افق رهایی زنان!
این متن بر پایه گفتگوی آذر درخشان با تلویزیون کوموله بخش افق برابری که توسط صدیقه محمدی در ماه آگوست 2011 تهیه شده بود، برای نگارش تنظیم شده است. بخش اول این مصاحبه در نشریه هشت مارس شماره 24 درج شده است- هشت مارس
صدیقه محمدی: در بخش اول این گفتگو رفیق آذر درخشان به گرایش فمینیستهای اسلامی یا حکومتی و همچنین گرایش لیبرالی پرداخت. و همانطور که در بخش اول هم گفته بودیم، بخش دوم این مصاحبه در مورد گرایش سوسیالیستی در جنبش زنان است.اما لازم است قبل از وارد شدن به بخش گرایش سوسیالیستی، یکی دو سوال کوتاه از رفیقمان آذر در مورد گرایش لیبرالی جنبش زنان بپرسم. آذر جان ضمن تشکر از شما که دعوت ما را پذیرفتید برای شرکت در این برنامه خواهش می کنم به این سوال جواب بدهید که شما در بخش اول این مصاحبه گفتید که فمینیستهای اسلامی پراتیک شان کمپین یک میلیون امضاء بود، دلیل شما برای این موضع گیری چیست؟ لطفا برای بینندگان ما توضیح دهید.
آذر درخشان: من هم سلام می کنم به بینندگان این برنامه وتشکر می کنم از زحمات بخش تکنیک و خود شما.
درست است من در صحبت های قبلی تاکید کردم که پراتیک فمینیست های اسلامی در ایران همین جریان یک میلیون امضاء بود. همانطور که در صحبت قبلی هم گفتم یک میلیون امضاء در حقیقت یک ائتلاف سیاسی- طبقاتی بود از فمینیست های اسلامی و برخی زنان سکولار. سکولارهائی که معتقد هستند در چارچوب رژیم موجود می توان به بهبود وضعیت زنان کمک کرد. اما اصلا مهم نیست که تعداد زنان سکولار در این پروژه بیشتر یا کمتر بودند. مهم نیست که ابتکار عمل یک میلیون امضاء در ابتدا با زنان به اصطلاح سکولار بود یا نبود. وقتی به برنامه و افق و سیاست های یک میلیون امضاء نگاه می کنیم، و هم چنین روشی که برای پیش بردن اهدافشان اتخاذ کردند، می بینیم که در حقیقت برنامه سیاسی فمینیست های اسلامی - حکومتی بود. به چه معنا، به این معنا که به هر حال در پروژه یک میلیون امضاء تاکید کردند که حقوق زنان در تضاد با اسلام نیست. و تلاش شان این بود که پشتیبانی یک سری آیت الله هایی که به اصطلاح کمتر بنیادگرا بودند، را جلب کنند. برای اینکه مثلا تفسیر دیگری از قرآن بدهند که دیه را می شود بین زن و مرد برابر کرد و یا ارث را. یعنی اساسا مشروعیت شان را می خواستند از آیت الله ها بگیرند و تلاش شان این بود که تفاسیری جدید از قرآن و احادیث بدهند تا بتوانند تعدیلاتی در قوانین بسیار خشن جمهوری اسلامی علیه زن که با ملزومات گوناگون نظام جمهوری اسلامی، هم خوانی داشته باشد، ایجاد کنند.
صدیقه: یعنی تفسیر جدید از اسلام
آذر: بله، می دانیم که این کاملا برنامه فمینیست های اسلامی است که به اصطلاح تقسیر جدیدی از احکام الهی قرآن و احادیث بدهند تا بتوانند با ملزومات جهان کنونی هم خوانی داشته باشند و از خشونت احکام دینی علیه زنان به اصطلاح بکاهند. و تلاش بکنند در این چارچوب و با این روش و حربه جنبش زنان را که کل نظام جمهوری اسلامی را نشانه رفته، مهار کنند. به این معنا من می گویم که کمپین یک میلیون امضا افق و برنامه سیاسی فمینیست های اسلامی بود. حتی اگر اکثریت کار کنان این پروژه، زنان سکولار بوده باشند، اساسا تغییری در مسئله بوجود نمی آورد.
