سلسله یادداشتهایی در مورد مبارزه علیه نشست سران هشت کشور صنعتی در آلمان

سلسله یادداشتهایی در مورد مبارزه علیه نشست سران هشت کشور صنعتی در آلمان

 

جدل نیروهای انقلابی و رادیکال ایرانی با جنبش ضد جنگ، ضد گلوبالیزاسیون، ضد سرمایه داری .... در جی 8 (3)

 صدها هزار زن و مرد به شهر هایلیگندام، آلمان می آیند تا به نشست سران 8 کشور صنعتی جهان اعتراض کنند. اعتراض به این  نشست سران در واقع  مبارزه و اعتراض ضد سرمایه داری، ضد امپریالیسم، ضد جهانی سازی سرمایه دارانه، ضد جنگ، ضد مردسالاری و پدرسالاری، ضد راسیسم و سیاست های نژادپرستانه  قدرت های بزرگ سرمایه داری است.

مگر می شود جنایات روزمره اشغا لگران متجاوز آمریکایی  و دول متحد غربی اش را در افغانستان و عراق دید و سکوت کرد؟

مگر می توان صحنه تجاوز سربازان آمریکایی به زنان عراقی را دید و احساس تنفر از اشغالگران امپریالیستی نکرد؟

مگر می توان چشم خود را بروی زندان ابوقریب بست و ندید که ابوقریب آینه تمام نمای "آزاد سازی " به سبک امپریالیستی است؟

مگر می توان خزان مرگ را روزانه در عراق دید، له و لورده شدن مردمی را در منگنه مرتجعین اشغالگر امپریالیستی و نیروهای واپسگرای سنی و شیعه و جریانات ناسیونالیست قومی دید و خشمگین نشد؟

 اینها همه محرک خشم صدها هزار نفر علیه نشست سران دول معظم و شعار آنان علیه هرگونه جنگ و دخالت امپریالستی در کشورهای منطقه خاورمیانه است.

 مگر می شود زنانه شدن فقر و گرسنگی، زنانه شدن مرگ، زنانه شدن بیماری، بیکاری، بیگاری را دید و  مخالف اقتصاد نئولیبرالی و سیاست های جهانی شدن سرمایه دارانه نبود؟

مگر می شود نسبت به خودکشی های دسته جمعی هزاران هزار دهقان بی تفاوت بود؟  دهقانانی که بدلیل سیاست های نظم نوین که مجریانش  بانک جهانی و صندوق بین المللی پول و انحصارات مالی هستند، به ورطه نابودی رسیده اند. سیاست هایی که تحت عنوان حق دانش، حتی تجارب این دهقانان را به خود آنان می فروشد!!

اینها همه محرک خشم و مبارزه صدها هزار زن و مرد علیه نشست سران و جهانی شده سرمایه دارانه و گلوبالیزاسیون امپریالیستی است.

مگر می شود شاهد غیرانسانی ترین فشارها بر هزاران انسان بی پناه شد که با قبول خطر مرگ خود را به کشورهای شمال می رسانند، اما  از هیچ حقوق اولیه ای برخوردار نیستند و مرتبا با تهدید اخراج،  در کمپ هایی عاری از حداقل شرایط انسانی زیست در انتظار آینده ای ناروشن روز را به شب می رسانند. 

اینها محرک خشم و اعتراض هزاران پناهجو علیه نشست سران هشت کشور هستند، نشستی که قرار است دژهای آهنین و بلندتری را حول کشورهای شمال برپا کنند. همه اینها محرک این اعتراضات هسستند. "ما اینجا هستیم چون شما کشورهای ما را غارت کرده اید "!

هزاران دلیل برای مبارزه علیه این نشست موجود است  که هر یک از آنان کافی است تا خشم هر انسان آزادیخواهی را  علیه جهانی مملو از بی عدالتی  برانگیزد،  فقط یک دلیل از هزاران دلیل کافی است تا نشان دهد که صاحبان قدرت و مالکیت این جهان دیر وقتی است که باید به زباله دان تاریخ سپرده شوند.

هزاران هزار انسان تبعیدی از کشورهای جهان سوم در صف مقدم علیه این نشست هستند. تبعیدیانی که تجربه سالها مبارزه علیه دولتهای سرکوبگر و ارتجاعی در منطقه خاورمیانه را دارند. تبعیدیانی که هنوز بخشی از نبرد خود را برای ساختن جهانی دیگر همراه با مردم کشوهای خاورمیانه به پیش می برند.

تحقق "جهانی دیگر" در خاورمیانه از ورای ساختن قطب مستقل مردمی در مقابل دو قطب ارتجاعی امپریالیسم و دولت های ارتجاعی و جنبش های واپسگرای بنیادگرا گذر می کند.

 اما ما نیروهای فعال جنبش زنان در خارج کشور، و سایر جریانات مترقی تبعیدی در صفوف نیروهای ضدجی 8، بحث وجدلی جدی داریم. آنها به ما می گویند فعلا پرچم نبرد با مرتجعین بنیادگرای اسلامی حاکم بر ایران را  بر زمین بگذارید. چون این مرتجعین را متحدین خود در مبارزه علیه امپریالیسم می دانند!

