشین جوجهکشی با الفاظ مختلف ارزشگذاری شده با فشارها، تبلیغات و تمهیدات مختلف دوباره به پستوی خانهها هدایت شدند و کاری کردند که بسیاری از زنان عطای حضور در صحنههای علمی، اقتصادی و اجتماعی را به لغای این همه فشار ببخشایند. بازار قاچاق و فروش سکس به یکی از سودآورترین سرمایهگذاریها تبدیل شد و بسیاری از زنان را به ویژه در کشورهای عقبافتاده به بردگان جنسی تبدیل کردند. گندیدگی سیستم امپریالیستی حاکم بر جهان تا آنجا پیش رفت که در قرن بیست و یکم باید شاهد تصاویر دردناک و وقیحانهی اشکال مستقیم بردگی زنان و فروخته شدن آنان در بازار بردهها باشیم.۱
با نگاهی به تحولات اخیر در کشورهای خاورمیانه و آفریقا، و نقش آمریکا و سایر امپریالیستها، حداقل میتوان بخشی از این سیاستگذاریهای جهانی را مشاهده کرد.
تحولات سالهای بعد از 2010 در خاورمیانه و شمال آفریفا، برگ تازهای از تاریخ این بخش از جهان را رقم زد. فشار سرمایههای مالی امپریالیستی و سیاستهای دیکتاتوری حکومتهای وابستهی داخلی، به تشدید نابرابری و فقر و در نتیجه نارضایتیهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دامن زد. با گسترش این نارضایتیها یک سلسله شورشها و انفجارات تودهای، برخی از کشورهای این منطقه را یکی پس از دیگری درگیر کرد. از آنجا که این کشورها اغلب عربی زبان بودند، این تحولات به «بهار عربی» موسوم گردید. روشن است که زنان و مردانِ اقشار و طبقات گوناگون با خواستههای خود به میدان آمدند. زنان اما به عنوان نیمی از جمعیت هر کشور، جدا از خواستههای مشترکی که با مردان داشتند، همچنین برای برابری و عدالت جنسیتی به صف مبارزات پیوستند؛ با این امید که بتوانند در سیستم حکومتی تازهای که در کشور بر پا میسازند به فرودستی زنان پایان دهند و یا حداقل در این جهت گام بردارند.
تونس:
در تونس اوایل سال 2011 مردم خشمگین به خیابانها ریختند و دیکتاتور خودکامهی این کشور، بنعلی را پس از ۲۳ سال حکومت سرنگون کردند. آنچه در تونس به عنوان آغازگر تحولاتی که «بهار عربی» نام گرفت، اتفاق افتاد راهحلی بر مشکلات اقتصادی و اجتماعی کشور نبود، اما شاید بتوان گفت که در مقایسه با سایر کشورهایی که این تحولات را از سر گذراندند، تونس کمتر دچار بحران و نابسامانیهای بعدی شد.
تصویری که بنعلی سعی میکرد در سطح بینالمللی از کشور تحت حکومتش ترسیم کند، تصویر کشوری مدرن و دمکرات بود. اما این تصویر حداکثر میتوانست روابط در پایتخت را به نمایش بگذارد؛ البته آنهم عمدتا برای اقشار میانه و مرفه جامعه. تنها چند قدم آن طرفتر در روستاها شرایط کاملا متفاوت بود.
«یک تصویر غالب از زن تونسی وجود داشت: زن آزاد با وضعیتی منحصر به فرد در منطقه از زمان ریاست جمهوری حبیب بورقیبه. زنان تونس با تصویب قانون اساسنامهی فردی (سیاسپی) در سال ۱۹۵۶ یک استثنا در جهان اسلام بودند: ممنوعیت چندهمسری، ممنوعیت طلاق و ازدواج اجباری، حق تقاضای طلاق. زنان از سال ۱۹۵۹ حق رأی داشتند و از سال ۱۹۷۹ میتوانستند سقط جنین کنند و چندین نفر به پست وزارت رسیدند. آقای زینالعابدین بنعلی به خاطر این تصویر زن تونسی، همه جا فخر میفروخت.»...۲
این تصاویر کم و بیش ما را به یاد تبلیغات رژیم شاه در سالهای قبل از 1357 میاندازد که زرق و برقی بیش نبود. هر جا سخن از زن ایرانی به میان میآمد، از عکسها، امکانات و پیشرفتهای زنان قشر مرفه و نیمه مرفه شهری، به عنوان تابلوی تبلیغاتی برای نمایش دمکراسی و مدرنیسم، در ایران، استفاده میشد و فقر و محرومیت شدید روستاهای کشور و فرودستی زنان که زمینهای برای قدرت گرفتن ارتجاع مذهبی بود، از چشم جهانیان پنهان میشد. البته همین مختصر آزادی و امکانات محدود برای زنان، هم از همان زمان به شدت مورد انتقاد روحانیون و شخص خمینی قرار داشت و با قدرت گرفتن جمهوری اسلامی مورد هجوم همه جانبه قرار گرفته، بسیاری از آنها باز پس گرفته شد.
بسیاری از پژوهشگران اجتماعی در تونس در سالهای بعد از سرنگونی بنعلی، به بیپایه بودن تبلیغات این رژیم معترفاند و در بررسیهای خود به آن پرداختهاند.
