جدایی دین از دولت اولین قدم برای رهایی زنان است

جدایی دین از دولت اولین قدم برای رهایی زنان است!

آناهیتا رحمانی


بهار عربی مبارزات مردم  با فرار یا  دستگیری و محاکمه و یا کشته شدن رئیس جمهوری های مادام العمر و دیکتاتور به ثمر نشست. اما کودکی مرده بدنیا آمد که پاییز غم انگیزی را برای زنان هشدار میدهد. مصطفی عبدالجلیل رهبر شورای انتقالی در مقابل انبوه جمعیت سفرا، فرستادگان خارجی و خبرگذاریها در سخنرانی به مناسبت آزادی لیبی اعلام کرد از این پس "قوانین کشور بر اساس شریعت و دستورات قرآنی تنظیم خواهد شد و قانون تک همسری لغو و قانون چند همسری جایگزین آن خواهد شد". البته اعلام این مسئله از جانب عبدالجلیل برای ما زنان که اخبار  کشورهای خاور میانه را دنبال میکردیم  دور از انتظار نبود. زیرا ما دیده بودیم که نیروهای اسلامی در مصر به تظاهرات هشت مارس زنان حمله می کنند و با خشم و نفرت زنان را مورد ضرب و شتم قرار داده، خواهان برگشت آنان به خانه ها و عدم دخالت زنان در امور سیاسی کشور بودند(1).

ما دیده بودیم علیرغم شرکت فعال زنان در مبارزه در هیچ یک از تظاهراتها، خواسته ها و حقوق آنان مطرح نیست. برای ما زنان ایران که بیش از سه دهه حاکمیت دین در دولت را تجربه کرده ایم و یک تصویر عینی و ملموس از حضور مذهب در حاکمیت داریم و عوارض و عواقب آن را به قیمت پرداخت بهایی سنگین پرداخته ایم، سوال بزرگی بوجود آورده که چرا؟ چرا حاکمیت جمهوری اسلامی با بیش از سه دهه اذیت و آزار زنان, سنگسار و حد و زندان و شکنجه  برای اجرا و پیاده کردن قوانین ضد زن اسلامی در ایران درس آموزنده ای برای مردم منطقه در مورد مسئله زنان در بر نداشت و ما شاهد رشد گرایشات مذهبی در مبارزات اخیر مردم خاور میانه هستیم. در تونس، سوریه، لیبی، مصر اسلامگرایان نقش برجسته ای در سمت و سو دادن به مبارزات ضد رژیم و ضد استبدادی مردم بازی می کنند و ما شاهد تکرار تاریخ  سیاه و دردناک ایران در این کشورها هستیم. چرا؟ با وجودی که جدایی دین از دولت از شعارهای اساسی انقلابات رهایی بخش و دمکراتیک در دویست سال گذشته بوده است، با رو آمدن آلترناتیوهای مذهبی بر جنبشهای مردمی شاهد خواست بازگشت دین در حکومت از جانب نیروهای بنیادگرای اسلامی هستیم که این یک عقبگرد و هشدار جدی برای تمام مردم جهان بخصوص زنان است.

در شرایطی که نزدیک به هشتصد میلیون زن در کشورهای اسلامی زندگی میکنند و بخش اعظم این زنان زیر سلطه آموزه ها و ارزشهای اخلاقی دینی بسر میبرند، بقدرت رسیدن بنیادگرایان بیش از هر کس زنان را مورد آماج قرار میدهد. بیش از پیش برای ما زنان امری حیاتی و جدی است که  کارکرد و نقش مذهب را در فرودستی زنان مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم و به افشای مکانیسم های سرکوب مذهبی و افکار و ایدئولوژی های پوسیده و خرفت کننده بپردازیم. و آنرا دستمایه پرش بزرگ به پیش برای ساختن جهانی دیگر سازیم. من در این مقاله سعی خواهم کرد از زاویه ایدئولوژی علمی ماتریالیسم دیالکتیک پدیده مذهب را مورد بررسی قرار دهم.

