کمپین یک میلیون امضا،
هداف، جایگاه و تاثیر بر دختران جوان و رادیکال
گلشن کاظمی
غافلان همسازانند تنها طوفان فرزندان ناهمگون میزاید
با درود به حضار عزیز
در ابتدا تشکر میکنم از فراخوان دهندگانی که این فرصت رو فراهم آوردند و امید به این دارم که این حرکت سر آغار خیزی انقلابی درجنبش زنان باشد و من هم بعنوان ماهی سیاهی کوچولو در این دریای مواج و عصیانگر که خواهان رسیدن به رهایی است گامی کوچک بردارم.
بحث امروز من در مورد کمپین یا میلیون امضا است و تجربه شخصی من در اولین حضور جدی ام که تصمیم به نوع دیگر زیستن گرفتم. در مورد کمپین یک میلیون امضا که من از این به بعد به طور اختصار کمپین می گویم - نقد بسیار است و نقد ها و افشاگری ها یی که دید خاک گرفته بسیاری از دختران رادیکال را غبارروبی کرد و ماهیت ضد زن کمپین و اصلاح طلبان را برای دختران بسیاری که من هم مستثنا نبودم روشن کرد. در این میان رفیق آذر درخشان سهم بسزایی در این افشا گری و شفاف سازی دارند.
همه شما بهتر از من تاریخچه کمپین یک میلیون امضا رو میدانید و من ترجیح دادم از تکرار مکررات پرهیز کنم به همین دلیل می خواهم در دوسطح کمپین را هم بعنوان شخصی که در کمپین بوده است و هم مشکلات و تناقض های آن را باز کنم.
اسلام و کمپین
دین از منظر من زنجیری محکم است که زنان را به هر نامی بیشتر و بیشتر به بند می کشد و ماهیت زن ستیز بودن ادیان بر هیچ شخص آگاهی پوشیده نیست و در بعضی جوامع این دین در قانون این کشور مثل ایران نهادینه میشود و مشکلات افزوده میشود و زن ستیزی که جامعه با آن درگیر است، بعنوان اولین نوع ستم است در کنار دین معجونی از زن ستیزی میشود که قوانین کشورهای اسلامی نمونه بارز آن هستند. در این بین گروهی از زنان می آیند و میخواهند در کنارهمین دین با ماهیت زن ستیزش و با بالا پایین کردن واژه ها و تعاریف زنان را از قید بند زن ستیزی "نجات" دهند اما آنها فکر می کردند دینی که ماهیتن ضد زن است میتواند چنین تغییراتی را بکند. کمپیین از اولین روزی که شروع به فعالیت کرد بارها در بیانیه ها و مقالات تاکید بر این کرد که با دین مشکلی ندارد و تنها میخواهد خوانشی جدید از قانون اساسی را ارائه دهد. برای همین به این مسئله اشاره کرد که احکامی که برای زنان است از نوع احکام ثانویه هستند. احکام ثانویه را مجتهد میتواند بنا به مصلحت زمان تغییر دهد ولی مشکل، احکام اولیه و ثانویه نبود. مشکل نص صریح قران بود که بارها زنان را تحقیر کرده و به دید جنس ضعیف، کسی که تنها برای زایش ساخته شده (زنان کشتزار شما هستند سور بقره) و یا آیه 4 سوره نساء که می گوید سهم الارث دختران را نصف پسرانتان بدهید، یا در همون سوره نسا وقتی میگوید که شما میتوانید 3 یا 4 همسر برگزینید چگونه امکان دارد در قانون اساسی این بخش را تغییر بدهیم. زمانی که دین در نص صریح قرانش که به گفته خودشون 1400 سال جمله ای از جمله ای تکان نخورده چه طورحالا میخواهیم تغییر بدهیم؟ آنهم در رژیمی که خودش را علم دار اسلام در این دوره میداند.
