زنان و ”بهار عربی“
سرويس خبری جهانی برای فتح
برگردان: نسیم سعادت
بعد از سقوط ديكتاتورهايی كه با حمايت امپرياليستها مدتها براريكه قدرت تكيه زده بودند، مبارزات زنان و عموما مبارزات مردم شمال آفريقا و خاورميانه پايان نيافت. سارقين مبارزات مردم كه زن ستيز نيز هستند، ناگهان پديدار گشته و تلاش به چیدن ميوه مبارزات مردم را كردند.
از ٨ مارس ۲۰۱۱ موضوع زنان در اين كشورها، بخاطر نگرانی ها در مورد حقوق آنان و به حاشيه راندن شان و همچنين بخاطر مقاومت شان در مقابل اين حملات انعكاس بين المللی يافت. حملات مختلف عليه زنان و مبارزات هزاران زن در قاهره در ۲۱ دسامبر۲۰۱۱ برخی از نمونه های آن است.
ميدان التحرير قاهره، كه در دوران خيزش مردم و سرنگونی مبارك، الهام بخش ميليون ها نفر در سراسر جهان بود، در ماههای متعاقب سرنگونی مبارك شاهد برخی از زشت ترين صحنه ها عليه زنان بود.
در ٨ مارس ۲۰۱۱، زنان تلاش كردند تا با برگزاری تظاهراتی روز جهانی زن را جشن بگيرند، به اين اميد كه نقش فعالتری را در جامعه خود داشته باشند. اما آنها خود را در محاصره و حمله يك گروه صد نفره از مردان يافتند، كه احتمالا تركيبی از طرفداران نيروهای اسلامی و طرفداران مبارك بودند. در حاليكه نقش ارتش در اين حادثه كاملا روشن نيست ، اما روشن است كه آنها مداخله نكردند و نظاره گر اوضاع شدند.
يكی از شاهدان عينی صحنه را اينگونه توضيح می دهد، ” برخی را به زمين می انداختند سپس آنها را روی زمين می كشاندند تا از جمعيت بيرون كشند، آنها را دستمالی می كردند و مورد آزار جنسی قرار می دادند، در حاليكه پليس و نيروهای ارتش در كنار ايستاده و مداخله نمی كردند... وقتی من تلاش كردم خودم را ايستاده نگاه دارم، يك دست باسن مرا از پشت درچنگ خود گرفت و افراد ديگری لباسهای مرا می كشيدند.“ ( گاردين ، ٩ مارس ۲۰۱۱)
اين اخطار روشنی بود به همه مردم مبنی بر اينكه ممكن است ’مبارك‘ رفته باشد، آنانی كه احتمالا ظاهری متفاوت دارند اما از همان جنس مبارك هستند و همچنان قدرتمند ، آنها بخصوص مخالف شركت و سهم گيری بيشتر زنان در جامعه اند.
در ٩ مارس ۲۰۱۱، يك روز پس از اين حادثه، حداقل ۱٨ زن همراه با ۲۰۰ مرد در حين يك تظاهرات در نزديكی ميدان التحرير توسط ارتش دستگير شدند. آنها مورد شكنجه ازجمله شوك الكتريكی قرار گرفتند. سپس زنان را به يك بازداشتگاه ارتش انتقال داده و مجبور كردند تا لباسهايشان را بيرون آورند قبل از اينكه وادار به انجام ’ آزمايش بكارت‘ كنند. يكی از قربانيان سميرا ابراهيم 25 ساله، اين اهانت را اين گونه توضيح می دهد: ” شخصی كه اين آزمايش را انجام می داد يك افسر بود و نه يك دكتر. او دستش را برای پنج دقيقه درون من فرو كرده بود. او مرا مجبور كرد تا خودم را شل كنم. هر وقت كه به اين مسئله فكر می كنم، نمی دانم كه به شما چه بگويم، من احساس وحشتناكی دارم.... می دانم كه چنين آزاری عليه يك زن تجاوز محسوب می شود. من احساس كردم كه مورد تجاوز قرار گرفتم.“ ( گاردين ۱۱ اكتبر ۲۰۱۱)
در ۱۷دسامبر ۲۰۱۱ مردم جهان شاهد صحنه ديگری از به نمايش گذاردن سبعيت عليه زنان بودند. در فيلمهايی كه به جهان گزارش شد مردم ديدند كه سربازان در بيرون دفتر هيئت دولت در نزديكی ميدان التحرير، با ضرب و شتم وحشيانه يك زن جوان و كشيدنش بر روی زمين باعث شدند لباس هايش از تنش بيرون آمده و سينه بند آبی او نمایان شود.
