هنگامی که ملکه تنها میماند...
در مورد ناپدید شدن زنبورها و آیندهی سیارهی ما
از سرویس خبری جهانی برای فتح نوامبر 2015
برگردان: لیلا پرنیان
دو سال قبل بین 25000 و 50000 زنبور، زنبورعسل و انواع کفشدوزک که مرده بودند، در پارکینگی در اورگان آمریکا یافت شدند. به فاصلهی کوتاهی از این واقعه لاشهی 37 میلیون زنبور عسل در علموود واقع در اونتاریای کانادا پیدا شد.
در بیشتر از ده سال گذشته، گزارشاتی بوده که زنبورداران به خصوص در آمریکای شمالی و اروپا سی درصد و شاید هم بیشتر از کندوهایشان را از دست دادهاند. در سال 2013 فدارسیون زنبورداران بریتانیا (BBKA) اعلام کرد که سی و چهار درصد از زنبورهایشان از بین رفتهاند که رقمی بیسابقه است. در زمستان 2013 بسیاری از زنبورداران آمریکا چهل تا پنجاه درصد؛ و حتی بیشتر؛ و حتی در مواردی کلیهی زنبورهایشان را از دست دادهاند.
غیرعادی نیست که هر ساله در زمستان، تودهای از زنبورها بمیرند، مرگ زنبورها مرتبا از اواسط قرن 19 گزارش شده است. اما آمارهای سالهای اخیر روندی را مشخص میکند که نه تنها عادی نیست بلکه برای ادامهی زندگی بشریت غیرقابل تحمل است. آمارهای ادارهی کشاورزیِ کشوریِ آمریکا نشان میدهد که تعداد زنبورهای عسل در فاصلهی سالهای 1947 تا 2008 یعنی شصت سال به مقدار شصت درصد تنزل کرده است؛ و از 6 میلیون کندو به 2.4 میلیون کندو رسیده است.
بیماری «سندرم ناپدید شدنِ جمعیتِ کلونی» یا(CCD) Honeybee Colony Collapse Disorder که عامل نزول جمعیت زنبوران است، اینک به مثابهی یک بحران فوری به رسمیت شناخته میشود. تخمین زده میشود که از سال 2007 تا 2014 بیش از ده میلیون کندوی عسل بر اثر بیماری CCD از دست رفتهاند. افزون بر از دست دادنِ تعداد عظیمی از زنبورها، کیفیت سلامتی زنبورهای باقی مانده، مورد تهدید جدی است.
نگران کنندهترین بُعد این بحران، از دست دادن یک مادهی غذایی خوشمزه از سفرهی صبحانهي کسانی که توان خرید آن را دارند، نیست. زنبورها برای زندگی انسانها و اکوسیستم کرهی زمین نقشی بسیار حیاتی بازی میکنند.
بیشتر انواع گیاهان گلدارِ کرهی زمین به وسیلهي زنبورها گردهافشانی میشوند. (این شامل گیاهانی مثل گندم، ذرت و دیگر محصولات اصلی که توسط باد گردهافشانی میشود نیست.) گردهافشانان با حمل تخمکها، نه تنها تولید این نوع گیاهان را تضمین میکنند، بلکه عامل عمدهای در به وجود آمدن گوناگونی و انواع ژنتیک در بسیاری دیگر است.
عمدهترین گردهافشانان زنبورها هستند، به خصوص زنبورهای عسل محلی و وحشی، هرچند که آنها تنها گردهافشانان نیستند. زنبورهای عسل محلی و یا وحشی و برخی دیگر از گردهافشانان، به خاطر زندگیِ جمعی برای بقاء به گروه خود وابسته هستند؛ و به جای اینکه یکی یکی از بین بروند، کل گروه یکباره از بین میرود.
مثلا با از بین رفتن یک گروه از زنبورهای عسل، ملکهی زنبورها باقی میماند، اما بقیهی زنبورها عمدتا ناپدید میشوند.
این تنها زنبورها نیستند که در حال ناپدید شدن هستند، بلکه جمعیت بقیهی انواع گردهافشانان نیز در حال نزول است. تعداد شاهپروانهها (آنهایی که رنگ زیبای نارنجی و سیاه؛ و مدل زندگی پیچیده؛ و مهاجرت طولانیشان به مکزیک در پاییز هر سال، یکی از عجایب زندگی است) در تابستان 2013 تعدادشان به ۵۹ درصد سال قبل از آن، تنزل کرد. این نمونهی بارزی است از آنچه که بر سر گردهافشانان میآید.
