لنین درباره موضوع ستم بر زن
از مجله جهانی برای فتح شماره 24
متن زیر گزیده ای است از "خاطرات من از لنین، گفتگویی درباره مسئله زن" نوشته كلارا زتكین. این متن بر پایه مكالماتی كه در پاییز 1920 بین لنین و كلارا زتكین صورت گرفت، به رشته تحریر درآمد. (متن حاضر را از روی نسخه "رهایی زنان – نوشته هایی از لنین" از انتشارات انترناسیونال، بازتكثیر كرده ایم.)
"بنابراین برای ما كاملا صحیح است كه خواسته های زنان را طرح كنیم. این نه یك برنامه حداقل است، و نه یك برنامه اصلاحی به معنی "سوسیال دمكراتیك" و "انترناسیونال دومی" آن. اینكار دال بر آن نخواهد بود كه گویا ما فكر می كنیم بورژوازی و دولت آن تا ابد حتی برای مدتی طولانی پابرجا باقی خواهند ماند. این كوششی برای منفعل كردن توده های زنان با رفرمها، و منحرف كردن آنان از جاده مبارزه انقلابی نیست. به هیچ عنوان چنین نیست؛ اینكار به هیچوجه یك حقه بازی رفرمیستی نیست. خواسته های ما یك رشته نتیجه گیری های عملی است از احتیاجات مبرم و زن ضعیف و محروم در سیستم بورژوازی، و علیه تحقیرهای زشتی كه باید در این سیستم تحمل كند. با طرح اینها ما نشان می دهیم كه از نیازهای زنان و ستم بر زنان آگاهیم؛ از جایگاه ممتاز مردان آگاهیم؛ و از همه اینها نفرت داریم. بله، نفرت داریم و خواهان محو هر گونه ستم آزار هستیم كه به زن كارگر، همسر كارگر، زن دهقان، همسر یك مرد عادی وارد می شود؛ و حتی از خیلی جهات بهزن طبقات ثروتمند نیز وارد می شود. حقوق واقدامات اجتماعی كه ما از جامعه بورژوازی برای زنان می خواهیم گواهی است بر اینكه ما موقعیت و منافع آنها را در نظر می گیریم؛ طبیعتاً نه در نقش رفرمیستهای قیم مآبی كه اذهان را تخدیر می كنند. نه! بهیچ وجه. بلكه در نقش انقلابیونی كه زنان را به شركت مساوی در بازسازی اقتصاد و روبنای ایدئولوژیكی فرا می خوانند."
به لنین اطمینان دادم كه من هم همین عقیده را دارم ولی بی شك با آن مخالفت می شود. اذهان نامطمئن و ترسو این عقیده را به عنوان اپورتونیسم مشكوك رد می كنند. باید این نكته را هم در نظر بگیریم كه خواستهایی كه اینك برای زنان جلو می گذاریم ممكن است بد فهمیده شده و نادرست تفسیر شود.
لنین با تعجب و قدری ناراحتی گفت "یعنی چه" این خطر در مورد هر چیزی كه می گوییم یا انجام می دهیم وجود دارد. اگر اجازه دهیم كه ترس از این مسئله ما را از انجام كارهای صحیح و ضروری باز دارد، بهتر است مناره نشین شویم. ما نباید تزلزل داشته باشیم، به هیچ عنوانی نباید تزلزل داشته باشیم، والا از اصول والای خود خواهیم لغزید. درمورد ما تنها اینكه چه بخواهیم مطرح نیست، بلكه همچنین چگونه بخواهیم مطرح است. من معتقدم كه این را به حد كافی روشن كرده ام. ما نباید در تبلیغات خود از مطالباتی كه برای زنان مطرح می كنیم، بت بسازیم. نه! بسته به شرایط، باید زمانی برای این خواستها و زمانی برای خواسته های دیگر مبارزه كنیم. و همیشه، همه اینها باید در اتحاد با منافع عمومی پرولتاریا باشد."