صدیقه: شما گفتید که این سه تا بخش یعنی فمینیست های اسلامی، لیبرال و کمپین یک میلیون امضا در یک صف بندی طبقاتی مشترک قرار دارند، ولی ما می دانیم که هر یک ویژه گی هایی هم دارند و تفاوت هایی هم در داخل خودشان با هم دارند. سر این اختلافات آیا شما توضیحاتی دارید؟
آذر: صد درصد در طیف ها و گرایشات گوناگون با سایه و روشن ها حتما اختلافاتی هم هست. آن چیزی که مسلم است و من در گفتگوی قبلی هم سعی کردم به آن بپردازم این بود که فمینیست های اسلامی همان فمینیست های حکومتی در ایران هستند. در صحبت قبلی هم تاکید کردم که در کشورهای خاورمیانه فمینیست اسلامی درمراکش، تونس، الجزایر و غیره... فعالیت می کنند. منتها به فمینیست های مثلا الجزایری نمی شود گفت فمینیست های حکومتی اند و یا در تونس. وقتی که می گوئیم فمینیست اسلامی- حکومتی، یعنی فمینیست هایی که منافع نظام حاکم را نمایندگی می کنند و محافظ آن منافع هستند. از جایی که درایران، ما با یک حکومت مذهبی تئوکراتیک روبرو هستیم می دانیم که بخش زیادی از فمینیست های اسلامی در حقیقت همان فمینیست های حکومتی هستند. فمینیست های اسلامی در ایران زنانی هستند که حتا اگر بطور مستقیم مقام یا درجه ای درحکومت نداشته باشند( که اصلا مهم نیست چرا که خیلی ها می توانند هیچ نقشی در حکومت نداشته باشند) ولی می توانند بخشی از این حکومت باشند و این حکومت منافعشان را تامین می کند. فمینیست های لیبرال و یا فمینیستهای سکولار از متحدین نزدیک و فعلی و خط دهندگان فمینیست های حکومتی هستند. برای همین از ائتلاف سیاسی- طبقاتی که شکل گرفت در کمپین یک میلیون امضا و یا همگرایی و.. صحبت کردم. گفتم که متحدین فمینیستهای اسلامی- حکومتی، فمینیستهای به اصطلاح لیبرال و سکولارهستند.
صدیقه: پس چرا دولت برخی از اینها را دستگیر می کند.
آذر: ببینید اصولا دستگیر شدن، زندان افتادن چیز جدیدی در یک نظام طبقاتی نیست. اگر به تاریخ هم نگاه کنیم می بینیم که کررا طبقات حاکمه درون خودشان دچار اختلافات شدید می شوند. درست است که یک حکومت نماینده یک طبقه معین یا طبقات معین اجتماعی است که منافع آنها را منعکس می کند ولی برای پیشبرد منافع می توانند دچار اختلاف شوند و گاهی وقت ها اختلاف درونشان را بطور خونین حل می کنند. علیه هم کودتا می کنند، زندان می اندازند و یا حتی اعدام می کنند. خیلی جای تعجب است که این تصور داده شود که گویا اگر کسی زندان افتاد پس حتما مخالف این رژیم است. اولا در همه نظام ها بخصوص در دوره ای که نظامشان به خطر می افتد برای حفظ آن به هر کاری دست می زنند وگاها تضادهایشان را قهرآمیز حل می کنند، همدیگر را می کشند و به یا به زندان می اندازند و.... طبعا گرایشات درون این طبقه، پروژه های گوناگونی دارند برای پیشبرد اهدافشان. مثلا اینکه جبهه مشارکت و یا جناح دو خرداد، بخشی از پروژه اشان کمپین یک میلیون امضاء بود. آن یکی جناح یعنی جناح خامنه ای که جناح اصولگرا نامیده می شود، پروژه خودشان را دارند. این هم در نظر بگیرید که روش اینها فقط این نیست که همدیگر را تکه و پاره کنند، یا علیه هم کودتا کنند. بلکه پروژه های اجتماعی یکدیگر را هم مورد حمله قرار می دهند. آدم هایی که در این پروژه ها فعالیت می کنند را دستگیر می کنند و این یک امر خیلی عادی هست و این مسئله هم این طوری نیست که آنهائی که دستگیر شده اند مخالف نظام حاکم هستند. خودشان هم این ادعا را نکردند.