کمپین حتی با خودش هم رو راست نیست. مثلا در جزوه ای به نام به چه قوانینی معترضیم؟ وقتی صحبت از چند همسری میشود نه قانونی هست که اینها بخواهند تغیر بدهند و نه اینقد جرات دارند که به متن قران بتازند به همین دلیل میایند می گویند ماده 1049 که میگوید "ازدواج با دو خواهر در یک زمان ممنوع است" و اینها معترض به این هستند ولی واقعا چند نفراز ما این مورد را در عمرش در ایران دیده است؟ جالب است زمانی که بحث میشود در مورد اینکه خوب این زن اگر حق شهادت برابر با مرد بدست بیاورد میتواند در مورد مسائلی مثل مساحقه شهادت بدهد و یا می تواند در مورد اعدام و قتل که حکمش اعدام هست نیز شهادت بدهد در جواب به من گفتند شما هم دست گذاشتی روی چه مسائلی! بزار زنان حق و حقوق داشته باشند، بتوانند شهادت بدهند، مسئله همجنسگراها در حال حاضر الویت نیست. یعنی کسانی که یک عمرقربانی سیاست الویت بندی بوده اند، وقتی حتی اگر به حقی برسند میخواهند آن را درمورد دیگران انجام بدهند.
تئوریسین های کمپین برای اینکه سند کمپین دیگر6 دانگ از آن خودشون بکنند تصمیم بر این گرفتند حتما این سند را منگوله دار کنند. برای همین به سراغ مجتهدانی مثل صانعی و موسوی بجنوردی و... رفتند و با گرفتن تایید از آنها گفتند خوب ما که کار ضد اسلام نمی کنیم چونکه ببنید مجتهدانی مثل اینها هم ما را تایید کردند. خوب اینها تایید کردند درست مصداق به روباهه گفتن شاهدت کیه گفت دمم. اگر کار شما درست است چرا نیاز دارید به تایید افراد به این صورت.
جالب است چند وقت پیش همسر آقای صانعی فوت کرد یکی از دوستان کمپینی در فیس بوک زیر یک عکسی که صانعی گریه میکرد برای همسرش نوشته بود مردی که حرفش و عملش با هم یکی هست!!!
یک مسئله ای که در رابطه تنگاتنگ با اسلام است مسئله حجاب است که بعنوان پاشنه آشیل کمپین است یعنی یکی از نقطه ضعف های بزرگ کمپین است. کمپین از حجاب استفاده ابزاری میکند و هیچگاه نگفته است که بیایید حجاب اجباری را بر داریم بلکه بارها تاکید می کردند برای شما که مهم نیست ولی خوب برای دید بهتر است با مقنعه امضا جمع کنید یا زمانی که تشویق می کردند که در سفره های مذهبی شرکت کنید و امضا جمع کنید. خوب در این وضعیت باید حجابت رو نیز رعایت کنی یعنی کمپین برایش مهم نبود از چه راهی امضا جمع کند، این امضا رو یک خانم جلسه ای امضا بکند یا یک دختر تحصیلکرده مهم اینه که امضا ها جمع شود.
می دانید کمپین و مسئله حجاب مصداق بارز هم خدا را میخواست هم خرما را. یعنی یک نوکی به مسئله زنان بزنیم هم دل زهرا اشراقی و فرخی محتشمی پور نشکنه چون واقعا نیازمند اونها هستند. کمپین هیچ وقت حجاب را مایه فرودستی ندانسته است. یعنی هیچ وقت شما این شعار رو از کمپینی ها نمیشوید که بگویند حجاب سمبل اسارت زنان را به آتش کشید یا حجاب جزلاینفک زن ستیزی جمهوری اسلامی است.
در یکی از جلسات کمپین من به بحث اسلام و مسئله حجاب و دغدغه حجاب برای افراد اشاره کردم که با برخورد سریع بچه های کمپین روبرو شدم. آنها به من گفتند که ما درک درستی از اسلام نداریم و اسلام حامی زنان است و دائم بر این تاکید میکردند که حجاب یک مسئله شخصی است. در جواب من گفتم حجاب به هیچ عنوان شخصی نیست بلکه به قهقرا بردن زن است و آن هم در حکومتی که ماهیت خود را بعنوان حکومتی زن ستیز با اعلام حجاب اجباری شروع کرد. وقتی بحث حجاب را میکنی همان حرف تکراری را میگویند که "حالا مگه اون یک تیکه پارچه چی کم میکنه ازت"؟ همین یک تیکه پارچه سر آغاز یک عمر محدودویت و بد بختی و تبعیض جنسی و فرودستی همه زنان شد.
