خیزش های اخیر در شمال آفریقا و خاورمیانه و موقعیت زنان!
مونا امیری
سال 2011 را کسی فراموش نمی کند، سالی که مملو از خیزش ها و مبارزات مردم دنیا بود. خیزش های مردمی در کشورهای عربی که از تونس شروع شد و در مدت کوتاهی امواجش اکثر کشورهای شمال آفریقا را فرا گرفت و به "بهار عربی" معروف شد. این بار با الهام از مبارزات مردم در شمال آفریقا و خاورمیانه جنبش اشغال وال استریت در آنسوی دنیا شکل گرفت که در مدت کوتاهی دامنه آن به بیش از هزار شهر دنیا رسید.
در تونس مبارزات مردم که از مدتها پیش شروع شده بود با خودسوزی بوعزیز به اوج و نقطه انفجاری خود رسید. زنان بعنوان نیمی از جامعه حضور و نقش فعالی در این مبارزات و سرنگونی بن علی داشتند. جامعه تونس طی پنجاه سال اخیر از زمان روی کار آمدن حبیب بورقیبه برای حقوق مدنی خود در عرصه های مختلف مبارزه کرده است و در این میان زنان نیز به یک سری از حقوق مدنی خود دست یافتند. در سال 1959 بعد از استقلال از فرانسه، قانون منع چند همسری را بدست آوردند و برابری زنان در قوانین ازدواج، حق طلاق و حضانت فرزند را کسب کردند. حق سقط جنین را در سال 1962 بدست آوردند، حداقل سن مجاز برای ازدواج دختران به 18 سال رسید و خشونت خانگی جرم محسوب شد. اینها همه محصول مبارزات سازمانیافته زنان بوده و به این اعتبار جامعه تونس به درجاتی یک جامعه سکولار بوده است .بعد از سرنگونی بن علی و روی کار آمدن اسلامگرایان، زنان از احتمال قدرت یابی بیشتر این گروهها نگرانند. نتیجه انتخابات نوامبر2011 و طرح قانون شریعت، زنان را با خطر جدی از دست دادن حقوق اولیه خود و یک عقبگرد تاریخی روبرو ساخته است. به نظر می آید جدال سختی در راه است. از یک طرف اسلامگرایان نمی توانند بلافاصله قوانین شریعت را به اجرا بگذارند چون می دانند که جامعه تونس به آسانی تن به یک حکومت مذهبی نمی دهد لذا در حال حاضر علیرغم میلشان به دنبال لغو قوانینی هم چون قانون چند همسری و یا اجباری کردن حجاب نخواهند رفت و آنرا به فرصتی دیگر موکول کرده اند. از طرف دیگر جنبش دمکراتیک مردم و بویژه جنبش زنان در پی تحقق خواسته های دمکراتیک انجام نیافته خود می باشند. در نتیجه جنبش زنان در تونس به مبارزه خود ادامه داده و برای باز پس گرفتن حقوق از دست رفته خود، و طرح مطالباتی از جمله جدائی دین از دولت، برابری حقوقی در همه عرصه ها و کسب هر چه بیشتر خواسته های دمکراتیک تلاش می کند. این مساله مهمی است که جنبش زنان تونس نگذارد زنان قربانی زد و بندهای ارتجاعی بین جریانات واپسگرای مذهبی و حامیان غربی آنان شوند، تا بتوانند با تعمیق و گسترش مبارزاتشان نیروی هر چه گسترده تر زنان را به میدان مبارزه برای کسب برابری و آزادی خود سازماندهی کنند.
در مصر اما وضع به شکل دیگری بود. جنبش زنان در مقایسه با دیگر کشورهای عربی سابقه طولانی تری دارد و تاریخ آن به سالهای 1932 برمی گردد. در زمان مبارک زنان به مبارزه گسترده خود برای کسب حقوق برابر ادامه دادند. زنان نقش فعال و بسزائی در اعتراضات و مبارزات اخیر و سرنگونی مبارک داشتند. حضور فعال زنان در تظاهرات ها و بویژه در میدان التحریر به ارتقا آگاهی و سازماندهی آنان کمک کرد و توانست تواناییها و روحیه انقلابی شان را به طرز چشمگیری بالا برد. با سرنگونی مبارک و قدرت گرفتن نیروهای نظامی، زنان به مبارزات خود برای تحقق مطالبات شان و ایجاد جامعه ای سکولار که حقوق زنان را به رسمیت بشناسد ادامه دادند. تشکلات و فعالین حقوق زنان نقش برجسته ای در سازماندهی تظاهرات و اعتراضات مردمی و همچنین در تشکیل شبکه های مقاومت و کمیته های محلی داشتند.