صدیقه: یعنی از این تاکتیک استفاده می کنند هم درخارج از کشور و هم داخل که خودشان را به شکل اپوزیسیون معرفی کنند که اگر یک وقت تحولاتی از بالا بشود بتوانند سازش کنند. حال بپردازیم به زنان
چپ و زنان سوسیالیست و کمونیست. یک تعریف اول از چپ بدهیم و بعد بر سر افق ها و برنامه هایشان صحبت کنیم.
آذر: واقعیتش این است که وقتی صحبت از زنان انقلابی و رادیکال می شود به این معنا است که این زنان به هیچ وجه حاضر نیستند به هیچ نوع شکلی از ستم بر زن تن دهند. در جهان کنونی و شرایط عینی این جهان صحبت از یک ذره و دو ذره ستم بر زن نیست. در عین حال جهانی که کاملا شرایط عینی اش آماده است که زنان بتوانند برای رهایی خود مبارزه کنند و آن را به دست آوررند. اگر از این زنان بپرسید که در مورد حجاب اجباری چه فکر می کنند این جواب داده نمی شود که در جامعه ای مثل ایران یواش یواش مسئله حجاب را حل می کنیم و یا اینکه چه عیبی دارد که جرم بد حجابی را کم کنیم.
صدیقه: اگر بخواهیم طیف بندی بکنیم. یعنی هر زنی که گفت مثلا حجاب اجباری نباشد، شلاق و سنگسار نباشد، چپ است ؟
آذر: نه من صحبت از چپ نکردم. من از زنان رادیکال و انقلابی صبحت کردم. خوب می رسیم به زنان کمونیست؛ ببینید مارکس یک جمله معروف دارد و می گوید که جامعه کمونیستی جامعه ای است که دیگر روابط تولیدی استثمارگرانه در آن نیست، روابط اجتماعی ستمگرانه در آن نیست، تمایزات طبقاتی که مبتنی بر این روابط تولید استثمارگرانه وروابط اجتماعی ستمگرانه است، وجود ندارد. و ایده و افکاری که از این روابط اجتماعی حمایت می کند، وجود ندارد.
زن کمونیست، زن چپ و سوسیالیست اینطور نگاه می کند به کل جامعه و به ستم و استثماری که در جامعه به مردم اعمال می شود بخصوص به زنان. بنابراین زنان کمونیست نگاه می کنند به این که روابط اجتماعی را که زنان را به بند کشیده است را به مصاف بطلبند. این زنان تلاش می کنند به زنان ستمدیده توضیح دهند که راز این روابط اجتماعی چیست که در آن جایگاه او اینقدر فرودست است و اینکه این روابط اجتماعی چطوری متصل به یک روابط تولیدی استثمارگرانه که همان نظام سرمایه داری است، می باشد. توضیح می دهند که چطوری تمایزات طبقاتی درجامعه، متصل به این دو تا فاکتور، ایده و افکاری منتج می شود که حافظ جایگاه فرودست زن است. در واقعیت امر زنان کمونیست رازگشائی می کنند و به این طریق آگاهی توده وسیع زنان را بالا می برند که وقتی وارد صحنه مبارزه می شوند برای رهائی و برابری واقعی بجنگند نه برای یک افقی که حالا یک ذره کمتر و یا کمی بیشتردر همین نظام ستمگرانه به زندگی ادامه دهند. زنان کمونیست درون جنبش زنان وقتی آگاهی را به میان توده وسیع زنان می برند برای این است که در مبارزه آگاهانه چهار کلیتی که مارکس فرموله می کند، را مورد مبارزه قرار دهند و بر این چهار کلیت نقطه پایان بگذارند. مبارزه و فعالیت ما نمی تواند فقط درحیطه اقتصادی باشد و یا در حیطه فرهنگی. باید چهار کلیت را در بر گیرد. در ضمن لازم است این نکته را یادآوری کنم که وقتی صحبت از استثمار زنان می کنیم، فقط استثمار زنان کارگر در کارخانه ها نیست. درست است که زنان کارگر در کارخانه ها استثمار مضاعف می شوند، به دلیل اینکه به لحاظ روابط اجتماعی جایگاه فرودست دارند. به همین دلیل به او دست مزد کمتر از مرد کارگر را می دهند. اما همانطور که گفتم مسئله ستم بر زنان فقط شامل ستم سرمایه داری نیست. جامعه طبقاتی برای پیش برد و نظم بخشیدن به مکانیزم ستم و استثمار یک سلسله مراتب هم بوجود می آورد. سلسله مراتبی که دیگر نیازی ندارد همه جا پاسبان و نیروی نظامی اش را بکار بگیرد. و برای همین به مردان جامعه امتیاز می دهد و در روابط اجتماعی مرد را جنس برتر معرفی می کند. این برتری را هم، در قانون به رسمیت می شناسد. همانطور هم که می دانیم قانون این است که روابط اجتماعی را تنظیم کند. و اگر کسی به روابط اجتماعی تن نداد توسط قانون مجازات شود.