مسئله رهبری در کمیپن
بچه های کمپین و تئوریسین هایش به نوعی و در ظاهررهبر گریز بودند و سعی بر این داشتند که بگویند درحرکت ما، همه در کنار هم هستیم و در یک سطح و برابر با هم. ولی وقتی میپرسیدم که این برابری و در یک سطح قرار داشتن چگونه است زمانی که نوشین احمدی خراسانی با آیت الله صانعی دیدار میکند و یا اینکه به مجلس نامه مینویسید، با مشورت همه انجام نداده اید و سوال می کریم که آیا یا یک فعال کمپین مثلا در مهاباد میتواند به اسم کمپین به احزاب کوردی نامه بنویسد در جواب می گفتند نه نمی تواند برای اینکه اصولی هست. و ما میگفتیم این اصول یعنی رهبری. حالا اسمش رهبر باشد یا رئیس یا هرچیزدیگری. مسئله کمپین مسئله رهبری نیست مسئله کمپین به کار نبردن واژه رهبر است یعنی درست همان مصداق معروف که خودش هست اما اسمش نیست.
اگر رفتار های امثال نوشین خراسانی و جلوه جواهری رهبری نیست پس چرا یک دختر عضو کمپین نمیتواند در بندرعباس سایت زنستان رو شبانه ببنند و صبح هم پاسخگو کسی نباشد. و نیرو های رادیکالش که خواهان پاسخگویی خانم خراسانی هستند در جواب به آنها گفته شود که شما احساسی و ذوق زده سیاسی هستید.
در مقاله ای به کوشش تارا نجد احمدی بعد از مسئله جدا شدن شاخه نوشین احمدی خراسانی از کمپین، دختران رادیکال از تئوریسین ها کمپین خواستند که موضع اشان را در مورد رهبری مشخص کنند، اما از سوی این طیف با بی تفاوتی رو برو شدند. جالب است نوشین خراسانی پس از جدا شدن میگوید کمپین یک میلیون جنبش دانشجویی نیست که این همه مقاومت کند و توان مبارزه داشته باشد.
به یکی از نوشته هائی که در مورد "برابری و هم سطح بودن اعضای کمپین در تصمیم گیری ها" توجه کنید. دلارام علی در نوشته ای کوتاه به نوشین احمدی خراسانی می نویسد: "دیر زمانی از آزادی دو یار دربندمان نگذشته بود که زنگ مدرسه فمینیستی آرامش تازه به دست آمده مان را آشفت. واقعیت آن بود که اعضاء ی کمپین تهران نیز یک شبه و با دریافت چند ایمیل از راه اندازی سایت مدرسه فمینیستی مطلع شدند و بعدها متهم شدند به آنکه با ساختار متصلب شان مانع فعالیت عده ای دیگر شده بودند (۴) و نوشته ها آنچنان می نمود که گویا شکل گیری مدرسه فمینیستی اساسا پس از بحث های بسیار و با ممانعت دیگر کمپینی ها در برابر تغییر ساختار و ناگزیز درمانده شدن عده ای از گفتگو راه اندازی شده است، بی توجه به آن که حتی یک نفر از اعضاء ی کمپین از راه اندازی چنین سایتی مطلع نبود. این ارائه تصویری مخدوش از واقعیتی بود که طور دیگری اتفاق افتاده بود. باز هم به این دلیل که اعضاء مدرسه فمینیستی حتی نمی خواستند در برابر انتخابشان پاسخگو باشند.
سرانجام سایتی که بنیانش بر عدم شفافیت و پاسخگویی به سایرین بود، پس از بند بازی های فراوان در توصیف خود (که در ابتدا سایتی نه برای انعکاس اخبار و مقالات کمپین که سایتی برای انعکاس اخباری عمومی تر در حوزه زنان نظیر سایت زنستان توصیف شد و بعدها به یکی از سایت های کمپین یک ملیون امضا بازگشت پیدا کرد) نهایتا به سایتی برای یک هسته خود بنیاد تغییر ماهیت داد. (۵) هسته ای خود بنیاد که اساسش بر خودمحوری عده ای اندک از اعضاء کمپین تهران بود. کسانی که خود را قهرمانان بی بدیل و هوشمندی خواندند که پس از فراز و نشیب های بسیار در متونشان، ناجیان کمپین یک میلیون امضاء در سخت ترین دوران فعالیت این حرکت نام گرفتند.(۶) قهرمانانی که گویا در حساس ترین موقعیت و در میان جهل و تعصب سایرین بهترین راه را برگزیده بودند! (۷) اما نمی خواستند به سایرین پاسخگو باشند و....."