 طبق تعریف مارکسیستی ایدئولوژی، فرهنگ، ایده ها و سنن همه روبنای یک جامعه را تشکیل میدهند که در خدمت زیربنای اقتصادی هستند. اگر هر تفکر و ایده ای در دوره های گوناگون بازتاب مناسبات اجتماعی و سطح رشد نیروهای مولد در آن مقطع است در شرایط کنونی که نیروهای مولد به حد شگفت انگیزی رشد کرده اند و تکنولوژی و ماکروسافت توانایی بسیاری به انسان داده تا هرچه بیشتر مرزهای ناشناخته طبیعت را درنوردد چرا مذهب که برخاسته از مناسبات برده داری و فئودالیسم است در حال رشد میباشد؟ برای پاسخ به این سوالات و شناخت کارکرد مذهب در دوره های گوناگون باید دید که مذهب تحت چه شرایط تاریخی بوجود آمد و پاسخگوی چه نیاز و ضرورتی بود. و در دوره کنونی چرا مذهب رشد کرده و خود را بعنوان آلترناتیو برای توده های بپاخاسته مطرح میکند.

 تاریخ و منشا مذهب

در طول تاریخ بشری، انسان اولیه با تفکر و دانش کم آن زمان در مقابل حوادث طبیعی هم چون تاریکی، باران، باد، رعد و برق، آتشفشان، سیل و زلزله خود را عاجز و حقیر احساس میکرد و شگفتی او را این حوادث بر می انگیخت. ناتوانی انسان در درک علمی مصائب طبیعی زمینه ساز اولیه رش اعتقادات ماورای طبیعت در ذهن انسان اولیه شد. اعتقاد به اين مسئله كه در يك جائی موجودات و بعدها موجود واحدی وجود دارد كه همه چيز و همه كس را تحت نظارت و كنترل خود دارد. بعدها به مرور اشكال ايدئولوژيك مدونی تحت عنوان دين شکل گرفت. عجز و نادانی انسانهای آن دوره در توضیح وقایع طبیعی در آثار مدون مذهبی بخوبی منعکس است. کتب مذهبی مانند تورات، انجيل و قرآن درک نازل و غلط نويسندگان اين کتب را نشان می دهد. کتب مذهبی پيدايش زمين و موجودات آن را کار خدا می دانند. نوشته اند که خدا در عرض چند لحظه يا چند روز آنچه را که امروز به چشم می بينيم "خلق" کرد. اما علم غلط بودن این اراجیف را ثابت کرده است. دين به ما می گويد موجودات و نيروهائی در جهان هستند كه بشر هرگز نميتواند به درك و فهم آنها دست پيدا كند. بنابراين، بشر هميشه بايد خود را تابع اين نیروی ماوراءالطبیعه كند. در اديان يكتاپرست اين نيروی ماوراء الطبيعه، خداست. دين به ما می گويد كه تنها راه كامل شدن انسان آنست كه دستورات خدا را اجرا كند. دستورات اين نيروی ناشناختنی و دست نيافتنی "آسمانی" از طريق واسطه های زمينی كه رهبران مذهبی خوانده می شوند صادر میشود. انسان اولیه تمام مصائب طبیعی را به خشم خدایان بر علیه انسان تفسیر کرده و برای نجات از بلایای طبیعی به درگاه خدایان زانو زده و با ورد و دعا و استغاثه طلب بخشش میکردند. خدایان در این دوره بسیار بودند، خدای باران، خدای زلزله،... با گسترش هر چه بیشتر علم از تعداد خدایان کاسته شد. در دوره برده داری و فئودالی ما شاهد رشد مذاهب تک خدایی هستیم. این مذاهب با جنگ و کشتار و کشورگشایی توانستند امپراطوری خود را در کل کره ارض گسترش دهند. یهودیت، مسیحیت و اسلام در بستر جنگهای خونین با حکومتها و مردم دیگر مناطق توانستند قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خود را تحکیم و وسعت بخشند.

اگر زمانی تضاد بشر با طبيعت و عدم درك قانونمندی آن و احساس ضعف و شگفتی در مقابل آن موجب گسترش  دين شد، اينبار همراه با آن و مهمتر و بيشتر از آن جامعه طبقاتی و مصیبتهای اجتماعی، اقتصادی است که انسان ناآگاه از مکانیزمهای ساختاری این جوامع را بسوی مذهب میکشاند. انسان امروز که مقهور معادلات سیاسی و اقتصادی قدرتهای مالی بزرگ و کارتلها و تراستها و دولتها و رسانه هاست و هر لحظه زندگی اش تهدید به نابودی میشود به مواد مخدر و باورهای خرافی و مذهبی رو میاورد. بنیان های اساسی و محوری آموزه های تمام ادیان یکی است که ریشه گرفته از مناسبات برده داری و فئودالی هستند. همه آنها به توجیه روابط نابرابر استثماری و به تقدیس پدرسالاری و مالکیت خصوصی میپردازند.