در حدود دو سوم گیاهان مختلفی که مردم جهان تغذیه میکنند و بیش از یک سوم کل تولید محصولات غذایی جهان وابسته به گردهافشانی حیوانات است. یک لقمه از هر سه لقمهای که در جهان خورده میشود، بستگی به گردهافشانان برای برداشت موفق دارد. به علاوه از آنجایی که گیاهان منبع اصلی تغذیهی حیوانات هستند، از بین رفتن یک گردهافشان اصلی و یا حتی تقلیل آن، میتواند عواقب عظیمی برای مردم جهان و کرهی زمین در برداشته باشد.
کاسته شدن تعداد زنبورهای وحشی و دیگر گردهافشانان نیز تهدیدی جدی برای رشد گیاهان است. در یک تحقیق علمی، دانشمندان، گردهافشانیِ بیش از 40 محصول از 600 گیاهی که در کل جهان وجود دارند را مورد بررسی قرار داده و دریافتند که گردهافشانانِ وحشی دوبرابر بیش از زنبورهای عسل در تولید دانه و میوه مؤثر هستند.
نیمی از 109 نوع زنبوری که در اوایل قرن بیستم توسط دانشمند آمریکایی، چارلز رابرتسون ثبت شده بود، ناپدیدشدهاند؛ و گردهافشانییی که توسط بقیهی حشراتِ وحشی انجام میشده است با تحلیل تواناییشان برای گردهافشانیِ گیاهانِ خاصی به کمتر از نصف تنزل یافته است، چرا که ناهماهنگی بین زمانی که گیاهان گل میدهند، و دورهای که زنبورها فعال میشوند، دائما گسترش مییابد.
عواقب مرگ و میر زنبورها در بالاترین سطح از زنجیرهي غذایی، تهدیدی بسیار جدی برای بقاء بشریت است، چرا که هیچ نوع جانداری نقشی تا این اندازه مهم در تولید غذایی که ما انسانها قدر آن را به اندازهی کافی ندانستهایم، بازی نکرده است.
نمونهای داریم از یک راهکار عاجل برای جبرانِ از دست دادنِ گردهافشانان در جنوب غربی چین، جایی که زنبورها تقریبا ریشهکن شدهاند. در سالهای اخیر در مزارع سیب و گلابی، مزرعهداران مجبور شدهاند که خودشان درختهایشان را یک به یک گردهافشانی کنند؛ با حملِ دبههای گرده و برس رنگرزی؛ با دست و با فرستادن بچههایشان به بالاترین سطحی که شکوفهها قرار دارند. اما در جهان، به اندازه کافی انسان برای گردهفشانیِ همهی گیاهان وجود ندارد.
چرا زنبورها در روند نابودی قرار گرفتهاند؟
یک نظر عمومیِ علمی اینست که عامل عمدهی تنزل تعداد زنبورها در چنین مقیاس بزرگی مسمومیتهایی است که در نتیجهی سمپاشیهای شدید گیاهان به وجود میآید و یا شاید هم همین مهمترین عامل از عوامل متعدد و پیچیدهی به وجود آمدن CDD است. دانشمندان همچنین به خانوادهای از سمها که نئونیکوتینوید (Neonicotinoids) نامیده میشوند، اشاره دارند. فرمول شیمیایی این سم شبیه به نیکوتینی است که در تنباکو و سیگار وجود دارد. نئونیکوتینویدها رایجترین نوع سمِ ضدحشرات هستند که در جهان و به خصوص آمریکا مورد استفاده قرار میگیرند.
این سم به خاطر ایجاد مسمومیتهای حاد و مزمن در گروههای زنبورها معروف است. زنبورها، گردههای گیاهانی را که سمپاشی شدهاند به کندوهایشان میبرند؛ و محیط کندوها را برای همهی زنبودها آلوده و مسموم میکنند. افزایش درجهی مسمومیت در طول زمان، باعث مختل کردنِ سیستم عصبی مرکزی زنبورها میشود. آنگاه متأسفانه زنبورها نه میتوانند پرواز کنند؛ و نه اینکه راه لانهشان را پیدا کنند.
