دو کارزار در یک سال گفتوگو با آذر درخشان
مجید خوشدل
پس از خاتمه یافتن کمپین «کارزار زنان» در سال گذشته کارزار دیگری شروع شد که تا همین اواخر ادامه داشت.
بریدن بند ناف روشها و سنتهای سنگ شده و کارستانی که زنان برگزارکننده و سازماندهاش بودند، بیتردید نمیتوانست در بخشهایی از جامعهی تبعیدی ایرانی با استقبال روبرو شود. برای همین نزد عدهای شمشیرها از رو بسته شد و نزدیک به شش ماه در اتاقهای پالتاکی و برخی از رسانههای اینترنتی زنان کارزار را بمباران کردند. «مهاجمین» با استناد به مدلهای دست و پا شکستهی چینی و روسی، و تجربههایی که دههها از عمر آن میگذرد، تزها و نظریههایی را به خورجین زنان ریختند تا بتوانند چوب تکفیر را به راحتی بر سرشان فرود آورند. تعداد دیگری دست به ترور شخصیتی زدند و از این حربهی دلچسب بهرهها جستند.
واقعیت دردآور اینجا بود که توپ خردهکاری، تدافع و انفعال را به زمین طیفی از زنان کارزار انداخته بودند تا آنان را از پیگیری کار سترگ شان برحذر دارند. شش ماه تمام در بر همین لولای زنگ زده میچرخید و بخشی از زنان کارزار هنوز نمیدانستند به بازی عدهای بازیگر قهار گرفتار شدهاند. در این میان دل تعدادی از زنان را خالی کرده و صف آنان را از دوستانشان جدا کردند. مهاجمین، این پیروزی و افتخار را در شیپورهای اینترنتی جار زدند.
* * *
عبارت «زنان کارزار» جمع یک دستی را تداعی میکند که جملهگی خواستها، اهداف و شیوههای مبارزاتی مشابهی را دنبال میکنند. واقعیت این است که این دوستان از سنتها و تجربههای اجتماعی، مبارزاتی گوناگونی آمدهاند و چه بسا افقها و ایدههای متفاوتی را نمایندگی میکنند. در جمع زنان کارزار هم دوستان و رفقایی حضور دارند که ایدهالشان ازحرکت و کمپین فرا روی، سامان دادن جنبشی نخبهگرا و قله کوهیست، و هم زنانی که به مشی تودهای به مفهوم اخص آن اعتقاد دارند (و البته تعدادی ابنالوقت که برای تریبون و بلندگوی مجانی دست به هر کاری میزنند) این تفاوتها به جای خود، امّا بخشی از زنان کارزارتا این لحظه نشان دادهاند که عموماً اهل تعقل و مدارا هستند و از تجربههای گذشته درسهای بیشماری آموختهاند. آنان باید به خوبی بدانند که تداوم راه دشواری که در پیش روی دارند، بدون کمک و همراهی زنان (و مردان) دیگر امکانپذیر نخواهد بود و آتش آنان به تنهایی آبی را گرم نخواهد کرد.
پس از گذشت یک سال، انبان پرسشهایم از کارزار زنان را برای آذر درخشان باز میکنم.
این گفتگو تلفنی بوده و بر روی نوار ضبط شده است.
* آذر عزیز، با سلام و تشکر از شرکتات در این گفتگو.
ـ ممنونم.
* شاید بشود گفت که در سال گذشته شما و دوستانتان موفقترین کمپین اعتراضی ایرانیان طیف چپ را در یک دههی گذشته برگزار کردید و امسال هم در ماه مارس قرار است «کارزار زنان» برگزار کنندهی کمپین مشابهی باشد. به کمپین امسالتان کمی پائینتر خواهیم پرداخت. امّا فعلاً بپردازیم به کارزار سال قبل، به چیزی به نام پسا کمپین سال گذشته. راستش تا اواخر ماه اوت سال گذشته، یعنی حدوداً پنج ماه بعد از خاتمهی آکسیونتان بر این باور بودم که اگر وضعیتی که شما و دوستانتان در کارزار زنان دچارش هستید، ادامه پیدا کند، ما شاهد کمپین مشابهی در سال جاری نخواهیم بود. شما نسبت به این اظهار نظر چه میگویی و چه عکسالعملی نشان میدهی؟
ـ اگر سؤال را کمی واضحتر بگویی، شاید متمرکزتر پاسخ بدهم.
