جنبش زنان، چه مطالباتی؟ چه ساختاری؟
در میزگرد سمینار سالانه زنان ایرانی در هامبورگ در تاریخ ٢٩ و ٢٨ نوامبر 2003 و همچنین در اتاق پالتاکی میزگرد سیاسی متن زیر بعنوان نظرات سازمان زنان هشت مارس (ایرانی- افغانستانی) ارائه شده است.
امروز سئوالی كه در مقابل فعالین جنبش زنان قرار گرفته این است كه در چه شرایطی بسر می بریم و این شرایط چه وظایفی را در مقابل جنبش زنان گذاشته و اگر این فرصت ها را از دست دهیم بار دیگر به تداوم جهنم موجود در جمهوری اسلامی اما با شكل و شمایل دیگر برای نسل های آتی تن داده ایم.
جنبش زنان در ایران، جنبشی است كه دوست و دشمن نمی توانند وجودش را انكار كنند. جنبشی است كه دشمن چه در سطح داخلی و بین المللی هم و غمش را گذاشته كه مهارش كند، از حكام آمریكا گرفته كه دلسوز زنان شده اند تا اصلاح طلبان كه اصرار دارند الان موقع طرح مسئله زنان !نیست، و حل مشكل زنان را در گرو حل مسائل كلان سیاسی می بینند. و حتی مقاومتی كه برخی نیروهای اپوزیسیون از خود نشان می دهند تا به هزار و یك طریق موضوع زنان را از سر خود باز كنند، بیان این است که جنبشی موجود است. بد نیست اشاره کنیم که اخیرا یکی از مقامات خارجی طی سخنرانی مطرح کرد که احتمالا ایران اولین كشوری است كه رهبری انقلاب آتی اش بدست زنان خواهد بود. حتی اگر رهبری انقلاب .بدست زنان اغراق باشد، اما جنبش زنان ظرفیت این را دارد كه تحولات آتی ایران را رقم زند. رقم زدن تحولات جامعه در جهت واقعا دمكراتیك، كاری ساده نیست. چنانچه این جنبش بخواهد خط تمایزی برای درجه ترقی خواهی نیروها و جریانات سیاسی باشد و برخورد به مسئله زنان را یكی از معیارهای اخلاقی جامعه کند، در این صورت وظایفی سنگین بدوش این جنبش و فعالین آن می گذارد. با اشکال سازمان یافتگی كنونی، جنبش زنان نه فقط قادر به پاسخگویی به این وظایف .نیست، بلکه نمی تواند همه ظرفیت خود را نیز بكار گیرد.
اوضاع کنونی ایران و وجود این وظایف، به فعالین این جنبش فشار می آورد كه سنجیده و وقت شناس باشند، به جمعبندی گام های قبلی بپردازند، تجارب جنبش زنان در سطح بین المللی را بررسی کرده و همه آنها را بكار گیرند تا بتوانند با بکارگیری حداکثر ظرفیت زنان، نقش واقعی خود را ایفا کنند.
ابتدا به تعریف خود از افق و مطالبات جنبش زنان می پردازیم .
وظیفه جنبش زنان، تخفیف مجازات بدحجابی از ٧٠ ضربه شلاق به ٣٥ ضربه نیست. تلاش برای اینكه زنان هم حق مجتهد شدن داشته باشند نیست. تلاش برای درست كردن اتوبوس های جداگانه مردانه و زنانه نیست. تلاش برای کسب حق برابر برای زن و مرد در شهادت دادن برای اعمال نیست. تلاش برای اینكه تعداد بیشتری از زنان در « لواط » و « زنا » مجازات های قرون وسطایی پست های صدارت نظام جمهوری اسلامی قرار گیرند، نیست. تلاش برای قانونی كردن تن فروشی نیست.
شاید بعضی ها از این حرفها آشفته شوند كه "مگر شما با اصلاحات در مورد حقوق زنان مخالفید؟"!! خیر! ما نمی توانیم تلاشی را كه جمهوری اسلامی برای جداسازی زنان و مردان بكار می برد و اقداماتی مانند درست كردن كلانتری زنانه و یا دو قسمت كردن اتوبوسها و .... ر ا اصلاحات در وضعیت زنان بنامیم. این در واقع تحریف موضوع اصلاحات است كه برخی از احزاب و سازمان های رژیم در داخل و خارج كشور به آن دامن زده اند.