در حقیقت آنان به ما می گویند شعار مرکزی مبارزات ضد جی 8 یعنی "جهانی دیگر ممکن است" را مردم در ایران متوقف کنند و با سرکوبگران اسلامی حاکم بر ایران آشتی کنند.

چرا برخی از متحدین ما در جنبش جهانی ضد جنگ، با مرتجعین بنیادگرای اسلامی حاکم بر ایران و جنبش های بنیادگرای مذهبی در منطقه خاورمیانه این چنین مهربانانه عهد دوستی و اتحاد می بندند؟

 ما چاره ای نداریم جز اینکه بطریقی دوستانه با این متحدین خود در مبارزات بین المللی به مصافی سیاسی و نظری بپردازیم تا بنیادگرایان واپسگرا را از صفوف مردم ستمدیده جهان به بیرون پرتاب کنیم.

 ضعف نیروهای ضد جنگ، ضد امپریالیسم، ضد سرمایه داری، ضد گلوبالبیزاسیون و .... کجاست که در مقابل مرتجعین بنیادگرای اسلامی تا این حد کوتاه می آیند؟

 

 1 - برخی از این نیروها نمی دانند که رژیم ایران رسما بردگی و فرودستی  نیمی از ساکنین ایران یعنی زنان را قانونی کرده است. برای ایجاد ثبات و امنیت جهت اجرای طرح های بانک جهانی و صندوق بین المللی پول در   سال 1988،  چندین هزار زندانی سیاسی را در عرض دو هفته به دار آویخت تا مسئله زندانیان سیاسی را "حل" کند. پاسداران این رژیم به صدها زن زندانی سیاسی قبل از اعدام بنام حکم خدا تجاوز کردند. دهها روشنقکر و نویسنده را در قتل های زنجیره ای به قتل رساند، پاسخ کارگران نیمه برده ی معترض را با گلوله می دهد و همیشه با کمال میل برای چرخ و دنده های استثمار امپریالیستی در منطقه، نفت و روغن سیاسی عرضه کرده اند، چگونه این رژِیم می تواند ضد امپریالیسم باشد؟

این جریانات همان تفکری را دارند که 27 سال پیش نیروهای چپ و مترقی ایران داشتند، یعنی اینکه یک رژیم می تواند سرکوبگر و استثمارگر مردم باشد اما هم زمان ضد امپریالیست باشد. چرا که در این بینش امپریالیسم پدیده ای خارجی محسوب می شود.

جنبش چپ و انقلابی ایران تاوان سنگینی بابت این درک نادرست خود از رابطه امپریالیسم و نیروهای بنیادگرای اسلامی پرداخت: صدها هزار نیروی انقلابی و کمونیست در نبردی نابرابر در سیاهچال های رژیم پس از شکنجه به قتل رسیدند، اکثریت زنان جامعه از حقوق اولیه محروم شده و به پستوها رانده شدند، صدها روشنفکر و هنرمند به قتل رسیدند و .....

امروز نیروهای چپ و انقلابی در ایران  پس از این همه ضربات سهمگین  به درک صحیح تری  از رابطه  مرتجعین بنیادگرای اسلامی و امپریالیستها رسیده اند، و هم اکنون فرصت مناسبی است تا درک صحیح و انقلابی  خود را در اختیار  نیروهای ضد جنگ، ضد سرمایه داری و ... قرار دهند و این مبارزه را بستری برای تبادل دانش و تجربه بین نیروهای مترقی و انقلابی تبدیل کنند. دانش انقلابی، دانشی جهانی است و مرز و کشور نمی شناسد.

 

2 –  درک صحیح و پیشرفته جنبش انقلابی و رادیکال در ایران:

سرکوب و فرودستی زنان، استثمار و سرکوب کارگران، سرکوب دانشجویان و نویسندگان و هنرمندان و .... همه ملزومات مناسبات سرمایه داری در سطح جهان است و جمهوری اسلامی در زمینه تحکیم این مناسبات، کارگزار نظام امپریالیستی است، حتی زمانی که برخی جناح های آن مورد غضب امپریالیست آمریکا و متحدینش قرار می گیرند.

تقابل نیروهای امپریالیستی با جمهوری اسلامی تقابل دو ارتجاع و تقابل لایه های گوناگون نظام ارتجاعی حاکم بر جهان است و هیچ ربطی به تقابل استبداد و ازادی و یا تقابل استقلال و سلطه کلونیالیستی ندارد.

امپریالیسم و ارتجاع در منطقه همزاد یکدیگرند و حتی تضادهایشان به تقویت یکدیگر می انجامد و این موضوع نه یک تئوری بلکه یک واقعیت عینی است که در مقابل چشم ما رژه می رود. کافی است نگاه کنیم و ببینیم  حضور نظامی آمریکا در منطقه چه نیروهایی را تقویت کرده  و چه نیروهایی را تضعیف کرده است.