«ولی فردای سرنگونی دیکتاتور در ژانویهی ۲۰۱۱ باید اعتراف میکردیم که همه زنان تونسی چنین وضعیتی نداشتند، به ویژه شکاف عمیقی بین متن قانون و عملکرد آن در جامعه وجود داشت. در پایتخت (تونس) پزشکانِ زنِ ممتاز، وکلا، مدیرانِ زنِ شرکتها میزیستند، ولی در چند کیلومتری آن زنان بیسوادی نیز وجود داشتند که سرنوشتشان با فقر، ناامنی و خشونت عجین شده بود و برای ادامهی زندگی مبارزه میکردند. در فضای اقتصادی ناپایدار و درگیریهای اجتماعی مکرر و رویدادهای خونین، تونسیها به عمق عقبماندگی جامعهشان پی بردند.»؛ «بنا به آمار رسمی زنان تنها یک چهارم مشاغل را در اختیار دارند. در سال ۲۰۱۴ نرخ بیکاری مردان ۱۲.۷ % و نرخ بیکاری زنان ۲۲.۵ % است. نرخ بیکاری دیپلمههای دانشگاهی مردان ۲۱.۲ % و زنان ۴۰% میباشد.»۳
حتی در سطح قوانین نوشته شده هم رد پا و نقش برجستهی قوانین شرعی از قبل و بعد از تحولات سال 2011 مشهود بود برای مثال سهم ارث فرزندان مذکر خانواده مطابق قوانین اسلامی دو برابر فرزندان مؤنث خانواده بود که البته این دست نابرابریهای حقوقی مسلما تنها به زنان روستایی تحمیل نمیشد بلکه زنان شهرنشین را هم در بر میگرفت.
رئیسجمهور فعلی تونس محمدالباجي قائدالسبسي در حکومت بنعلی ریاست مجلس را به عهده داشت و در سال 1981 هم پست وزارت امور خارجه را اشغال نموده بود. او که تحصیلات عالیهی خود را در فرانسه گذرانده است در انتخابات 2014 به عنوان کاندیدای حزب ندای تونس، توانست به پیروزی رسیده و کرسی ریاست جمهوری را اشغال کند. این حزب در انتخابات پارلمانی ماه اکتبر سال 2014 با کسب ۸۵ کرسی به قویترین نیرو در پارلمان این کشور تبدیل شد. حزب ندای تونس نیروهای مختلفی، از گروههای «چپ» گرفته تا طیف راست میانه و نیز هواداران بنعلی، رئیسجمهور برکنار شدهی تونس را در خود جای داده است. سبسی جهتگیری «نئولیبرالی» دارد و مخالف اسلامگرایی و مورد حمایت غرب است. حزب اسلامگرای «النهضه» هم که در این انتخابات نامزدی معرفی نکرده بود، در مناطق روستایی و در جنوب تونس دارای محبوبیت و نفوذ زیادی است و در عین حال از حمایت فرانسه و سایر کشورهای غربی بیبهره نیست.
تحولات تونس قبل و بعد از انتخاب سبسی نه تنها چیزی برای زنان به ارمغان نیاورد بلکه عرصه را برای نقش گرفتن نیروهای واپسگرا و تلاش برای تصویب قوانین ضدزن باز کرد. در سال 2012 لایحهای به مجلس ارائه شد که پیشنهاد میکرد در قانون اساسی کشور، زنان به جای «برابر» با مردان «مکمل» مردان محسوب شوند. همچنین یکی از نمایندگان حزب «النهضه» در یک نطق تلویزیونی از مسأله «ختنهی زنان» دفاع کرد.۴ البته هزاران زن تونسی به سرعت عکسالعمل نشان داده به خیابانها ریختند و اعتراض خود را نسبت به طرح این لوایح ابراز داشتند.
«بیش از ۶ هزار تن از مردم تونس که اکثرا زن بودند، در راهپیمایی روز دوشنبه (۱۳ اوت 2012) از حزب حاکم «النهضه» این کشور خواستند، اصل مربوط به تضمین حقوق برابر زنان و مردان، مندرج در قانون اساسیِ سابقِ تونس، مصوب سال ۱۹۵۶ را تغییر ندهد. در این اصل قانون اساسی آمده است: «زن و مرد کاملا برابر حقوقاند.» در طرح قانون اساسیِ جدید تونس، این دو «مکمل» یکدیگر خوانده شدهاند: «زنان و مردان مکمل یکدیگرند»
معترضان پلاکاردهایی حمل میکردند که روی آنها نوشته شده بود: «زن مکمل نیست؛ زن همه چیز است.» تظاهراتکنندگان همچنین از دولت خواستند، مسائلی چون مبارزه با بیکاری و رشد کشور را در دستور کار خود قرار دهد.۴
«دنیز کاندیوتی» که نویسنده و پژوهشگری ترکتبار در حوزهی روابط جنسیتی و تکوین سیاست در خاورمیانه است، در مقالهای تحت عنوان «بهار پر ترس و لرز» مینویسد:
«... سلفیهای تونس مشغول اعمال فشار برای حکومتی اسلامی با پیروی محض از شریعت بوده و برای حصول اهداف خود اقداماتی کردهاند. یک رشته درگیری در خیابانها و دانشگاهها (مانند اشغال دانشگاه منوبه) نشانهی افزایش تنش بین گروههای مختلف است. در حالی که برخی معتقدند که النهضه از بیم کنار گذاشته شدن توسط سلفیها در برابر فشار آنان آسیبپذیر است، گروهی نیز به مصونیتی اشاره میکنند که سلفیها تحت آن فعالیت میکنند که حکایت از تبانی با حزب حاکم و اشتراک ایدئولوژیکی آنان دارد. موکلان سکولار و بهویژه زنان احساس میکنند آماج حملات واقع شده، بیپشتیبان هستند و در معرض تهدید قرار دارند.»۵
جالب است که بدانیم بر اساس تازهترین نظرسنجیِ منتشر شده توسط بنیاد گالوپ، تونس رتبهی دوم را در بین غمگینترین کشورهای جهان دارد؛ با این حال مبارزات رهاییطلبانهی زنان در تونس ادامه دارد و تنها با تداوم این مبارزات و اعتراضات اجتماعی میتوان امیدوار بود که تشکلات تودهای زنان و سایر اقشار راه صحیح مبارزه را پیدا کنند و سرنوشت خود را به دست گیرند. برخورد آگاهانهی تودهی زنان و نیروهای مترقی، به تجربهی ناموفق انقلاب ایران، جنبش اخیر در تونس و جنبشهای منطقه، میتواند آنها را در برداشتن گامهای بلندی به سوی رهایی یاری رساند. این تجربیات اگرچه برای مردم منطقه خیلی گران تمام شد ولی یکبار دیگر ثابت کرد که امپریالیستها از یک سو و بنیادگرایانِ مرتجعِ منطقه از سوی دیگر، هیچکدام مدینهی فاضلهای نیستند که بتوان برای رهایی از شر یکی به دیگری اتکا کرد، بلکه همسویی منافع آنها با هم، هر دو را به عنوان عاملین جنگ، آوارگی، فقر و فلاکت، در مقابل مردم قرار داده است.
