نقش کارزار زنان در جنبش زنان

نقش کارزار زنان در جنبش زنان و موانع پیشروی

آذر درخشان

http://3.bp.blogspot.com/_CCWoRXQx4kg/R-vkxrej05I/AAAAAAAAAAc/Ma1IUmv99nA/s320/Azar-D.JPG

اگرچه «کارزار برای لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی علیه زنان» حرکتی نوپا در جنبش زنان در خارج کشور بوده است و فعالیتش عمدتا محدود به مراسم سالیانه هشت مارس، اما نقش آن رابعنوان عرض اندام قطب رادیکال و انقلابی زنان در مقابل مرتجعین جمهوری اسلامی در خارج کشور نمی توان انکار کرد.
هدف اولیه شکل گیری کارزار زنان چه بود؟

رشد و گسترش جنبش زنان ایران در سال های اخیر علیه بی حقوقی سیستماتیک دولتی و اجتماعی، ضرورت ایجاد یک قطب سازمان یافته که بتواند صدای واقعی آنان باشد را در مقابل بسیاری از فعالین جنبش زنان قرار داده است. گسترش مقاومت های خودبخودی زنان در مقابل جمهوری اسلامی، ضرورت فشرده کردن صدای این مقاومت پراکنده و فراگیر بشکل مطالبات مدون و بشکل یک جمع متشکل زنان را به ضرورتی عاجل تبدیل کرده است. جمع متشکلی از زنان که پیگیرانه و با اتکا به توده وسیع زنان این مبارزات را به پیش برند.

جمعی از زنان فعال در خارج کشور پس از ماهها بحث و جدل با تدوین بیانیه ای تحت عنوان کارزار تلاش کردند گوشه ای از پاسخگویی به این وظیفه عاجلی باشند که شرایط عینی از ما طلب کرده است وقتی طرح کارزار را پیش گذاشته شد، طیف وسیعی از زنان حول آن متحد شدند.

اما این فقط ما نبودیم که نبض مبارزه و مقاومت جنبش زنان را حس کردیم گرایش لیبرالی درون جنبش زنان که هم در این زمینه فعال شدند و خیلی سریع تفاوت میان ما و آنها آشکار شد. ما کل نظام مردسالاری را آماج قرار دادیم و و حتی شعارهای مطالباتی ما که در "چهارچوب لغو قوانین" مطرح شد با وجود خاص و مشخص بودن، موجودیت کل نظام جمهوری اسلامی را زیر سئوال می برد. در حالی که هم زمان گرایش لیبرالی درون جنبش زنان نیز "تغییر قوانین را در چهارچوب سیستم موجود" و رسیدن به یک قرارداد اجتماعی نرمتر با رژیم حاکم در دستور کار خود قرار داد. از آنجایی که رژیم حاکم، ترو تازه کردن نظام خود را در جوانبی ضروری می بیند، در نتیجه به این گرایش لیبرالی در جنبش زنان برخوردی دوگانه و متناقض داشته است. حتی برخی جناح های حاکم به این گرایش لیبرالی درون جنبش زنان و برنامه اش بعنوان فرصتی برای ترو تازه کردن کل سیستم برخورد می کنند. فرصتی چون 2 خرداد که وعده داد: در روابطش با مردم تغییراتی می دهد ولي معلوم شد فریب است، حال به این گرایش لیبرالی درون جنبش زنان بعنوان یک فرصت دیگر نگاه می کنند تا بتوانند کارت سوخته دو خرداد را این بار منحصرا از طریق مسئله زنان احیا کنند.
در همان اوایل شکل گیری جمع زنان کارزار، تغییرات مهمی در صحنه سیاسی ایران و جهان بوجود آمد و ضرورت کاری را که آغاز کرده بودیم، برجسته تر کرد. این تغییر مهم سیاسی حاد شدن تضاد بین جمهوری اسلامی و آمریکا بود که هر دو طرف تلاش می کردند بااستفاده از این کشمکش و جدال سیاسی که هنوز استفاده کنند تا مردم را گیج کرده و تبدیل به پشتوانه مشروعیت سیاسی شان کنند. بنابراین کارزار باید بخصوص در خارج کشور سریعا اعلام موضع می کرد و نقش مهمی را این اوضاع بر عهده می گرفتد. در واقع کارزار زنان پیشتاز بلند کردن شعار نه به جمهوری اسلامی و نه به امپریالیستها شد، و اعلام کرد که هر نیروی مترقی و هر جنبش مترقی باید با دشمنان مردم مرز روشنی داشته باشد تا بتواند در پیچیدگی اوضاع در طرح ها و نقشه های قدرت های ارتجاعی و ضد زن ذوب نشود.