مردم بطور خودبخودی برای اصلاح و بهبود وضعیت شان مبارزه می كنند. و غالبا در مبارزات انقلابی كه توسط اقشار مختلف جامعه به پیش می رود، برحسب شدت آن مبارزه و درجه سازمان یافتگی اش، رژیم عقب نشینی كرده و به برخی خواسته ها ولو بطور موقت تن می دهد . بنظر ما یكی از جدی ترین اصلاحات در وضعیت زنان "جدایی دین از دولت" است. متاسفانه رژیم اسلامی طی ٢٣ سال حكومت ترور و سرکوب، سعی كرده به گرایش "به مرگ بگیر تا به تب راضی شود!" دامن زند. كه البته در مورد برخی نیروهای اجتماعی سیاسی و حتی بخش هایی از
!مردم توفیقاتی هم داشته است بد نیست اینجا اشاره کنیم که برخی از احزاب و فعالین سیاسی در مورد شعار "جدایی دین از دولت" دچار كج فهمی شده اند، بطوری كه "تحقق جدایی دین از دولت" را همان سوسیالیسم می خوانند. درست است كه تحقق این خواسته فقط با سرنگونی این ررژیم ممكن است، اما تحقق این شعار نه پایان كار جنبش زنان، بلكه تازه آغاز كار است. بنظر ما نه رژیم شاه سكولار بود و نه مثلا رژیم حاكم در تركیه. عموما در كشورهای تحت سلطه مذهب بطریق آشكار و پنهان در تمام شئونات زندگی مردم و بالاخص زنان نفوذ دارد. با این حال تاكید می كنیم كه زنان ذینفع ترین نیروی اجتماعی در تحقق "جدایی دین از دولت" هستند، زیرا بسیاری از قوانین ضد زن بر پایه احكام مذهبی ساخته و پرداخته شده اند. اعمال فرهنگ مردسالارانه، با نفوذ رسمی و غیر رسمی مذهب در جامعه ارتباطی مستقیم دارد. آداب و سنن فرهنگی بطور لاینفكی با مذهب ارتباط دارند و مشروعیت و مقبولیت خود را از مذهب می گیرند. بسیاری از قوانین نوشته و نانوشته كه موقعیت فرودست زنان را در عرصه اقتصاد اعمال می كنند مثل حق وراثت، حق زن بر زمین در كشورهایی نظیر ایران، و... برگرفته از شریعت است. بنابراین جدایی دین از دولت را نباید به سطح هر حكومتی كه ظاهرا غیر دینی است، تقلیل دهیم. بلكه منظور كوتاه شدن دست مذهب از كلیه شئونات زندگی مردم و بالاخص زنان است. بطور مشخص این امر در ایران از طریق لغو كلیه قوانین تبعیض آمیز علیه زنان، لغو كلیه مجازات های اسلامی علیه زنان، آزادی پوشش یعنی لغو حجاب اجباري، آزادی و حق سقط جنین، آزادی و حق طلاق و برابری زن و مرد در كلیه عرصه های زندگی اجتماعی، اقتصادی، حقوقی، فرهنگی، متحقق می گردد.
اینها لیستی از مطالباتی است كه باید تضمین اجرائی داشته باشد، در غیر این صورت یك سلسله مطالبات روی كاغذ است. تضمین اجرایی یعنی تضمین تامین اقتصادی زنان وقتی كه به آنها حق طلاق داده می شود، یعنی تامین اشتغال و یا هزینه زندگی برای زنانی كه قادر به كار كردن نیستند.