* میتوانم به مواردی اشاره کنم...
ـ حتماً، حتماً!
* از حدود دو هفته بعد از خاتمهی کمپینتان (طبق اطلاعات من) شما را ای ـ میل باران کردند. در کنار آن به اصطلاح نقدهایی از شما و کمپینتان را به سایتهای اینترنتی فرستادند. حتا عدهای با شخصی کردن نوشتهها مسئله را به ابتذال کشاندند. به زبان ساده توپ را در زمینتان انداخته بودند و شما را به «بازی» گرفته بودند. خودت میدانی آذر جان که حتا دل تعدادی از یارانتان را خالی کردند و ادامهی همکاری آنها را با شما سلب کردند. ساده گفته باشم قرار بود چرختان را پنچر کنند. به هر حال تا ماه اوت سال گذشته چرخ ماشینتان را پنچر کرده بودند.
* درست است! همیشه یک مبارزهی موفق، آن هم این مبارزه و تلاشی که تقریباً فرم جدیدی از فعالیت جنبش زنان ایران در خارج کشور بود، خیلی از مشکلات و سؤالات را همراه خودش میآورد، و این خیلی طبیعیست. یعنی اگر ما پس از پایان آن راهپیمایی پنج روزه وارد چنان بحرانی نمیشدیم، خیلی غیرمنتطقی بود. همیشه همهی تعادلها، همهی هارمونیها و همهی اتحادها پس از یک دوره از فعالیت وارد عدم تعادل میشود، به قول معروف باید هوا طوفانی شود، پس از هوای طوفانی ما با یک هوای روشن و صاف روبرو میشویم. و این دیالتیک یک فعالیت است.
در رابطه با مسئله مهم اتحاد بخشی از زنان خارج کشور، آن هم با تمایلات چپ، مسایلی که شاهدش بودیم دور از انتظار نبود. به ویژه اینکه از همان ابتدای شکلگیری کارزار، موضوع پلاتفرم آن «هر کسی با ذن خود شد یار من» بود و هر کسی ترجمهای از آن پلاتفرم را جلوی خودش گذاشته بود و حتا در حال حاضر هم ما در تلاش و در جدل هستیم، برای اینکه درکهای نزدیکتری از آن پلاتفرم داشته باشیم. اینهم یک چیز خیلی واضحی هست.
* چطور شد دل تعدادی از دوستانتان را خالی کردند؟ آیا این ناشی از مشکل شما، مشکل ساختاری شما بود، یا ایراد در جای دیگری بود؟
ـ نه، نه! اصلاً مسئله دل خالی کردن و اینها نبود و...
* به هر صورت همکاری آنها را با شما قطع کردند.
ـ بسیار خوب، توضیح میدهم. ببینید! یک جمعی با هم فعالیت میکنند و در پروسهی گامهای عملی متوجه میشوند که به هم نزدیک نیستند. خب طبیعیست که از هم جدا میشوند. جمع دیگری با هم فعالیت میکنند و در پرسه گامهای عملی فکر میکنند نه فقط به هم نزدیکاند، بلکه میتوانند اتحادی در سطحی بالاتر داشته باشند. همهی این مسایل در کارزار اتفاق افتاد. کسانی که دلشان خالی شد یا نماندند... (که به نظرم تعداد خیلی زیادی نبودند) یک بخش برمیگردد به اختلافات نظری، که نمیتوانیم آن را انکار کنیم...
* لطفاً این اختلافات سیاسی را توضیح بده.
