متن سخنرانی 15 سالگرد قتل عام زندانيان سياسی
15 سال از قتل عام زندانيان سياسی در تابستان 67می گذرد. 15 سال است كه خانواده های اين جان باختگان عليرغم سركوب جمهوری اسلامي، هر سال شهريور ماه در گلزار خاوران و ساير گورهای جمعی زندانيان سياسی گرد می آيند تا خاطره آنان را گرامی دارند.
15 سال است كه نيروهای آزاديخواه و مترقی هر ساله با برپايی مراسم يادبود و تظاهرات نگذاشتند غبار زمان بر خاطره اين مبارزين بنشيند.
15 سال است كه ما هر سال ياد اين عزيزترين فرزندان مردم را گرامی می داريم و فاجعه 67 را بعنوان سند جنايت جمهوری اسلامی افشا می كنيم.
تا زمانی كه سران رژيم جمهوری اسلامی بعنوان مسئولين اين قتل عام محاكمه و مجازات شوند، تكرار خواهيم كرد.
آنقدر خواهيم گفت تا پرونده اين جنايت هولناك در معرض نگاه مردم جهان قرار گيرد. آنقدر خواهيم گفت تا زمانی كه اين فاجعه در كتب درسی بخشی از تاريخ مرتجعين جمهوری اسلامی شود. و آنقدر تكرار خواهيم كرد تا به حافظه جمعی همه نسل ها تبديل شود. تا مرتجعين اسلامی در هر رنگ و جامه ای برای هميشه در زباله دان تاريخ دفن شوند.
فرمان قتل عام زندانيان در سال 67 را شخص خمينی داد. زندانيان سياسی را دسته دسته پس از محاكمات چند دقيقه ای به جوخه های مرگ سپردند. در تابستان 67 بهای نه گفتن به جمهوری اسلامی مرگ بود. كارگزاران مرگ اجساد اين قربانيان را در خفا در گورهای جمعی دفن كردند. بيش از 20 هزار زندانی در اين شهريور شوم به قتل رسيدند. برخی از زندانيان سياسی اين سالها كه جان سالم بدر بردند، بياد می آورند ماشين های بزرگ كانتينر را كه آن روزها مرتب در حال رفت و آمد به محوطه زندان بودند. آنها بياد می آورند هم بندانی را كه ماموران زندان با خود بردند و هرگز بازنگشتند و آنها بياد می آورند كه بسياری از بندها و سلولها خالی از زندانی شد.
شهريور 1367 تابستان فراموش نشدنی است. چرا خمينی فرمان قتل عام زندانيان سياسی را داد؟ پايان جنگ توام بود با وضعيت ضعف و بحران رژيم جمهوری اسلامي. در مرداد 67 خمينی با قبول آتش بس به جنگ ايران با عراق خاتمه داد. بالا كشيدن جام زهر توسط خمينی بيان ورشكستگی سياسی ايدئولوژيك خمينی و نظام جمهوری اسلامی بود. اين كشتار پاسخ سران حكومت به اين ورشكستگی نيز بود. در آن تابستان هولناك كل هيئت حاكمه جمهوری اسلامی بر سر اين كشتار توافق داشتند. آن روزها هنوز رژيم به جناح «اصلاح طلب» و «محافظه كار» تقسيم نشده بود. بسياری از سردمداران دوم خردادی پست و مقام داشتند و سازمان های امنيتی و سركوبگر رژيم را اداره می كردند. برخی از آنان چون سعيد حجاريان و اكبر گنجی رسما در كنار حسين شريعتمداری ها به بازجويی زندانيان سياسی می پرداختند.
هدف ديگر از اين كشتار، موضوع بازسازی پس از جنگ طبق فرامين بانك جهانی و صندوق بين المللی پول بود. ورود سرمايه های خارجی نياز به ثبات و امنيت داشت. ثباتی كه خودشان بهتر از هر كسی می دانستند معنی اش برای اكثريت مردم ايران خانه خرابي، فقر و فلاكت و اختناق بيشتر بود. قتل عام زندانيان سياسی موثرترين ابزار سركوب نارضايتی مردم در آن دوره و ايجاد جو اختناق مرگبار بود. با اين قتل عام می خواستند از مردم زهر چشم بگيرند. اما مهمتر از اينها زندانيان سياسی سمبل نمادين جامعه بود، انعكاس فشرده مردمی بود كه به ارتجاع اسلامی تسليم نشده بودند. هر زندانی سياسی جرقه حريقی بود كه می توانست طومار ننگين جمهوری اسلامی را به آتش كشد. زندانيان سياسی سمبل مقاومت و آگاهی مردم ايران بودند. آنها مبارزين نسلی بودند كه همراه با مردم بار انقلاب ضد سلطنتی را بدوش كشيدند. دارودسته خمينی تيغ سلاخی دستاوردهای انقلاب و آمال و آرزوهای مردم را به كمر بسته بودند. زندانيان سياسی شجاعانه در مقابل اين ميوه چينان انقلاب ايستادگی و مقاومت كردند چرا كه پرچمداران جامعه ای نوين و دمكراتيك بودند.