موضوع این است که در کمپین رهبری بود ولی به سبک خودشان ولی همواره این موضوع را
کتمان می کردند و هر کسی هم که از آنها سوال می کرد بی پاسخ می گذاشتند.
یک مسئله مهم این بود که کمپین هیچگاه تقلایی نکرد که دختران جوان رادیکال رو جذب خودش کند و به نوعی هم بخاطر دیدگاهش نمی توانست این کار را بکند. بهتر است بگویم که کمپین به نوعی از دختران رادیکال فراری بود و سعی بر این داشت که آنها را تا آنجا که می توانست از دایره خودش خارج کند. دختران رادیکال در پی مبارزه با فرودستی زنان بودند ولی کمپین در پی راضی کردن آیت الله ها و اتحاد بیشتر با زنان حکومتی بود.
همان طور که در بالا گفتم رهبری کمپین حلقه رو کم کم به خودی و غیر خودی تبدیل کرد. کمپین فقط این قصد را داشت که از دختران جوان به نوعی به عنوان سیاهی لشکر استفاده بکند. تمام کارهای چهره به چهره و بیرون رفتن با نیروی انتظامی برخورد کردن و... برای دختران جوان بود و امثال نوشین احمدی خراسانی مستند سازی امضا ها را بر عهده گرفتند، افرادی مثل هانا عبدی و یا روناک صفار زاده زندان میرفتند و هزینه دادند ولی یکی مثل محبوبه عباسقلی زاده بعد از 48 ساعت آزاد شد و تازه ناراحت هم شد که چرا آزاد میشود و در مجله زنان مینویسد 48 ساعت در خواب و بیداری بود و زمان مناسبی بود برای تکمیل کردن تحقیقاتش. کمپین نیازی به دختران رادیکال نداشت. کمپین کادرهائی را میخواست که رو خط سیاسی بنیان گذاران آن باشند و به نوعی دست پرورده خودشون باشند. بعد از مدتی هم که اصلا کمپینی در میان نبود ولی اینان تلاش کردند و می کنند با باز کردن سایت و وبلاگ و فعال کردن آن و گرفتن بورسیه های مختلف برای کادرهایشان در اروپا و آمریکا به خصوص در رشته هایی مثل مطالعات زنان به تحکیم نگرش خود در جنبش زنان بپردازند.
اما امروز وضعیت دختران رادیکال چگونه است؟
دخترانی که در خیرش 88 خود را بعنوان نیرو ئی پیشرو و با پتانسیل بالا برای پیشبرد مبارزه نشان دادند. وظیفه سازمان های رادیکال بوِیژه سازمان هائی که مسئله زنان و مبارزه علیه فرودستی زنان دغدغه اشان است، این است که این نیرو جوان و عاصی را متشکل کنند و از این پتناسیل به صورت مثبت سود ببرند. نوشتن نقد هایی که به این دختران پیشرو خط درست را نشان بدهد. نقد هایی که ماهیت گروه های اصلاح طلب و رفرمیست زنان را که مبلغ نیروهای مردسالار امپریالیستی هستند و آنان را به عنوان آلتر نایتو "رهایی" زنان معرفی می کنند، را نشان دهند. این دختران نیازمند سازمان دهی هستند تا از گزینش گروه هایی مثل کمپین خود داری کنند.
امید دارم که سالهای آینده حضور دختران جوان و رادیکال در نشست های این چنینی بیشتر و بیشتر شود و بتوانیم این وظیفه خطیر را در جنبش زنان انقلابی در کنار رفقای انقلابی با تجربه و با سابقه تر برعهده بگیریم و به سوی جامعه ای برابر و عاری از ستم جنسیتی گام برداریم.