اين مسئله باعث خشم زنان و تظاهرات هزاران زن در قاهره شد كه عليه وحشيگری زن ستيزانه ارتش به اعتراض برخاستند.
اين تظاهرات كه بر طبق گفته برخی آگاهان بزرگترين تظاهرات تا كنونی زنان مصر بوده است، زنان از همه بخش های جامعه، پير و جوان، مادر و دختر، مسلمان و مسيحی و سكولار را شامل می شد. اهميت اين تظاهرات را نمی توان تنها با تعدادش مشخص كرد. اين تظاهرات عزم زنان مصربرای مقاومت و مبارزه متقابل را برجسته می كند. اين بيانيه روشنی بود توسط زنان كه اعلام می كرد: زنان برعكس آنچه برخی می پندارند هدف ساده و آسانی نيستند و اگر ارتش و يا نيروهای اسلامی قصد سركوب زنان و فرستادن آنها به خانه هايشان برای ايفاء كردن نقش همسر و مادر را دارند، بهتر است كه برای يك جنگ با زنان آماده شوند.
اين يكی از جبهه هايی بوده است كه از آن طريق زنان مصر مورد حمله واقع شده اند. تحولات ديگری كه زنان خاورميانه و شمال آفريقا را در مورد حقوق و نقش آينده شان در جامعه، نگران ساخته است، پيشروی های نيروهای اسلامی در مصر و تونس و ديگر كشورهای منطقه است.
در ماه دسامبر گذشته در انتخابات مجلس مصر، اخوان المسلمين نيمی از كرسی های مجلس را از آن خود كرد و نيروی بنيادگراتر سلفی ها يك پنجم ديگر از كرسی ها را كسب كردند. در تونس حزب اسلامی النهدا توانست ٤۰درصد صندليهای مجلس برای قانون اساسی را به خود اختصاص دهد.
اخوان المسلمين و سلفی ها در مصر و حزب النهدا در تونس نقشی در مبارزات مردم بازی نكردند و يا نقش كمی را داشتند و فاصله بسياری است تا اينكه بتوان آنها را نمايندگان واقعی منافع مردم ناميد. آنها از كمك امپرياليستها و كمك های مالی گسترده عربستان سعودی و اميرنشين های خليج فارس بهره جستند. آنها همچنين با سوء استفاده از دين و مذهب مردم و همچنين با استفاده از ضعف و عدم وجود نيروهای انقلابی كه نه فاكتوری كوچك بلكه مهم است، توانستند سازمان يافته ترين نيروها در اين كشورها شوند و بطور ناگهانی در دولت های جديد نقش مركزی بيابند. همانگونه كه نوال سعداوی نويسنده مصری در بيانيه اش در 8 مارس روز جهانی زن امسال نوشت،: ” ما با توان متحد ميليونها نفر قادر شديم سركرده رژيم ( حسنی مبارك) را در ۱۱ فوريه ۲۰۱۱ به پايين كشيم، اما بدنه رژيم همچنان در قدرت است و توسط دولت استعمارگر آمريكا و متحدين مصری اش در شورای عالی نظامي، در دولتی كه بعد از انقلاب بر سركار آمد، در شركت های بزرگ، و در ميان فوق ثروتمندان ويژه ، در رسانه های بزرك، در احزاب سياسی ليبرال قديمی و در گروه های مذهبی تندرو ( كه از زمان سادات در سالهای دهه هفتاد ميلادی و تسليم گرايی اش به رژيم اسراييل و كمك های نظامی و اقتصادی آمريكا بطور روزافزونی قدرت يافتند) حمايت می شود.
” از آن زمان ستم و فقر زنان ، تحت شرايط رشد بنيادگرايی مذهبی و استثمار طبقاتی افزايش يافت. زنان نيمی از جامعه اند. آنها نمی توانند در جامعه ای كه آزاد نشده است، آزاد باشند. ما رهايی خود از پدرسالاری را با رهايی كشورمان از استعمارگران و ستم مذهبی تلفيق خواهيم كرد.“ ( برای متن كامل بيانيه به فيس بوك نوال السعداوی ،تاريخ پست ٥ مارس، رجوع كنيد.)