زنان سوسیالیست و کمونیست همه حطیه های ستم و استثمار زنان را مورد مصاف قرار می دهند. و درمسیر رهایی زنان و برای ساختن جامعه سوسیالیستی فعالیت می کنند. این طورنیست که مثلا زنان کمونیست در مورد قانون حرف نمی زنند. مسلم است که ما در مورد قوانین زن ستییز نظر داریم و نظراتمان را هم پیش می گذاریم. اما زمانی که بر سر قوانین نظر می دهیم کاملا نظری مقابل با نظریات زنان لیبرال و اصلاح طلب داریم. بطور مثال ما در مورد قانون دیه می گوئیم این قانون ارتجاعی و متعلق به دوران قرون وسطا است و باید کاملا لغو شود، در صورتیکه زنان لیبرال و اصلاح طلب حکومتی و غیرحکومتی می خواهند دیه را برای مرد و زن برابر کنند.
صدیقه: آذر جان ممنون از توضیحاتتان در این رابطه، اگر یادت باشد در برنامه قبلی شما اشاره کردید که در 8 مارس 57 مبارزه علیه حجاب اجباری، زنان چپ و سوسیالیست نقش تاریخی و برجسته ای در آن داشتند و حالا بخش راست جنبش زنان می خواهد این مبارزه به فراموشی سپرده شود. ما که زنده ایم و می دانیم که این تاریخ واقعیت دارد و این تاریخ ثبت شده است و حتی فیلمش ترجمه شده است. ولی در مقطع کنونی که گرایش لیبرال توانسته خود را سازمان دهد و حتی خودش را جای کل جنبش زنان در ایران جا بزند، زنان سوسیالیست و کمونیست چه نقشی را می توانند داشته باشند؟ چه برنامه و چه افقی را پیش پای زنان می گذارند؟
آذر: ببینید زنان کمونیست بخشی از جنبش کمونیستی هستند. منظورم این است که این درک داده نشود که گویا زنان کمونیست تنها در مورد مسئله زنان و رهایی زنان فعالیت می کنند.در اواخر قرن هیجدهم عموما مبارزه زنان در چارچوب نظام سرمایه داری بود. به این معنا که برای حقوقی هم چون حق رای؛ دست مزد برابر و... مبارزه میکردند. یعنی مجموعه ای از مسائل حقوقی که در چارچوب نظامهای بورژوائی می گنجید. با شکل گیری یا پیدایش جنبش کمونیستی بخش رادیکال جنبش زنان به جنبش کمونیستی می پیوندد. دلیل هم داشت. جنبش کمونیستی وارد صحنه شد و استراتژی رهایی بشریت را پیش گذاشت. و مسلم است که رهایی بشریت وابسته است به رهایی زنان به عنوان نیمی از بشریت. پس از آن می بینیم که در کشورهائی مثل شوروی و چین انقلاب سوسیالیستی شد و زنان در این کشورهای سوسیالیستی توانستند نه تنها به حقوق پایه ای خود برسند بلکه گام های بلندی را برای آزادی و برابری بردارند. اما همانطور که شما می دانید مبارزه بین راه سرمایه داری و راه سوسیالیستی که اساس مبارزه طبقاتی را در این کشورها تشکیل میداد، با غلبه راه سرمایه داری، سوسیالیسم در این کشورها شکست خورد. با شکست دولتهای سوسیالیستی در شوروی و چین و بحران ناشی از آن درون جنبش کمونیستی و از طرف دیگر کارزار ضد کمونیستی ای که امپریالیستهای غربی علیه کمونیسم راه انداختند، مجموعا باعث شد که افق کمونیستی در مورد رهایی زنان کم رنگ شود.