مهمترين درسی كه جان باختگان سال 67 به ما دادند اين بود كه: هرگز ستمديدگان نتوانسته اند از طريق سازش با ستمگران به خواسته ها و آرزوهايشان دست يابند.
در آن روزها جلادان جمهوری اسلامی محبوب دول غربی بودند. بهمين جهت دول غربی با سكوت رضايتمندانه تلويحا اين كشتار را تائيد كردند. نهادهای حقوق بشر نيز دم بر نياوردند. برخی روشنفكران و هنرمندان سازشكار نيز در قبال امتيازاتی حقير، بطرز شرم آوری سكوت كردند!
كشتار زندانيان سياسی نه اولين و نه آخرين جنايت رژيم اسلامی بود. جمهوری اسلامی با سركوب زنان شروع كرد. سپس به سركوب ملل تحت ستم كرد، عرب و تركمن و .. پرداخت. به سركوب آزادی های بدست آمده توسط انقلاب پرداخت و با قتل بسياری از نويسندگان و روشنفكران ادامه داد. قتل زهرا كاظمی عكاس و خبرنگار جسور از آخرين پرونده های ننگين رژيم اسلامی است كه بدليل شرايط بين المللی و پيگری خانواده او و هم چنين بسياری جريانات آزاديخواه به بيرون درز پيدا كرده است. تجاوز و قتل زهرا كاظمی نماد و سمبل تجاوز و قتل هزاران زن زندانی سياسی در جمهوری اسلامی است. دستگيری و شكنجه بسياری از جوانان و دانشجويان در روزهای اخير تداوم همان شيوه معمول جمهوری اسلامی است، اما اين بار در شرايط متفاوت با سال 67. امروز رژيم كاملا مشروعيت خود را نزد مردم از دست داده است. كليه ترفندهای سران جمهوری اسلامی مانند پروژه دوم خرداد ورشكسته شده اند. موج مبارزات توده ها سراسر كشور را فرا گرفته است. خواست سرنگونی رژيم اسلامي، خواست اكثريت مردم است كه صدای آن را در نبردهای شبانه خرداد ماه همه جهان شنيدند. نسل جوان پا به صحنه سياسی گذاشته و مصممانه عزم سرنگونی رژيم اسلامی را كرده است. دول غربی بويژه آمريكا تلاش دارند تا ابتكار سرنگونی رژيم را بدست گيرند تا بتوانند دولت مورد نظر خود را جايگزين كنند. خلاصه پرچم های گوناگونی برافراشته شده تا چگونگی سرنگونی رژيم و آلترناتيو بعدی را تعيين كنند.
در چنين اوضاعی است كه جنبه ای ديگر از اين فاجعه هولناك را بر پيكر مردم ايران و بالاخص نسل جوان می بينيم. كليه سران حكومت از طرق مختلف سعی كردند اين جنايت را پنهان نگاهدارند. حتی جريانات باصطلاح اصلاح طلب نيز برای سرپوش گذاردن بر اين جنايت ترفندهايی را بكار بردند. آنها سعی كردند جنايات رژيم را به قتل های زنجيره ای در سال 78 محدود كنند. زمانی هم كه اين جنايت با پيگيری خانواده های جان باختگان و جريانات آزاديخواه برملا شد، آنها ابتدا سعی كردند وجود چنين كسانی و تاريخ اين نسل را كتمان كنند و وقتی موفق نشدند سعی كردند و هنوز هم می كنند تا تصويری مبهم و تحريف شده از اين مبارزين سياسی به نسل جوان بدهند.
رژيم با اين قتل عام تلاش كرد پيوند نسل جوان را با نسل پيش از خود قطع كند. نسل جوان را محروم از تجارب و آگاهی نسل پيش از خود كند. كل هيئت حاكمه جمهوری اسلامی با اين دورنگری پليدانه دست به اين قتل عام زد. و اين كمبود در اين روزها پرقدرت در مقابل نسل جوان كنونی قرار گرفته است. اما می توان و بايد اهداف هيئت حاكمه اسلامی را از اين كشتار نقش بر آب كرد.
نسل جوان كنونی برای اينكه بتواند پرچمدار پيروز مبارزات مردم باشد بايد راه خود را آگاهانه بيابد. همانگونه كه جانباختگان سال 67 زندگی خود، راه خود و مرگ خود را آگاهانه انتخاب كردند. نسل جوان بايد پيگيرانه با نسل مبارز پيش از خود پيوند برقرار كند. تجارب و آگاهی اين نسل را كه زير خاك مانده است بيرون كشد. بايد بار ديگر گلزار خاوران و صدها گور جمعی ديگر ميعادگاه شوند. نسل جوان كنونی بايد تاريخ نسل پيش از خود را جستجو كند، به آن اتكا كند. ببيند كه نسل قبل فشرده چه آمال وآرزوهای انقلابی بود. چگونه راه خود را آگاهانه انتخاب كرد.