ـ در جنبش سیاسی و در جنبش چپ ما کماکان موضوعات جدل برانگیزی بر سر «مسئله زنان» وجود دارد که من فقط تیتر آنها را برمیشمرم. مثلاً ما یک دیدگاه و نظریهی محکم و سنگ شدهای در جنبش چپ داریم (با اینکه ظاهراً خودش را امروزی کرده) که مبارزه علیه ستم جنسی را تابع مبارزهی طبقاتی میداند. یعنی آنجایی که مبارزه علیه ستم جنسی تابع مبارزهی طبقاتیست، پس برای رفع ستم جنسی باید درگیر مبارزهی طبقاتی شد. این دیدگاه و نظریه، این فلسفه در عرصهی سیاست خودش را نشان میدهد، در نقشهریزی کار عملی خودش را نشان میدهد...
* تا جایی که من میدانم در جمع شما [کارزار زنان] اقلیتی به این نظریه معتقد بودند... اگر نگویم اقلیت، اکثریت را شامل نمیشدند.
ـ بگذار بگویم طیفی بودند. این طیف گاهی پر رنگ می شد و گاهی کمرنگ. اینطور نبود که یک عده «منزه» بودند و این دیدگاه را نداشتند. برخی منسجمتر و سرسختتر هستند، برخی دیگر تغییر و تحولات را میبینند، جنبش زنان را میبینند و مجبورند تن بدهند به اینکه بالاخره یک نیروی واقعی در صحنه است که معتقد است سوسیالیسم خوب است، ولی میگوید من به دنبال سوسیالیسی هستم که از همین امروز علیه ستم جنسی که به من میشود، موضعگیری کند. من با هیچکس اتحاد طبقاتی نمیبندم، اگر آن فردی که مبارزهی طبقاتی میکند، هم زمان برعلیهی من ستم میکند.
به هر حال این جنبشیست که اینقدر به بلوغ رسیده که به این مسایل اشاره میکند. منتهی برخی آن را نمیبینند و نمیخواهند باورش کنند.
* به هر حال من فکر میکردم بخشهایی از این مشکل و بخشهایی از این اختلافات نظری را با کمپینی که در سال گذشته برگزار کردید، درجمعتان حل کردهاید. امّا ظاهراً...
ـ نه، نه حل نکردیم. بگذارید مثالی بزنم: به نظر شما اگر یک زنی (یک زن و نه یک گروه) بگوید که من میخواهم تمام قوانینی که برعلیه من در جمهوری اسلامی است لغو شود، امّا نگوید که «جمهوری اسلامی نابود باید گردد»، چه باید به او گفت؟ حتماً عدهای خواهند گفت که او زنی بورژواست، رفرمیست است. چرا که به نظر بخشی از نیروهای چپ اصولاً موضوع زن موضوعی مربوط به ماهیت جمهوری اسلامی نیست. یعنی این چپ هنوز درک نمیکند که رژیمی که پایههای سیاسی، ایدئولوژیکاش بر پایهی ستم برزن شکل گرفت، و وقتی که تو این ماهیت را از او بگیری، دیگر از او چیزی باقی نمیماند. منتها از آنجا که بخشی از این چپ آلوده به دیدگاههای مردسالارانه است، هر زمانی اسم «زن» آورده شود، میگوید: بورژوا! اسم حقوق زن آورده شود، میگوید: مبارزهی رفرمیستی! برای او غیرقابل درک است که جمهوری اسلامی تاکنون قادر نشده (حتا دوم خردادیها هم نتوانستند)...
* به رفرم تن دهد.
ـ آره، به رفرم تن دهد و یا مانور بدهد روی حقوق زنان و مسئله زنان، و این پاشنهی آشیل جمهوری اسلامیست.
* این تحلیل را به سؤالی که طرح کردم، به کمپینتان تعمیم بده.
ـ طبیعیست در کمپینی که برای حقوق زنان شکل گرفته، آن تفکر و بینش ممکن است به آن کمپین تن بدهد، ولی تمام تلاشاش را میکند تا تمرکز مبارزه را از روی مسئله زنان بردارد و به طرف آن چیزی که به نظرش راهحل نهایی است، سوق دهد. این دعوا و جدل اساسی در کارزار بوده و اصلاً هم...
* این دعوا و اختلاف سالهاست که در بخشی از طیف چپ وجود داشته و از بین هم نخواهد رفت.