در طول تاریخ جوامع طبقاتی و در هر فرماسیون اجتماعی، مذهب همواره در خدمت طبقات حاکمه  بوده و به آن یاری میرساند. ما شاهد این هستیم که حتی در قرن بیست و یکم مذهب برای طبقات حاکمه کاربرد دارد و نقش مهمی در چرخاندن نظامهای طبقاتی و توجیه ستم داشته است. مذهب مثل ملاطی است که تمام سنگ بنای ساختار حکومتی را بهم می چسباند و به آن انسجام می بخشد.

بقول آلتوسر مذهب همواره در کار روغن کاری سیستم های طبقاتیست تا از زنگزدگی آن جلوگیری کند. مذهب همواره نقش افیون را برای توده ها داشته است. مردم برای مرهم گذاشتن بر دردهای خود در مقابل بلایای اجتماعی مانند قتل عامها و جنگها یا فقر و بیکاری و همچنین بلایای طبیعی مانند زلزله و سیل به مذهب پناه میبرند. مذهب عامل خرفت کننده برای مردم است. مذهب ستم را توجیه کرده و ستمدیده را تحمیق می کند. مذهب مانند تریاک و هرویین فرد معتاد را نعشه کرده و در خود فرو میبرد ولی برعکس، تئوریهای علمی باورهای مذهبی مردم را متزلزل می کنند و آنها را بطور جدی به فکر کردن تشویق می کنند. تئوری علمی ماتریالیسم دیالتیک ذهن انسانها را تیز و فعال میکند و به آنها جرات و امید می دهد که ریشه دردهایشان را شناخته و با آن مبارزه کنند و آن را در اختیار خود در آورند. پيشرفتهای علمی همواره برای دولتها و قدرتهای مذهبی ناخوشایند بوده است؛ زيرا هر گامی که علم بجلو بر می دارد ضربه ای سخت به اعتقادات مذهبی مردم وارد میشود. رژيم های مستبد و مرتجع، دشمن ذهن کنجکاو و پرسشگرند. آنها تبعيت و بندگی می خواهند. برای همين وقتی زلزله می آيد مردم را به نماز خواندن و گريه کردن به درگاه خدای ناموجود تشويق می کنند. زيرا استغاثه و التماس به درگاه الهی برای حکومتيان، مردمی سربزير می سازد. برای همین طبقات حاکمه جلوی ترویج و گسترش علم را میگیرند. در ایران آموزش تئوری هایی چون تکامل داروين، تئوری پيدايش زمين در دانشگاهها گناه و کفر محسوب می شوند و تدریس آنها برای استادان خطر اخراج و زندان در پی دارد.

تاریخچه جنبش اسلامی در ایران

دستگاه روحانیت در جوامع اسلامی تا قبل از سلطه یابی کشورهای استعماری در این کشورها  همواره در قدرت سیاسی با سلطنت شریک بوده اند. قرنها رهبران مذهبی و روحانیون عالی مرتبه جزء لاینفک قدرت دولتی و نهادهای سیاسی حاکم بودند. در اوایل قرن بیستم ورود امپریالیسم به این کشورها و تشکیل دولت به معنی امروزین آن موجب تضعیف دستگاه روحانیت در قدرت سیاسی شد. در این دوره ما شاهد ظهور جنبشهای اسلامی علیه حکومتهای مرکزی هستیم. تحولات دهه 1960 یا 1340 که با رشد نظام سرمایه داری امپریالیستی و همچنین رشد مبارزات مارکسیستها، اگزیستانسیالیستها؛ فمینیستها؛ نهیلیستها و هیپیها  در سراسر جهان بر علیه نظام حاکم در جهان همراه بود. دکترین جان اف کندی جانسون سپس نیکسون- کسینجر، برای تنظیم  تئوری جهانی کردن بازار سرمایه داری دست به "اصلاحاتی" در ایران و دیگر کشورها زد که در ایران  تحت عنوان " انقلاب سفید شاه و ملت" برای اجرای این استراتژی بود. دو ماده این اصلاحات خشم و نفرت ملایان را برانگیخت:

 یکم: حق رای و حق حضور زنان در اجتماعات  

 دوم: تقسیم اراضی بعضی از زمین داران به کشاورزان.