هباق عثمان یکی از فعالین حقوق زنان می گوید: "سازمانها و گروههای زنان سخت مشغول سازماندهی خود هستند.- داریم زنان را در شهر و روستا حول خواستهای برابرشان سازماندهی میکنیم.... درست است که انقلاب و گسترش سریع خواستهایش، خود ما را هم غافلگیر کرد اما این انقلاب یک شبه به راه نیفتاد. ما سالهاست - به طور فشرده تر در ده سال اخیر - در میان مردم و از پایین کار کرده ایم. ما آگاهی را پله به پله ارتقا داده ایم. اما همواره فعالیتهایمان را با شرایط و نیازهای زنانی که با هم کار میکردیم تطبیق میدادیم و از بالا عمل نکردیم. ما از همه شیوه ها و ابزارهایی که در دسترس بودند برای آگاه کردن زنان به حقوق انسانی اشان، استفاده کردیم. حالا هم داریم در شرایط جدید به کارمان ادامه میدهیم. ...... "(1)
در مصر زنان در ادامه مبارزاتشان مرتبأ از جانب نیروهای پلیس و ارتش و مردان اسلامی مورد اذیت و آزار جنسی و ضرب و شتم قرار گرفتند. نا گفته نماند که آزار و اذیت جنسی زنان مصر در اماکن عمومی قدمت طولانی دارد و بیش از 80 در صد آنان را در بر می گیرد. عاملین این مزاحمتها نه تنها مورد پیگرد قانون قرار نمی گیرند بلکه با اتکا به فرهنگ سنتی و مذهبی عمل خود را توجیه می کنند. ولی در دوران خیزش مردمی و نقش فعال زنان در جنبش، این اذیت و آزار جنسی جنبه سیاسی بخود گرفت و با هدف به حاشیه راندن مبارزات زنان، خانه نشین کردن آنها و محروم کردن آنان از مشارکت در روندهای سیاسی کشور به انجام رسید. به همین دلیل است که معاینه بکارت زنان تظاهر کننده در 9 مارس 2011 و ضرب و شتم و برهنه کردن دختر مصری در تظاهرات دسامبر 2011 توسط نیروهای نظامی انجام گرفت که مورد خشم و نفرت جامعه جهانی واقع شد. در واکنش به این برخورد وحشیانه نیروهای نظامی، هزاران زن مصری در تظاهرات 21 دسامبر2011 با حمل پلاکاردها و با سر دادن شعارهایی نظیر" فیلد مارشال کجایی دختران مصر اینجایند " ارتش مصر را به مصاف طلبیدند و این عظیم ترین حرکت زنان مصر از سال 1929 تا کنون بوده است. عظمت تظاهرات زنان همه را حیرت زده کرد و بار دیگر غیر واقعی بودن پیروزی اسلامگرایان را نشان داد. این آغاز یک دور جدید از مبارزات زنان است. نوال سعداوی نویسنده و فمینیست مبارز می گوید: وقتی شورای نظامی، زنان را کنار گذاشت ما بشدت خشمگین شدیم. برای همین دور هم جمع شدیم و اتحادیه های زنان مصر را بازسازی کردیم. ما به اتحاد میلیون ها زن نیاز داریم در همه جا و همه کشورها. هنوز ارزشهای پدر سالاری ریشه قوی دارد. حکومتها را می توان عوض کرد ولی این ارزشها را بسادگی نمی توان. اما با قدرت زنان و مردان مترقی می توان آن را عوض کرد. "(2)
بعد از سرنگونی حسنی مبارک در مصر، اخوان المسلمین که بنیادگرائی اسلامی سنی را در منطقه رهبری می کند و تاریخأ از جانب اسرائیل و امریکا در مقابل جنبش های سکولار رادیکال تقویت شده است تنها حزبی بود که در آغاز با مبارزات مردم مخالفت کرد و هم اکنون نیز در اتحاد با ارتش مصر فعالانه در تلاش برای مهار و کنترل جنبش مردم است. تضاد و کشمکش بین ارتش و بنیادگرایان اساسا بر سر گرفتن سهم بیشتر از قدرت سیاسی است. این نیروی واپس گرای مذهبی که در زمان مبارک دارای کرسی های پارلمانی در مجلس بود و با اینکه ظاهرا فعالیتهایش غیر قانونی بود، اما عملا در کنار رژیم حسنی مبارک قرار داشت و هر حرکت مردمی را مثل اعتصاب کارگران را محکوم می کرد. بعد از اوجگیری مبارزات مردم و در آستانه سرنگونی مبارک بود که این جریان بنیادگرا بطور فرصت طلبانه خود را به مبارزات مردم وصل کرد و این گونه وانمود کند که گویا در مبارزه برای سرنگونی مبارک سهم داشته و تلاش کرد خود را بعنوان اپوزیسیون اصلی در سطح جامعه طرح کند.