ـ آره، سالهاست که وجود دارد و در کارزار هم انعکاس پیدا کرده، و همانطور که گفتم چنین چیزی طبیعی هست. منتها آنهایی که دقیقتر به مسایل نگاه میکردند، اختلافات را فهمیدند. آنهایی هم که قادر نبودند مسایل را دقیق ببینند، فکر میکردند اشکال در برخورد این فرد یا آن فرد بوده است.
* راجع به موارد اختلاف حتماً پرسشهای دیگری را با شما درمیان میگذارم. امّا فعلاً میخواهم با عوض کردن جهت گفتگو، روندیتر به مسئله نگاه کنیم تا شاید بتوانیم نمای کمپین امسالتان را هم ترسیم کنیم. چه مدت پس از خاتمهی کمپین سال گذشته، نشستی برای ارزیابی، برای بررسی نقاط قوت و ضعف آن و طرح و برنامهریزی کمپین امسال برگزار کردید؟
ـ ما مدت زیادی درگیر بحث و جدلهای سیاسی، نظری دوستان بودیم، خیلی زیاد انرژی گرفت تا بتوانیم برنامهها و نقشههای مبارزاتی دیگر را به صورت جمعی سامان دهیم. یعنی از خیلی چیزها عقب افتاده بودیم...
* این بحثها عموماً در پالتاک بود.
ـ آره، در پالتاک بود. ما اصولاً امکان این که دور هم جمع شویم را نداریم و...
* آیا شما کمپین کارزار سال گذشته را از طریق تماسها و بحثهای پالتاکی سازمان داده بودید؟ تا جایی که من میدانم خیر، قطعاً خیر! پس خواهش میکنم به سؤالی که طرح کردم توجه کن...
ـ قطعاً خیر!
* بسیار خوب! پس چرا با گذشت ماهها از خاتمهی کمپین موفقتآمیزتان هنوز بحثها و تماسهای شما در اطاقها و جلسات پالتاکی بوده که خودتان بهتر میدانید که در آن تنها قادرید طیف معین و ویژهای را مخاطب قرار دهید.
ـ آره، امّا نکتهای را در رابطه با فعالیتهای زنان باید همیشه در نظر داشت و آن اینکه اغلب تشکلها و گروههای زنان خیلی نمیگویند چه کار کردهایم، چون انجام خیلی از کارها برای آنها واضح و مبرهن است. امّا نقش پالتاک در بسیج و سازماندهی برای کارزار و تظاهراتی که در پیش داریم، آنقدرها زیاد نیست، پالتاک یک ابزار است. هر کدام از ما بنا به موقعیت و تواناییاش کیفی پر از اطلاعیه به زبانهای گوناگون همراه خود کرده است. آنهایی که مثل من سفر میکنند، که من دو سفر طولانی کردم (که مثلاً بهتان گفتم) شهر به شهر، از مجامع عمومی گرفته تا ارتباطات فردی، با آنها جلسه داشتم و بر اهمیت کارزار تأکید میکردم. یعنی اهمیت سیاسی این تظاهرات در رابطه با جنش زنان را...
* آذر جان، لطفاً من را تصحیح کن. تا جایی که اطلاع دارم غیر از خودت و رفیق دیگری، فرد دیگری اینگونه حضور اجتماعی نداشته و کار عملیای انجام نداده، غیر از حضور در برنامههای پالتاکی.
ـ نه، نه، چنین چیزی درست نیست، چرا که قبلاً گفتم خیلیها از فعالیتشان چیزی نمیگویند. بگذار مثال بزنم: مثلاً در پاریس ما چند نفر زن هستیم که با هم فعالیت میکنیم (البته گزارش هم نمیدهیم) ولی واقعاً بهتان بگویم هر کدام از آنها از محیط زندگیشان گرفته، تا ارتباطات اجتماعی، سیاسیای که دارند، همه را در راه شناساندن کارزار امسال به کار گرفتهاند. یعنی در این شهر خیلیها در جریانند که تظاهراتی را زنان ایرانی دارند سازمان میدهند. البته منظور من این نیست که ما ساک به دست رفتهایم به گتوهای پاریس. عموماً هر انسانی باید سعی کند که فعالیتی که خودش میخواهد در آن شرکت کند، به محیط اطراف و ارتباطاتی که دارد، منتقل کند...
