به مناسبت هفدمین سالگرد زندانیان سیاسی سال 67
ندا تورنتو
سخنم را با درود به جانباختگان 67 آغاز می کنم که برای آرمانهایشان و بهروزی انسانها جان خود را فدا کردند،کشته شدند ولی تسلیم نشدند. با درود به خانواده جانباختگان که هر ساله با حضور گسترده خود بر خاک عزیزانشان یاد آنها را زنده نگاه می دارند و با آنها تجدید میثاق میکنند. با درود به مردم قهرمان کردستان که بار دیگر ثابت کردند پیشتاز و پرچم دار مبارزات آزادیبخش هستند و همینطور همبستگی خودم را با زندانیان سیاسی حوادث اخیر کردستان مخصوصا زنان و دختران جوان اعلام می کنم.
هفده سال پیش زمانی که از بلندگوهای بندمان اسامی صدها نفر از بهترین فرزندان مردم را خواندند و در دادگاههای یک دقیقه ای محاکمه و اعدام کردند باور نداشتند که این کشتار وحشیانه هزاران نفر را روی خاک آنها در گلزار خاوران جمع می کند که سرود بخوانند ؛ سخنرانی کنند و با عزیزانشان تجدید میثاق کنند.
زمانی که مجتبی حلوایی ضربات شلاق اش را بر تن نسترن فرود می آورد تا چادر مشکی سر کند و شلاقهای اسلامی بر گرده ما کوبیده می شد تا نماز بخوانیم ، هرگز تصور نمی کردند بزودی نسل نوینی سر بلند می کند و در جستجوی تاریخ خود و تجارب مبارزین گذشته به گلزار خاوران رو می آورد، سرود انترناسیونال می خواند و برای جواب به سؤالاتش مارکسیسم را پیگیری می کند.
گیرم گلهای سر سبد باغ را له کردید، با بذرهای نهفته در خاک چه می کنید؟
هفده سال پیش اگر جمهوری اسلامی برای تثبیت خود در سیاهچالهای زندان بهترین و شریف ترین انسانها را قتل عام کرد و شبانه ، جسد آنها را در کانتینرهای گوشت ریختند و در دل خاک دفن کرد،امروز از سر استیصال و درماندگی جسد مثله شده شوانه قادری را به وانت می بندند و در شهر میگرداند تا بزعم خودش عبرتی باشد برای هر کسی که بخواهد جلوی آنها بایستد. این است تفاوت سرکوبهای دیروز رژیم با سرکونهای کنونی اش. دیروز جمهوری اسلامی برای تثبیت خود به این کشتار دست میزد، امروز برای فرار از مرگ حتمی و از سر استیصال است که چنین کشتار وحشیانه ای می کند. اگر تا دیروز برای تثبیت خودش به کردستان لشگرکشی میکرد و جوانان قهرمان کردستان را به خاک و خون می کشید، امروز برای بقای خود دست به کشتارمردم کردستان میزند.
اگر تا دیروز در حال به تاراج دادن تمام سرمایه های این مرز و بوم بودند ودر حال التماس از صندوق بین المللی پول و بانک جهانی بودند تا هر چه ارزانتر منابع ما را چوب حراج بزنند و خود مشغول اندوختن ثروتهای کلان در بانکهای اروپا و کانادا و آمریکا بودند، امروز وسايلشان را بسته اند و آماده فرار هستند. برخی از آنها هم اکنون در شهرهای لندن و تورنتو و شهر های دیگر سوراخ موشی یافته اند و دارند به حیات ننگین خود ادامه می دهند.
اگر تا دیروز سعی می کردند با پروژه هایی چون دوم خرداد، تبلیغ آشتی ملی کنند و سعی می کردند بین مردم و بازماندگان اعدامیان با قاتلین و جانیان مردم آشتی بوجود آورند،و شعار فراموش کنید، عفو کنید را سر می دادند و اینکه دوران آرمانخواهی گذشته ، گذشته ها ، گذشته و بیایید با گفتگوهای متمدنانه با هم به گفتگو بنشینیم، امروز می بینند که تمام ترفندهایشان با رشد مبارزات مردم با شکست مواجه شده و روند رو رشد انقلاب میره که هرچه بیشتر رادیکال شده تا بساط ظلم و بیدادگریشان را برای همیشه برچینه،می بینندکه مردم نه تنها فراموش نکردند، بلکه عفو نیز نخواهند کرد.