نوال سعداوی در این باره می گوید: " اين جماعت در ابتداى تجمع هاى انقلابى در مصر نه تنها حضور نیافتند، حتی موافق این تحرکات انقلابی نیر نبودند. ليکن اکنون اصرار مى ورزند که هر چه زودتر انتخابات برگزار شود تا از عدم رشد و تبلور احزاب و موضعگيرى هايشان بهره گيرند." (3)
در جامعه دیکتاتور زده و قبیله ای لیبی و در نبود آزادیهای دمکراتیک، مبارزه و فعالیت برای حقوق زنان نامحسوس بوده است. با این وجود زنان از یکسری حقوق اولیه از جمله حق طلاق، تحصیل ممنوعیت چند همسری و... برخوردار بودند .
علیرغم مشارکت و حضور گسترده زنان در مبارزات اخیر، زنان لیبی بشدت مورد تحقیر و خشونت جنسی قرار گرفتند. بنا به آمار سازمانهای زنان لیبی بیش از 5000 زن در درگیری های موجود توسط نیروهای قذافی و مخالفانش مورد تجاوز جنسی قرار گرفتند. با سرنگونی رژیم قذافی و روی کار آمدن دولت موقت که با همکاری و حمایت نیروهای نظامی ناتو صورت گرفت مصطفی عبدالجلیل رئیس شورای موقت در اولین سخنرانی خود اعلام کرد که قانون اساسی جدید بر اساس احکام شریعت اسلامی خواهد بود و در همان جا ممنوعیت چند همسری مردان را ملغی نمود. این اعلام جنگ علنی به زنان و بازگشت به عقب برای آنها بود. آنچه لیبی را از مصر و تونس جدا می کند، روند رویدادهایی بود که از ابتدا بوسیله نیروهای ارتجاعی در لیبی و در همدستی با امپریالیستها توانستند رهبری خود را بر مبارزات مردم اعمال کنند و به سازماندهی آنان برای اهداف خود بپردازند. به همین دلیل عبدالجلیل توانست با وقاحت تمام آزادی چند همسری را برای مردان به ارمغان بیاورد و این چنین است که " انقلاب" لیبی می رود که با تکیه بر مذهب اسلام زنان را به برده کامل بدل کند. هم اکنون فصل جدیدی در مبارزات زنان عرب بعد از سرنگونی این رژیم ها باز شده است و مبارزه آنان علیه بنیادگرایان اسلامی زن ستیز که در تونس و مصر و لیبی قدرت را گرفته و یا در تلاش هستند که به قدرت برسند نه تنها تازه آغاز گشته، بلکه چالش ها و مبارزات عمیقتری نیز در راه است.
قدرت گیری و تقویت ایدئولوژِی بنیادگرائی
اسلامی تأثیر منفی و مخربی در جنبشهای اجتماعی و به خصوص جنبش زنان می گذارد. از نظر آنها و قانون شریعتشان زنان بخشی از مایملک مردانند و قلمرو فعالیت زنان باید در حوزه خصوصی و در اصل خانه باشد. بی دلیل نیست که در مصر مردان شعار " به آشپزخانه هایتان برگردید " را می دادند. در نتیجه هر گونه فعالیت اجتماعی زنان مورد کنترل و خشونت این دولتهای اسلامی- نظامی قرار گرفته و تهدید فعالین و سرکوب جنبش زنان را در راس برنامه های خود قرار می دهند. چرا که مبارزات زنان برای کسب آزادی و برابری در کل جامعه و انقلابی کردن آن تاثیر داشته و اینان می خواهند با قرار دادن قوانین اسلامی، زنان را از صحنه مبارزاتی برای تغییر و تحولات واقعی حذف کنند.