جنبش کمونیستی و چپ ایران هم جدا از بحرانی که در سطح جهانی در جنبش کمونیستی عمل می کرد، نبود. وجود انحرافات ایدئولوژیک – سیاسی بطور کل و در زمینیه زنان بطور خاص باعث شد که نتواند نقش درستی را برای رهایی زنان در جامعه ایفا کند. بخاطر وجود همین انحرافات است که می بینیم در دوران تظاهرات زنان علیه حجاب اجباری پس از قدرت گیری رژیم جمهوری اسلامی سازمانهای کمونیستی از آن مبارزه دفاع نکردند و آن را به یک کارزار مبارزاتی علیه رژیم مبدل ننمودند. خوب حالا به هر حال یک سری اشکالات، ضعف ها، نارسایی ها، دید غلط هم اینها در جنبش کمونیستی باعث شد که بسیاری از زنان از این جنبش کنار بروند و جنبش کمونیستی نقطه ضعیف بشود. دیگر جنبش کمونیستی نیست که در آغاز قرن بیستم گفت که من به صحنه آمده ام برای رهایی بشریت. خوب این جنبش کمونیستی و زنان کمونیست برای اینکه بتوانند دوباره نقش اصلی و واقعی خودشان را در صحنه بگیرند خیلی مهم است که دیدگاه شان را سر رهایی زنان و مسئله زن باز تعریف کنند. بهر حال نمی توان به زنان گفت که شما با مبارزه دوش به دوش با مردان به برابری و آزادی در سوسیالیسم می رسید. این نوع نگاه و نگرش در واقع شکست خورده است.ما دیگر نمی توانیم چنین سوسیالیسمی را در بین زنان تبلیغ کنیم. با این نوع نگرش و تئوری نمی توان زنان را بسیج و سازماندهی کرد. چرا برای اینکه نظریه ای انحرافی است و عملا جا خالی کردن برای نظرات لیبرالی و رفرمیستی است.
زنان کمونیست باید بتوانند با اتکا به نقاط مثبت جنبش کمونیستی در قرن گذشته و با درسگیری از اشتباهات و تر و تازه کردن تئوریها در مورد رهایی زنان، آگاهی کمونیستی را در بین زنان ببرند. و از این طریق به بسیج و سازماندهی زنان بپردازند. اتقاقا زنان کمونیست به زنان می گویند که شما برای رهایی تان و مبارزه برای ایجاد سوسیالیسم از همین امروز باید علیه ستم بر زن،علیه استثمار زن مبارزه کنید. مبارزه علیه نظام سرمایه داری مبارزه علیه جوانب گوناگون اش است. یکی از ستون های مهم نظام سرمایه داری ستم بر زن است. سرمایه داری مساوی با این نیست که دعوای بین طبقه سرمایه دار و طبقه کارگر است. بلکه همانطور که قبلا هم گفتم سرمایه داری می خواهد همان چهار کلیتی که مارکس گفت را حفظ کند و کمونیستها می خواهند آن چهار کلیت را به مصاف بطلبند و از بین ببرند برای رسیدن به سوسیالیسم و کمونیسم. بنابراین مناسبات سرمایه داری یک مجموعه از روابط تولیدی، اجتماعی، فرهنگی و ایدئولوژیکی است. و ستم بر زنان یکی از ستون های اصلی سرمایه داری را تشکیل می دهد.مبارزه برای آزادی و برابری زنان و آنرا در جنبش های گوناگون پیش بردن در حقیقت ضربه به کل نظام سرمایه داری است. برای طبقه کارگر حیاتی است که یکی از ستون های اصلی سرمایه داری یعنی ستم بر زنان را در مبارزات اش نشانه رود، در غیر این صورت نمی تواند نه خود را رها کند و نه بشریت را. بدون زنان، سوسیالیسمی در کار نخواهد بود. ما این آگاهی را باید در بین زنان طبقه کارگر ببریم و آنجاست که زنان طبقه کارگر با آگاهی سوسیالیستی می توانند وارد جنبش زنان بشوند و نیروی عظیم زنان را به حرکت در آورند. این را باید روشن کرد که زنان کارگر و زحمتکش بدون آگاهی کمونیستی هیچ تفاوتی با زنان دیگر اقشار و طبقات مردمی ندارند.