آمريكا و امپرياليستهای ديگر كه در فكر حفظ ساختار غالب بر كشور بودند قبل از آنكه خيزش مردم عمق يابد، در پی آن شدند كه با نيرو هايی مثل اخوان المسلمين و النهدا كنار آيند كه به اعتقادشان می توانستند بهتر دستگاه دولت و روابط اقتصادی و سياسی كهنه ای كه در خدمت منافعشان بود، را محافظت كنند.
در حاليكه سلفی ها قصد خود از اعمال دقيق قوانين شرعی ( همانند عربستان سعودی ، در جايی كه زنان مجبورند خود و صورت شان را با حجاب ونقاب بپوشانند، و از زندگی اجتماعی جامعه بيرون بمانند) را پنهان نكرده اند، دو حزب اصلی اسلامی در مصر و تونس اعلام كرده اند كه آنها ” نقش سنتی (زنان) را تشويق می كنند اما به انتخاب شغلی زنان احترام خواهند گذارد.“ ( نيويورك تايمز، ٩ ژانويه ۲۰۱۲)
تجربه نيروهای اسلامی در قدرت در ايران، عربستان سعودي، پاكستان ( بخصوص از زمان ضياء الحق به بعد) و ديگر كشورها نشان می دهد كه ” ارزش های اسلامي“ عمدتا حول نقش زنان در جامعه و خانواده دور می زند، و اينكه زنان برابر با مردان به حساب نمی آيند. آنها به روشنی اعلام می كنند كه در بسياری موارد يك زن نصف مرد حساب می شود، اينكه زنان بايد در حجاب پوشيده شوند و عمدتا يك مادر و همسر خوب باشند، و در تحليل نهايی مردان مالك و دارنده زنان اند. نقش زنان در جامعه هر آنجايی كه امكان دارد بايد حذف شود يا حداقل از نقشش كاسته شود. بنابراين در مورد احزاب نامبرده سئوال اينجاست كه اگر اين احزاب خواهان اجرای كامل و يا جزئی قوانين اسلامی نيستند، پس چرا آنها از اول وارد دنيای اسلام سياسی شدند؟
برای اينكه اين تضاد بيشتر توضيح داده شود، برخی از آگاهان و مفسران به اين نتيجه رسيده اند كه نيروهای اسلامی با آگاهی از اينكه مردم و بخصوص زنان در شرايطی نيستند كه از همه جوانب نظريات اسلامی استقبال كنند و بعلاوه اين نيروهای اسلامی به اندازه كافی قوی نيستند تا از موضع قدرت حركت كنند، بنابراين مجبورند مردم را فريب بدهند تا اينكه موقعيت خود را تحكيم كرده، سپس قدمهای بيشتری را بردارند.
اگر ما به تجربه ايران نگاهی بياندازيم، آيت اللكه روح الله خمينی رهبر نيروهای اسلامی در ايران به منظور جلب حمايت مردم به خودش، در بحبوحه روزهای انقلاب وعده حقوق برابر به زنان و آزادی برای همه نيروهای سياسي، ازجمله كمونيست ها را داد. اما درست بعد از این که قدرت را بدست آوردند، اول از همه به زنان و حقوق آنها حمله كردند. وقتی تلاش كردند حجاب را اجباری كنند، زنان با تظاهرات تاريخی پنج روزه خود متقابلا به مبارزه پرداختند. خمينی مجبور به عقب نشينی شد تا مترصد فرصت بعدی بماند. و او اين فرصت را هنگامی كه نيروهای اسلامی قدرت سياسی خود را تحكيم كردند، بدست آورد.
مصر جامعه ای محافظه كار و سنتی است. زنان بخصوص در روستاها تحت فشار بوده اند و از فعاليت های اجتماعی و سياسی كنار گذاشته شده اند. در حدود ٤۲ درصد زنان از خواندن و نوشتن محرومند، و تنها ۲٥ درصد در خارج از خانه به كار می پردازند. در حاليكه اين ارقام در مقايسه با برخی از كشورهای منطقه ممكن است بالا به نظر رسند، اما همچنان حكايت از وجود موانع در مقابل زنانی دارد كه می خواهند فرای ديوارهای خانه قدم بگذارند. ناقص سازی (ختنه ) دختران عليرغم ادعای مبارك مبنی بر ريشه كن كردن آن بخصوص در مناطق روستايی رواج بسيار دارد. ابعاد آزار جنسی عليه زنان به درجه هولناكی رسيده است. متلك های ركيك و یا آزار فیزیکی در ميان جمعيت در انتظار زنان بدون همراه است، خواه اين زنان با حجاب باشند و يا بی حجاب.