لیبی:
در ماه ژانویهی سال 2011 اعتراضات گستردهای در لیبی علیه حکومت معمر قذافی آغاز شد. نیروهای ناتو به سرعت دست به کار شده و با دخالت نظامی و حملهی هوایی به خاک لیبی علیه دولت قذافی، کنترل تحولات لیبی را به دست گرفتند و آن را کانالیزه کردند. سرانجام در اکتبر 2011 معمر قذافی کشته شد و حکومت وی بر این کشور پایان یافت.
مصطفی عبدالجلیل، رئیس شورای انتقالی لیبی، در جشن آزادی این کشور در ۲۳ اکتبر ۲۰۱۱ اعلام کرد که قانون اساسی لیبی بر مبنای شریعت اسلامی تدوین خواهد شد. او در واقع جشن «پیروزی لیبی» را با حمله به زنان آغاز کرد؛ از اولین وعدههایی که او به مردان لیبی داد این بود که موانع و محدودیتها بر سر قانون چندهمسری برداشته خواهد شد. جمعیت حاضر که اغلب مرد بودند استقبال خود را از این خبر با فریاد شادی و شلیک تیرهوایی نشان دادند. این همان جهنمی بود که در اولین روزهای بعد از سرنگونی قزافی برای زنان ترسیم شد و همهی زنانی را که امیدوار بودند بعد از سرنگونی حکومت دیکتاتوریِ مردسالار قذافی، میتوانند گامی به سوی برابری و آزادی بردارند، از حکومت جدید ناامید ساخت.
یکی دیگر از تحولات قابل تأمل در لیبی قدرتگیری داعش در بخشی از کشور است. قدرتگیری داعش نشانهای از تحکیم بیش از پیش بنیادگرایی در این کشور میباشد که اگرچه شرایط مساعدی برای به عقب کشیدن روابط اجتماعی تمامی اقشار جامعه است ولی بیش از همه موقعیت زنان را تحت تأثیر قرار داده و هرچه بیشتر فرودستی زنان را تعمیق میکند.
«سه سال پس از مداخلهی نظامی غرب در لیبی که به سرنگونی معمر قذافی منتهی شد؛ لیبی به کشوری ویران، فاقد نظم، فاقد امنیت و در ضمن به صحنهی جنگهای گوناگون داخلی تبدیل شد. ... نزدیک به ۱۷۰۰ گروه شبهنظامی از جمله اخوانالمسلمین، القاعده و دولت اسلامی در حال جنگ با یکدیگر بر سر قدرت هستند.»۶
«دولت اسلامی هم اینک کنترلِ کاملِ شهر بندری «سرت» را در دست دارد. از ماه ژوئن 2015 تا کنون، این شهر ۱۰۰هزار نفری پایتخت غیررسمی داعش در لیبی به شمار میرود. به این ترتیب، راه داعش برای دسترسی به حوزهی نفتی شرق لیبی موسوم به «هلال نفت» گشوده شده است.»؛ «لیبی غنیترین ذخایر نفتی در آفریقا را دارد و ۸۰ درصد این ذخایر در شهر بندری «سرت» در جنوب شرقی این شهر قرار دارد.»۷
مسیری که لیبی از فردای سرنگونی قذافی آغاز کرد، همانی بود که توسط غرب برنامهریزی شده بود و با دخالت نظامی ناتو به اجرا درآمد و یکبار دیگر همسویی مرتجعین امپریالیست و بنیادگرایان مذهبی را در منطقه به نمایش درآورد. جای پای دشمنی این نیروها با تمامی اقشار تحت ستم در جوامع مختلف و به ویژه با زنان در یک یک سیاست گذاریهای هر دو قطب مرتجع کاملا روشن است. نتیجهی دخالت نظامی ناتو در جنبشی که اگر ادامه پیدا میکرد و به درستی جهت مییافت میتوانست نوید دهندهی دنیایی بهتر برای لیبی و برای منطقه باشد، چیزی جز عقبگرد تاریخی، خرابی، جنگ، آشوب برای مردم لیبی به بار نیاورد. با قدرتگیری نیروهای بنیادگرای مذهبی، فرودستی زنان لیبی که از شرایط خود در حکومت مردسالار و دیکتاتور قذافی به ستوه آمده بودند، بار دیگر تشدید شد. تحولات لیبی به کسانی که از حافظهی تاریخی خوبی برخوردار نیستند، یکبار دیگر نشان داد که با امید بستن به کمکهای غرب تنها میتوان از چاله به چاه افتاد. این تجربه برای زنان لیبی این رهنمود را دارد که تنها با اتکا به نیروی خود و در اتحاد با سایر اقشار تحت ستم میتوانند و باید همزمان در مقابل ارتجاع داخلی و ارتجاع جهانی مقابله کنند.
