متن سخنرانی شهین حیدری در جلسه پالتاکی کارزار زنان در روز 24 فوریه 2008

متن سخنرانی در جلسه پالتاکی کارزار زنان در روز 24 فوریه 2008

بررسی جنبش زنان در ایران و نقد کمپین 1 میلیون امضا

شهین حیدری

در نقد و بررسی یک پدیده ، ابتدا باید آن پدیده و منطق درونی آن را شناخت و نکات مثبت و منفی آن را توضیح داد. من در این مطلب تلاش می کنم  ابتدا نظر خود را در رابطه با جنبش زنان بیان کنم و سپس نکاتی را در رابطه با نقدهای تاکنونی ارائه شده در مورد کمپین 1 میلیون امضا توضیح دهم.

جنبش زنان در ایران واقعیتی انکارناپذیر است. مبارزات حق طلبانه زنان تاریخی 200 ساله را پشت سر دارد و باوجود افت و خیزهای دوره ای، اکنون می رود تا از درحاشیه بودن به مرکز مبارزات  درایران منتقل شود. تعجب آور نیست که امروزه حتی سردمداران جمهوری اسلامی از کتمان آن عاجزند و به شیوه های مختلف تلاش می کنند به مقابله با آن برخیزند.

ابتدا مختصری در مورد وضعیت فعلی زنان در ایران را مرور کنیم و در این رابطه ضروری است که  ابتدا به آمار رسمی منتشر شده از جانب رژیم اشاره کنم :  

نرخ اشتغال زنان در بخش صنعت 32% و در بخش خدمات 61%، در بخش کشاورزی 14%.

رشد بیماریهای روانی در میان مرد و زن در سال 1985 به میزان 21% در مقایسه با سال قبل از آن برابر شده است، از این میزان نیز زنان مبتلا به بیماری روانی 25% و در میان مردان 14% می باشد که این مسئله خود نشاندهنده عدم رفاه عمومی، خشونت، زندان، اعدام در حضور مردم، تجاوز، فحشا و اعتیاد است.

استخدام زنان تحصیل کرده ( متخصص) در ادارات دولتی و بخش خصوصی به نسبت سالهای گذشته به مراتب کمتر و کمتر شده است.

صیغه که فحشای رسمی است ، به امری عادی تبدیل شده و بدلیل فشار و خفقان و دخالت پلیسی در روابط زن و مرد این امر در میان دختران وپسران روشنفکر و آگاه نیز رواج نسبی پیدا کرده و بخاطر محفوظ ماندن از پرداخت جریمه نقدی و شلاق خوردن بالجبار رابطه دوستی خود را تحت پوشش صیغه برقرارمی کنند. جمعی از زنان بیکار وکم درآمد نیزبرای تامین زندگی خود و فرزندانشان ( برخلاف میل قلبی) تن به این کار می دهند.

رشد غیر قابل تصور فحشا در میان زنان (و مواردی هم  درمیان زنان متاهل) که عامل آن فشار اقتصادی و یا اعتیاد شوهرانشان و بعضا خود آنها.

معمولی شدن تعدد زوجات " با رای دادگاه حمایت خانواده" بدون اجازه کتبی همسر در صورتیکه مرد توانایی مالی داشته باشد. طبعا زنانی که درآمدی ندارند، مجبور خواهند بود که تن به قانون چند همسری دهند.

کار بی مزد ( نگهداری از نوه ها) زمانی که فرزندان آنها مجبور به کار کردن هستند و مهد کودک برای نگهداری بچه های خود را  ندارند.

اشتغال زنان در کارگاههای کوچک بطور مثال قالیبافی، و کار دستی در منزل بدون بهره مندی از حق بیمه و بازنشستگی.

خانه نشین کردن زنان به دلیل رعایت نکردن حجاب کامل و همچنین اخراج و دستگیری و زندانی کردن آنها به بهانه بد حجابی.

مضاف بر اینکه طبق آمار دولتی در حال حاضر یک و نیم میلیون زن سرپرستی خانواده را برعهده دارند.