اگر چه اين اوضاع در دوران خيزش مصر و بخصوص در ۱٨ روز حضور مردم در ميدان التحرير تغيير كرد. در اين دوران زنان در تظاهرات سهم گرفتند و نقش بسيار فعالتری بازی كردند. اين شركت فعال همچنين انعكاسی بود از بيزاری زنان نسبت به آنچه كه بر آنها در جامعه می رفت.
هادير احمد يك زن ۲۰ ساله است كه خانواده اش طرفدار سلفی ها است. مادرش صورتش و كل بدنش را با نقاب و حجاب می پوشاند. شركت در اين تظاهرات ها كه منجر به سرنگونی حسنی مبارك شد، الهام بخش اين زن جوان شد تا حجابش را از سر بردارد.
” من فهميدم كه متعقد به برابری كامل بامردان هستم... من قبلا اينگونه فكر می كردم كه ازدواج خواهم كرد و در خانه خواهم ماند، اما حالا فكر می كنم كه من متعلق به اين جامعه هستم و می خواهم به آن خدمت كنم. تعدادی از دوستان دختر من بعد از انقلاب تصميم گرفتند كه خانه هايشان را ترك كنند، و مستقل از خانواده هايشان زندگی كنند. انقلاب به ما نيرو و قدرت بخشيد.“ ( نيويورك تايمز ۲۱نوامبر ۲۰۱۱)
و اينگونه است كه زنان متحول می شوند. زنان از همه بخش های جامعه در اين روزهای فراموش نشدنی از تاريخ مصر سهم فعال گرفتند. بر طبق برخی منابع، عليرغم محدوديت ها برای زنان آنها تقريبا يك چهارم تظاهر كنندگان ميدان التحرير را تشكيل می دادند. رضايت، غرور و سرور زنان از نقش مهمی كه بازی می كردند، باعث شد كه بسياری را بر اين باور وادارد كه آنها محدوديتها و موانع خانوادگي، اجتماعي، فرهنگی و سنتی و مذهبی را درهم شكسته اند. در حقيقت آنها قادر شده بودند اين موانع را در اين دوره زمانی به عقب برانند، اما فاصله بسياری تا پيروزی قطعی باقی مانده بود. حافظين مناسبات كهن و عقب مانده بزودی به ضد حمله پرداختند.
رژيمی كه جايگزين رژيم مبارك شده بود، آنچيزی نبود كه مردم برای آن مبارزه كرده بودند. امپرياليستها مجبور شدند كه با كنار رفتن فرد خود: مبارك، رضايت بدهند اما آنها همچنين مجبور بودند كه از ابعاد ضربه به ساختار دولتی و مناسبات اجتماعی و اقتصادی كه در خدمت امپرياليسم جهانی بود، بكاهند و آنرا محدود كنند. بنابراين آنها كمك كردند تا ملغمه ای از نيروها كه در مركزش ارتش واسلام گرايان قرار دارند را به عنوان دولت جديد سرهم بندی كنند.
رشد نيروهای اسلامی همچنين بر نگرانی های زنان در مورد آينده شان افزوده است. حتی ترس از آنست كه حق و حقوقی كه زنان در موقعيت كنونی دارند، كه بيشتر آنهم بر روی كاغذ است، از دست برود. فعالين حقوق بشر و گروههای زنان، حملات عليه زنان و مقابله با شركت آنان در فعاليتهای سياسی توسط صاحبان قدرت و اوباشان غير رسمی را تاييد كرده اند. مثلا در مصر گروههايی از مردان سلفي، زنان را در مناطق روستايی و شهرهای كوچكتر متهم به رفتار ”نا مناسب“ كرده و مورد حمله قرار می دهند. اگر چه در برخی موارد آنها با مقاومت و مبارزه متقابل زنان روبروشده و مجبور به فرار گشته اند.