کارزار زنان با طرح لغو کلیه قوانین نابرابر بر پایه ای ترین مطالبات زنان انگشت گذاشت و تلاش کرد درکی عمیق از مسئله نقش قوانین در زندگی زنان و هم چنین جایگاه قوانین در کل مناسبات و روابط اجتماعی ستمگرانه مردسالار را نشان دهد . کارزار زنان با نشان دادن ماهیت قوانین ثابت کرد که برای لغو کلیه قوانین نابرابر باید افقی روشن و گسترده را در مقابل داشت، زیرا قوانین هیچ نیست مگر کدبندی کردن روابط ستمگرانه جامعه. بدون داشتن درک روشن از کلیت نظام نمی توان حتا مبارزه ای پیروزمند را جهت تحقق مطالبات فی الفور زنان دامن زد. شاید گفتن این مطالب امروز دیگر امر پیچیده ای نباشد اما بقولی معما چو حل گشت آسان شود. متاسفانه هنوز درکهای ما در مورد این مسئله ناموزون و در برخی موارد هنوز درک نشده است. برای درک و فراگیر کردن هر موضوع سخت باید بارها بر سر آن به آموزش و بحث دامن زد.
کارزار بدرستی به خود بعنوان صدای اکثریت زنان جامعه نگاه کرد و بهمین دلیل خود را موظف دید که بدقت مطالباتی را طرح کند که کف مطالبات اکثریت زنان برای رسیدن به حداقلی از آزادی و برابری است. ما هنوز این اکثریت را در بطن جنبش زنان رادیکال متشکل نکرده ایم ولی قادریم بفهمیم که منافع این اکثریت در چه خواسته هائی و چه روش مبارزاتی نهفته است. با این حال، گرایش لیبرالی درون جنبش زنان (چه مذهبی ها و چه سکولارها) تلاش کرده است خود را یگانه صدای کل جنبش زنان ایران معرفی کند و با تکرار این ادعای بی پایه و بخاطر ضعف و پراکندگی زنان رادیکال و چپ، تا کنون حتی بر روی زنان چپ و سکولار تاثیر گذشته وبرخي را به سخنگوی خود تبدیل کرده است. در حقیقت کارزار زنان تلاشی از جانب گرایش رادیکال درون جنبش زنان است برای پایان دادن به اسطوره تک صدایی جنبش زنان و طرح افق و روش های مبارزاتی که متناسب با منافع اکثریت زنان است.

فراموش نکنیم که در زیر فشارها و حملات جمهوری اسلامی و جریانات امپریالیستی، فعالیت می کنیم و هزاران مانع در مقابل داریم، آماج حملات دشمن و رقبا و گاهی دوستان نادان هستیم. لیبرال ها با استفاده از تریبون های علنی مراکز قدرت و پشتوانه های مالی "ان جی او" ها و مراکز اعطای جایزه و شخصيت سازی برای جنبش زنان برنامه خود را در جنبش زنان پیش می برند. ما استفاده از تریبون های علنی را معیاری برای "صدای زنان" بودن نمی دانیم . گرایش رادیکال درون جنبش زنان در سطح جهاني روابط خصمانه با نظام های حاکم و سلطه گر دارد، روابطی که ذره ای امکان رویت علنی در جامعه و بخصوص در ایران را برای این گرایش باقی نمی گذارد، اما اجازه نخواهیم داد که این واقعیت، دستاویز تبلیغاتی شود برای لیبرال ها که موجودیت ما را انکار کنند. کارزار زنان تلاشی جهت خط بطلان کشیدن بر این ادعا بوده و هست. متاسفانه برخی زنان سکولار نیز باورشان شده است که گرایش رادیکال وجود ندارد. آنها در همین حد هم نمانده اند و حتي به انکار خود نیز به عنوان گرایش "لیبرال – سکولار" جنبش زنان رسیده اند و خود را تحت رهبری گرایش مذهبی قرار داده اند.