* فکر میکنی این کار در رابطه با کارزار زنان انجام شده؟ یعنی غیر از چند استثنا؟
ـ فکر میکنم عموماً زنان این کار را میکنند...
* بگذار به عنوان یک دوست (و نه مصاحبهگر) به شما بگویم: با ارتباطی که با یک بخش کوچک از زنان غیر متشکل انگلستان دارم، صدای شما هرگز به آنها نرسیده است...
ـ واقعاً؟
* جداً میگویم. یعنی حداقل ادعای شما در شهر لندن صدق نمیکند.
ـ مجید عزیز، بگذار چیزی را به تو بگویم: ما وقتی در یک شهری تبلیغ میکنیم، امکان دسترسی به همه را نداریم. ما در بهترین حالت میتوانیم با تعداد معینی ارتباط برقرار کنیم. البته من پارسال هم در گفتگو با خودت اشاره کردم که فرق میکند بین یک مشی تودهای و یک مشی غیر تودهای. البته واقعیتی است که تعداد زنان فعال ما، حتا زنان کارزار کم است و نمیتوانند به نسبت تعدادشان فضای زیادی را از تبلیغ و بسیج پوشش دهند.
* بگذار...
ـ بگذارید من این را تصحیح کنم. درست است! ما در کارزار زنان هم یکدست نیستیم، زنان متفاوتی هستند که هر کدام به سبک خودش فعالیت میکند. همه هم آزاد هستند، چون در کارزار کسی برای دیگری کاری را دیکته نمیکند.
* با اینکه با اظهار نظر آخرت پاسخام را تا حدودی گرفتهام، امّا چند پرسش قبلی را اینگونه خلاصه میکنم: شما و دوستانتان در کارزار (منهای استثناها) عموماً با کسانی وارد دیالوگ و بحثهای سیاسی شدهاید که طبق تجربههای تاکنونی (متأسفم از به کارگیری این جمله) کور کردهاند، امّا شفا ندادهاند. اغلب این دوستان تاکنون در هیچ فعالیت عملی و یا حتا نظری مشترک شرکتی نداشتهاند و همیشه این فعالیتها را تخطئه کردهاند. میخواهم بگویم که آنها همیشه با نفی دیگران به اثبات خود نشستهاند. جان کلام اینکه اگر شما نیمی از انرژیای که در اطاقهای پالتاکی و بحثهای آن صرف کردید، در جای دیگری صرف میکردید (مثلاً با زنان غیرمتشکل ایرانی مقیم خارج تماس میگرفتید) میتوانستید پشتیبانان ارگانیکی را با خودتان همراه کنید.
ـ به هر حال واقعیتیست که این کمبودها حتماً وجود داشته، ولی در جمع زنان کارزار، هر کدام از ما کیفیتها، تواناییها و ویژهگیهای متفاوتی داریم و سعی میکنیم که تجربههایمان را به هم منتقل کنیم. ما حتا سعی میکنیم سنتی را پایهگذاری کنیم، به این معنی که نشان دهیم ما رقیب همدیگر نیستیم بلکه رقبای ما کسان دیگری هستند...
* این قسمت را لطفاً توضیح بده.
ـ یعنی اینطور نیست که یک جمهوری اسلامی ارتجاعی وجود دارد و ما بر علیه آن در میدانی مبارزه میکنیم که در آن میدان جای دیگری نیست. ما میگوییم این میدان خیلی بزرگ است و جای کسی تنگ نمیشود. ما میگوییم رقبای ما، یعنی رقبای زنان کارزار، بخشی در پنتاگون امریکا نشستهاند و بخشی هم به جمهوری اسلامی آویزان هستند. این سنتیست که ما داریم جا میاندازیم و در کنار آن از سبک کارهای یکدیگر هم یاد میگیریم. این کار طول میکشد و خودت قبول داری که ما هر کدام از سنتها و روشهای کاری متفاوت آمدهایم، و داریم تربیت میشویم. من به شخصه خیلی چیزها از زنانی که با آنها فعالیت میکنم، یاد گرفتهام. و سعی میکنم چیزهایی که یاد گرفتهام را به آنها و دیگران منتقل کنم.
