زنان و محیط زیست!- سحر منصور

زنان و محیط زیست!

 

 

 

سحر منصور

فیلیپین ـ 8 نوامبر 2013، طوفان مهیبی به‌نام هی‌یان (Haiyan) ، 3 برابر قدرتمندتر از طوفان کاترینای آتلانتا (Katrina) بود. این طوفان در منطقه‌ی لیت (Leyte) اتفاق افتاد. مرکز اصلی طوفان شهر و حومه‌ی تک‌لوبان (Tacloban) بود. آمار تقریبی کشته‌شده‌گان بیش از ده هزار نفر گزارش شده است.

در فاصله‌ی کوتاهی، حلبی‌آبادهای مناطق، در اثر طوفان، سیل و موج‌های مهیب، با خاک یکسان شدند. بیش از ده میلیون نفر تحت تأثیر ویرانی شدید این طوفان قرار گرفته است. میلیون‌ها بی‌خانمان، آواره، تشنه و گرسنه باقی مانده‌اند. این طوفان بزرگترین و شدیدترین طوفانی است که تا کنون در تاریخ بشر ثبت شده است. سرعت این طوفان 370 کیلومتر در ساعت بود.

بیش از یک میلیون و هفتصد هزار کودک به‌طور مستقیم تحت تأثیر این طوفان مهیب قرار گرفته است. درصد قابل توجهی از آنان یا کل خانواده را از دست داده‌اند و یا از خانواده جدا افتاده‌اند. خطر بردگی جنسی و ترافیک بین‌المللی انسان، این کودکان را تهدید جدی می‌کند. تعداد وسیعی از این کودکان از هم اکنون ناپدید گشته و این روند ادامه داد. (3 دسامبر 2013 رادیو ۵ زنده بی‌بی‌سی)

تحقیقات انجام شده توسط دانشمندان مختلف در فیلیپین نشان می‌دهد که مرگ و میر سالنمدان در طول یک سال به طور متوسط نزدیک به 15 برابر کشته‌شده‌گان طوفان است. دلایلی چون از بین رفتن امکانات زندگی، بهداشت و درمان، فقر، زخمی ها و قطع سریع شیر مادر به نوزادان خصوصا نوزادان دختر( مردم بومی بدین باورند که نوزادان دختر قوی تر از پسر ها هستند) به خاطر اجبار مادر برای پیدا کردن کار و تامین مایحتاج زندگی و..... بعد از هر طوفان ارزیابی شده است.

(www.New scientist.com - 25 Nov 2013)

شاید نتوان گفت که طوفان هی‌یان مستقیما توسط تغییرات محیط زیست صورت گرفته است، اما آن‌چه که مسلم است قدرت ویران کننده‌ی آن توسط تغییرات محیط زیست به‌مراتب تشدید یافته است.

روسیه ـ در اوت 2010، بیش از ۵۵ هزار نفر در روسیه بر اثر شدت گرما و دود ناشی از آتش‌سوزی‌های جنگل‌های اطراف شهرها، به‌ویژه مسکو، کشته شدند. تغییرات زیست محیطی و بالا رفتن دمای زمین، بروز امواج حرارتی را در روسیه 3 برابر بالاتر برده است.

(www.physorg.com - 22 Feb 2012)

آمریکا ـ در طوفان کاترینا که در نیواورلان آمریکا در اواخر اوت ۲۰۰۵ اتفاق افتاد، 1836 نفر کشته شدند. خسارات مالی برابر با 81 میلیارد دلار تخمین زده شد. بیشتر کشته‌شده‌گان زنان و سیاه‌پوستان فقیر بودند.

آسیا ـ در سونامیِ معروف آسیا که بخش‌های ساحلی بسیاری از کشورها را ویران نمود، صدها هزار کشته به جای گذاشت. در این سونامی که در سال 2004 به‌وقوع پیوست، نسبت کشته‌شده‌گان زن به مرد سه برابر بیشتر بود. (www.iwpr.org)

اروپا ـ گرمای تابستانی اروپا در سال 2003، بیش از 70 هزار کشته به جای گذاشت. نسبت مرگ زنان به مردان، 30 درصد بیشتر بود.