در مجموعه راه حل ها و افق های ارائه شده برای جنبش زنان، علیرغم سایه روشن های گوناگون نهایتا با دو افق روبرو هستیم: افقی که برابری و رهایی کامل زنان را در پیش روی ما می گستراند و افقی که در نهایت از جرح و تعدیل مناسبات موجود و روابط قدرت بین زن و مرد فراتر نمی رود. هر دو این افق روشها و مطالبات ویژه خود را برای دستیابی به اهداف خود دارند و حاملان هر یک از این افق ها مدعی راهی پیروزمند برای زنان هستند.

شرایط سیاسی و اوضاع عینی جامعه موجب میشود که هر یک از این دو افق در بیان خود به شیوه های گوناگونی عمل کنند و روش های مبارزاتی متفاوتی را اتخاذ کنند. با این تعریف می توانم ادعا کنم که امروزه" کمپین یک میلیون امضا" و "کارزار لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی" دو شکل و ترجمه این دو افق متفاوت در شرایط کنونی مبارزه زنان درجهت دستیابی به برابری و آزادی هستند. گرچه "کمپین یک میلیون امضا برای تغییر قوانین" عمدتا در داخل کشور فعالیت می کند و هوادان این کمپین در خارج کشور بر فعالیت خود "همبستگی با مبارزات زنان ایران" نام نهاده اند و در هر دو جا از امکانات گوناگون علنی و لجستیکی بهره مند هستند. در حالی که کارزار زنان اساسا در خارج کشور شکل گرفته است و هواداران این پروژه در داخل کشور عمدتا ناچارند در محافل محرمانه فعالیت می کنند. به هر حال هر دو این دو گرایش اصلی پایه اجتماعی خود را در داخل و خارج کشور دارند و ما نمی توانیم از تقسیم بندی داخل و خارج برای این دو گرایش درون جنبش زنان استفاده کنیم. یگانه تقسیم بندی همانگونه که گفتم این است که این گرایش رادیکال و چپ زنان در داخل کاملا تحت سرکوب و پیگرد است و در خارج نیز مقبول دولت های غربی نیست چرا که پیشاپیش با طرح افق خود مرزبندی روشنی با قدرت های حاکم کرده است.

خط تمایز اصلی این دو گرایش نه فقط در طرح افق و چشم اندازی است که پیش روی زنان می گسترانند بلکه بطریقی آشکار و صریح این دو گرایش در زمینه سیاست، روش و مطالبات نیز مرزهای خود را روشن کرده اند. بگذریم از اینکه "کمپین یک میلیون امضا" تلاش داشته است گرایش خود را تحت عنوان اینکه ما در ايران در شرایط استبداد هستیم و یا می خواهیم کار علنی کنیم و برای کار علنی نیاز داریم خط قرمزهای حاکمیت را رعایت کنیم و غیره توجیه کند، اما سیر اوضاع و جنبش های اجتماعی درون ایران نشان داده اند که می توان خط قرمزها را با رعایت برخی مسائل هم زیر پا گذاشت مثلا اینکه دیگر هیچ جنبش اجتماعی مجبور نیست برای فعالیت خود مجیز آیت اله های حاکم و یا (از ابزار مذهب برای پيشبرد اهداف خود) تعریف و تمجید از مذهب کند. بنابراین اگر در دهه 60 ذره ای(بخشا) این توجیه حقانیت داشت امروز اين دیگر یک توجیه غیرصادقانه است.