نسل جوانی كنونی و مبارزين قديمی بايد با پشتكار و سنجيده يكديگر را جستجو كنند. يك بخش مهم آگاهی دانستن تاريخ است. بخش مهمی از آگاهی نسل كنونی آگاهی از تاريخ نسل قبلی خود است تا بتواند در صحنه پرپيچ و خم مبارزات سياسی محكم و با اطمينان گام بردارد.
مبارزين سياسی كه هنوز راه ياران خود و تجارب گرانبهای مبارزات آنان را در دل و جان دارند، بايد هر چه بيشتر فشرده تجارب خود را در اختيار نسل جوان قرار دهند. بايد عميقترين پيوند را با آنان برقرار كنند. بايد درسهای شكست و پيروزی خود را بی دريع و پيگيرانه در اختيار نسلی قرار دهند كه رژيم تلاش كرده است آنان را بی پشتوانه نسل قبلی در صحنه نبرد تنها و دست خالی قرار دهد.اين واقعی ترين گراميداشت خاطره جانباختگان است. آنان نياز به مجلس سوگواری ندارند. چرا كه به قول شاعر زنده ياد شاملو: مردگان آن سال عاشق ترين زنده ها بودند!
ما 5 سال پيش در دهمين سالگرد قتل عام زندانيان سياسی شعار «فراموش نخواهيم كرد، عفو هم نخواهيم كرد» را پيش گذاشت. در اين زمان دوم خردادی ها و جريانات طرفدار آنان سعی می كردند بين منافع زنان و جمهوری اسلامی پل آشتی بزنند. ما بر سر اين شعار بشدت مورد حمله نيروهای مدافع دوم خرداد بوديم. آنها می دانستند كه اين شعار جای هيچگونه سازش با مرتجعين رنگ عوض كرده اسلامی باقی نمی گذارد. اين شعار پنبه كارزار دعوت مردم به آشتی به نظام جمهوری اسلامی را می زد. آنها به ما می گفتند اين شعار «خشن و مردانه» است و برازنده تشكلات زنان و جنبش زنان نيست! آنها می گفتند اشكالی ندارد فراموش نكنيد! اما بهتر است عفو كنيد! ما به آنها گفتيم شما می خواهيد قربانی و جنايتكار را هم كاسه كنيد! آن روزها ما و بسياری از نيروهای انقلابی و آزاديخواه مصرانه در مقابل اين جريانات ايستاديم و بر شعار خود پای فشرديم. اين شعار در حقيقت از دل مبارزات خانواده های جانباختگان سياسی بيرون آمده است. مبارزاتی كه تا كنون بويژه در داخل كشور، بار اصلی اش بر دوش مادران، خواهران و همسران اين جان باختگان بوده است.
تلاش برای تحقق شعار «فراموش نخواهيم كرد، عفو هم نخواهيم كرد» بايد يكی از اصلی ترين خواسته های مبارزات جاری شود. آمال، آرزوها و راهی كه جان باختگان فاجعه 67 رفتند نبايد فراموش شود. آنان مدافعين پيگير و جسور آزادی و رهايی همه ستمديدگان بود. جلادان آنان نبايد عفو شوند. آنان نه فقط جلاد هزاران مبارز سياسی بودند، بلكه ميليونها زن را در موقعيت بردگی قرار دادند. اكثريت ستمديدگان را به ورطه نابودی فقر و اعتياد و فحشا كشاندند. اينها بايد بهای نه فقط قتل عام زندانيان سياسی بلكه بهای به ويرانی كشيدن كل جامعه ايران را بپردازند. عفو كردن مسئولان قتل عام كشتار 67، عفو كردن نظام و سيستمی است كه از هر منفذش خون و چرك جاری است. نسل جوان با بلند كردن اين شعار با همه كسانی كه می خواهند نظم جهنمی كنونی را بطريقی ديگر تكرار كنند، مرز تمايز خود را خواهد كشيد. نسل جوان با بلند كردن اين شعار در حقيقت پرچمدار خشم و نفرت مردم از ارتجاع اسلامی است. اين شعار همه مبارزينی است كه همانند جان باختگان سال 67 حاضر نيستند بر سر منافع مردم ذره ای با ستمگران سازش كنند.
گرامی باد خاطره كليه زندانيان سياسی جان باخته در سال 67!
يادشان جاودان، راهشان پر رهرو باد!
سازمان زنان 8 مارس (ايرانی، افغانستانی)
شهريور 82