 حتی کافی است به برنامه سیاسی این دو قطب ارتجاعی نگاه کنیم تا روشن شود که هر دو، دو روی یک سکه هستند یکی می گوید زنان برده من هستند و دیگری می خواهد از طریق  دخالتگری امپریالیستی زنان را برده کند.

کشمکش های لفظی مرتجعین حاکم بر ایران با آمریکا و ایدئولوژی بنیادگرائی اسلامی ، دو پردهء نازکی است که آنان بر روی روابط اجتماعی استثمارگرانه و ستمگرانه در ایران کشیده اند تا ماهیت واقعی این روابط از چشم ها پنهان ماند.

 

3  –  چرا برخی نیروهای ضد جنگ، ضد گلوبالیزاسیون، ضد سرمایه داری و .... در مقابل این واقعیات مقاومت می کنند و اصرار دارند مرتجعین جمهوری اسلامی و سایر جنبش های بنیادگرای اسلامی در خاورمیانه را به زور در صفوف خود جای دهند؟

چون:

برخی  از این جریانات و نیروها آلوده به بینش مردسالارانه هستند این بینش نمی گذارد تا ضد امپریالیست بودن رژیمی را که پایه های ثباتش بر سرکوب و بی حقوقی زنان استوار شده است، رژیمی که سنگسار زنان به جرم دوست داشتن،  شلاق زدن زنان به جرم مقاومت در مقابل حجاب اجباری، سلب کلیه حقوق اولیه چون حق طلاق، حق سفر، حق کار، حق گزینش همسر و .... از زنان را هویت و افتخار حکومت اسلامی خود می د اند، مورد تردید قرار دهد. این بینش مردسالارانه مانع می شود تا رابطه ضروری و لاینفک مناسبات طبقاتی سرمایه دارانه و مردسالاری و پدرسالاری را مشاهده کند. مانع می شود تا ببیند که چگونه در ایران سرکوب زنان، پایه ثبات و امنیت مناسباتی است که بند نافش به نظم امپریالیستی وابسته است، از مناسبات سرمایه دارنه حاکم بر جهان تغذیه می شود و متقابلا به آن خوراک می رساند. بنظر می آید در "جهان دیگر" این نیروها  رهایی و ازادی زنان مسئله مهمی نیست.

چون:

این نیروها و جریانات، آلوده به بینش  اروپا محور هستند، بینشی که بستر مناسب شوونیسم است. در این نگرش بی حقوقی اکثریت اهالی کشورها ی جهان سوم که اساسا توسط دولتهای مرتجع حاکم اعمال می شود امری طبیعی است. دولتهای مرتجعی که گاه جنگ های لفظی نیز با اربابان خود دارند.

چون

درک برخی از این نیروها از "جهانی دیگر" انقلابی نیست. افق آنان حداکثر تعدیل یا تخفیف برخی از دهشتناک ترین جوانب نظام حاکم است. نمی توان با خوب و قابل قبول دانستن بخشی از این جهان، "جهانی دیگر" را ساخت.

بدون شک تاثیر و کهنگی نفوذ تفکر سوسیال دمکراسی نمی گذراد که این نیروها ماهیت ارتجاعی نیروهای بنیادگرای مذهبی مانند جمهوری اسلامی را ببینند.

 

4-  وقتی  دو نیروی ارتجاعی بخاطر اهداف ضد مردمی خود  وارد یک رویاروئی می شوند، منطق ِ صف بستن پشت هر یک از آنان در مقابل دیگری، دام سیاسی مهلکی برای توده های تحت ستم است. باید به  این منطق که دیربازی است در خاورمیانه غلبه دارد، خاتمه بخشید، و نباید گذاشت باردیگراین منطق از طریق نیروهای مترقی درکشورهای غربی بکار گرفته شود.

بویژه اینکه امروزه، اقشار مختلف مردم ایران و در راس آنها جنبش زنان بار دیگر در حال بپا خیزی انقلابی اند. باید مبارزات مردم ایران را حمایت و تقویت کرد تا ابتکار عمل تاریخی مستقل آنان شکوفا شده و روند ارتجاعی و جهنمی غالب در منطقه را از هم گسیخته و آن را تغییر دهد.

 

شرکت در مبارزات ضد نشست سران  جی 8 فرصت مناسبی است تا با متحدینمان در کشورهای اروپایی جدل کنیم بر سر اینکه تحقق جهانی دیگر در خاورمیانه با ساختن قطب سیاسی و مستقل و انقلابی مردم در مقابل همه امپریالیستها و نیروهای بنیادگرای مذهبی و دولت های حاکم در این کشورها ممکن است. درک و عمل مشترک بر سر این موضوع مهم پیوندمان را با آنان محکمتر می کند و هم جنبش جهانی ضد جنگ را ارتقا خواهد داد. این بخشی از وظایف انترناسیونالیستی ماست.

 

 سازمان زنان هشت مارس(ایرانی، افغانستانی)

28 می 2007

 www.8mars.com