(www.bbc.co.uk- 25Sep 2003 and www.livescience.com - 01Agu 2012)

ژاپن ـ در زلزله کوبه (Kobe) که در سال ۱۹۹۵ در ژاپن اتفاق افتاد، نسبت کشته‌شده‌گان زن به مرد، پنجاه درصد بیشتر بود.

سوالی که به ذهن هر انسانی می‌رسد این است که چرا در چند دهه‌ی اخیر نه تنها بر شدت طوفان‌های موجود افزوده شده بلکه تعداد آن‌ها نیز افزایش یافته است؟ بر اساس تحقیقات دانشمندان آکادمی ملی آمریکا تا آخر قرن اخیر، 20 طوفان مهیب دیگر بر تعداد طوفان‌های موجود اضافه خواهد گشت. این تحقیقات علت افزایش این طوفان‌ها و شدت‌یابی قدرت آن را بالا رفتن دمای زمین ارزیابی کرده‌اند.

(USA Today, 8 Jul 2013- Doyle Rice)

طوفان‌ها، انرژی خود را از گرمای سطح آب‌های اقیانوس و دریاها به دست می‌آورند. تحقیقات به‌طور روشن نشان می‌دهند که گرمای سطح آب‌ها در سراسر جهان در حال افزایش است. این عامل، خود اثبات تأثیر مستقیم تغییرات زیست محیطی و آب هوایی بر ماهیت طوفان‌هاست. فاکتور دیگری که بر شدت طوفان‌ها می‌افزاید، تفاوت حرارتی بین سطح تماس طوفان با دریا با انتهای بالای طوفان است. این تفاوت حرارت، موتور محرک طوفان است. دانشمندان معتقدند که این تفاوت حرارت با تغییرات جوی بیشتر گشته است و بر شدت قدرت ویرانی این طوفان‌ها پا داده و بر مقدار ریزش باران نیز، 20 درصد اضافه گشته است. با بالا آمدن سطح آب‌ها در سراسر جهان به علت مذاب شدنِ یخ‌های قطب شمال و شدت طوفان‌های موجود که به سرعتی برابر با 370 کیلومتر در ساعت رسیده، به موج‌های بسیار بلند اقیانوس‌ها و دریاها انجامیده است. در نتیجه‌ی ریزش باران و موج‌های بلند ساحلی با بادهای شدید، به ریسک و شدت سیل‌ها افزوده است. (گاردین - 11 نوامبر ۲۰۱۳)

 

چه عواملی باعث بالا رفتن دمای زمین گشته است؟

سال گذشته برای اولین‌بار، سطح کربن دو اکسید از مرز چهارصد در میلیون گذشت. پدیده‌ای که در سه میلیون سال گذشته دیده نشده است. در آن زمان هنوز انسان موجود نبود.

اگر دمای زمین در آینده‌ای نه چندان دور، 4 درجه افزایش یابد، گرم‌ترین روزهای سال می‌تواند بین 6 تا 12 درجه سانتی‌گراد، سطح آب‌ها تا 80 سانت یا بیشتر افزایش یابد. این یعنی تأثیرات عظیم بر محصولاتی چون ذرت، گندم، برنج که مقدار برداشت آن تا 40 در صد کاهش خواهد یافت. به سخن دیگر انسان‌ها دچار فقر و گرسنگی بیشتری خواهند شد.

استفاده از انرژی فسیلی (Fossil) هم‌چون نفت و گاز، در دستور کار کل قدرت‌های بزرگ بین‌المللی و رقابت برای تصاحب، کنترل، استفاده و پخش آن در عرصه‌ی بین‌المللی، به میدان اصلی کنترل جهان تبدیل گشته است. انرژی فسیلی از عوامل اصلی ایجاد گازهای اکسید دو کربن است. 6 کارتل از 10 کارتلِ بزرگ آمریکا را کمپانی‌های نفتی و اتوموبیل تشکیل می‌دهند. در عرصه‌ی جهانی نیز 8 کارتل از 10 کارتل بزرگ جهان نیز به همین شکل هستند.