"هر نزاعی از این نوع ما را با دار و دسته بورژوازی محترم و با نوكران رفرمیست كه به همان اندازه محترم هستند، سرشاخ می كند. این كار دسته اخیر را مجبور می كند كه یا تحت رهبری ما بجنگد ـ كه آنها این را نمی خواهند ـ یا نقاب خود را به دور اندازند. این مبارزه است كه ما را از آنان تفكیك می كند و چهره كمونیستی ما را نشان می دهد. بدین ترتیب اعتماد توده زنان را بطرف ما جلب می شود؛ توده ای كه خود را استثمار شده، و تحت سلطه مردان می بیند، توده ای كه تحت قدرت صاحبكاران و جامعه بورژوایی در كل خود را در هم شكسته و برده می یابد. زنان كارگر كه همه به آنها خیانت كرده و تركشان نموده اند، درك می كنند كه باید به طور دسته جمعی همراه ما بجنگند.آیا لازم است آشكارا اعلام كنم یا شما را به اعلام آشكار این موضوع وادارم كه مبارزه برای حقوق زنان، باید همچنین با هدف عمده ما مرتبط باشد. یعنی با هدف به دست آوردن قدرت و برقراری دیكتاتوری پرولتاریا؟ در حال حاضر، این جزء الفبای ماست و كماكان چنین خواهد بود. این روشن است، مطلقاً روشن. ولی توده های وسیع زنان كارگر - اگر كه ما فقط روی این خواست تكیه كنیم – با اشتیاق جذب مبارزه برای كسب قدرت دولتی نخواهند شد؛ حتی اگر این خواست را با بوق و كرنا جار بزنیم و گوش فلك را كر كنیم. نه هزار بار نه! ما باید در اذهان توده زنان این خواست را به لحاظ سیاسی با رنجها، نیازها و آمال زنان كارگر بیامیزیم. همه آنها باید بدانند كه دیكتاتوری پرولتاریا برای آنان چه معنی خواهد داشت: تساوی كامل حقوق با مردان، هم قانوناً و هم در عمل، در خانواده، در دولت و در جامعه، اینها به معنی تضمین نابودی قدرت بورژوازی است. "
من گفتم روسیه شوروی این را ثابت می كند. این نمونه بزرگ ما خواهد بود" لنین ادامه داد: "روسیه شوروی خواسته های زنان را درسطح نوینی مطرح می كند. تحت دیكتاتوری پرولتاریا این خواسته ها دیگر موضوع مبارزه بین پرولتاریا و بورژوازی نیستند. این مطالبات پس از عملی شدن خشتهایی خواهند بود كه در ساختن جامعه كمونیستی از آن استفاده می شود. این كار به زنان آن سوی مرزهای شوروی اهمیت كسب قدرت توسط پرولتاریا را نشان می دهد. اختلاف موقعیت اجتماعی آنان در اینجا و آنجا را باید با برجستگی جسورانه ای نشان دهیم و حمایت توده های زنان را برای مبارزات طبقاتی انقلابی پرولتاریا جلب كنیم. بسیج توده زنان بر پایه درك روشن از اصول و بر یك پایه تشكیلاتی محكم، یك مسئله اساسی برای احزاب كمونیست و پیروزی آنان است. بخشهای سراسری (دولت) ما هنوز فاقد درك درست از این مسئله هستند. آنها در زمینه ایجاد یك جنبش توده ای از زنان زحمتكش تحت رهبری كمونیستی به برخورد منفعل و صبر و انتظار عادت كرده اند. آنها درك نمی كنند كه رشد و رهبری یك چنین جنبش توده ای بخشی مهم از فعالیت حزب است؛ نیمی از كل فعالیتهای حزب است. اینكه آنها گاهی ضرورت و ارزش یك جنبش كمونیستی هدفمند، قوی و وسیع را برسمیت می شناسند، بیشتر جنبه تعارفهای افلاطونی دارد تا یك دلمشغولی و وظیفه حزبی."