عامل دیگر CCD انگلهای کوچکی مثل واروآ مایتس (Varroa mites) هستند که به کندوها حمله میکنند، اینها مدتهاست که تهدید مهمی علیه گروههای زنبورها بودهاند. از سال 1987 که انگل واروآ مایتس کشف شد، شرکتهای محصولات شیمیایی مانند مونسانتو (Monsanto)، داو (Dow)، بایر (Bayer) و بقیهی شرکتهای غولپیکرِ شیمیایی در آمریکا و اروپا، صنایع زنبورداری و تولید عسل را هدف خود قرار دادند، و سمهای مهندسی شدهي ضدحشرات و گیاهان را به مثابهی یک راهحل آنی و آسان برای این انگلها به بازار عرضه کردند. اما به نظر میآید که این ممکن است دفاع طبیعی و ژنتیکی زنبورها در مبارزه با انگلها را تضعیف کند. شرکت مونسانتو سمی با نام مخففِ بیتی تولید کرد که از محصولات ذرت مهندسی شده، تهیه شده؛ و به محض اینکه وارد بدن زنبور میشود خود را به سیستم عصبی در لایهی درونی شکم زنبور میچسباند و باعث مختل کردن لایهی درونی شکم شده و این به نوبه خود زنبورها را در مقابل باکتریها و میکروبها شکننده و ضعیف میکند. وقتی که زنبورها با سمهای ضدقارچ از طریق گرد گلها و شکوفهها تماس پیدا میکنند، سیستم ایمنیشان نیز تضعیف میشود.
در برابر چنین فاجعهای و همچنین با توجه به اعتراضات روزافزونِ مردمی که نگران اوضاع هستند، به خصوص زنبورداران و فعالین و هواداران محیط زیست، مسئولینِ امورِ ایمنیِ مواد غذاییِ اتحادیهی اروپا در اوایل 2013، بیانیهای علیه سه نوع مشخص از سمهای نئونیکوتینوید که برای زنبورهای عسل خطرناک تشخیص داده شدهاند، صادر کرد. در نتیجه کمیسیون اروپا استفاده از این نوع سمها را برای دو سال منع کرد.
در مقابل «آژانس حفاظت از محیط زیست» دولت آمریکا، استفاده از سمهای مهندسی شدهی ژنتیکی را که بسیاری اعتقاد دارند مسئول کشتار میلیونها زنبور است را مورد تأیید قرار داد. عدم «اطمینانِ کاملِ علمی» در مورد میزان تأثیر سمها و یا انگلهای واروآ مایتس در از بین رفتن کندوها بهانهای بود که دولت آمریکا ممنوعیت استفاده از این سمها را منتفی بداند.
اگرچه ممنوعیت نئونیکوتینوید از طرف اروپا لزوما بدین معنی نیست که اتحادیهی اروپا جانب مردمی که نگران موقعیت فاجعه بار زنبورها هستند؛ و یا جانب زندگی انسانها و یا محیط زیست را گرفته است. این ممنوعیت میتواند به رقابت بین صنایع غذایی اروپا و آمریکا مربوط باشد، به عبارت دیگر ممکن است به معنی محدود کردن بازار کمپانیهای آمریکایی بوده باشد. به همان ترتیب توجیه دولت آمریکا در مورد نبود «اطمینان کامل علمی» نیز به معنی اهمیت دادن این دولت به توضیحات دقیق علمی نیست. بلکه عمدتا حفاظت از کمپانیهای بزرگ آمریکایی در بلکه عمدتا حفاظت از کمپانیهای بزرگ آمریکایی در خدمت امپراطوریاش و سلطه بر اقتصاد جهانی است، حتی اگر این مواد شیمیایی به نابودی زندگی مردم و نابودی محیط زیست بیانجامد.
علیرغم پیچیدگیهای موجود در مورد عوامل مؤثر در CCD، محرک سود، نخی است که از میان همه آنها میگذرد. به طور مثال، مزارع صنعتی زنبور در آمریکا، به منظور کسب حداکثر سود، در تلاشاند تا برداشت عسل را به حداکثر برسانند تا جایی که اغلب هیچ عسلی را برای تغذیه خود زنبورها باقی نمیگذارند. خوردن این عسل برای زنبورها مزایایی دارد؛ و با هورمونهایی که تولید میشود توانایی دفاعی زنبورها را در مقابل انگلها و ویروسهایی که مدتهاست آنها را تهدید میکنند، افزایش میدهد. آنها به جای عسلِ خودشان، شیرهی ذرت با فراکتوس (مادهی قندی) بالا به زنبورها میدهند، که به اعتقاد بسیاری سیستم ایمنی و در نتیجه قدرت دفاعی زنبورها را در برابر بیماریها تضعیف میکند.