مصر:
آتش خشم هزاران زن و مرد معترض به حکومت در مصر هم به سرنگونی حسنی مبارک در سال ۲۰۱۱ منجر گردید؛ و محمد مرسی سکان حکومت را به دست گرفت. اعتراضات مردم به اشکال مختلف ادامه یافت چرا که حکومت مرسی آن حکومتی نبود که مردم مصر خواهان آن بوده و برای به دست آوردن آن شبها و روزهای فراوانی را با دست خالی در مقابل تانکهای ارتش مصر جنگیده و شماری از بهترین فرزندان خود را در این راه از دست داده بودند. زنان مصری علیرغم جو ناامنی که برای زنان در خیابانهای مصر حاکم بود، در اعتراضات و تظاهرات علیه مرسی شرکت کرده و شجاعانه شعارهای خود را فریاد کردند.
«سازمان دیدهبان حقوق بشر گزارش داده است که علاوه بر کشته شدن دهها تن در اعتراضهای اخیر علیه رئیسجمهور محمد مرسی در مصر، در میدان تحریر قاهره نزدیک به 100 زن مورد اذیت، تهاجم و تجاوز جنسی قرار گرفته اند.»۸
درسال ۲۰۱۳ ارتش مصر ـ یعنی همان ارتشی که دو سال قبل رویاروی مردم ایستاده بود و با تمام قوا به سرکوب اعتراضات به حق مردم پرداخته بود ـ با حمایت سرمایههای مالی جهانی بر موج اعتراضات تودهای سوار شده علیه محمد مرسی کودتا کرد و دولت وی را سرنگون نمود و چند ماه بعد، عبدالفتاح السیسی، وزیر دفاع کابینهی مرسی و فرماندهی ارتش مصر، به عنوان رئیسجمهور مصر سکان قدرت را به دست گرفت.
«در قاهره زمانی که تظاهرات مستمر دانشجویان، کارمندان و کارگران دولتی در جریان بود، راهپیمایی بزرگداشت روز جهانی زن در ۸ مارس ۲۰۱۱ به عنوان تنها گردهمآیی که با تمسخر و آزار همراه بود خودنمایی میکند؛ علیرغم آنکه زنان خود را به عنوان مشارکتکنندگان راسخ در وقایع منجر به سقوط رژیم مبارک به اثبات رسانیده بودند. همین مناسبت دوباره در ۸ مارس ۲۰۱۲ گروه بسیار بزرگتری را در بر میگرفت که بدون حادثهای سپری شد، اما موارد اذیت و آزار زنان بدون وقفه ادامه داشته است. زنان تظاهرکننده که توسط نیروهای امنیتی دستگیر شده و مورد آزار قرار گرفتند، در دوران بازداشت مجبور به انجام «آزمایش بکارت» شدند که آشکارا تلاشی بود برای بازداشتن آنان از حضور در میان مردم.»۹
دیدهبان حقوق بشر گزارش میدهد که در حین تظاهراتها بر علیه مرسی در پایان ژوئن ۲۰۱۳ تنها در چهار روز ۹۰ زن در میدان تحریر مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند.
«بر اساس گزارش رسمی زنان سازمان ملل در سال ۲۰۱۳ میلادی، ۹۹ درصد زنان مصری به نحوی مورد آزار جنسی واقع شدهاند. همچنین مصر بیشترین مواردختنه زنان را در جهان دارد. بر اساس آمار، ۹۰ درصد زنان مصری، قربانی سنت «مثلهکردن جنسی» شدهاند.»۱۰
در مصر هم، همچون سایر کشورهایی که درگیر تحولات این «بهار عربی» شدند، آنچه بیش از پیش پا گرفت و گسترش یافت، سیستم و روابطی منطبق با بنیادگرایی اسلامی بود که مشخصا مورد حمایت آمریکا و سایر امپریالیستهاست. اگرچه السیسی بر علیه مرسی کودتا کرد و دادگاه هم مرسی را به اتهام سازماندهی فرار زندانیان و همکاری با اسلامگرایان افراطی حماس و حزبالله، محکوم به اعدام نمود، ولی این به مفهوم ضدیت السیسی با بنیادگرایی مذهبی نیست، بلکه به مفهوم تلاش او برای ایجاد حکومتی بنیادگرا و مردسالار است که سرسپردگی خود را به غرب و بانک جهانی تثبیت نماید و با سرکوب اعتراضات، سیستمی مطلوب در جهت سیاستهای جهانی امپریالیستی بنا نهد.