همانگونه که گفتم در حالی که کارزار زنان "لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی" را دستور کار خود قرار می دهد، کمپین یک میلیون امضا "تغییر قوانین نابرابر در چهارچوب اسلام" را در دستور کار خود قرار داده است. و در حالی که کارزار زنان بر مطالبات اکثریت زنان ایران مانند لغو حجاب اجباری، لغو قانون سنگسار، لغو دیه و قصاص پای می فشارد، کمپین زنان اساسا با تکیه بر زنان سنتی که پایه های رژیم جمهوری اسلامی بودند و امروز انتقاداتی به قوانین نابرابر دارند، مطالباتی چون شهادت برابر و دیه برابر و مجتهد شدن زنان را در الویت تغییرات قانونی خود قرار داده است. در حالی که کارزار زنان با صراحت اعلام می کند که برای راهگشایی مسیر جنبش زنان بسوی برابر و رهایی باید دست مذهب از کلیه حیطه های زندگی زنان کوتاه شود، "کمپین یک میلیون امضا" در پی تفاسیر زنورانه از قرآن دست به دامان آیت اله ها شده است، و روی زنانی حساب باز کرده است که خط قرمزهای نظام را زیرپا نمی گذارند، "کارزار لغو قوانین" خطابش ملیونها زنی است که هر روزه خط قرمزهای نظام اسلامی را زیرپا گذاشته اند.

همه اینها را گفتم تا بگویم: اهمیت "کارزار زنان" بعنوان صدایی که می تواند حضور زنان رادیکال چپ را اعلام کند و اینکه گرایشی موجود است که میلیونها زن ایرانی می توانند ادعا کنند صدایشان در سراسر جهان طنین خواهد افکند.

زرگ تبدیل نشود، مقاومت زنان ایران به هرز برده خواهد شد و به هیچ تحولی در رابطه با آزادی و برابری زنان نخواهیم رسید. این مصاف مقابل ماست که بتوانیم جنبش رادیکال زنان را سازمان یافته کرده و تلاش کنیم آن را از کوچک به بزرگ تبدیل کنیم. " کارزار زنان" تلاشی هرچند کوچک در این راستا بود.

اما متاسفانه کیفیت کارزار زنان آن چنان ضعیف است که دیگر بطور موثر به این هدف خدمت نمی کند و قادر به ایفای نقش در این راستا نیست. کارزار نه بلحاظ نظری و نه بلحاظ عملی قادر برای ایفای نقش خود بعنوان مدعی گرایش رادیکال و انقلابی جنبش زنان هنوز ضعیف است. به اعتقاد من در درجه اول گرایش رادیکال درون جنبش زنان باید یک کارزار فکری در درون و بیرون خود بر سر مسئله زنان و نظریه های گوناگون بر سر آزادی و رهایی زنان دامن زند، تا بتواند بلحاظ نظری و کیفی قادر به طرح مطالبات پایه ای زنان شود، و بتواند ادعا کند که این گرایش قادر است انعکاس صدای میلیونها زن ستمدیده شود. ما در تشکل هشت مارس مشغول بالا بردن کیفیت مان برای گرفتن گوشه ای از این امر بزرگ رهایی زنان هستیم، و در سال آتی یک چنین وظیفه ای را مقابل خود قرار داده ایم.

من به موانعی که بازوهای کارزار را تضعیف کرده است، بطور خلاصه می پردازم:

حضور زنان چپ و کمونیست در کارزار

یکی از مجادلات درون کارزار ، درک های متفاوت گرایشات درون جنبش چپ است. خطوط اصلی این مباحث به درک رابطه ستم جنسیتی و ستم طبقاتی ربط دارد. این مجادله خصلتش با درک های بسیار نازل و سطحی از کمونیسم بعنوان ایدئولوژی رهایی همه ستنمدیدگان معنی میشود و اغلب اوقات با درک های بسیار پائین تحت عنوان سوسیالیسم و کمونیسم تلاش دارد مسئله زنان را دور بزند و بطریقی تمرکز فعالیت را از مسئله زنان به مسائل عمومی تر بکشد.