هم‌زمان رقابت بر سر تصاحب منابع معدنی و موادخام بی‌رحمانه ادامه دارد. یک دانشمند مترقی اسم این رقابت را "مسابقه برای تصاحب آن‌چه باقی مانده" نامیده است.

سرمایه‌گذاری در اقتصاد چین در 20 سال گذشته، که آن را تبدیل به یکی از دینامیسم‌های اصلی رشد اقتصاد جهانی نموده است، خود تبدیل به مقام اول در تولید اکسید دو کربن گشته است و دیگر اقتصادهای بزرگ جهان سومی هم‌چون هند و برزیل با سرعت در این مسیر گام بر می‌دارند.

سیستم سرمایه‌داری و سرمایه به‌مثابه‌ی کل، برای بقا مجبور است در رقابت با دیگر سرمایه‌ها قرار گرفته و بر آنان چیره گردد. در این رقابت بی‌انتها، دسترسی به منابع طبیعی به ارزان‌ترین شکل و فوق استثمار نیروی کار و بالا بردن راندمان کار باز هم به ارزان‌ترین شکل، انگیزه‌ی سیستم سرمایه‌داری است. در محاسبات سرمایه‌داران جهت سرمایه‌گذاری در عرصه‌های مختلف، آینده‌ی بشریت و خطر محیطی که در آن سرمایه به انباشت نجومی رسیده، نقش چندانی ندارد. منطق، سود است. بنابراین مهم نیست که کارخانه‌ها چه مقدار کربن به اتمسفر می‌فرستند و یا درو کردن جنگل‌های آمازون چه ضربه‌ای به محیط می‌زند، تا جایی که سودآور است، برنامه‌های سرمایه‌داران به پیش می‌رود.

همین ادامه‌یابی نامحدود سرمایه‌داری، ویرانی و سوءاستفاده از منابع زیر و رو زمینی است که زمین را زیر و رو کرده است. هوا و آب‌های زیرزمینی سمی گشته‌اند. گازهای گل‌خانه‌ای کربن، دمای زمین را افزایش داده و باعث مذاب شدن یخ‌های قطب شمال گشته، دمای آب‌های جهان افزایش یافته، به سیل، طوفان و خشک‌سالیِ کشنده و مهیبت دامن زده است.

هم‌زمان، به علت ملاحظات سود سرمایه‌داری، مؤسساتِ دست‌سازی چون چرنویل در اوکراین و فوکوشیمای ژاپن، مؤسساتِ تولید انرژی اتمی که بر اثر عواملی متفاوت منفجر شدند، نه تنها تأثیرات عظیمی در اکولوژی منطقه گذاشته‌اند، بلکه شرایط زندگی صدها هزار نفر را از بین برده و حتا بر نسل‌های بعدی نیز تأثیرات منفی خواهند داشت.

در سواحل نزدیک به نیروگاه اتمی فوکوشیما، صیادان ماهی‌های 3 چشم صید کرده‌اند. ارتعاشات رادیو اکتیو - به‌خصوص در چرنویل - بر حاملگی زنان تأثیرات عظیم گذاشته و ده‌هزار نوزاد ناقص (فیزیکی و فکری) به دنیا آمده است.

گلوبالیزاسیون امپریالیستی، ویرانی طبیعت و از بین رفتن انسان‌ها را به‌مراتب تشدید نموده است. تغییرات اکولوژیکی هم‌چون خشک کردن دریای‌آرال درآسیای میانه برای کشت پنبه بر تنوع diversity) (Bio- منطقه تأثیر مستقیم گذاشته و حتا اقلیم جغرافیایی منطقه را به‌هم زده‌ است.