از ویژگیهای السیسی، که در وصف او بیان میشود این است که او تنها رئیسجمهور در جهان است که حافظ کل قرآن میباشد. همسر و دختران او با حجاب اسلامی در محافل رسمی حضور مییابند. السیسی مدرک کارشناسی خود را در رشتهی علوم نظامی از دانشگاه ارتش در قاهره گرفته و برای ادامهی تحصیل به انگلستان سفر کرده و در سال 1992 موفق به کسب درجهی کارشناسی ارشد در رشته علوم نظامی در این کشور شده است. ژنرال السیسی علاوه بر تحصیل در انگلیس به آمریکا نیز سفر کرده و در آنجا آموزشهای ویژه اطلاعاتی دیده است. این مجموعه از وی کاراکتر مطلوب غرب را ساخت. روزنامهی گاردین در مقالهای با عنوان «السیسی دیکتاتورتر از مبارک» در رابطه با عملکرد حکومت فعلی مصر مینویسد: «نظام کنونی مصر رهبر ارشد گروه «اخوانالمسلمین» را بازداشت کرده است و به این اقدام بسنده نکرده و بلکه نهادهای مدنی را هدف قرار داده و رسانهها را به سیطرهی خود درآورده است. روزنامهنگاران و مخالفان با «کودتای نظامی» به فرماندهی السیسی در بازداشت بهسر میبرند.»؛ «مصر در دوران السیسی بسیار دیکتاتورتر و بحرانیتر از دوران رژیم حسنی مبارک شده و بهار عربی در این کشور به کابوس عربی تبدیل شده است.»۱۱
نارضایتی در مصر ادامه دارد و مصر همچنان دستخوش ناآرامی و بیثباتی است. از فردای سقوط مبارک فشار و خشونت نسبت به زنان فزونی یافت. موضوع آزار جنسی و تجاوز نسبت به زنان که در مصر تازگی ندارد، هم زمان با تحولات در مصر و حضور گستردهتر زنان در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی، ابعاد وسیعتری پیدا کرد؛ تا جایی که زنان حتی توسط مردانی که تا چند روز قبل در میدان التحریر در کنارشان علیه مبارک میجنگیدند، مورد تجاوز و آزار جنسی قرار گرفتند. این پیام روشنی بود از طرف جامعهی مردسالار به زنان: «دیگر به شما نیاز نداریم به پستوی خانهها برگردید.» تمامی این فشارها مانع از آن نشد که همچنان خیل عظیم زنان را از مبارزه دور کند. تصاویر زنان چاقو به دست علیه مردسالاری و تجاوز و آزار جنسی که در مدیای جهانی منتشر شد، تنها یکی از اشکال اعلام جنگ زنان بر علیه فرودستی را به نمایش میگذاشت.۱۲
آنان همچنان در تمامی عرصههای مبارزه، حضور دارند و در کارزارهای مختلف برای خواستههای خود گرد میآیند و میجنگند. روشن است که در مصر هم مثل تمامی کشورهای منطقه مبارزات حول خطوط مختلف راست و چپ شکل میگیرد. تداوم این مبارزات تنها راهی است که میتواند به صیقل خوردن و رادیکال شدن خط زنان خدمت کند و توهمات رفرمیستی و راست را از بین ببرد. نیروی مبارزاتی زنان تنها زمانی میتواند به رهایی آنان خدمت کند که به خطی رادیکال مسلح شود. بدون یک خط رادیکال که هم دولت نظامی و کلیه مرتجعین از بنیادگراها تا «مدرن»ها از یک طرف و عامل این همه بدبخیتی و فلاکت توده و فرودستی زنان یعنی امپریالیستها از طرف دیگر را نشانه نگرفته باشه و در راستای سرنگونی انقلابی حرکت نکند، موقعیت مردم و به طور مشخص زنان با حکومت نظامی یا اسلامی، یا هر شکل و نامی دیگر، روز به روز بنا بر نیاز این دولتها به قهقرا خواهد رفت. تنها با تداوم این مبارزات است که زنان و سایر اقشار در مییابند تنها با اتکا به نیروی تودههای عظیم تحت ستم میتوانند نظم موجود را درهم بریزند و به رهایی دست یابند.
سوریه:
تظاهرات گستردهي تودهای، تحت تأثیر تحولات سیاسی منطقه بر علیه حکومت سوریه از ژانویه ۲۰۱۱ شروع شدکه به درگیریهای نظامی و جنگ داخلی منجر شد.
«مخالفانِ مسلح حکومت سوریه از گروههای متعددی تشکیل میشوند. ارتش آزاد سوریه که در سال ۲۰۱۱ توسط نظامیانِ جدا شده از ارتش سوریه تشکیل شد، جبهه نصرت که شاخهی رسمی القاعده در سوریه است مهمترین گروههای اپوزیسیون سوریه هستند. داعش که بر بخشهای شرقی سوریه حکومت میکند و حدود نیمی از خاک این کشور را در کنترل دارد هم با دولت سوریه و عراق و هم با اپوزیسیون سوریه درگیر جنگ شدهاست. تعداد قربانیان جنگ تا سال ۲۰۱۵ بین ۲۲۰ هزار نفر (برآورد سازمان ملل) تا ۳۱۰ هزار نفر (برآورد دیدهبان حقوق بشر) بوده است. حدود ۷ میلیون و ۶۰۰ هزار نفر خانهی خود را از دست دادهاند. از این تعداد ۱.۷ میلیون نفر به ترکیه، ۱.۲ میلیون نفر به لبنان، ۶۲۵ هزار نفر به اردن و ۲۴۵ هزار نفر به عراق پناهنده شدهاند.»۱۳
تاریخ درج آمار بالا به ماههای اول سال 2015 برمیگردد. طی ماههای گذشته این آمار به شدت سیر سعودی داشته است. از آن گذشته این آمار تنها جمعیت کشته، زخمی و آوارهای را نشان میدهد که رسما ثبت شدهاند. نام هزاران مفقود، کشته، زخمی و آواره و پناهندهی سوری در کشورهای هم جوار اصولا ثبت نشده و در آمارها نیامدهاند. در هفتههای گذشته سیل عظیم آوارگان سوری به سمت اروپا جاری گشته است. در حال حاضر بیش از 3 میلیون کودک از حضور در مدرسه و کلاسهای درس محروم شدهاند.