تنها راه برون رفت ارتقا درکها از مسئله جنبش زنان و تئوری های کمونیسم است. اصلا رابطه با جنبش عمومی فقط یک معنا می تواند داشته باشد و آن هم رابطه جنبش زنان با انقلاب سوسیالیستی است. اگر بخواهم خلاصه بگویم در این دو جمله خلاصه میشود: بدون مبارزه علیه ستم جنسیتی و بدون دامن زدن به یک جنبش قدرتمند و رادیکال زنان نمی توان بسوی سوسیالیسم رفت. یک درک دیگر تلاش دارد با دور زدن ستم جنسیتی، آن را به فردای سوسیالیستی موکول کندبسیاری از شما بیاد دارید که تا چه حد بحث های فرسایشی بر سر هر موضوعی عاقبت حول این دو درک متفاوت گره میخورد.

سطح نازل دانش فمنیستی و دانش سیاسی

ما زنان کارزار نیز متاثر از فرهنگ بخش بزرگی از جامعه به اصطلاح روشنفکری ایران هستیم. ویژگی این فرهنگ در این چند نکته خلاصه میشود: بدون شناخت حداقل از یک پدیده در مورد آن نظر می دهیم، بدون تحقیق قضاوت می کنیم، به تئوری و دانش مبارزه کم بها می دهیم، و ...
سطح نازل دانش در مورد تئوری های رهایی زنان، افق های و روش های مبارزه متفاوت باعث تشدد روابط درونی ما شده است. در نتیجه این مسئله هرکسی با استفاده از روابط، به تائید و یا تکذیب ایده های یکدیگر می پردازد، با یک استدلال ساده ناگهان یک فرد زیر سئوال می رود، این روش باعث از هم گسیختگی اتحاد مان شده و بجای گردآوردن نیروهایمان تبدیل به پروسه فرسوده کردن نیروها شده است. به جرات می توانم بگویم که در یک سال گذشته بجای اینکه روابط مان موجب چند برابر شدن انرژی یکدیگر شود، همدیگر را فرسوده کرده ایم. این وضعیت در "کارزار زنان" ما زنان "هشت مارس" را به این سئوال رسانده که آیا کارزار می تواند کماکان نقش مثبت خود را بازی کند؟ جواب من این است: خیر! با این وضع نمی شود و این وضع باید عوض شود. باید فعالین چپ و رادیکال، سکولار درون کارزار تئوری های کمونیستی و فمینیستی در مورد مسئله زنان بمثابه یک علم، علم مبارزه انقلابی مطالعه کرده و در دست گیرند، بدون تئوری انقلابی جنبش انقلابی ممکن نیست. برخی افراد ابتدا درک تحریف شده ای از مارکسیسم و هم چنین از اندیشه های فمنیستی روی میز قرار می دهند و سپس با این درک و معنای تحریف شده این دو نحله فکری را بمثابه دو دشمن دیرین در مقابل هم قرار می دهند.

حضور تشکلات متفاوت زنان

به لحاظ تشکیلاتی کارزار باید استقلال آرا و تشکیلاتی تشکلات مختلف درون خود را به رسمیت بشناسد. برای روشن شدن تشکل "هشت مارس" را مثال می زنم. همه می دانید که تشکل "هشت مارس زنان" از جان و دل به کارزار خدمت کرده است. این را وظیفه خود می دانستیم. اما روابطی که در کارزار برقرار شده، تشکل هشت مارس را فلج کرده است. و این بهیچوجه قابل قبول نیست. این جو حتی تا بدانجا رسیده است که از "هشت مارس" خواسته میشود: آرا و فعالیت های مستقل خود را کنار بگذارد. مهم است که کارزار ظرف تشکلات مختلف زنان باشد و نه ظرف ذوب کردن آنها در درون خودش. چنین چیزی عملا ضربه زدن به جنبش مستقل و متشکل زنان است. چرا که کارزار تشکیلات نیست. ظرفی برای اتحاد گرایشات و تشکلات مختلف برای ضربه زدن به جمهوری اسلامی و تقویت مبارزات زنان است. این ظرف موقت فقط می تواند با حضور و و جود تشکلات غیر موقت معنی پیدا کند.