"آنان تهییج و تبلیغ در میان زنان و وظیفه به میدان كشیدن انقلابی نمودن آنان را به عنوان كاری نه چندان مهم، و به عنوان وظیفه ای فقط برای زنان كمونیست تلقی می كنند. و اگر این كار سریعتر و نیرومندتر پیش نمی رود، فقط زنان كمونیست را مستحق سرزنش می دانند. این غلط است، اساسا غلط! این جدایی طلبیعریان است. این تساوی واژگون شده است. كنه برخورد نادرست بخشهای سراسری ما چیست؟ (من درباره روسیه شوروی صحبت نمی كنم) در تحلیل نهایی این دست كم گرفتن زنان و دست آوردهای آنان است. دقیقا همین است! متاسفانه هنوز در توصیف بسیاری از رفقایمان می توان گفت كه، كمونیست را خراش بده تا یك عامی ظاهر شود". برای اطمینان باید نقطه حساس مانند طرز فكر آنان درباره زنان خراش را دهیم . برای اثبات این حرف چه شاهدی بهتر از این منظره تكراری و روزمره كه مردم با خیال راحت مشغول تماشای زنانی هستند كه كار مبتذل و یكنواخت خانه، توان و وقت آنان را هدر می دهد، خسته شان می كند، روحشان را پژمرده و ذهنشان را كند می كند، قلبشان را ضعیف و اراده شان را سست می كند. لازم به گفتن نیست كه منظور من خانمهای بورژوایی نیست كه همه كار منزل و مراقبت از كودكانشان را بدوش خدمتكار می ریزند. بحث من در مورد اكثریت زنان است كه شامل همسران كارگران نیز می شود. حتی اگر آنها روز را در كارخانه به سر برده و مزد گرفته باشند. "
"تعداد بسیار كمی از شوهران، حتی از میان پرولترها هستند كه با كمك به همسرشان در این "كار زنانه" به فكر كاستن بار زحمات و نگرانی های او باشند. یا بخواهند وی را كاملا از این زحمت خلاص كنند. خیر، این خلاف "امتیاز و مقام شوهر" است، شوهری كه در پی استراحت و راحتی است. زن در زندگی خانگی زن خویش هر روز خود را با هزاران كار ناچیز قربانی می كند. حق باستانی شوهر و سرور و ارباب زن بی سر و صدا پابرجا مانده است. بلحاظ عینی برده نیز از ارباب انتقام می گیرد، این انتقام شكل پوشیده هم دارد.... من از زندگی كارگران با خبرم، این شناخت فقط از روی كتابها نیست، فعالیت كمونیستی ما در میان توده زنان و كار سیاسی ما بطور كلی تربیت مردان را نیز به میزان قابل توجهی ایجاب می كند. ما باید دیدگاه برده دارانه را، هم از حزب و هم از میان توده ها ریشه كن كنیم. این یكی از وظایف سیاسی ماست، این وظیفه همانقدر عاجل و ضروری است كه تشكیل نهادی از رفقای زن و مرد كه از نظر تئوریك و عملی به خوبی تربیت شده باشند و كار حزبی را در میان زنان كارگر به پیش برند. لنین به سئوال من درباره شرایط كنونی در روسیه شوروی چنین پاسخ داد: "حكومت دیكتاتوری پرولتری ـ و مسلما به همراه حزب كمونیست و اتحادیه های كاگری ـ هر كوششی را بعمل می آورند تا بر دیدگاه های عقب افتاده مردان و زنان فائق آیند و بدین ترتیب روحیات كهنه و غیر كمونیستی را ریشه كن كنند. نیازی به گفتن نیست كه مردان و زنان در مقابل قانون مساوی هستند. ما در همه عرصه ها بوضوح شاهد خواست صادقانه به تحقق این برابری هستیم. ما روی زنان برای شركت در فعالیتهای اقتصادی، مدیریت، قانونگزاری و دولتی حساب می كنیم. همه رشته ها و موسسات آموزشی یه روی زنان باز است. تا بتوانند از نظر تخصصی و اجتماعی بهتر تعلیم ببینند. ما در حال ایجاد آشپزخانه ها و نهارخوریها، رخت شوی خانه ها، و بنگاه های تعمیراتی عمومی و مشترك هستیم. ما داریم مهدكودكها، كودكستانها، خانه های كودك و موسسات آموزشی گوناگون را تاسیس می كنیم. به یك كلام ما داریم صمیمانه ملزومات برنامه خود را به اجرا می گذاریم تا وظیفه خانه داری و آموزش از عهده خانوار فردی خارج شده و به وظیفه جامعه تبدیل شود. بدین گونهاست كه زن از زنچیرهای كهنه بردگی خانگی و تمامی وابستگیهایی كه به شوهر خویش دارد رها می شود؛می تواند توانایی ها و تمایلات خود را بطور كامل در جامعه بروز دهد. كودكان نسبت به محیط خانه امكانات بهتری برای رشد می یابند. ما پیشرفته ترین قانون كار مربوط به زنان را در جهان داریم. و این قانون توسط نمایندگان رسمی كارگران متشكل به اجرا در می آید. ما در حال تاسیس مراكز زایمان و خانه های مادر-كودك، مراكز درمانی و بهداشتی مادران، كلاس های آموزشی در مورد نگهداری از نوزادان و كودكان، و امثالهم هستیم. ما برای كمك به زنان محتاج و بیكار به تلاشی دست می زنیم."