یعنی تامین اقتصادی فرزندان، زمانی كه به زنان حق حضانت كودكان داده میشود. تضمین اجرایی یعنی مجرم شناختن افرادی كه دختر ٨ ساله خود را باصطلاح شوهر می دهند. تضمین اجرایی یعنی حق زمین داشتن برای چند میلیون زن روستایی كه درگیر عقب مانده ترین مناسبات تولیدی .هستند. حق زمین برای این زنان و بدین طریق رها شدن از یوغ بیگاری فئودالی در اینجا قصد نداریم لیست كاملی از مطالبات زنان بدهیم بلكه مایلم توجه شما را به این نكته جلب كنیم كه این مطالبات لیستی از وعده های شیرین نیستند، بلكه خواستهای اولیه ای هستند که امروز .چگونگی تحقق آنها، مسئله پیش پای جنبش زنان است شكی نیست كه در جنبش زنان اقشار و طبقات مختلف با مطالبات گوناگون حضور دارند، جنبش زنان برای اینكه حداكثر پتانسیل خود را رها كند باید مطالباتی را طرح كند كه خواست و منافع اكثریت زنان را در بر داشته باشد. تاكید می كنیم كه مبارزات زنان فقط برای تحقق این مطالبات نیست، هدف نهایی رهائی از هرشكل مناسبات مردسالارانه است. فقط کافی است به نتایج گلوبالیزاسیون در جهان نگاه كنیم. زنان اولین قربانیان تمامی مصائب اقتصادی و اجتماعی در دو دهه گذشته بوده اند. بهمین جهت اكثریت زنان ذینفع ترین نیروی اجتماعی برای جامعه ای عاری از ستم و استثمار هستند. روشن است كه جنبش رهایی زنان بدون داشتن افق جامعه ای عاری از هر کونه ستم و استثمار قادر نخواهد شد گام های .جدی برای تحقق منافع پایه ای خود بردارد.حال به بخش دوم می پردازیم چگونه ساختاری قادر است ظرف مناسب مبارزات زنان برای تحقق این مطالبات باشد؟ آیا برای وظایفی به این جدیت می توان بدون تشكل مبارزه كرد؟ آیا برای تحقق چنین مطالباتی می توان هر شكل از سازمان یابی را اتخاذ كرد؟
بنظر ما خیر! جنبش زنان طی دو دهه گذشته در داخل و خارج نشان داده است كه با اتخاذ !هرشکلی از سازمان یابی قادر نخواهد شد خواستهایش را بطور جدی پیگیری کند اگر هدف زنان از مبارزه مثلا كسب امتیازاتی در مقابل شوهر باشد، اگر هدف درد دل كردن زنان .باشد، در این صورت محافل و انجمن های كوچك و بزرگ در داخل و خارج كشور كافی است اما اگر هدف مطالباتی است كه در بخش اول برشمردیم، در این صورت این اشكال سازمان یابی نه كافی است و نه موثر سازمان نیافتگی جنبش را ناتوان می كند، موجب می شود كه زنان در همه .جا باشند، اما خواسته هایشان طرح نشود.
متاسفانه در جنبش ما، در مقابل شكستن این سدها و گذار به مرحله ای دیگر از شكل سازمان یابی .مقاومت می شود. تئوری ها و تزهای گوناگونی طرح می شوند تا این وضعیت حفظ شود البته قشر كوچكی از زنان چه در داخل و چه در خارج سازمان یافته هستند. این قشر اساسا فعالین این جنبش هستند كه دارای تجربه فعالیت در سازمان های سیاسی و یا بطور كلی تجربه كار متشكل و جمعی را دارند. سئوالی كه امروز مقابل این اقلیت قرار گرفته، عبارت است ازاینكه آیا این قشر نازك می خواهد محرك رها شدن انرژی اكثریت زنانی باشند كه متشكل نیستند؟ آیا این اقلیت باور دارد كه برای كسب مطالبات زنان باید به اکثریت زنان اتكا كرد؟ اگر به مسئله از این منظر نگاه .كنیم آنگاه مسئله سازماندهی و مطالبات بگونه ای متفاوت در مقابل ما قرار می گیرد متاسفانه در این قشر کوچک، عده ای تلاش می کنند این وضعیت را تئوریزه کرده و مسئولیت بدوش نگیرند. می خواهند صرفا خود را سازمان دهی کنند و اکثریت زنان را به امید سازمان یابی واگذارند!
عجیب نیست وقتی فضای کوچکی باز می شود برخی از فعالین این جنبش به وجد می آیند! چراکه فضا برای یک درصد از زنان باز شده است: یک درصد می توانند فیلم درست کنند، کتاب بنویسند، انجمن و محفل خود را ثبت کنند و... به قول شاملو: "می خواهند ما را از چراغ سبز رد کنند تا بقیه "مردم را پشت چراغ قرمز نگاه دارند!