کارزار باید تشویق کند که تشکلات کار خود را بکنند و به بهانه کارزار زندگی دائمی خود را مختل نکنند. ما فقط زمانی کارزار هستیم که مشترکا فعالیتی را انجام می دهیم. یا زمانی که نیروهایمان را یک کاسه می کنیم، برای انجام یک فعالیت خاص. در نتیجه تا بدانجا که به هشت مارس و تشکلات دیگر و رفقای منفرد مربوط است، همه استقلال تشکیلاتی و فردی خود را باید حفظ کنند. همه به نام خود می توانند از کارزار حمایت کنند. این امر به کارزار اعتبار می بخشد. مثلا اگر" کمیته ضد سنگسار" در پاریس فعالیت های خود را پیش برده و با همان نام" کمیته ضد سنگسار" از کارزار و فعالیت های کارزار دفاع کند یک نقطه قوت است و نه نقطه ضعف. اگر رفقای منفرد هر یک به نوبه خود محفلی سازمان دهند و به نام آن محفل در طول سال فعالیت های خود را پیش ببرند و عضوی از کارزار زنان هم باشند یک نقطه قوت است و نه نقطه ضعف. ما همواره باید تلاش کنیم که زنان متشکل شوند. یا به تشکلهای زنان بپیوندند و یا خود هسته یا محفلی تشکیل دهند. زیرا پراکنده نمی توان هیچ گام موثری برداشت.
از سوی دیگر ما با درکی در زنان کارزار مواجهه ایم که به کارزار بعنوان یک ائتلاف مشخص حول مطالباتی مشخص نگاه نمی کنند و در واقع سطح توقع و انتظارات از آن را به سطح توقع از یک تشکل می رسانند که بنظر من این درک به پیشبرد فعالیت های کارزار ضربه می زند. کارزار همانگونه که در ابتدا هم گفتیم یک اتحاد عمل است و افراد و تشکلات بر مبنای توان می توانند در این اتحاد عمل سهم بگیرند. اگر قرار است کارزار را بعنوان یک تشکل زنان نگاه کنیم در آن صورت باید مانند همه تشکلات دارای ضوابط و روابط یعنی اساسنامه و منشور باشد. به اعتقاد من کارزار فقط یک ائتلاف است و مرکزی برای جمع شدن فعالین و تشکلات رادیکال زنان حول مسائل مبارزاتی مشخص و نه بیشتر.

کارزار نمی تواند ظرفی برای دامن زدن به احساسات علیه تشکلات زنان و یا احزاب سیاسی باشد. این شیوه ها فقط به از بین بردن انرژی انقلابیون در مواجه با ج. ا. منجر میشود و مخرب است. کارزار باید مملو از محیط رفاقت، دوستی و احترام متقابل باشد. این یک اصل مبارزاتی بسیار مهم برای روبرو شدن با دشمنان کریه ی مثل جمهوری اسلامی است که از هر حربه ای برای بی حیثیت کردن تشکلات و احزاب استفاده می کند.