"كاملا می دانیم كه همه اینها با توجه به احتیاجات زنان كاگر، هنوز بسیار كم است، و اینكه هنوز از رهای واقعی آنان بسیار فاصله دارد. با وجود این، نسبت به شرایطی در روسیه تزاری و تحت سرمایه داری وجود داشت، قدم بسیار بزرگی به جلو است. مضافا، در مقایسه با شرایط در نقاطی كه سرمایه داری هنوز سلطه بلامنازع دارد، پیشرفت بسیار زیادی است. این یك شروع خوب در جهت صحیح است، و ما بطور مستمر و با تمام توان به توسعه آن ادامه خواهیم داد. به شما هم اطمینان خاطر می دهیم زیرا هرروز كه می گذرد روشنتر می شود كه بدون حضور میلیونها زن ما امكان پیشرفت نداریم. فكرش را بكنید، این در كشوری كه دهقانان هشتاد درصد جمعیت را تشكیل می دهند چه معنی دارد. كشت و زرع دهقانی كوچك، با خود خانه داری فردی و انقیاد زنان را بهمراه می آورد. شما از این جهت در شرایطی به مراتب بهتر از ما خواهید بود، به شرط اینكه پرولتاریا شما بالاخره درك كند كه از نظر تاریخی زمان كسب قدرت برای انقلاب، فرا رسیده است. در ضمن، ما با وجود تمام مشكلات، ناامیدی به خود راه نمی دهیم. با افزایش مشكلات نیروهای ما هم رشد می كنند. همچنین ضرورت عملی، مارا وادار به یافتن راههای تازه آزاد كردن توده زنان می كند. منظورم همبستگی رفیقانه كمونیستی است و نه همبستگی بورژوازیی كه رفرمیستها موعظه می كنند؛ رفرمیستهایی كه شور انقلابی خود را همانند بوی سركه ارزان از دست داده اند. همبستگی انقلابی باید با ابتكارات فردی همراه باشد؛ تا این ابتكارات به فعالیت جمعی تبدیل شده با آن تركیب شود. تحت دیكتاتوری پرولتاریا، آزادی زنان از طریق تحقق بخشیدن به كمونیسم، در دهات نیز پیش خواهد رفت. از این جهت من از مكانیزه كردن صنعت و كشاورزی انتظار زیاد دارم. این یك طرح مهم است! مشكلات این راه عظیم است، به طرز خارق العاده ای عظیم. برای غلبه بر مشكلات باید نیروهای قدرتمند نهفته در توده ها آزاد شود؛ آنها باید تعلیم یابند. میلیونها زن باید در این كار شركت جویند."
در ده دقیقه آخر، یك نفر دوبار زنگ زد ولی لنین به صحبت ادامه داد. بعد در حالیكه برای باز كردن در می رفت فریاد زد: "دارم می آیم!"
سپس با لبخند رو به من كرد و چنین گفت:
"می دانید كلارا، می خواهم از این واقعیت كه با یك زن صحبت می كردم استفاده كنم و پر حرفی زنانه را به عنوان بهانه دیر كردن ارائه دهم. هرچند اینبار این مرد بود كه بیشتر حرف می زد و نه زن. به طور كلی باید گفت كه شما شنونده واقعا خوبی هستید؛ شاید این بود كه مرا تشویق كرد اینهمه حرف بزنم." لنین با این شوخی در پوشیدن پالتو به من كمك كرد.
"شما باید گرمتر از این لباس بپوشید، مسكو، اشتوتگارت نیست. شما به مراقبت احتیاج دارید. سرما نخورید. خداحافظ."
و دست مرا محكم فشرد.