* به هر حال کسانی هستند که فکر میکنند شما جای آنها را تنگ کردهاید...
ـ هیچ اشکالی ندارد. هر چه تعداد زنان توانا و فرهیخته که مبارزه علیه جمهوری اسلامی را سازمان دهند، بیشتر شود، کسی ضرر نمیکند.
* به موضوع دیگری بپردازیم: وقتی به اسامی حمایتکنندگان کارزار امسال نگاه کردم، دیدم که برخی از افراد و تشکیلاتهایی که در سال قبل حرکت شما را نفی و تخطئه کرده بودند، در این دوره از شما پشتیبانی کردهاند. آیا شما عوض شدهاید و یا آنها تغییر کردهاند؟!
ـ به نظرم باید کمی به معجزه هم اعتقاد داشت (خندهی ممتد)...
* (خندهی ممتد) در کدام طرف معجزه شده؟ در آن طرف یا در طرف شما؟!
ـ امّا درست میگویی. تازه عوض شدن شامل همهی پدیدههای دنیا میشود. نه ما همان آدمهای یک سال پیش هستیم و نه دیگران. امّا در رابطه مواضعمان؛ کارزار همان پلاتفرم سابق را دارد و تمام اطلاعیههایش در چهارچوب همان پلاتفرم است. از طرف دیگر واقعیتی است که مبارزات ما روی دیگران تأثیر میگذارد و حتماً آنها تأثیر گرفتهاند که حمایت میکنند. میخواهم بگویم که ما همان هستیم که بودیم...
* گفتی فرقی نکردهاید، بسیار خوب میپردازیم به کمپین امسالتان. پلاتفرم امسالتان و تنها اطلاعیهای که به نام کارزار زنان تا این لحظه صادر کردهاید، یک فرق اساسی با پلاتفرم سال گذشته دارد و آن تقدم مبارزه با جریانات «اسلامگرا» و مشخصاً حاکمیت جمهوری اسلامی بر مبارزه بر علیه امپریالیسم جهانی است. امّا نسبت به این پلاتفرم سیاسی دو واکنش در جامعهی ایرانی خارج کشور بروز کرده که من در جریان آن بودهام: یکی، شما را به رفرمیست بودن و تعدادی صفتهای تکراری متهم کردهاند، و واکنش دوم حکایت از این دارد که بالاخره از ذهنیگرایی بیرون آمدهاید و پایتان را روی زمین گذاشتهاید.
ـ (با خنده) یعنی آدم شدیم؟!
* من نمیدانم! (خندهی ممتد) من که قرار نیست هم پرسش طرح کنم و هم پاسخ بدهم!
ـ (خندهی ممتد و طولانی)...
* (با خنده) خب، این هم یک فرق اساسی!
ـ نه، این سؤال خیلی خوبی ست... چقدر حوصله داری به حرف من گوش دهی؟
* (با خندهی) خیلی کم!
ـ راجع به این مسئله خودت چه فکر میکنی؟
* خارج ازاین گفتگوی تلفنی حتماً نظرم را به تو میگویم!
ـ الان نه؟
* نه، الان نه!
ـ بسیار خوب! ببین، به جرأت میتوانم بگویم که این اطلاعیه مهمترین اطلاعیهایست که جنبش زنان تا به حال صادر کرده، روی آن هم بسیار کار شده و از بحث و جدل زنان کارزار این اطلاعیه بیرون آمده. ویژهگی این اطلاعیه نه به این خاطر است که ما از ذهنیگرایی بیرون آمدهایم، و یا اینکه رفرمیست شدهایم. اتفاقاً این اطلاعیه دو بخش دارد که این دو بخش نشانهی پیشرفت و ارتقاء یک جنبش است. مثلاً ما در سال گذشته گفته بودیم چه چیزهایی را نمیخواهیم. اگر یادت باشد در اطلاعیهی پارسال آمده بود: اگر مخالف سنگسار هستید، اگر مخالف فلان و بهمان هستید، بیایید و به این راهپیمایی بپیوندند. امّا در اطلاعیهی امسال ضمن اینکه اشاره میکند مخالف چه چیزهایی است، روشن میکند که مدافع چه چیزهایی هم هست، یعنی صرفاً جنبهی نفی ندارد و جنبهی اثباتی هم دارد، یعنی افق جنبش زنان را پیشروی خود میگذارد. به نظر من همانطور که گفتم این کار یک گام مثبت به جلو است، خصوصاً اینکه آن اهداف و افق تخیلی نیست. همانطور که میدانی در بندهای بعدی، اطلاعیه توضیح میدهد که پایهی مادی جهانی که ما میخواهیم، وجود دارد و میشود آن را به دست آورد.