خمینی این دو ماده را مغایر با شرع مبین اسلام اعلام کرد و به مخالفت با آن برخاست. جنبش اسلامی جدیدی در پی  تظاهراتی بزرگ توسط آخوندها در مخالفت با این دو ماده بوجود آمد. البته حکومت شاه که همواره خطر کمونیستها را برای بقای خود جدی میدید و بیشترین سرکوب خود را بر کمونیستها متمرکز کرده بود با این نیروی تازه به میدان آمده بسیار مماشات جویانه برخورد میکرد. درحالیکه نیروهای بنیادگرا هزاران منبر و مسجد و حسینه و صدها هزار مجالس روزه خوانی را برای تبلیغ نظراتشان در اختیار داشتند، کمونستها در زندانها شکنجه و تیرباران می شدند. البته در درون جنبش چپ انحرافاتی در رابطه با مبارزه با مذهب وجود داشت که به رشد و گسترش گروههای اسلامی کمک کرد که در جای دیگر باید به این مهم پرداخته شود.

در ایران بنیادگرایان اسلامی در ائتلاف با بخشی از ملی گرایان مذهبی، نهضت ملی، در سال 57 در بستر فقدان رهبری کمونیستی با تکیه به توهم توده ناآگاه و حمایت و همکاری امپریالیستها سوار بر امواج انقلاب شدند و قدرت سیاسی را بدست گرفتند و دوره سیاهی را بر کشور ما حاکم کردند. به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی نه تنها برگشت به عقب برای مردم ایران بخصوص زنان بود، بلکه با طرح شعار صدور انقلاب توانست ایدئولوژی واپسگرا و زن ستیز خود را به کشورهای منطقه گسترش دهد و بر مبارزات مردم ستمدیده و عاصی از حکومتهای دیکتاتور، رهبری  ایدئولوژیک  خود را تحمیل کند.

جمهوری اسلامی طی بیش از سی سال در مسند قدرت نشان داد که نه تنها با سرمایه داری تضادی ندارد بلکه برای جلب رضایت کشورهای امپریالیستی چوب حراج به منابع ملی و زیر زمینی ایران می زند. شعارهای  تند "ضد امپریالیستی" برای این است که در غارت و استثمار مردم از جانب امپریالیستها شریک باشد. و گرنه جمهوری اسلامی مجری و سر سپرده کامل سرمایه داری جهانی و فرامین بانک جهانی و صندوق بین لمللی پول همچون حذف یارانه ها و خصوصی سازی  است. جمهوری اسلامی اگر چه قوانین قضایی و اجتماعی و سیاسی اش نشات گرفته از دوره های برده داری و فئودالی است ولی در اقتصاد و استفاده از تکنولوژی برای اسثتمار و سرکوب مردم منطبق با استانداردهای سرمایه داری جهانی عمل میکند.

ادیان در مورد زنان چگونه فکر میکنند؟

مشخصه بارز و مشترک تمام ادیان ضد زن بودن آنهاست. اگرچه  بورژوازی در عصر روشنگری  مبارزاتی را بر علیه مذهب پیش برد و به مذهب در قدرت سیاسی ضربات سختی وارد آورد ولی در مقطعی از مبارزه روشنفکران بورژوازی به دو دسته تقسیم شدند و اکثریت آنها با مذهب سازش کردند. محوری ترین مسئله ای که به سازش بورژوازی با مذهب منجرشد، مسئله زنان بود. آنها نگران این مسئله بودند که در صورت نبود مذهب مسئله زنان و نقش آنها در خانواده و اجتماع چگونه خواهد شد. تمام مذاهب اطاعت و فرمانبرداری از شوهر را جزء وظایف تخطی ناپذیر زن میدانند. کنترل زنان و تحمیل برتری و سلطه مرد بر زن بعنوان امری الهی  مهمترین هدف همه ادیان است.