با این وجود روند رویدادها در این کشورها هنوز معلوم نیست. عدم سازمان یافتگی نیروهای انقلابی و رادیکال و نبود آلترناتیو انقلابی در مقابل مردم و زنان و در عین حال عقب افتادگیهای جامعه و نقش تبلیغات نیروهای اسلامی که از پشتیبانی کشورهای امپریالیستی نیز برخوردارند، امکان قدرت گیری این نیروهای بغایت ارتجاعی وجود دارد. اعلام مواضعی از قبیل اسلام میانه رو از فرصت طلبی محض ریشه می گیرد. بنیاد گرایان اسلامی هر جا که شرایط به آنها اجازه دهد رژیم های طالبانی بوجود خواهند آورد. اگر جائی چهره ای "معتدل " بخود می گیرند، بواسطه رشد سیاسی، فرهنگی یا غلیان مبارزات مردم می باشد. با اوجگیری اعتراضات و مبارزات مردم عرب، امپریالیستها برای جلوگیری از روند انقلاب و رادیکال شدن این جنبشها با نیروهای ارتجاعی و اسلامی ای که تا پیش از این خیزش ها با دیکتاتوری های خود مماشات می کردند و در آخرین لحظات به مردم پیوستند کنار آمده و با کمکهای مالی و تبلیغاتی خود، آنها را به عنوان اپوزیسیون اصلی در جامعه معرفی می کنند تا بلکه بتوانند به استناد مدل ترکیه آنها را بنام "اسلام میانه رو" که با "دمکراسی" منافاتی ندارد به جامعه حقنه کنند. این نشان می دهد که زمانی که پروسه انقلاب تا پیروزی کامل پیش نرود، مبارزات و فداکاری مردم می تواند مصادره شده و پشتوانه تغییر نگهبانان نظام ارتجاعی "جدید" و ترمیمم دولت ترک خورده قبلی شود و بار دیگر زندگی میلیونها نفر از زن و مرد و پیر و جوان را به تباهی بکشانند. و این چنین یأس و ناامیدی را در میان مردم بوجود آورند.
به همین دلیل این وظیفه جنبش رادیکال و انقلابی زنان و سایر جنبش های مردمی است که در این کشورها بتوانند مبارزه خود را تا رهائی کامل جامعه پیش برده و برای ساختن جامعه ای نوین و انقلابی در همه جبهه ها به نبردی سخت دامن زنند و همه مدافعین نظم کهن چه ارتجاع واپس مانده مذهبی و غیر مذهبی و چه اربابان امپریالیتشان را به گورستان تاریخ بسپارند.
زن ستیزی و اعمال قوانین مبتنی بر شریعت سی و سه سال پیش در ایران اتفاق افتاد. زنان ایرانی از زمان قدرت گیری رژیم اسلامی تا کنون برای جدائی دین از دولت و کسب مطالبات پایه ای شان که در نتیجه سرنگونی رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی بدست می آید، مبارزه می کنند. پیام زنان ایرانی به زنان در کشورهای عربی و خاورمیانه این است که آگاه باشید و امید رهایی را از دست ندهید و از تجربیات ما استفاده کنید و با ادامه مبارزاتتان نگذارید دارودسته های بنیادگرای مذهبی سرنوشت شما را رقم زنند. هر پیروزی و دستاورد شما در مبارزه اتان بر علیه مردسالاران رنگارنگ به منزله پیروزی برای همه زنان در منطقه و جهان خواهد بود. ما در کنار شما ایستاده ایم و با تمام انرژی از مبارزات شما حمایت می کنیم و پیشروی شما را پیشروی خود و کل جنبش زنان در سطح جهان می دانیم.
زیر نویس :
(1) آوای زن شماره 71
(2) سخنرانی نوال سعداوی در همایش بروکسل
(3) کتاب خاورمیانه صفحه 81 انتشارات حزب کمونیست ابران ( م- ل- م)
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره 25
مارس 2012