50% زنان با تحصیلات دانشگاهی در حال حاضر بیکار هستند.

و در پایان بنا به تازه ترین آمارگیری بین المللی در میان 117 کشور اروپایی، امریکایی و آسیایی وضعیت زنان ایران در رتبه 115 قرار گرفته است. این بررسی بر اساس چند مولفه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ستم جنسی و میزان باسوادی و .... صورت گرفته است.

نقاط فوق جنبه های منفی وضعیت زنان را توضیح می دهد. همزمان  به یمن مبارزات زنان و آگاهی نسبی در میان آنها بر طبق آمار جمع آوری شده 62% دانشجوی دانشگاهها را زنان تشکیل می دهند.

رشد روزافزون وبلاگهای انترنتی، وسیله ای برای ابراز نظر زنان به وضعیت موجود است.

چاپ و نشر 2078 عنوان و موضوع، مصاحبه، مقاله در مورد فمنیسم و مسائل و مشکلات زنا ن در ایران در کشورهای کانادا، امریکا و کشورهای اروپایی ( رجوع شود به دو دهه مطالعات زنان در تبعید کتابنامه نوشته شهرزاد مجاب و افسانه هژبری).

 در طول سه دهه اخیر چاپ و نشر کتاب بوسیله زنان ایرانی در داخل ایران و در تبعید رشد روزافزونی داشته است.

اعتراض و مبارزه روزانه زنان بر علیه سیاستهای رژیم در رابطه با حجاب اجباری و برگزاری مراسم های 8 مارس، هر سال مفصل تر از سال قبل، با وجود دستگیری، زندان و آزار جسمی زنان توسط مامورین دولتی در این روز.

اعتراض در ایران و خارج کشور به سنگسار و اعدام و زندانی کردن زنانی که در مقام دفاع از خود به مقابله به مثل کرده اند. به عنوان مثال کبری رحمانپور زنی که اجازه نداد به او تجاوز جنسی شود و عامل این کار را کشت .

حال با توجه به توضیحات فوق،  مبارزات زنان در ایران چه روالی را طی می کند؟

در این بخش لازم است به دو نکته مهم اشاره کنم : اولین نکته شکست جریان موسوم به دوم خردادیها و بدنبال آن ائتلاف عقیدتی زنان سکولار و زنان لیبرال در ایران است. نتیجه این ائتلاف مطرح شدن کمپین 1 میلیون امضا و اعتراض به بعضی قوانین ضد زن که در حال حاضر می توان گفت عمده ترین آزار روحی و روانی برای زنان ایرانی است.

کمپین با انتشار سه سند متناوب به بندهایی از قانون اساسی که به زنان مربوط است اعتراض کرده و در این رابطه اقدام به جمع آوری امضا در محل کار، کوچه و بازار و منازل از مردم نموده است، با این هدف که این امضاها را به مجلس جمهوری اسلامی ارائه داده و خواهان تعدیل آن قوانین شود.

بنا به مفاد این طرح قوانین باید در چارچوب حاکمیت جمهوری اسلام تغییر کند. طرفداران کمپین ، خواهان برابری کامل زن و مرد در قوانین مربوط به دیه، سنگسار و قصاص هستند.

تغییراتی در قانون ارث و وراثت و یا شهادت زن و مرد به نسبت مساوی.

در مقابل با مسئله حجاب اجباری کاری ندارند، " زیرا که جامعه ایران جامعه ای اسلامی است" و طرفداران کمپین به اعتقادات مذهبی مردم احترام می گذارند. ( نقل به معنی)

در رابطه با منشاء و مبنای قوانین ضد زن که برگرفته از قرآن می باشد، جمع آوری کننده گان امضا مجاز نیستند که از سیاست با مردم صحبت کنند، زیرا که تغییر در چارچوب قوانین جمهوری اسلامی صورت گیرد. ( سند اول)

بطور خلاصه می توان گفت که طرفداران کمپین خواهان سرنگونی جمهوری اسلامی نیستند بلکه خواهان تغییر قوانین ضد زن می باشند.