بنیادگرایان هرگز به دمکراسی که در خدمت توده های مردم باشد، باور ندارند. آنها ایمان دارند احکام خدا بوسیله پیغمبر اسلام یعنی محمد در قرآن آورده شده و برای اینکه در سراسر جهان پیاده شود باید بنیادگرایان قدرت سیاسی و حکومتی را بدست گیرند. معتقدند این قوانین و احکام جاودانه هستند و شامل مرور زمان نمی شوند. شک به آیات اسلام مساوی با کفر است و کیفر سنگین در پی دارد.

اساسا نظام های مبتنی بر مذهب با مفاهیمی همچون برابری بشدت مخالفند و معتقدند که خداوند انسانها را برابر نیافریده بلکه برخی را برتر از دیگری آفریده است. مثلا مسلمانان بنیادگرا کاملا مخالف برابری زن و مرد هستند. زیرا معتقدند که زن و مرد با فطرتهای متفاوت آفریده شده اند، پس نمیتوانند برابر باشند، اما مردان باید میان زنان متعددشان برابری را رعایت کنند. در اسلام ارزش زن به بچه آوردن و سرویس جنسی دادن به شوهر است. امام ششم شیعیان امام صادق معتقد است که ارزش زن نازا از گلیم پاره جلوی درگاه کمتر است. طبق احکام قرآن مردان می توانند به هر اندازه و به هر شکل که بخواهند از زنان شان بهره جنسی ببرند. زنان از پهلوی مرد آفریده شده اند و ناقص العقل هستند و بنابراین شایسته شهادت دادن و یا قضاوت کردن نیستند. چون ارزش زن نصف مرد است دختران نصف برادران از پدر ارث می برند.(2)

جمهوری اسلامی هویت ایدئولوژیک خود را از طریق قوانین اش در مورد زنان می گیرد. در مبارزات "ضد غربی" جمهوری اسلامی تنها با فرهنگ غرب در برخورد به زنان مساله دارد. بنیادگرایان اسلامی معتقدند که جوامع غربی از طریق فاسد کردن زنان میتوانند در کشورهای اسلامی نفوذ کنند. شریعتی در کتاب فاطمه، فاطمه است می گوید: "زنان ستون پنجم دشمن هستند." به این دلیل بنیادگرایان به پوشش زن اهمیت فوق العاده می دهند و آنرا نماد مبارزه با غرب میدانند.

 حجاب زنان پرچم و نماد جمهوری اسلامیست و به رژیم در سطح بین المللی هویت ایدئولوژیک می دهد. اتفاقی نیست که اولین قانون بعد از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی قانون حجاب اجباری بود. و سر پیچی از این قانون صد ضربه شلاق و سه ماه مجازات زندان دارد. در لیبی هنوز هیچ قانونی اعلام نشده، قانون تک همسری لغو و چند همسری آزاد اعلام میگردد. این یعنی اعلام کردن هویت ایدئولوژیک رژیم تازه بقدرت رسیده به دیگر کشورهای جهان. بی دلیل نیست که در ایران برای تحمیل مقررات اسلامی به زنان بیشترین بودجه و پرسنل اختصاص می یابد. و مخالفت و سرپیچی از این قوانین برای زنان سنگسار و قتل و شکنجه و شلاق در پی دارد. زیرا کوچکترین تغییر در هر یک از این قوانین ارکان ایدئولوژی رژیم را به لرزه در می آورد.

سی و سه سال حاکمیت جمهوری اسلامی در ایران از طریق بیش از دویست هزار مسجد و حسینیه؛ رادیو و تلویزیون و رسانه؛ با ترویج خرافه و جهل و استخاره به تحمیق مردم میپردازد. این فرهنگ در تار و پود جامعه نفوذ کرده و روی مردم به درجاتی تاثیر گذاشته است و به اخلاقیات فاسد و ناعادلانه در بین زن و مرد دامن زده است. جمهوری اسلامی ستم و  خشونت علیه زنان را فقط از طریق قوانین شرعی اش و نیروی قهریه اش پیش نمی برد بلکه با امتیاز دادن به مردان؛ آنها را کارگزار و مجری این قوانین قرون وسطایی در خانه؛ محیط کار؛ مدرسه و در کل جامعه کرده است.