هرچند بلایای "طبیعی" "همه" را تحت‌ تأثیر قرار می‌دهد، اما این تاثیرات همگون نمی‌باشند. بلایای "طبیعی" طرف، دارند. کشورهای جهان سوم و به‌خصوص فقیرترین و دور افتاده‌ترین مناطق، بیشترین صدمات را می‌بینند و در این میان زنان و کودکان به قربانیان بی‌صدای ماشین جنگی "طبیعت" بدل شده‌اند. 70 در صد فقیران جهان را زنان و کودکان تشکیل می‌دهند. بلایای "طبیعی" در یک شرایط اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی صورت می‌گیرد و مهر این شرایط را همراه خود دارد.

عدم وجود امکانات کافی زیر ساختی جهت مقابله با این "بلایای طبیعی" عدم تدارکات کافی دولت‌ها، کمبود اطلاعات در مورد شدت و حدت طوفان‌ها و دیگر بلایا، عدم توانایی مالی مردم جهت خروج از مناطق خطرناک و... مردم فقیر، به‌ویژه زنان و کودکان را ضربه‌پذیرتر می‌نماید.

حجم و شیوه‌ی کمک‌های "انسانی" به مناطق طوفان‌زده، با ملاحظات سیاسی - استراتژیک "کمک‌کنندگان" ربط مستقیم دارد. هرچند حجم زیادی از این "کمک‌ها" توسط خود نهادهای "کمک‌کننده" بلعیده می‌شود؛ و آن مقداری که به این مناطق می‌رسد، در دست دولت‌هایی (مستقیم و یا غیرمستقیم) قرار می‌گیرد که خود شریک ویرانی بلایای "طبیعی"‌اند. اولویت‌های موجود با عینک طبقاتی معینی سنجیده می‌شوند. دزدی، رشوه‌خواری، ریخت و پاش و ... عوامل دیگر تأثیرگذار بر مقدار "کمک"‌هایی است که به نقطه‌ی آخر قرار است برسد.

در زمان طوفان‌های مهیب، بافت نازک جامعه، از هم دریده شده، مردم برای بقاء و فرار از گرسنگی، مجبور به حمله به مراکز خوراک، پوشاک، آب و بهداشت می‌شوند. حرکت برای "توزیع" عادلانه، با گلوله‌های ارتش پاسخ گفته می‌شود. اولین حرکت حکومت‌ها فرستادن سربازان جهت "حفظ نظم و قانون" یعنی ادامه‌ی فقر و استثمار است. این امر چه در آنلانتای آمریکا و چه در فیلیپین (که ناوگان‌های آمریکایی و انگلیسی سریع خود را به محل رساندند) و هر جای دیگر کاملا صادق است. سربازان آمریکایی با هلی‌کوپتر، مردم، عمدتا سیاه‌پوستان را به رگبار می‌بستند؛ سربازان فیلیپین نیز به همین شکل.

 

تأثیرات مستقیم بلایای "طبیعی" بر مردم خصوصا زنان و کودکان:

- از دست دادن مرد خانواده و فشار عظیم بر زنان و کودکان

- از دست دادن زن، و در معرض بی‌توجهی و بی‌سرپرست قرار گرفتن کودکان، خطری بزرگ به‌ویژه برای دختران

- بی‌سرپرست شدن و یا از خانواده جدا شدن کودکان، فشاری بزرگ بر دوش زنان و خطری جدی به‌ویژه برای دختران

- تلفات انسانی، به‌خصوص زنان به‌خاطر عدم وجود امکانات درمانی و بهداشتی به‌ویژه در دوران زایمان

- افسردگی روحی برای کل خانواده، فقر، اعتیاد، فحشا و طلاق و به وجود آمدن موقعیت شکننده برای زنان و دختران

- در معرض خطر بیشتر قرار گرفتن کودکان و دختران جوان برای بازار سکس

- از بین رفتن شرایط بقاء به کوچ‌های اجباری در ابعاد وسیعی دامن ‌زده و زنان بار اصلی خطرات ناشی از این کوچ‌ها را بر دوش دارند.