* میپردازیم به مبحثی دیگر: با اینکه به ماه مارس وقت زیادی نمانده، امّا تا این تاریخ اطلاع روشنی از چگونگی کمپینتان را بیرونی نکردهاید. فقط زمان آن را ذکرکردهاید (8 مارس ساعت 10 صبح) و مکان آن را (دن هاگ ـ هلند). چه اطلاع بیشتری دارید آذر جان؟
ـ کمپین ما امسال در یک روز است و...
* چرا یک روز؟ چرا مثل سال قبل در چند روز نیست؟
ـ به خاطر اینکه اولاً قرار نیست ما هر سال یک کار مشابه کنیم. دوماً در سال قبل که کمپین کارزار در چند روز برگزار شد، اولین عمل مبارزاتی ما بود. در حالیکه کارزار در سال جاری به قدر کافی شناخته شده. بعد هم ما نشستیم و جمعبندی کردیم و به این نتیجه رسیدیم که کمپین یک روزه کافی است، چون اگر چند روز میگذاشتیم، کار تدارکاتی زیادی طلب میکرد...
* این تصمیمگیری ربطی به امکانات شما و یا ربطی به سنگ اندازیهای خارج از کمپینتان نداشت؟
ـ نه، نه! ما میتوانستیم با گذاشتن نیرو امکاناتی را مهیا کنیم. امّا فکر کردیم با به راه انداختن کمپین چند روزه تأثیر سیاسی و همهگیر کردن پیام را به حداقل میرسانیم. این نتیجهگیری از جمعبندی کمپین پارسال به دست آمده بود، چون آنقدر خسته شده بودیم که به بعضی چیزها کمتر توجه میکردیم. جمعبندی دیگرمان این بود که به جای پنج روز راهپیمایی در کشورهای آلمان و هلند، تمام واحدهای کارزار در منطقهای که زندگی میکنند، در روز سوم مارس تظاهرات وآکسیون سراسری را سازمان دهند.
* چرا کشور هلند را برای کمپین امسالتان انتخاب کردید؟
ـ انتخاب کشور هلند فقط به دلیل امکاناتیست که در آنجا داریم. شهر «دن هاگ» هم اهمیت سیاسی بالایی دارد. وگرنه برلین هم خیلی خوب بود. ما خیلی دوست داریم در برلین هم کمپین بگذاریم، یا در پاریس، بروکسل و شهرهای دیگری که اهمیت سیاسی بالایی دارند، امّا در این شهرها ما امکانات نداریم...
* (با خنده) البته حدس میزدم اسم لندن را نیاوری!
ـ لندن شهریست که برای خیلیها ویزا میخواهد...
* آره، برای فعالیتهای سیاسی هم ویزا میخواهد (خندهی ممتد)!
ـ (خندهی ممتد)...
* بگذریم! پارسال با همهی زحمتی که کشیده بودید، در قسمت تدارکات، حمل و نقل و امکانات با مشکلات زیادی روبرو بودید. برای کمپین امسال آیا این مشکلات را از سر راه برداشتید؟
ـ ما موضوع مهمی را که سعی کردیم جمعبندی کنیم، این بود که انسانهایی که دلشان میخواهد در یک مبارزه و فعالیت اجتماعی شرکت کنند، باید خودشان بتوانند خودشان را سازماندهی کنند. این تظاهرات خیلی کار تدارکاتی دارد و دیگر قرار نیست ما جای خواب هم تهیه کنیم و غیره. تنها کاری که فعالین سازمانده کمپین انجام خواهند داد این است که آنها در چند شهر مختلف وسیلهی حمل و نقل، مثل اتوبوس و مینیبوس تهیه کردهاند و...