در ارتباط با اسناد منتشر شده از جانب تئورسین های کمپین چالشهای زیادی وجود دارد که تاکنون، با توجه به ( نقدهای متعددی از جانب منتقدین کمپین که تعداد آنها کم نیست) پاسخ مناسب نگرفته اند،

 از جمله :

1. کمپین چرا و به چه دلیل به نظرخواهی از آیت الله ها مبادرت ورزیده است؟

2. کمپین در مورد زنان کرد که از نظر مذهب و شریعت اسلام اختلافاتی با شیعه اثنی عشری دارند، چه پاسخی دارند ( مسئله صیغه)

3. مردم کوچه و بازار از نظر کمپین به چه معناست؟

آیا شامل نهادهای وابسته به دولت حاکم هم می شود؟

4. با توجه به  مبانی پایه ای قانون اساسی ایران که برگرفته از قرآن است، تغییر قوانین چگونه و به چه میزان امکان عملی دارد؟

5. خانه نشین کردن زنان از جانب هیئت حاکمه جمهوری اسلامی و بازگشت به سنت ارتجاعی حداقل 1000 سال پیش را چگونه توضیح می دهد؟

6. نقش فمنیسم لائیک در رابطه با مبارزات زنان چگونه می بیند؟

7. ستم جنسیتی را در چه عرصه هایی غالب می بیند ؟

و دهها سوال دیگر که در این فرصت کوتاه پرداختن به آن ساده نیست.

در اینجا لازم می دانم به نحوه نگرش به کمپین 1 میلیون امضا و جمعی از زنان شناخته شده در تبعید  ( شبکه بین المللی همبستگی با مبارزات زنان ایران) نگاهی بیندازم.

اخیرا این شبکه اعلام موجودیت کرده و تاکنون جمعی در حدود 42 نفر به آن پیوسته اند که عموما زنان سکولار هستند و موضوع گیری خود را با عبارات : نه به حجاب اجباری، نه به قوانین ضد زن، نه به سنگسار و اعدام و قصاص، نه به زن ستیزی، نه به خشونت جنسیتی، نه به خشونت سیاسی، لغو آپارتاید جنسی و جدایی دین از دولت.

هرکدام از این بندها قطعا مورد تایید همه زنان مبارز و رادیکال است. ضمن اینکه توضیح در مورد مبنا و ریشه کلیه این قوانین را در چه می بینند،  یعنی در واقع چگونه باید بی حقوقی را از اساس از بین برد. آیا بدون سرنگونی جمهوری اسلامی خواسته های آنها امکان پذیر است یا نه؟

از طرفی دیگر جمع دیگری از زنان در خارج کشور 3 سال پیش طرحی را ارائه دادند به نام کارزار زنان برای لغو قوانین ضد زن و مجازاتهای اسلامی، نه به جمهوری اسلامی و نه به امپریالیسم که  هر دوی اینها در اساس بانی و عامل ظلم بر زنان و بی عدالتی در جوامع بشری هستند.

کارزار زنان هرساله 8 مارس تظاهرات وسیعی را سازماندهی و برگزار می کند، درآن نمایندگانی از کشورهای اروپایی و کانادایی، هند و افغانستان و بنگلادش و امریکا و زنانی به طور منفرد و یا گروهی از جانب تعدادی از تشکلهای زنان در خارج از کشور از شرکت کنندگان این تظاهرات هستند.

گردانندگان کارزار دارای گرایشات متفاوت هستند، اما بر سر نکات پایه ای توافق دارند.

سازمانها و گروههای چپ و رادیکال در مورد جنبش زنان موضع گیری کرده اند و عموما کمپین 1 میلیون امضا را از دیدگاهای مختلف نقد و بررسی کرده اند. من نقد آنها را درست می دانم و و کاملا نقدی رادیکال و واقعی ارزیابی می کنم.