انواع گردهافشانان در آمریکای شمالی و اروپا که مزارع زنبور متمرکزتری دارند (بنابراین بیشتر به سمهای شیمیایی وابستهاند) با سرعت بسیار بالایی رو به اضمحلال هستند. در حالی که این روند در آمریکای لاتین، آفریقا و آسیا سرعت کمتری دارد. این مسأله رابطهی مستقیمی بین استفاده از سمهای شیمیاییِ ضدحشرات و انگلها، و گردهافشانان دارد. اما کشورهایی که مزارع سنتیِ بیشتری دارند و بسیار کمتر از سمهای شیمیایی استفاده میکنند، در مقابل این تهدید که در همه جا در حال رشد است، کاملا محفوظ نیستند.
گذشته از موادشیمیایی که به شدت در مورد محصولات گیاهی استفاده میشود و آثار جانبیاش شیوع مریضیها و انگلهاست، دانشمندان معتقدند که تغییرات آب و هوایی، جنگلزدایی و آلودگی هوا نیز عوامل مؤثری هستند.
تغییرات آب و هوایی باعث از دست دادن شرایط طبیعی زندگی و در نتیجه باعث تغییراتی در استفاده از زمین شده که به نوبهی خود مشکلاتی را برای انواع گیاهان و حیوانات برای وفق دادن خود با شرایط نوین موجب شده است. مثلا همین تغییرات آب و هوایی، باعث شده است که زنبورها در بسیاری از مناطق زودتر (و زودتر) از هنگام در سال ظاهر شوند، حتی قبل از اینکه گیاهان شکوفه بدهند. همچنین رابطهی بین تغییرات آب و هوایی، و زمستانهای سردتر، تابستانهای گرمتر و خشکسالی و غیره همه عواملی هستند که در کمبود مواد تغذیهی (حیوانات و گیاهان) مؤثرند. به طور خلاصه اینکه، افزایش گاز کربنیک و دیگر گازهای گلخانهای در جو زمین ممکن است فاکتورهای غیرمستقیمی در ناپدید شدنِ گروههای زنبورها باشند؛ اما خسارات فلاکتبار و فاجعهآمیزی که به اکوسیستم بزرگتر و کرهی زمین وارد میکند به همان اندازه بر زندگی زنبورها تأثیرگذار است، چرا که آنها بخشی از آناند.
مزارع متمرکز که شامل استفادهی فوقالعاده زیاد از مواد شیمیایی است؛ و همچنین مزارع جدیدی که از طریق قطع درختان جنگلی به وجود آمده است، به طور غیر قابل انکاری باعث افزایش متوسط برداشت محصول و تولید موادغذایی به طور کل شده است. اما نتایج متدهایی که منجر به این افزایش شده، نه تنها به نفع بشریت نبوده بلکه تهدیدی علیه بشریت و کرهی زمین میباشد، چراکه در نتیجهی اجبار به حداکثر سود به دست آمده است.
راه حلها؟
در برابر فاجعهي روند ناپدید شدنِ کندوها، دولت آمریکا تنها 3 میلیون دلار یارانه برای محافظت از جانوری که نبودش اکثر تولید مواد غذایی جهان را متوقف میکند، تخصیص داد. در حالی که در چند سال گذشته شرکتهای شیمیای 11.2 میلیون دلار برای خلقِ افکار عمومی خرج کردهاند تا بیگناهی خود را ثابت کنند.
موضوع این نیست که اگر مبلغ بیشتری از جانب دولت آمریکا و یا هر مؤسسهی دیگری برای این امر اختصاص داده میشد، میتوانست راهحلی واقعی برای این فاجعه باشد. مسأله این است که نه تنها کوتهبینیِ افراطی سیاستهای یک دولت سرمایهداری بلکه کوتهبینی یک شیوهی تولیدی سرمایهداری را در کل نشان میدهد. نشان میدهد که ضرورتی که از درون رقابت مهلک برمیخیزد، در نظر گرفتن عواقب مهلک آن را غیرممکن میسازد.
سیستمِ بیرحم و زشت سرمایهداری به صورت پیوستهای در حال نابود کردن سیارهی ماست. اکوسیستم در معرض خطر جدی است. هزاران و هزاران گیاه وحشی، گلها و دیگر انواع جانوران برای همیشه ناپدید شدهاند و ناپدید شدنهای بیشتری در راهاند. جهانی شدن، چنین فرآیندی را تنها شتاب بخشیده است.
عاقبتِ انواع گردهافشانان، مغایر و متفاوت از زندگی دیگر انواع زندگیِ وحش نیست، اما یک بخش کلیدی از آن است. روابط اجتماعی و اقتصادی غالب موجود در جهان، ثابت کرده است که قادر نیست سیارهي ما را محافظت کند. در حقیقت در حال نابودی آن است.✦