- خطر افزایش‌یابنده برای کودکان و دختران جوان که طعمه‌ی باندهای ترافیک انسان، موادمخدر و ... می‌شوند. در دوران بلایای "طبیعی" ترافیک زنان به مراتب افزایش می‌یابد. سالانه بین 2 تا 4 میلیون انسان تجارت می‌شوند. از این تعداد، 70 درصد زنان در تجارت سکس و دیگر اشکال استثمار جنسی، گرفتار می‌شوند. 30 درصد باقی مانده در کارهای طاقت فرسای نوع برده‌داری و تجارت ارگان‌های بدن قرار می‌گیرند. تجارت انسان، سالیانه، 39 میلیارد دلار سود تولید می‌کند. زنان و کودکان قربانیان اصلی در زمان‌های بلایای "طبیعی"‌اند. در زمان وقوع چنین بلایایی، ثبات خانواده‌ها از هم پاشیده، نگرانی، استرس، بیماری‌های روانی و اختلافات درون خانواده‌ها را تشدید می‌کند. این عوامل به بی‌توجهی به کودکان دامن زده، باعث خشونت بر علیه کودکان به‌ویژه دختران می‌گردد و آن‌ها را مستعد طعمه‌ی گرگ‌های کمین گرفته می‌سازد.

برای نمونه کارکنان تجارت سکس در بمبئی هندوستان، از دهات‌های بسیار فقیر نپال آورده می‌شوند. خانواده‌های فقیر بر اثر خشک‌سالی مجبوراند یکی از فرزندان خود را جهت بقاء دیگر فرزندان بفروشند. باندهای مافیایی با زور و حیله، این نوزادان را از خانواده جدا کرده و با خود به مکان‌های نامعلوم می‌برند. 38 درصد دختران - حد متوسط سن 16 سال - به بیماری ایدز مبتلا هستند. 15 درصد زنان تایلندی توسط مشتریان خود که از پوشیدن کاندوم امتناع می‌کنند، مورد خشونت قرار می‌گیرند. 72 درصد از مردانی که سکس را می‌خرند، کاندوم استفاده نمی‌کنند. در نتیجه 60 درصد دختران زیر 15 سال در تایلند که مجبور به تن‌فروشی گشته‌اند به بیماری ایدز مبتلا هستند. سالانه 4 هزار دختر بسیار جوان از نپال دزدیده می‌شوند.

(Women at the front line of climate change - pages 46-7, Christina Nellemann, Rita Verma, Lawrence Hislop)

هم‌زمان مناسبات قدرت و تقسیم کار موجود بین زن و مرد، روابط پدر- مردسالاری، آداب و رسوم و فرهنگ منتج از این مناسبات به‌همراه دین و مذهب، همگی دست در دست هم فشار بیشتری را به زنان وارد می‌آورد. این فشارها در دوران بلایای مختلف تشدید می‌شوند. بر اساس تحقیقات دانشکده اقتصاد لندن ال اس ئی (L.S.E)، از 141 بلایای "طبیعی"، در صد کشته‌شده‌گان زن به مراتب بیشتر از مردان بوده است. یکی از این عوامل بی‌حقوقی زنان ارزیابی شده است. برای نمونه در بسیاری از کشورهای جهان سوم خصوصا کشورهای اسلامی حتا در زمان بلایا، زنان نمی‌توانند بدون همراهی مردی از خانواده از خانه خارج شوند. (www.Oxfam.ca) زنان هیچ حقی در تصمیم‌گیری در ارتباط با چگونگی استفاده از منابع موجود جهت مقابله با بلایا را نداشته و وابسته به مردان و تصمیمات آن‌ها می‌باشند. به‌طور مثال، اکثر زنان فقیر در جهان سوم نمی‌توانند حتا برای فاصله‌ی کوتاهی شنا کنند. یکی از عواملی که در سونامی آسیا و دیگر بلایای مرتبط با سیل، در کشته شدن سه برابر زنان نسبت به مردان دخالت داشت، عدم آشنایی آنان در شنا کردن بود.