* ببین آذر جان، این اظهار نظرت در عین درستی فقط زنان فعال سیاسی را در برمیگیرد، یعنی روی صحبت تو با آنهاست. امّا زن جوان غیرمتشکل ایرانی، پناهجوی ایرانی این امکان را ندارد، حتا هزینهی انجام این کار را هم ندارد.
ـ من که گفتم، ما اتوبوسهایی تهیه کردهایم. بگذار موضوعی را با تو درمیان بگذارم: من در برنامهی بیست و ششمین سالگرد کومله شرکت کرده بودم. آدمهای مختلفی آمده بودند، از جمله تعدادی زن که میگفتند پیش از این از برنامهی کارزار اطلاعی نداشتند، امّا مایلند در آن شرکت کنند. من هم شماره تلفن آنها را گرفتم و گفتم که فردی از زنان کارزار در شهری که زندگی میکنید، با شما تماس خواهد گرفت و ترتیب سفرتان را خواهد داد. در رابطه با لندن من اصلاً اطلاعی ندارم. امّا چون من و دوست دیگری مسئولیت آلمان را داریم، سعی کردهایم شماره تلفن موبایل دوستانی از شهرهای مختلف آلمان را در اختیار زنان غیرمتشکلی که با آنها برخورد میکنیم، قرار دهیم.
* در گفتگوی قبلیای که با هم داشتیم، گفتی که کمپین سال گذشتهی کارزار «ستاره» نداشت. به نحوی اشاره کرده بودی به فرهنگ نخبهگرای ریشهدار در فرهنگ سیاسی، اجتماعی ما. کمپین امسال چطور؟ آیا امسال هم کارزار زنان ستاره نخواهد داشت؟ تریبون مفت و مجانی منظور نظرم است.
ـ باید نداشته باشد، باید تلاش کنیم نداشته باشد. ببینید! من به شما گفتم که در کارزار، ما زنان مختلفی هستیم با گرایشها و پیشینههای گوناگون، و جدلهای زیادی با هم داریم. این جدلها هم اینطور نیست که هر کس رک و صریح بگوید که من میخواهم ستاره باشم. امّا روشها و متدهایی که برخی ارایه میدهند، به ستاره شدن دامن میزند...
* امّا فرهنگ ستاره شدن در خیلی از ما هست.
ـ آره، برای همین تلاش میکنیم تا نباشد. حال چقدر موفق شویم، نمیدانم. امّا معمولاً میشود. چون اینها گرایشهای مادی ریشهدار است و به این سادگی از بین رفتنی نیست. به علاوه تمایل تودهی وسیع زنان هم به لحاظ فرهنگی این است که یکی را مراد کنند و خودشان مرید شوند. متأسفانه فضا خیلی مناسب رشد چنین گرایشهایی هست.
* آیا موضوع مهم دیگری در رابطه با کمپینتان باقی مانده که بخواهی به آن اشاره کنی؟
ـ تنها یک موضوع مهم در رابطه با کمپین دارم که آن پیام سیاسی این کمپین است. حمایت از کارزار در شرایط کنونی (در همین زمانی که دارم با شما حرف میزنم) گره خورده در حمایت از این تظاهرات. حمایت از تظاهرات هم فقط از طریق شرکت در آن ممکن است. اهمیت این تظاهرات در این است که صدای معینیست در جنبش زنان ایران، که میخواهد زنجیرهای ستم را پاره کند، نه اینکه آن را جا به جا کند. این صدا به نفع هر انسان، هر گروه سیاسی و هر نهاد و کانون و تشکیلاتی است که در فکر ساختن جهانی دیگر است.
* آذر جان، از وقتی که برای این گفتگو به من دادی، بینهایت ممنونم.
ـ مرسی، خیلی ممنون!
26 فوریه 2007
* این گفتگو در اواسط ماه فوریه امسال انجام شده است.