وحدت نيروهای مرتجع عليه زنان:
ائتلاف ارتش و اسلامی ها بر آن است که تا سيستم كهنه با همه ارزش هايش كه بر حول سياستهای ضد زن دور می زند را محافظت كنند. به نظر می رسد كه هر دو بخش بيش از همه در آنجايی متحداند كه سياستهای ضد زن در ميان است. ارتش عليه زنان خشونت بكار می برد و از دستگاه دولتی برای تحقير آنان استفاده می كند، در حاليكه اخوان المسلمين تلاش می كند تا با استفاده از سنتهای عقب مانده، از دين و به اصطلاح فرهنگ و تقويت آنها سياست های زن ستيزانه خود را به پيش ببرد و سلفی ها با استفاده از اوباشان غير رسمی به آزار و اذيت زنان در خيابانها بپردازند. هر سه نيرو به يك جهت منتهی می شوند اگر چه از جهات متفاوتی فشار خود را وارد می آورند بعبارت ديگر هدفشان در مورد زنان يكی است اگر چه شيوه های متفاوتی را بكار می گيرند.
چرا همه اين نيروهای مرتجع تا اين حد زن- ستيز اند؟ گذشته از ديدگاههای عمومی مبنی بر اينكه زن خوب به مثابه همسر خوب و مادر خوب تعريف می شود و اينكه در كشورهای عقب مانده و جاهايی كه اشكال توليد ماقبل سرمايه داری شكل غالب و بقايای آن همچنان پافشاری می كند مالكيت مرد برزن موقعيت زن در خانواده و جامعه را رغم می زند، اما دليل مهم ديگری نيز وجود دارد. نقش برجسته و روزافزون زنان در سالهای اخير و بخصوص در ميدان التحرير نيروبخش شركت فعالتر زنان در جامعه و مبارزه برای حقوقشان شده است. بسياری از زنان ديگر نمی خواهند كه اين تجربه مهم شركت در مبارزات را پشت سر بگذارند و به نقش سنتی خود برگردند، بلكه مصمم هستند تا بيشتر ياد بگيرند و نقش فعالتری را در جامعه بازی كنند. اما محافظين سيستم كهن و مناسبات كهن، ژنرالها و نيروهای مختلف اسلامي، می خواهند تا زنان به نقش سنتی خود برگردند، شور و شعف زنان برايشان غير قابل تحمل است. وحشيگری اين نيروها نشانه ای از اينست كه آنها می بينند كه غول از بطری بيرون آمده است و تلاش مذبوحانه ای است برای برگرداندن آنها به درون بطری اما زنان قصد برگشت به آن را ندارد و يا لااقل مصمم اند در مقابل آن مقاومت كنند.
برخی افكار غلط و نادرست در مورد افزايش ستم برزنان:
در حاليكه عزم راسخ برای مبارزات زنان و رهايی شان يك ضرورت است اما كافی نيست. مهم است كه زنان در مورد منشاء ستم برزن و نقش فرودستی زنان در جامعه آگاه باشند و همچنين روشن باشند كه چگونه اين موقعيت توسط كليه جوامع طبقاتی مبتنی بر ستم و استثمار و طبقات حاكمه حافظ آن در سرتاسر تاريخ تقويت شده است.
اگر مبارك و چند شخصيت نزديك به او از قدرت بيرون رانده شده اند اما ساختار سيستم كهن دست نخورده باقی مانده است و حتی توسط نهادهايی محافظت می شوند كه در واقع كشور را اداره می كردند و همچنان می كنند، همان ارزش های كهن وهمان تفاوت ها و تبعيضات، همان ستم ها و استثمارها باقی مانده اند. در چنين شرايطی سيستم كهنه به كاركرد خود ادامه خواهد داد، اگر چه ممكن است ناهمواری ها ووقفه های موقتی در كاركرد بخشهايی از آن ايجاد شود. حتی اگر آن نهادها منحل شوند، هيچگونه ضمانتی وجود ندارد كه استثمار و ستم از جمله ستم بر زنان از بين برود. تنها يك انقلاب می تواند نهادهای كهن را با دولتی نوين جايگزين كند، آنهم انقلابی كه شكل نوينی از توليد را ايجاد كند كه هدفش و جهتش جامعه ای بدون طبقه ، بدون ستم جنسیتی يا تفاوت های اجتماعی آشتی ناپذير از آن نوع باشد، جامعه ای كه در آن كار، تلاش و شركت آگاهانه همه مردم را ممكن سازد.