 مبارزه برای رهایی زنان بدون مبارزه برای جدایی دین از حکومت فریبکاریست. جریانات راست و اصلاح طلب در جنبش زنان از هیچ تلاشی برای محدود کردن مطالبات زنان در چارجوب قانون اساسی که منبعث از شریعت اسلام است دریغ نمی ورزند. در مبارزات اخیر مردم؛ تحت عنوان حفظ وحدت در جنبش سبز حاضر نشدند شعار لغو حجاب اجباری را مطرح کنند. در بیانیه کمپین یک میلیون امضاء آمده: " کار ما نه خارج از چارجوب اسلام و فرهنگ مردم است و نه خارج از چارچوب قوانین و به این دلیل که مردم و قانون گذاران را مخاطب قرار داده ایم"(3) ما زنان که بیش از سی سال زیر حاکمیت قوانین اسلامی زندگی میکنیم با تمام وجود در یافته ایم که برای کسب اولیه ترین حقوق خود با مانع بزرگی بنام حکومت تئوکراسی اسلامی روبرو هستیم. بنابراین جریان راست و اصلاح طلب زنان که در پی این هستند که قانون گذاران را کمی "اصلاح" کنند، در واقعیت امر به دنبال تحکیم رژیم اسلامی هستند. جنبش زنان بدون خط کشی روشن و صریح با این جریانات سازشکار و فرصت طلب زنان، پیشروی نخواهد کرد.

اولین قدم برای رهایی زنان سرنگونی جمهوری اسلامی با کلیه قوانین آن است. قوانینی که تضمین کننده موقعیت فرودست زنان بعنوان تحتانی ترین گروههای اجتماعی است، ضامن حفظ مناسبات ستمگرانه اجتماعی است که بر پایه اطاعت و بردگی زن از مرد استوار است و نظامی است که مالکیت خصوصی در آن مقدس و بی عدالتی اقتصادی و اجتماعی از پایه های اصلی آن است.

 نتیجه گیری

ستم بر زن مهمترین و اصلی ترین مشحصه تمام مذاهب است. ستم و تبعیض جنسی با مذهب در هم تنیده است. برای از بین رفتن کامل ستم بر زن باید مذهب در تمام اشکال و انواعش از جامعه بشری رخت بربندد. تا زمانی که  شکاف طبقاتی  و ظلم و ستم در جامعه وجود دارد گرایشات مذهبی تولید و باز تولید خواهند شد و این خود استمرار ستم بر زن و تبعیض جنسیتی را بهمراه دارد. اگر چه اولین قدم برای رسیدن به جامعه ای که در آن اثری از ظلم و ستم نباشد جدایی دین از قدرت سیاسی و دولت است، ولی این کافی نخواهد بود. تا زمانی که بشر اسیر افکار و ایده های ایده آلیستی و غیر علمی و کهنه و پوسیده است، رهایی کامل از زنجیرهای بندگی امکان ناپذیر است. برای حل مسئله زنان و رهایی زنان بطور کامل باید نه تنها مناسبات تولیدی و در راس آن مناسبات مالکیت خصوصی را مورد ضرب قرار داد، بلکه به قوانین و سیاستها و باورهای کهنه و پدرسالارانه و مذهبی در رو بنا نیز شورش آگاهانه کرد. در جامعه ما که تحت یک حکومت استبدادی مذهبی است، برانگیختن زنان برای مبارزه با نقش درجه دومی در قوانین فقه ی و شرعی که در قانون اساسی نهادینه شده یک عامل مهم برای پیشروی بسوی جامعه ای بدون ستم و استثمار خواهد بود. پیشروی بسوی چنین جامعه ای که رهائی زنان بر پرچمش نقش بسته است، بدون جدائی دین از دولت و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی میسر نخواهد بود.

نوامبر 2011

زیرنویس:

1- سنت، مذهب و زنان "  ترجمه لیلا پرنیان

2- برای شناخت بیشتر از قوانین اسلامی ایران شما را به مقالات "از روابط اجتماعی نابرابر تا قوانین نابرابرعلیه زنان" نوشته آناهیتا رحمانی و "نقش قوانین و دولت در اعمال خشونت علیه زنان"  نوشته آذر درخشان رجوع میدهم.

3- بیانیه "یک میلیون امضاء برای تغییر قوانین تبغیض آمیزعلیه زنان"

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره 24