چهارده سال پیش زمانی که از زندان بیرون آمدم، در جستجوی همسرم که در زیر شکنجه کشته شده بود و بقیه رفیقانم به خاوران رفتم.آنجا دشتی از گلهای رنگارنگ دیدم و مادران سیاه پوشی که عکس فرزندان خود را گرفته بودند ودور آن دشت پر گل می چرخیدند، مادر رضایی را در کنار عکس چهار فرزندش دیدم.مادران هر قطعه این زمین را گور فرزند خود می انگاشتند و میگفتند، آنها مرامشان اشتراکی بود ، پس گورشان هم اشتراکی است آنها چون تنی واحد جدایی ناپذیربودند،و اکنون چه صمیمانه در کنارهم آرمیده اند. در آن روز حمله پاسداران و اطلاعاتی ها به تجمع ما و کندن سنگهایی که خانواده ها گذاشته بودند، تلاش مزبوحانه ای بود برای جلوگیری از رشد روندی بود که می رفت که خاوران را به میعاد گاه آزادیخواهان تبدیل کند که پیام مرگ جمهوری اسلامی را در دل خودش داشته باشد. ولی تمام سرکوبها به تجمعات مردم با مقاومت و ایستادگی مردم با شکست مواجه شد و خاوران به میعادگاه عاشقان تبدیل شد. گلزار خاوران به قله رفیعی تبدیل شد که انگشت اشاره تمام آزادیخواهان جهان برای نشان دادن، ایستادگی و پایداری و وفاداری به منافع مردم و همچنین دنائت و پستی و سبعت جمهوری اسلامی بسوی آن نشانه رفته است . و این روند، رژیم را به و حشت انداخته، آنها حتی از اجساد اعدامیان بر خود می لرزند آنها از بذر های نهفته در دل خاک خاوران و خاورانها به وحشت افتاده اند از نسل جدید، از فرزندان آنها که هر ساله با پدران و مادران خود تجدید پیمان میکنند وحشت دارند چنین شرایطی رژیم اسلامی را به فکر توطئه و دسیسه دیگری انداخته و تحت لوای تبدیل خاوران به گورستان عمومی قصد دارد این سند جنایتش را پاک کند.
ولی خاوران از بین رفتنی نیست چون خون هزاران انسان در دل آن است. خاوران سند جنایت عظیمی علیه بشریت و سند سبعیت و وحشیگری رژیم است .
میلیونها انسان شاهدان زنده جنایات رژیم اند که از خاوران مراقبت می کنند. اگر هیتلر با کشتار بیرحمانه توانست جنایات خود را لاپوشانی کند و توانستند آشویتس را بعنوان سند جنایات هیتلر و نازیسم از بین ببرند، اگر پینوشه توانست با کشتن هزاران آزادیخواه بر جنایاتش سر پوش گذارد،جمهوری اسلامی هم می تواند جنایاتش را پنهان کند.
خاوران از بین رفتنی نیست، چون آمال و آرزوی میلیونها انسان در زیرخاک خاوران خوابیده، زیر خاک خاوران صدای فریاد هزاران کودک گرسنه خیابانی است، صدای فریاد میلیونها زنی است که زیر احکام اسلامی خرد میشوند، صدای فریاد کارگرانی است که زیر چرخ دنده های کارخانه روزانه له می شوند. صدای فریاد یک ملت بپاخواسته علیه تمام قدرتهای امپریالیستی ست صدای فریاد میلیونها انسانی است که انقلابشان دزدیده شده است. پژواک فریاد مردم و خواسته های بر حق آنهاست خواسته هایی که برایش رژیم سلطنت را سرنگون کردند.
دفاع مردم از خاوران، دفاع از انقلاب سرخ خودشان، دفاع از خواسته های خودشان است. برای همین مردم از خاوران مراقبت میکنند و اجازه نخواهند داد تا به گوهران نهفته در دل آن دستیازی بشود.
تنها با گذشتن از نعش جمهوری اسلامی و پیشروی انقلاب است که می توان مرهمی بر زخمهای عمیق و دیرینه مردم گذاشته شود. تنها با استقرار جامعه ای آزاد وبرابر که اثری از تبعیض طبقاتی ،جنسی و نژادی در آن نباشد و همچنین محاکمه و مجازات قاتلین و جانیان مردم و نظام وسیستمی که چنین جانیانی را از درون خود بیرون داده مردم میتوانند تسلی یابند.
این است تنها وسیله تسکین و تسلی میلیونها انسانی که طی هزاره های تاریخ همواره به وحشیانه ترین وجهی سرکوب و غارت شده اند
زنده باد یاد و راه سرخ جانباختگان که همواره الهام بخش ما برای ساختن دنیایی عاری از ستم و استثمار است
دسپتامبر 2005