نبودن رابطه بین عمل و حرف و در نتیجه نداشتن درک درست از مشکلا ت و موانع در حیطه عمل همیشه بین این دو فاصله است و همواره تلاش برای کم کردن این فاصله است. یکی از معیارهای ارزیابی از افراد و تشکلات نیز بر این پایه است که چه کسانی و چه جریاناتي حرف و عمل شان به هم نزدیک است و یا تلاش دارند حرف و عمل خود را به هم نزدیک کنند . حرفی که هیچگونه پشتوانه عملی ندارد یعنی همانگونه که مارکس گفت ما مفسر اوضاع می شویم و نه تغییر دهنده شرایط. این مشکلی است که ما در کارزار با آن روبرو هستیم. اینکه ما باید در همان حدی که به ضرورت وجود این ظرف اعتقاد داریم، برای معنای عینی و عملی دادن به این ظرف هم بها دهیم. مبارزه بدون عمل کردن معنی ندارد. ما باید با این گرایش اینترنتی که پوششی شده برای بی عملی مقابله کنیم. بعلاوه وقتی انسان در عمل نباشد اصلا تضادهای پیشبرد آن عمل و مبارزه را نمی فهمد برای همین خیلی از تنش ها در "کارزار" با "تشکل هشت مارس" بر سر این مسئله است چون اغلب فعالیت های عملی را "هشت مارس" پیش می برد و با تضادها و چگونگی حل تضادهایش آشنا است. چگونه این تنش برطرف میشود؟ با گفتن اینکه "هشت مارس" کار نکند، مسئله حل نمی شود. یعنی کارزار تقلیل می یابد به یکی از همین پروژه های کاغذی که همه ما باهاش آشنا هستیم. بهترین روش کار این است که هرکجا جمع های چند نفره زنان بر سر عملی کردن و پیاده کردن برنامه کار با هم کار کنند از این طریق همه درگیر تضادها و موانع سر راه عملی کردن یک ایده میشوند. اگر کسی بخواهند از پشت اینترنت بر سر این مسائل قضاوت کنند خیلی ذهنی گرایانه می شوند. اصولا کسانی که در کارهای عملی پیشبرد مبارزه نیستند نباید بخود اجازه دهند در مورد پیشبرد کار عملی انتقاد کنند.. برای همین مهم است که هرکسی گزارش فعالیت عملی خودش را بدهد که چه مبارزاتی را سازمان داده تضادها چی بوده و چطوری فائق آمده است تا تبادل تجربه شود.

دنیای مجازی

دنیای مجازی بجای اینکه وسیله مثبتی باشد جای تشکل و مبارزه واقعی را گرفته و سطح ما را پائین آورده است و پوششی برای جدی نگرفتن مبارزه واقعی شده است. به گونه ای که وقتی کسی که نمی خواهد فعالیت خود را در کارزار ادامه دهند، تنها کاری که درخواست می کند: خروج از ای میل کارزار است! تا حالا نشده کسی بگوید از کارزار استعفا می دهم و از این به بعد وظایفی را که در این ائتلاف برعهده گرفته ام انجام نمی دهم (بجز یک یا دو مورد) چون کارزار فقط برایشان همین دنیای مجازی است دنيايي که از درون آن بخود اجازه می دهند در مورد زندگی و فعالیت اجتماعی افراد در دنیای واقعی نظر داده و دخالت کنند. فعالیت اینترنتی باید وسیله ای برای پیشبرد کارهای عملی و مبارزاتی باشئد و نه جانشین آن.

جمعبندی:
کارزار با این کیفیت دیگر نمی تواند گام های بلندی را در جنبش رادیکال و انقلابی زنان بردارد. اجزا گوناگون کارازار چه تشکلات و چه افراد باید درگیر یک پروسه فشرده مطالعه و بحث شوند تا اینکه در این فرآیند بتوانیم شالوده های فکری جنبش رادیکال زنان را تبیین کنیم. "سازمان زنان هشت مارس" درگیر این مهم خواهد شد. اینکه در درون کارزار این نیاز مبرم جنبش زنان را به پیش ببریم، ربط به این دارد که ما چقدر بتوانیم فضای رفاقت و صمیميت و احترام متقابل به استقلال یکدیگر را بوجود بیاوریم. طبیعتا همانگونه که گفتم ما حتی بر سر جمعبندی هم نظرات واحدی نداریم. بنابراین درون کارزار زنانی که چنین نیازی را احساس می کند، می تواند مشترکا با یکدیگر به پیش ببرند و از کمک دوستانی هم که چنین نیازی را ندارند بهره مند شوند. بنظر ما این کار اصلی این دوره است که می تواند کارزار را به مراتب قوی تر کند ضمن اینکه می توانیم برنامه سالیانه مشترک که برگزاری روز جهانی زن است را نیز به پیش ببریم.

 

 مارس 2008