زنان کشاورز در زمین‌های کوچک، بیشترین غذای جهان را تولید می‌کنند. به‌علت عدم توانایی اقتصادی، اغلب این تولیدات از طریق نیروی کار زیاد صورت می‌پذیرد. تغییرات اکولوژیکی، کار پر مخاطره‌ی کشاورزی را به‌مراتب مشکل‌تر کرده است. خشک‌سالی، سیل، پایین‌تر رفتن سطح آب در مناطق کشاورزی و طوفان‌های مختلف بر باروری محصولات تأثیرات منفی گذاشته و بر کار و زحمت زنان به مراتب افزوده است. عدم باروری - جدا از تشدید کار برای زنان - به گرسنگی و بیماری‌های مختلف دامن ‌زده که خود بار دیگری بر دوش زنان می‌گذارد.

این تغییرات جدا از تهیه‌ی غذا، تهیه‌ی سوخت و آب برای آشامیدن و کشاورزی را بسیار سخت‌تر و کمیاب‌تر کرده است. زنان و دختران مجبورند مسافت‌های زیادی را برای تهیه‌‌ی‌ نیازهای اساسی صرف کنند و در این راه خطرات زیادی را متحمل گردند. خطراتی هم‌چون حمله‌ی حیوانات وحشی و یا تجاوز توسط مردان.

باید در نظر گرفت که این تغییرات اکولوژیک باعث کمبود منابع گشته که به نوبه‌ی خود به جنگ‌های محلی جهت کنترل آب و مراتع دامن زده است. تجاوز و ربودن زنان و دختران جوان، به بخشی از مقوله‌ی جنگ در جهان امروز تبدیل شده است.

نگاهی گذرا به موقعیت کشاورزان فقیر هند، نکات تکان‌دهنده‌ی مهمی را نشان می‌دهد. 70 درصد کشاورزان هندی به باران‌های موسمی وابسته‌اند. اگر باران نبارد، کشاورزان با خشک‌سالی روبرو می‌گردند. دولت هند اقدامی جدی برای آب‌رسانی به کشاورزی نکرده است. تغییرات زیست‌محیطی کشاورزان فقیر را ورشکسته کرده است. طبق آمار رسمی از سال ۱۹۹۵ تا کنون دویست و هشتاد هزار کشاورز به‌خاطر عدم توانایی در باز پرداخت قرض و بدهی‌های خود به نزول‌خواران خودکشی کرده‌اند. اغلب زنان کشاورز هندی چون حق مالکیت بر زمین را ندارند، در بین آمار خودکشی‌ها به حساب نمی‌آیند. اما موضوع قرض با خودکشی مرد تمام نمی‌شود. قرض به زن می‌رسد. در عین حال این زنان از حقِ داشتن یک زندگی با مرد دیگر محروم هستند. هیچ‌کس حاضر به ازدواج با آنان نیست. چرا که در صورت ازدواج قرض به همسر جدید منتقل می‌گردد. انحصار تصاحب جنسی، فیزیکی و روحی زن با صاحب قرض است.

تنها در هند، ده‌ها میلیون کشاورز زن از تغییرات زیست‌محیطی که یکی از مسببان اصلی آن، مناسبات سرمایه‌داری است، به طور مستقیم ضربه می‌بینند. رشد حرارت کره‌ی زمین، خطر گرمازدگی و خشک‌سالی را 300 درصد افزایش داده است. این رشد حرارت بر باروری کشاورزی تأثیرات منفی گذاشته و باعث از بین رفتن 25 درصد محصول گشته است. ضربه‌ی اقتصادی این گرمازدگی بر کشاورزان ۱۵ میلیارد دلار تخمین‌ زده می‌شود.

در نتیجه تغییرات زیست‌محیطی، زنان با نبودن امکانات مجبور به تحمل وزن به‌مراتب بیشتری از عوامل منفی که این تغییرات بر جای گذاشته است، می‌باشند.