با اين حال در ميان آنانيكه خواهان رعايت حقوق زنان و پايان خشونت و تبعيض عليه زنانند، برخی تصور می كنند كه كه چنين چيزی در چارچوب سيستم كنونی ممكن است و حتی برخی آنرا همراه با احترام به دين و سنتهای موجود همخوان می دانند. در حاليكه نه تنها چنين هدفی در چارچوب سيستمی مبتنی بر استثمار كه ستم برزن بخش جدايی ناپذير كاركردش می باشد، دستيافتنی نيست بلعكس عملكرد دين و سنت در روبنای جامعه ستم و استثمار را تقويت و تحكيم می كند. بنابراين دنباله روی از دين و سنت تنها می تواند به حفظ و ادامه ستم بر زنان كمك كند. و اين دليلی است كه احزاب اسلامی در راس هرم چنين سيستمی پذيرفته شده اند، و به نوبه خود دليلی است كه آنها خواهان شركت و كار در راس چنين سيستمی هستند. همچنين دليلی است كه راس هرم در مورد ستم برزنان و به حاشيه راندن زنان متحد است.
ستم بر زنان در كشورهايی مانند مصر و تونس و بقيه كشورهای منطقه شكل خاص خود را گرفته است كه نقش قدرتمند سنت و اسلام در آن نهفته است. اما مهمتر اينكه سنت ها و دين خود انعكاسی هستند از ستمی كه توسط امپرياليستها و متحدين عقب مانده اش، و اشكال و مناسبات توليدی ماقبل سرمايه داری اعمال می شود كه ادامه آنها به موقعيت تبعی اين كشورها از سرمايه امپرياليستی مربوط می شود.
بعبارت ديگر، ستم برزنان در كشورهای اسلامی بدين معنی نيست كه كه زنان در كشورهای غربی مورد تبعيض قرار نگرفته و يا اينكه حقوقشان نقض نمی شود. حتی بيشتر اين كه برابری از منظر قانون كه در بيشتر كشورهای غربی غالب است نتوانسته و نمی تواند منجر به رهايی زنان از ستم و موقعيت فرودستی آنان بشود. اما در همان حال وجود اشكال ستم بر زنان در كشورهای غربی نبايد به مثابه توجيهی برای شكل ديگری از ستم بشود، يا اينكه به نيروهای اسلامی اجازه دهد كه شكل و نوع خود از ستم بر زنان را اعمال كنند. بعلاوه اينكه ستم بر زنان در هر شكلش كه باشد بجای به مصاف طلبيدن آن مناسبات اقتصادی و اجتماعی ای كه سلطه امپرياليستی را تسهيل می كند باعث تقويت آن می شود.
بنابراين در كشورهای شمال افريقا و خاورميانه، همانند همه كشورها، زنان مسئوليت دارند كه عليه امپرياليسم و آن مناسبات توليدی كه راه ستم بر زنان را هموار می كند بجنگند و اين بدين معنی است كه آنها مسئوليت دارند عليه آن ايده و نظراتی كه آن اشكال توليدی را تقويت می كند نيز مبارزه كنند. بنابراين جدايی دين از دولت خواست پايه ای و اوليه ای است برای رهايی زنان. چسبيدن به دين و مذهب هرگز به رهايی زنان نخواهد انجاميد بلكه زنجيرهای ستم را محكمتر خواهد نمود.