جنبش زنان برای دستیابی به مطالباتش و برای دخالتگری در صحنه سیاسی، به سازماندهی وتشکیلات رسمی و منظبط منظور علنی و غیرعلنی نیست نیاز دارد مردسالاری و سرکوب زنان، سازمان یافته ترین شکل قدرت در جهان است. سرکوب زنان فقط با اتکا به قدرت سیاسی ممکن است. زنان برای مقابله با مردسالاری فقط با شوهران، پدران و مردان خانگی روبرو نیستند، بلکه با دولت و قدرت سیاسی که پشتوانه همه ستمگران جنسی است طرف هستند. از این رو زنان در هر گام خود علیه مردسالاری – چه در خانه چه در جامعه در حقیقت قدرت سیاسی حاکم را به مصاف طلبیده اند. این به این معنی است که جنبش زنان سیاسی است و .باید سیاسی بودن خود را به رسمیت بشناسد از آنجاییکه جنبش زنان سیاسی است، برای تحقق خواستهایش رو در روی قدرت سیاسی قرار دارد. روشن است که با محافل پراکنده و زنان منفرد نمی توان به مصاف این قدرت رفت بنابراین کافی نیست اعلام کنیم جنبش زنان یک جنبش سیاسی است، باید تشکلات و سازماندهی مناسب برای مقابله با قدرت سازمان یافته حاکم ایجاد کرد. بهمین دلیل به گمان ما جنبش زنان نیاز به یک ساختار رسمی دارد که در آن مسئولیت هرکس مشخص باشد. به تشکیلاتی نیاز دارد که قادر باشد وسیعترین زنان را بسیج و سازماندهی کند به نحوی که هر زنی خود را نخی از طنابی بداند که بر گردن غول مردسالاری افکنده خواهد شد. تشکیلاتی که در انحصار چند زن "نخبه" نباشد، "نخبگانی" که نه مسئولیتشان معلوم است، نه دلیل آتوریته شان و نه حسابی به کسی پس می دهند، اما همه کاره هستند!! به اشارتی جمعی را به هم می ریزند، به اشارتی رای می گیرند و...! شیوه .هایی که بسیاری از ما در این جنبش تجربه کرده ایم ما به تشکیلاتی نیاز داریم که زنان کاردان و متعهد این جنبش بتوانند تجاربشان را همگانی کنند.
تشکیلاتی که ارتقاء آگاهی زنان، تعمیق دانششان، بسیج و متحد کردنشان علیه مناسبات مردسالارانه، در دستور کارش باشد. تا زنان آگاه و توانمند بیشتری داشته باشیم. تا تعداد "نخبه" ها آنچنان زیاد شود که دیگر جایی برای سلطه جویی بی قید و شرط "الیت" ها نباشد. "سازمان زنان هشت مارس" برای حل این معضلات تا کنون با موانع گوناگونی مقابله کرده است. ما با جمعبندی هر روزه از تجارب دیروزمان و با یاری گرفتن از تجارب زنان در جنبش بین المللی زنان، توانسته ایم برخی راه حلهای مناسب برای پاسخگویی به این معضلات بیابیم. هرچند سازمان ما کوچک و محدود است اما محصول چنین مبارزه و تجربه ای است که البته برای شکل دهی ساختار تشکیلاتی ایده آل برای جنبش دمکراتیک زنان، گامهای زیادی در پیش داریم. در جنبش زنان ایرانی در خصوص مسئله سازماندهی، بیراهه های بسیاری سر راه زنان قرار گرفته است که موجب پراکندگی و سازمان نیافتگی شده است. جا دارد به چند مورد از این بیراهه ها اشاره کنیم: برخی از زنان این جنبش که زمانی در تشکلات سیاسی فعال بوده اند، بدلیل حاکمیت مردسالارانه در این تشکلات، به شدت ضدتشکیلات شده و به این نتیجه رسیده اند که ساختار رسمی به خودی خود پدیده ای مردسالارانه است. از این رو اشکالی از سازماندهی را که غیررسمی و پرهرج و مرج است برگزیده اند. خاستگاه این نظر، جمعبندی چهل سال پیش جنبش بین المللی زنان است که به این نتیجه رسیده بود که از آنجاییکه سیاست در دست مردان قرار دارد و سیاست کل جهان مردسالارانه است، زنان نباید به این "جهان مردانه" سیاست وارد شوند و بهتر است به مسائلی خارج از این "جهان مردانه" بپردازند!