داعش با حمله به شهرها و روستاهای شمال عراق و سوریه، صدها نفر از غیر نظامیان کرد ایزدی و عرب را قتلعام کرده، اموالشان را غارت نموده، زنان را به عنوان غنایم جنگی به اسارت گرفته و آنان را به عنوان برده به فروش رسانده است.
«ایزدیها یا ایزدیان، اقلیت مذهبی کُردی هستند که در شمال عراق، سوریه، جنوب شرقی ترکیه، قفقاز و ایران زندگی میکنند. آیین آنها ایزدیه؛ آمیزهای از عقاید و ادیان پیش از اسلام و عقاید اسلامی است. داعش ایزدیها را «شیطانپرست» میخواند.»
«گروه دیدهبان حقوق بشر سوریه روز شنبه (۳۰ اوت/ ۸ شهریور) 2014 اعلام کرد گروه تروریستی «دولت اسلامی» تعدادی از زنان ایزدی را که پیش از این در شمال عراق ربوده بود به سوریه منتقل کرده و پس از اجبار به تغییر دین، آنها را به شبهنظامیان فروخته است.»۱۴
زنان یعنی مرغانی که در عزا و عروسی سر بریده میشوند، در زمان جنگ اغلب در شرایط اسفباری زندگی میکنند. در شهر و روستا همراه مردان و کودکان، زیر رگبار گلوله و بمب کشته و زخمی و معلول میشوند. همان زمانی که در سوگ از دست دادن عزیزان خود هستند، باید درد آوارهگی و بیخانمانی را هم تحمل کنند. با حداقل امکانات و در خیلی از موارد به تنهایی، باید کودکان خود را اداره کنند. هرج و مرج ناشی از جنگ قبل از هر قشری برای زنان ناامنی و وحشت ایجاد میکند. بیش از هر زمان به آنها وحشیانه تجاوز میشود. فقر و بیکاری و گرسنگیِ افراد خانواده، نقش کالایی زنان را تشدید میکند. کالایی که اینبار بی عذر و بهانه به فروش میرسد. دختران خردسال در قبال مبلغی ناچیز و یا حتی گاهی تنها به بهای سیر کردن شکم خودشان به عقد مردی که دستش به دهانش میرسد، در میآیند. این که این مرد در سن پدر یا پدر بزرگ دختر خردسال باشد اهمیت چندانی ندارد. فحشا برای سیر کردن شکم خانواده به امری عادی بدل میشود.
نگاهی به آمارها و گزارشات وحشتناکی که در رابطه با خشونت بر زنان در سوریه از شروع جنگ داخلی تا کنون منتشر شده است، شاید بتواند گوشههایی از جنایت عظیمی که در منطقه به وقوع پیوسته و همچنان ادامه دارد را بنمایاند.
از شروع جنگ داخلی در سوریه تا کنون «... سازمان حقوق بشر گزارش از ۴۰۰۰ تجاوز جنسی به زنان و دختران داده است. در مقرهای پناهندگی مرتبا دختران زیر ۱۲ سال را به عقد مردان بالغ و مسن میرسانند. همچنین کمیسیون بررسی سازمان ملل در گزارش خود در اوت ۲۰۱۳ مینویسد که تجاوزات جنسی در جنگ سوریه نقش بزرگی را بازی میکند. افزون بر این فروپاشی اقتصادی و عدم وجود مراقبتهای بهداشتی زنان این منطقه را تحت فشار بسیار قرار داده است. برخی از زنان و دختران قربانی خشونتهای جنسی در سوریه در مصاحبه با رسانهها گفتهاند که در بسیاری از موارد این تجاوزهای گروهی و فردی در خیابانها و اماکن عمومی در شهرهای درگیر جنگ و حتی در برخی موارد با هجوم افراد مسلح به خانهها و تجاوز به زنان و دختران در مقابل چشم اعضای خانواده آنها صورت میگیرد. زنان پناهندهی سوری در اردوگاههای اردن یا ترکیه شدیدا تحت آزارهای جنسی قرار دارند و این مسأله تا جایی پیش رفته است که دیدهبان حقوق بشر ابراز نگرانی نموده است.»۱۵
تفاوتی که در سوریه چشمگیر است، نقش زنان کُرد سوریه است که در دفاع از کوبانی مسلحانه در مقابل مهاجمان داعشی ایستادند و دلیرانه جنگیدند. اگرچه زنان کُرد از سالها پیش از این هم در مبارزات مسلحانه حضور داشتند ولی چنین نقشی برای زنان غیرکُرد در کشورهای عربی کاملا غیرعادی و تابوشکنانه است. مبارزات زنان کوبانی در جهان انعکاس وسیع یافت و مورد تحسین مردم و خصوصا زنان رادیکال جهان قرار گرفت. اگرچه زنان مبارز کوبانی به خط درستی مسلح نیستند و از خط ناسیونالیستی «پید» و «پکک» پیروی میکنند و چشم امید به کمکهای غرب هم دوختهاند، ولی مبارزهشان در مقابل متجاوزان وحشی داعشی، مبارزهای برحق است. در جایی که رفرمیستهای ایرانی، دست به اسلحه بردن زنان کوبانی را، نهادینه کردن خشونت مینامند، زنان کوبانی در انتخاب شیوهی مبارزه گامهای بلندی از زنان رفرمیست ایران جلوترند و به جای تسلیم در مقابل داعش و فروخته شدن در بازار بردهها، با شهامت در مقابل داعش میایستند. شکی نیست که ادامهی مبارزه، هشیاری زنان را بالا برده و چالش بر سر خط هم در بین مبارزان عمومیت یافته و تکامل پیدا خواهد کرد. آرمان رهایی زنان و خط صحیح برای رسیدن به این آرمان در چنین بستری رشد کرده و به نیروهای آگاه زنان فرصت میدهد که ضمن رشد خود به رشد جنبش و ترویج خط انقلابی خدمت کنند؛ در غیر این صورت تمامی جانفشانیهای زنان در کوبانی نمیتواند مانع از تولید و باز تولید ستم بر زن بشود.