صدیقه: اتفاقا برای من همین مساله مطرح است و آن اینکه سازمانهای سوسیالیستی و کمونیستی واقعا متوجه شدند که بدون رفع ستم جنسی، نصف این طبقه در میدان نیست و کار روی طبقه کارگر، کار روی زنان، زنان زحمتکش، ممکنه حتی مسلمان باشند ولی چون به این طبقه تعلق دارند، ضرورت آگاهی سوسیالیستی را درک کردند و همیشه دنبال این مسئله می گردند که جنبش زنان باید سوسیالیستی بشود. این را هم همیشه مثلا مثل گله از لیبرال ها که آنها تلاش نکردند زن طبقه کارگر و زحمت کش و خانه دار را در جنبش بکشند. یعنی مسئولیت را از گردن خود باز کردند مثل یک انتقاد به جنبش لیبرالی در حالی که این امر، امر طبقاتی ماست و طبقه ماست. برای اینکه جنبش زنان توده ای بشود، برای اینکه همه زنانی که شما الان اسم بردید متشکل بشوند، مطالبات خودشان را مطرح کنند و پتانسیل شان را به عرصه عمل برسانند، این چه باید کردی است که باید سوسیالیستها هر روز مشغله شان باشد. شما اشاره کردید باید آگاهی سوسیالیستی درون طبقه ببرید. نظرتان در مورد این که جنبش زنان چگونه باید توده ای شود، چیست؟ چطوری می تواند این جنبش زنان توده ای و رادیکال بشود؟ شما چه پاسخی به این سوال دارید.
آذر: جنبش وقتی توده ای می شود که روی مسائل عموم زنان انگشت بگذارد یعنی میل مبارک نیست که بگوئیم امروز من تصمیم گرفتم که این خواسته و مطالبه را بگذارم جلو و بعد دور آن یک جنبش توده ای درست کنم. اگر اینطوری بود که 2 خردادی ها هم می توانستند. همین جریان همگرائی سبز زنان آمدند و گفتند که می خواهند توده ای شوند. با آن مطالبات و با آن برنامه و افقی که اینان پیش گذاشتند، فقط زنان طبقات حاکمه و مرفه در آن منفعتی داشتند و مشخص است که چرا نمی توانند توده ای شوند.
جنبش توده ای را زمانی می توانی سازماندهی کنی که به روی مسائل و تضادهای حادی که بین توده وسیع زنان با نظام حاکم است، انگشت بگذاری. توده ای شدن هم به این معنی نیست که زن کارگر یا مثلا زن زحمتکش بیاید توده ای می شود. توده ای شدن معنای خودش را دارد. توده ای شدن یعنی اقشار و طبقات گوناگون زنان را در بر می گیرد. همان طور که گفتم برای توده ای کردن جنبش زنان نیاز است بر روی خواستهائی مثل لغو حجاب اجباری فعالیت کرد و به حول آن مبارزه و سازماندهی کرد. لغو حجاب اجباری مطالبه ای است که از جانب وسیع ترین بخش زنان طرح است. این هم برمی گردد به اینکه جنبش کمونیستی چقدرنبض جنبش زنان در دستش هست.چطور مکانیزم مناسبات اجتماعی تولید آن جامعه خاص را می شناسد. چطوری تشخیص می دهد که این فوران های آتش نشان توی سطح از زیر یک فعل و انفعالات دیگر دارد به آن شکل می دهد. کارش تشخیص آن فعل و انفعالات است نه اینکه بیاید بگوید آهان بیرون شلوغ است و مردم در جوش و خروش اند.دیدن اینکه مردم در جوش و خروش اند هنر نیست وکار سختی هم نیست. تحلیل اینکه چرا در جوش و خروش اند اهمیت دارد. بسیاری از توده هایی که می آیند توی خیابان و اعتراض می کنند دقیقا نمی توانند بگویند چرا. این کار ماست، یعنی بردن آگاهی سوسیالیستی و سمت و سو دادن به مبارزه و تغییر جهت مبارزه. بعلاوه گفتیم جنبش کمونیستی باید نگاهش و عملکردش را در مورد مساله زنان تغییر دهد. مهمترین مسئله جنبش کمونیستی سر مساله زنان کارگر چیست؟ مرد کارگر به زن کارگر ستم می کند. اول باید این را به رسمیت بشناسد و مرد طبقه کارگر باید یاد بگیرد و آگاه شود و بگوید این نظام به من این امتیاز را داده در ستم کردن برای اینکه خودش را حفظ کند و من این امتیاز را نمی خواهم و علیه اش می جنگم. کار جنبش کمونیستی و احزاب کمونیستی هم همین است. نه اینکه چشم ببندند در برابر ستم مرد کارگر به زن کارگر. یا تئوری های بدتر اینکه اصلا مردها ی کارگر به زن کارگر که ستم نمی کنند. فقط دولت است که ستم می کند. مساله این است که جنبش کمونیستی چطوری تلاش می کند هم در تئوری و هم در پراتیک این شکاف استراتژیک را از بین ببرد، شکاف استراتژیکی که همه جا دیده می شود. در کارخانه، در خانواده در خانه مرد کارگر به زن کارگر ستم می کند. خانه جایی است که سلول جامعه طبقاتی و روابط قدرت و ستم بر زن شکل می گیرد.