نظريه اشتباه ديگری كه در مورد مسئله زنان در بسياری جاها حتی در ميان افراد و گروههايی با تمايلات چپ رايج است، نظری است كه گرايش به ناديده گرفتن مسئله زنان دارد و با تاكيد بر مسئله زنان مخالف است با اين بهانه كه مسئله زنان مسئله عمده انقلاب نيست. اين نظريه تمايل به آن دارد تا خواسته های زنان را به زمان نامعلوم ديگری موكول كند، كه بصورت غير مستقيمی به تمديد ستم بر زنان منتهی می شود. چنين نقطه نظراتی به نظر می رسد كه در مصر نيز از نفوذ برخوردار است. يك خبرنگار جوان مصری در مورد حقوق زنان چنين گزارش می دهد:
”من در بسياری از سخنرانی های انتخاباتی احزاب اسلامی شركت كرده ام و با بسياری از رای دهندگانش نيز صحبت كرده ام. و همه آنها به من می گويند كه نگرانی من در مورد از دست دادن نوع زندگی ام به عنوان زنی مستقل و همينگونه كه هست ، نسبت به مسائل مهم كشور فرعی هستند. من نسبت به بازسازی مصر فرعی هستم و ترس من از آينده ام نسبت به مسايل حياتی ای چون امنيت، اقتصاد، مبارزه قدرت ميان شورای نظامی حاكم وميدان التحريردر سراسر كشور غيرعمده اند.“ ( مايی الشيخ – نيويورك تايمز، ۱٥ دسامبر ۲۰۱۱ )
چنين طرز تفكراتی همچنين در ميان برخی چپی ها نيز رايج است. آنها می گويند كه مبارزه برای حقوق زنان در جوامع سرمايه داری بی فايد و گمراه كننده است، چرا كه رهايی زنان تنها با انقلاب سوسياليستی تحقق خواهد يافت. بنابراين آنها بحث می كنند كه خواسته های زنان عمده نيست، و الان موقع طرح آنها نيست.
” اولا شهبا، زن 33 ساله كه يك سوسياليست است ودر دوران خيزش به ائتلاف جوانان انقلابی پيوسته است، او كاری را كه مشغولش بود، سازماندهی برای تظاهرات اتحاديه معلمين، كنار گذاشت تا دليل آزردگی خود از فمينيسم را تشريح كند.
”من فكر می كنم كه بيش از اندازه سوسياليست هستم تا بتوانم يك فمينيست باشم. خانم شهبا می گويد، اگر چه به تقويت موقعيت زنان معتقد است، اما او اين احساس را دارد كه در شرايط كنونی مصر، تمركز و طرح صريح حقوق زنان تنها به منفرد كردن بيشتر زنان خواهد انجاميد. او می گويد كه جنبش كارگری مصر مدت زيادی است كه رهبران زن دارد.““ ( نيويورك تايمز- ۲۱ نوامبر ۲۰۱۱)
اين درست است كه رهايی زنان بصورت كامل تنها در جامعه كمونيستی بدست می آيد، اما اين مسئله بدين معنا نيست كه مبارزه برای حقوق زنان رها شود و به بعد از انقلاب موكول گردد. در حقيقت سوی ديگراين واقعيت اينست كه بدون شركت وسيع زنان در مبارزات ، انقلاب سوسياليستی ای در كار نخواهد بود. اين نيز درست است كه رهبران زن در جنبش كمونيستی وجود داشته اند، اما تعداد اين رهبران و فعالين زن فاصله بسيار زيادی با تعدادی كه احتياج بوده است، دارد. بنابراين هموار كردن راه پيوستن زنان به مبارزه سازمانيافته و سازماندهی آنان حول خواسته هايشان بخش جدايی ناپذيری از فرايند انقلاب است.
بنابراين از بين رفتن ستم بر زنان يك رخداد يك روزه نيست كه در فردای روز انقلاب صورت خواهد گرفت بلكه فرايندی است كه با اولين روز مبارزه آغاز می گردد و تمام دوران مبارزات را در برخواهد گرفت.
بطور عموم در حاليكه خيزش مردمی در برخی كشورهای خاورميانه و شمال آفريقا به سرنگونی برخی از ديكتاتورها منجر شد و تخت وتاج برخی ديگر را به لرزه در آورد، با تحولات ديگری از جمله قدرتيابی اسلامی ها كه در مواردی همكاری نيروهای امپرياليستی را در بر داشت، همراه بود. ما شاهد بوده ايم كه از روزی كه اين نيروها به قدرت نزديك شده اند، برای فرماندهی اسلام در زندگی اجتماعی تلاش كرده اند، و بر زنان فشار آورده تا به نقش سنتی و تبعی خود عقب نشينی كنند. اين مسئله باعث نگرانی های جدی شده است.
البته زنان در اين منطقه شجاعت بسيار و عزم راسخی از خود نشان داده اند. نگرانی های آنان خود دليلی است که در مورد مطالباتشان آگاهی دارند و همچنين نشانه ای از اين است كه آنها به آسانی تسليم نخواهند شد. حداقل نه بدون يك مبارزه.
19 مارس 2012
منبع: سایت زنان 8 مارس
www.8mars.com