به باور ما مشکل این نیست که چرا زنان در کنار مردان در مبارزات سیاسی شرکت کردند، موضوع اصلی این است که چرا زنان در تشکلات سیاسی نقش معینی را در تعیین سیاست بعهده نداشتند. بر مبنای مدل پیشنهادی این جمعبندی برای ساختار تشکلات زنان و محدوده فعالیتهایشان، زنان باید به مسائلی بپردازند که سیاسی نباشد، موضوع طبقات در زنان را مطرح نکنند و خلاصه مبارزاتشان به تیریش قبای کسی برنخورد! بر مبنای رهنمود این نظریه، جنبش زنان از فعالیتهای محدودی چون پیدا کردن شیرخوارگاه نباید پا فراتر نهد! زنان در گروههای همیاری گرد می آیند و بدین طریق همبستگی زنانه خود را حفظ می کنند و جهان سیاست را که ساختاری مردسالارانه دارد به مردان وامی گذارند تا برای همیشه مردسالار بماند! این پاسخ که قرار است پاسخی "زنانه" باشد در نهایت پاسخ و نگاهی بغایت مردسالارانه به جایگاه زنان، وظایف آنها و چگونگی رسیدن به اهدافشان است. این دستورالعمل در واقع همان حکم معروف است که می گوید مردها به سیاست بپردازند و زنها به مسائل زنانه شان! این جمعبندی بشدت مخالف ساختارهای رسمی و مسئولیت رسمی است چرا که آن را مردسالارانه می داند. این جمعبندی به اصطلاح مخالف سلسله مراتب یا!هیرارشی و نخبه گرایی در جنبش زنان است اما جای تعجب اینکه باوجودی که سالهاست بسیاری از زنان فعال به اصطلاح طرفدار گروههای همیاری زنان و ضد نخبه گرایی و ساختارهای غیررسمی شده اند و با این تئوری های منفعل و غیرسیاسی توده زنان را مسموم کرده اند، باز می بینیم که همچنان در جنبش زنان نخبه گرایی و نخبه" ها پرقدرت است و نه تنها کم نشده بلکه گسترش یافته است! "نخبه" ها نخبه تر هیرارشی شده و آنان که آرزوی نخبه شدن دارند در تلاش برای رسیدن به این هدف، از هیچ توطئه و باندبازی قصور نمی کنند. کافی است نگاهی به سمینارها و کنفرانس های زنان و لیست سخنرانان و رییس جلسه ها و تکرار همیشگی این افراد در این جلسات و سمینارها بیندازیم تا ابعاد نخبه گرایی و هیرارشی نگفته و غیررسمی را دریابیم. جالب این است که پرچمداران مبارزه با سلسله مراتب، خود عاملین هیرارشی و آتوریته هستند. آتوریته هایی که معلوم نیست بنا به چه دلیل و بر !مبنای کدام تعهد و توانایی شکل گرفته اند اگر کمی با خود صادق باشیم! در می یابیم هریک از ما تا به حال بارها به سخنان همین فعالین که در جایگاه غیررسمی قرار گرفته اند و هیرارشی غیررسمی اعمال می کنند گوش فرا داده ایم. کافی است "نخبه" چیزی بگوید، مثل آیه قرآن بدون سند و مدرک قابل قبول است چرا که او گفته است!!
اگر "نخبه" در مورد نظرات کسی موضع گیری کند، دیگر نیازی نیست مطالب آن فرد مورد مطالعه و قضاوت بقیه قرار گیرد چون "نخبه" قضاوت خود را به گوش مریدان رسانده است! کافی است "نخبه" اشاره ای کند تا جمع خود را متحد کند که چه کسانی را بایکوت کنند، به حرف چه کسانی گوش دهند و به چه فعالیتهایی بپردازند. به راستی آیا نام اینها هیرارشی و نخبه گرایی نیست؟
نکته عجیب دیگر این بود که بسیاری از تشکلات و انجمنهایی که سالها پایشان را در یک کفش کرده بودند و مدعی بودند جنبش زنان سیاسی نیست و باید به "مسائل زنان" بپردازد، بیشترین تبلیغات را در رابطه با الطاف و مواهب خاتمی در مورد زنان دامن زدند!! بعد معلوم شد از آنجاییکه سیاست را گریزی نیست و همه چیز در این دنیا در صحنه سیاست تعیین می شود، ماهیت واقعی دعوا بر سر سیاسی بودن یا نبودن نیست، بلکه بر سر نوع سیاست است.