نیجریه:
نیجریه پرجمعیتترین کشور قارهی آفریقا است که به دلیل تنوّع فراوان قومی و نژادی طی چند سال گذشته شاهد درگیریهای زیادی بودهاست. نیمی از جمعیت کشور که مسلمان هستند در شمال کشور و نیمهی دیگر، یعنی مسیحیان، در جنوب زندگی میکنند. قوانین شریعت اسلامی از سال ۲۰۰۰ میلادی در شمال نیجریه اجرا میشود ولی بهخصوص در سالهای اخیر، شورشیان بوکوحرام و طالبانِ نیجریه، خواهان اجرای قوانین اسلامی بنیادگرایانه در سراسر نیجریه هستند.
بوکوحرام که از سال 2002 اعلام موجودیت کرده است، در سالهای اخیر بر شدتِ حملات خود بهخصوص در شمال کشور افزوده است. کلمهی «بوکوحرام» به معنی «تحصیل حرام» میباشد. این گروه با تحصیل دختران مخالف است و آموزش علم امروزی و وجود مدارس مدرن را حرام میداند. بیش از 250 دختر دانشآموزی که در سال 2014 توسط این گروه دزدیده شدند، همچنان در اسارت بوکوحرام میباشند ولی تنها با گذشت یک سال و اندی، از آغاز این فاجعهی بشری، گویی سرنوشت این دختران جوان دیگر جذابیتی برای سایتهای خبری جهانی نداشته و از طرف مدیای غربی مدعیِ حمایت از حقوق بشر به فراموشی سپرده شده است. بستگان این دختران روزهای متوالی در سطح شهر به تظاهرات برای آزادی آنان و اعتراض به عملکرد ضعیف دولت پرداختند؛ محور اصلی این تظاهرات را زنان تشکیل میدادند. دولت نیجریه ادامهی تظاهرات را غیرقانونی خواند.
«گزارش سازمان عفو بینالملل نشان میدهد که دست کم 2 هزار زن و دختر جوان از ابتدای سال گذشتهی میلادی در نیجریه به دست گروه تروریستی بوکوحرام ربوده شدهاند. ربودن 276 دختر محصل در آوریل 2014 یکی از خبرسازترین اقدامات بوکوحرام بود.»؛ « تاکنون دهها هزار نفر در عملیات گروه تروریستی بوکوحرام که از 6 سال پیش در نیجریه آغاز شده است، جان خود را از دست داده اند.»؛ «زید رعدالحسین کمیسرِ عالیِ حقوقِ بشرِ سازمان ملل روز چهارشنبه گفت: زنان و دختران پس از اسیر شدن به دست گروه تروریستی بوکوحرام ماهها و سالها بردههای جنسی این گروه میشوند و به نام ازدواج مورد تعرض اعضای این گروه قرار میگیرند. وی افزود: بسیاری از زنان نجات یافته از دست بوکوحرام اکنون باردار و تعداد زیادی از آنها خواهان سقطِ جنینِ به ارث رسیده از تروریستهای بوکوحرام هستند. منع این زنان از سقط جنین چیزی جز افزایش عذاب برای آنها نخواهد داشت.»۱۶
در ماه مارس 2015 بوکوحرام بیعت خود را با داعش در یک ویدئو که در اینترنت به زبان عربی و انگلیسی پخش شد، اعلام کرد. این همان وحدت شومی است که محور اتحادش بنیادگرایی مذهبی است و به متمرکزتر شدن نیروی دشمن میانجامد. این اتحاد عقبافتادهترین نیروهای زنسیتز چیزی جز بردگی هرچه بیشتر زنان و اسارت کل جامعه را در بر نخواد داشت.