 اما در رابطه با نتیجه گیری افراد و نیروهای چپ و رادیکال را در ارتباط  با مبارزات جاری زنان در ایران نقایصی را می بینم. نکاتی که بنظرم می رسد به شرح زیر است:

1. در تقابل رودرو و چهره به چهره که تقریبا نقطه توافق منتقدین کمپین و به عبارتی نکته مثبت 1 میلیون امضا بوده، رهنمود و موضع چپ رادیکال چیست؟ آیا این حرکت را باید بایکوت کنیم ؟

در این رابطه عناصر و گروههای چپ درون جنبش زنان چگونه باید موضع گیری کنند؟

2. بمنظور رادیکال کردن مبارزات زنان ( بدین معنی که با مبارزات توده ای و اجتماعی قشرهای معترض جامعه مثل کارگران ، جوانان، دانشجویان، معلمان)  ارتباط ارگانیک پیدا کنند، چه رهنمود عملی دارند؟

3. پراکندگی درون جنبش زنان را چگونه باید برطرف کرد؟

4. پیوستن مبارزات زنان با مبارزات طبقه کارگر از نظر پراکتیکی چگونه می توان تحقق یابد؟

5. چگونه و با چه تاکتیک مشخصی می توان مبارزات زنان را توده ای کرد.( با توجه به اینکه در حال حاضر جنبش زنان، جنبشی توده ای نیست و یا حداقل توده ای نشده)  و در سطح روشنفکران و نخبگان بیشتر خود را نشان می دهد تا بخش تحتانی جامعه.

آیا جنبش زنان می تواند به عنوان جنبشی مستقل قد علم کند؟

6. مشکل عدم استقلال مالی را چگونه می توان حل کرد؟

در پایان بمنظور جمع بندی ضروری می دانم که کمی به عقب برگردم و به دوران قیام بپردازم که برای دوران کوتاهی، شاید کمتر از 3 سال ، خلق کرد به رژیم جمهوری اسلامی نه گفتند ، و در نتیجه یک جنگ تمام عیار به خلق کرد از جانب رژیم آخوندی تحمیل گردید و همه شاهد بودیم که مقاومت خلق کرد حماسه آفرین بود. در این پروسه زنان در شوراهای خود متشکل شدند و برای اولین بار در تشکلی مستقل و در عین حال هماهمنگ با مبارزات عمومی مردم به میدان مبارزه آمدند. تعداد زیادی از آنها در این راه جان باختند و جمع زیادی تاکنون به مبارزه خود ادامه داده اند. گروهی نیز مبارزه مسلحانه را برگزیدند و در این راه از جان خود مایه گذاشتند.

لازم به توضیح است در دوران حکومت پهلوی تعداد زیادی از زنان مبارز در ارتباط با گروههای چپ و کمونیست در زندانهای رژیم و بدنبال آن در زندانهای جمهوری اسلامی زیر شکنجه جان دادند. در کردستان ایران زنان زحمتکش و فقیر جامعه نیز به مبارزات مردم پیوستند، آثار و نشانه های این حرکت و روحیه مبارزاتی هنوز بعد از گذشت سالها در مراسم های 8 مارس و در بطن قطعنامه های صادر شده بوسیله آنان قابل مشاهده می باشد.

جمع بندی: دخالت و حضور جریانهای وابسته به جمهوری اسلامی ( جبهه مشارکت و انجی اوهای غیردولتِی که بمنظور تکمیل نقایص ارگانهای دولتی تاسیس شده) و نهایتا کمپین 1 میلیون امضا که اصلاح و تغییر قوانین ضد زن را از هیئت حاکمه جمهوری اسلامی طلب می کند و نوید آن را به زنان ستم دیده می دهد ، در عمل سد راه رادیکالیزه شدن این جنبش و نیز سبب توهم پراکنی می شود. به علاوه محافظه کاری در جنبش زنان که مانع از توده ای شدن مبارزات زنان و تشکل آنهاست و دلیل آن سرکوب و اختناق و عدم آزادی تشکل و اجتماعات می باشد. نکته سوم مسئله استقلال مالی و وابستگی اقتصادی زن به مرد در جامعه ایران نیز عاملی بازدارنده می باشد.

  25/02/2008