جالب این است که در ساختارهای غیررسمی به اصطلاح ضد هیرارشی نیز تصمیم گیری های سیاسی می شود، اما این تصمیم گیری ها در نهایت توسط همان چند "نخبه" انجام می گیرد، البته با !!همیاری زنان در تکثیر اعلامیه های نوشته شده توسط "نخبه" ها و متاسفانه گروهی دیگر از طرفداران گروههای همیاری خودجوش زنان، اجتماعات زنان را نظیر سبزی پاک کردن و دور هم جمع شدن یک نوع تشکل زنان می دانند. البته کاملا درست است !این نیز یک نوع از تشکل است اما علیه زنان دیگر نه علیه مردسالاری چه باید کرد؟
جنبش زنان باید قادر شود از درون خود تشکیلاتی سراسری و متحد حول یک پلاتفرم انقلابی که منافع اکثریت زنان را منعکس می کند، ایجاد کند. این تشکل باید ظرفی باشد متناسب با گرایشات گوناگون زنان و آنان را علیه نظام مردسالاری و بطور خاص در ایران علیه جمهوری اسلامی متحد کند. به گرایشات گوناگون و تنوع نظرات در این تشکل باید به عنوان امر مثبتی نگریست که آگاهی و دانش زنان را عمق بخشیده و اتحاد آنان را در مبارزه علیه ستم جنسی بالا می برد. این اتحاد، نه وحدت این فعال زن یا آن فعال زن در مبارزه نظری در اتاق های دربسته، بلکه باید بر پایه اتحاد عمل مبارزاتی شکل گیرد. این تشکل باید مستقل از مردان، قدرتهای حاکم و نهادهای وابسته به آنان باشد.
این تشکل باید ساختاری رسمی و دمکراتیک داشته باشد و امکان مقابله با نخبه گرایی و آتوریته های قلابی غیر رسمی را فراهم کند. جنبش زنان باید اشکال متنوع اشاعه نخبه گرایی و آتوریته های غیر رسمی را مورد بازیینی قرار دهد. باید بتواند با برنامه ای مشخص، آنچنان توده وسیع .زنان را درگیر کند و ارتقا دهد که دیگر جایی برای "نخبگان" باقی نماند این تشکل مهمترین اتحادش ، اتحادی سیاسی خواهد بود، اتحادی که روشن و صریح باشد و مبارزه قاطع و سازش ناپذیرش علیه ستم جنسی و نظام مردسالار، پایداریش را تضمین کند. این وحدت باید بر پایه معیارهایی شکل گیرد که دوستی ها و دشمنی هایش را بنا بر منافع اکثریت زنان تعیین کند. اتحادی که حول ایجاد یک تشکل سراسری و جدی که می خواهد در پروسه مبارزات و تحولات جامعه، مطالبات زنان را تبدیل به مطالبات کلیه جنبش های اجتماعی کند، شکل می گیرد.
تشکلی که نوع برخورد به مسئله زنان را در نیروهای سیاسی اجتماعی، بعنوان اندازه گیری درجه دمکراتیک بودن آنان بکار برد. سازمانی که حمایت از مبارزات زنان را بعنوان یک معیار سیاسی مهم در جامعه جا بیندازد. تشکیلات زنانی که در آن هر زنی خود را نخی از طناب قدرتمندی بداند که غول مردسالاری را به مصاف طلبیده است و نه فقط سیاهی لشکر این تشکل و آن گروه همیاری زنان آنچه که مسلم است این تشکل نمی تواند بر پایه درکهای قلابی و ریاکارانه از سلسله مراتب، آتوریته و غیره بوجود آید چرا که حضور چنین تعاریفی برای تشکل یابی و سازماندهی زنان بشدت زیانمند و تضعیف کننده است.
برگرفته از نشریه شماره 7 تشکل زنان هشت مارس