سخن پایانی:
در تحقیقی که توسط «بنیاد توماس رویترز» در ۲۲ کشور عربی انجام گرفت، روشن شد که سه کشور از پنج کشوری که «بهار عرب» را پشت سر گذاشتند؛ مصر، سوریه و یمن در پایینترین ردهی فهرست حقوق زنان قرار دارند.۱۷
زنان ایران که از سالها قبل از سایر کشورهایِ منطقه، بنیادگراییِ مردسالارانهی مذهبی را با گوشت و پوست خود تجربه کردهاند، دیگر پس از 37 سال که راهکارهایِ فراوانِ طرح شده از طرف فعالینِ جنبش زنان را برای خلاصی خود آزمودند، خوب میدانند در چارچوب چنین سیستمی هرگز شانسی برای رهایی نخواهند داشت. چانه زدن با حکومت بر سر تخفیف مجازاتهای اسلامی برای عملی که اصلا جرم نیست و فقط در قوانین 1400 سال قبل از این، یعنی در سیستم بردهداری، جرم محسوب میشد، خود پذیرش بردگی و فرودستی زنان است. محدود کردن مبارزهی زنان برای احقاق حقوق خود در این نظام هم در بهترین شرایط میتواند به آنان این شانس را بدهد که بردههایی باشند که از رفاه بیشتری برخوردار باشند که البته همین مختصر رفاه هم در عین حفظ موقعیت فرودست و اسارتبار فعلی، تنها میتواند شامل حال اقشار مرفه زنان گردد. رسیدن به برابری حتی تنها در اشکال حقوقی آن برای تودهی زنان، در چار چوب نظام موجود غیرممکن است. فرودستی زنان حتی در جوامع غربی که تا درجهی بالایی به برابریهای حقوقی دست یافتهاند، هرگز پایان نیافته است. در کشورهای منطقه با ساختارهای عقبافتادهی مذهبی که همچون جمهوری اسلامی ایران هویتشان را با هر چه فرودستتر نگاه داشتن زنان تعریف میکنند، تغییر یا تعدیل چند قانون ضدزن، اگر حتی ممکن گردد، دردی را از خیل عظیم زنان تحت ستم جامعه دوا نکرده و راهی به سوی رهایی زنان نخواهد گشود و هرگز نمیتواند آنان را به مقام انسانی رها و آزاد برساند. شرایط موجود برای امپریالیستها و کسب مافوق سودشان بسیار مطلوب است و با گندیدگی ذاتی این سیستم کاملا همخوانی دارد. عاملی که گاهی این دو جریان ارتجاعی یعنی بنیادگرایان اسلامی و امپریالیستها را در مقابل یکدیگر قرار میدهد قطعا ربطی به منافع زنان و سایر اقشار تحت ستم ندارد. این رویارویی فقط دعوای دو مرتجع مرد/ پدرسالار استثمارگر است که یکی میخواهد کنترل دیگری را تمام و کمال در دست داشته باشد و دیگری میخواهد فضای بیشتری برای حرکت و مانور در جهت تأمین منافع خود، به چنگ آورد.
نیازی نیست که جنبش زنان رادیکال در خاورمیانه و آفریقا، 37 سال صبر کنند و هر آنچه به سر زنان ایران آمد را از سر بگذرانند تا به این نتیجه برسند که راهی جز نابودی سیستمهای پوسیده و مرتجع امپریالیستی و بنیادگرایی مذهبی برای رسیدن به رهایی، وجود ندارد. جنبش جهانی زنان همواره باید بتواند از گنجینهی تجربیاتی که زنان هر منطقه بدست آوردهاند، حداکثر استفاده را کرده و آزمونی را که زنان در سایر نقاط جهان در شرایط مشابه به دست آوردهاند تکرار ننماید. تنها راه برای زنان در منطقه این است که علاوه بر تکیه به تجارب زنان در ایران تحت حکومت مذهبی، با ترسیم راهی آگاهانه و هدفمند و با اتحاد با سایر اقشار و طبقات جامعه بتوانند مبارزهای را سازمان دهند که در خدمت زیر و رو کردن مناسباتی که کلیهی مرتجعین رنگارنگ و بینادگراهای مذهبی و امپریالیستهای مردسالار در این منطقه ایجاد کردهاند، باشد. هر راه دیگری به غیر از این به تولید و بازتولید ستم بر زنان میانجامد.✦
منابع:
۱- روزنامهی «دیلی میل» چاپ انگلیس در گزارشی آورده است: «زینب بنگورا نمایندهی ویژهی سازمان ملل در امور خشونت جنسی تأکید کرد که گروه تروریستی داعش دوشیزگان زیباروی شبیه به «حور العین» را انتخاب میکند و آنها را برای فروش به بازار بردگان در شهر رقهی سوریه میفرستد تا دختران به آن کسی تعلق بگیرند که مبلغ گزافی بپردازد». به نوشتهی این روزنامه، «گروه تروریستی داعش دختران اسیر را برهنه و پس از انجام آزمایش باکرهگی، قیمت آنها را تعیین میکند و سپس برای فروش به بازار بردگان میفرستد».
۲- به نقل از لوموند دیپلماتیک:
http://ir.mondediplo.com/article2344.html
۳- همانجا
۴- http://dw.com/fa-ir/تظاهرکنندگان-تونسی-زن-مکمل-نیست-زن-همه-چیز-است/a-16165991
۵- http://zannegaar.net/content/213
6- به نقل از ویکیپدیای فارسی (تاریخ خبر سال 2014)
۷- به نقل از مقالهی «خطرِ چند پاره شدن، لیبی را تهدید میکند»؛ از سایت خبری دویچه وله فارسی
۸- http://dw.com/fa-af/ تجاوز-جنسی-بر-زنان-در-جریان-اعتراض-ها-در-مصر/a-16926244
۹- http://zannegaar.net/content/213
۱۰- به نقل از ویکیپدیای فارسی
۱۱- http://zamannews.ir
۱۲- https://youtube.com/watch?feature=player_embedded&v=PhlFGPfPdEo
۱۳- به نقل از ویکی پدیای فارسی:
جنگ_داخلی_سوریه/https://fa.wikipedia.org/wiki
۱۴- http://dw.com/fa-ir/ فروش-زنان-ایزدی-توسط-دولت-اسلامی /a-17890897
۱۵- http://hafteh.de/?p=61155
www.womenundersiegesyria.crowdmap.com
۱۶- http://tabnak.ir/fa/news/514017/قتل-عام-۹۷-تن-در-حمله-بوکوحرام-به-شمال-نیجریه
۱۷- http://hafteh.de/?p=61155