مردم بومی کشورهای جهان سوم، برای بقاء شدیدا به امکانات محلی وابسته‌اند. تهیه‌ی چوب از جنگل‌ها برای گرم کردن و غذا پختن، استفاده از مراتع برای نگه‌داری از حیوانات اهلی، آب برای کشاورزی و نوشیدن و بهداشت و... تماما تحت تأثیر تغییرات اکولوژیکی قرار گرفته‌اند. بنابراین تهیه‌ی غذا، پختن و گرم‌کردن خانه و آب برای نوشیدن و بهداشت و کشاورزی و ... به مراتب سخت‌تر گشته است. این مسأله باعث فشار فزاینده بر زنان شده است. در عین حال کمبود مواد غذایی، گرسنگی و شیوع امراض مختلف را در بین مردم خصوصا زنان و کودکان به‌وجود آورده است.

در نتیجه، تغییرات زیست‌محیطی زنان و کودکان را در صف مقدم ضربه‌پذیری قرار داده است. در اثر تغییرات اکولوژیکی که زندگی میلیون‌ها نفر انسان را به هم ریخته است، سیل عظیم مهاجرت مردان خانواده برای پیدا کردن کار به مناطق دیگر نه تنها باری از دوش زنان بر نداشته است بلکه به درجات بیشتری فشار و خشونت بر زنان را افزایش داده است. بسیاری از این مردان یا نمی‌توانند کار پر درآمدی که بتوانند خانواده را حمایت کنند، پیدا کنند و یا این‌که پس از دوره‌ای خانواده خود را رها می‌کنند.

حل بحران اکولوژیکی جهان با وجود ادامه‌ی سیستم سرمایه‌داری غیرممکن است. کره‌ی زمین در جاده نابودی موجودات و اکوسیستمی قرار گرفته که با سرعت به نقطه‌ی غیرقابل برگشت نزدیک می‌شود. این احتمال وجود دارد که کره‌ی زمین، به کره‌ای متفاوت از امروز بدل گردد و خود و موجودیت بشر را با مخاطرات جدی روبرو سازد. این که دقیقا چه اتفاقی خواهد افتاد را نمی‌توان پیش‌بینی کرد. اما آن‌چه مسلم است، ما به همراه کره‌ی زمین در این جاده به سرعت در حال حرکتیم.

نابودی جنگل‌ها، سمی شدن خاک‌ها و آب‌های زیرزمینی، اسیدی‌شدن اقیانوس‌ها و تبدیل طبیعت به گورستانی از زباله‌ی سمی نتیجه‌ی فعالیت‌های سرمایه‌داری امپریالیستی است. چرا که آن‌ها به طبیعت به‌مثابه‌ی منبعی می‌نگرند که باید در خدمت تولید رشد یابنده جهت کسب حداکثر سود قرار گیرد.

جهانی که در آن کار، فوق استثمار، ستم و فرودستی، بردگی جنسی و فیزیکی، خشونت، فقر و گرسنگی اساسا زنانه شده است، سیستم امپریالیستی، وزن اصلی ویرانی زیست‌محیطی که خود یکی از مسببین اصلی آن است را نیز به دوش زنان و فرزندان‌شان انداخته است.

بلایای "طبیعی" که در نتیجه آن میلیاردها انسان، به‌خصوص زنان و کودکانِ فقیر در عرصه‌ی جهانی از آن ضربه‌ی مرگ‌بار می‌بینند، کافی نیست که به این جمع‌بندی رسید که سیستم موجود نمی‌تواند نگهبان و ناجی کره‌ی خاکی باشد؟

تنها راه نجات کره‌ی زمین، نجات میلیون‌ها زن و کودک گرسنه و فقیر، نجات میلیون‌ها زن تن‌فروش و به‌طور کلی نجات کل بشریت و کل کره‌ی خاکی در گرو سرنگون کردن سرمایه‌داری امپریالیستی به‌عنوان عامل اصلی این تغییر و تحولات عظیم در محیط زیست می‌باشد.

برگرفته از نشریه سازمان زنان هشت مارس شماره 31