صدیقه: آذر عزیز شما در پاسخ به سوال ها به نکات بسیار حساسی که امر کل کمونیست ها و سوسیالیست هست اشاره کردید و این فقط امر زنان سوسیالیست و کمونیست نیست. بلکه مردان سوسیالیست و کمونیست، مردان پیشرو طبقه کارگر باید به این نکات حساس باشند. اینها مسائل کلیدی است اگر مرد احساس می کند و ادعا می کند که از زنش پیشروتر و جلوتر است بخاطر امکانی است که بهش داده شده باید نصف دیگر طبقه اش را نیزبه میدان بیاورد با گذشت از این امتیازات فردی. من امیدم این است که جنبش کمونیستی بطور کلی و بطور اخص زنان سوسیالیست بیشتر به را ه کارهای عملی بپردازند و جنبش طبقه کارگر تلاش بکند که در بردن آگاهی فمینیستی در اینکه ستم جنسی و طبقاتی را هر دو را بشناسد. خیلی ها مثلا می گویند ستم جنسی زائیده ستم طبقاتی است، یعنی ندیدن ستم جنسی خود یک لطمه بزرگی زده است . بیش از 10 سال حداقل من می دانم که جنبش کمونیستی هم به ستم جنسی واقف است ولی بخاطر اینکه راه حلی برایش ندارد، بخاطر اینکه جدی نگرفته مسئله را ضرورت آوردن نیمه دیگر این طبقه را به میدان بطور عملی درک نکرده هنوز راه کار عملی برایش ندارد. من امیدم این است که پیشروان جنبش چه در داخل کشور و چه در خارج از کشور جنبش زنان و همینطور جنبش کارگری و سازمانهای سیاسی بیشتر به این بپردازند و ضرورت این مسئله را بیشتر درک بکنند.
با توجه به اینکه برنامه دارد به اتمام می رسد و حرفهای بسیار زیادی ناگفته مانده، امیدم این است که در آینده بتوانیم از نظرات و تجربیات و پیشنهادیت های شما استفاده بکنیم در خدمت به جنبش زنان و بخصوص تقویت گرایش رادیکال این جنبش. من بار دیگر از اینکه دعوت ما را برای این برنامه پذیرفتید تشکر می کنم و برای شما آرزوی سلامتی و موفقیت دارم.
آذر: بهر حال خیلی ممنون و سخن پایانیم هم این است که توده ها در صحنه عمل هستند ولی باید آگاهی را به میان شان برد. اگر جنبش کمونیستی هم امروزه بر سر ستم بر زن حرف می زند کار بزرگی نکرده است چون این ستم بسیار عریان است .مسئله مهم برای جنبش کمونیستی این است که درک درستی از نظام سرمایه داری و اینکه ستم بر زن یکی از مولفه های مهم این نظام است، پیدا کند و اگر می خواهند علیه نظام سرمایه داری بطور واقعی مبارزه کنند، همانطوری که مارکس گفت در آن چهار گسست معنی می شود که مبارزه علیه ستم بر زن یکی از ستون های مهم اش می باشد.
امیدوارم بتوانیم بحث ها را در دوره های دیگر عمیقتر مورد بررسی قرار بدهیم و حتی نظرات رهبران جنبش کمونیستی را در مورد مساله زنان برای بالا بردن سطح آگاهی خود و جامعه بشری مورد نقد قرار دهیم.
صدیقه : مجددا از شما آذر عزیز تشکر می کنم.
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره 25
مارس 2012