ارزیابی از فعالیت 3 ساله کارزار زنان!

ارزیابی از فعالیت 3 ساله کارزار زنان!

گلاویژ حسینی

دوستان عزیز و مبارز کارزار زنان!

پیشاپیش فرارسیدن 8 مارس روز جهانی زن، روز اتحاد و همبستگی میلیونی زنان ستمدیده و رنج دیده بر علیه دنیای نابرابر و قوانین زن ستیز را به شما تبریک گفته و به این امید که در راه رسیدن به دنیایی عاری از هرگونه تبعیض و نابرابری گامهایمان را موزون و هم آهنگ و صفوفمان را گسترده تر و صدایمان را رساتر کنیم.

از بودن در میان و کنار شما در سومین سال فعالیت کارزار خیلی خشنودم. سه سال که برای من سرشار از درسها و آزمونهای گرانبهایی و حقیقتا راهنمای من در خیلی از عرصه های مبارزات سیاسی بوده و است، چرا که این راه متفاوت به نسبت سنت مبارزاتی که من در آن درس مبارزاتی خود در راه رسیدن به آرزوهایمان که همانا دنیای شایسته انسانها است، را آموخته بودم. شاید لازم باشد که توضیحی کوتاه در این خصوص بدهم و آن اینکه در طول فعالیت سه ساله ام با کارزار آموختم که باید دگراندیشان را ببینم و به آنها گوش دهم.

مبارزه بر علیه ستم جنسی یکی از عرصه های مهم و همچنین شعاری است که توده های وسیعی از زنان را به دور خود جمع می کند و این خود یکی از ضرورتها و پایه های اصلی کارزار زنان بود که بدنبال اتحاد عمل تعدادی از تشکلهای و فعالین جنبش زنان بر علیه قوانین ضد زن و مجازاتهای اسلامی که در مارس 2005 تشکیل شد.

در سال اول بعد از اعلام موجودیت کارزار و فراخوانها و اطلاعیه ها، تظاهرات 5 روزه که به مناسبت 8 مارس در شهرهای آلمان وهلند، به عنوان اولین فعالیتهای کارزار زنان برگزار شد، که جمع وسیعی را به دور شعارهای خود جمع کرد. اتحاد عمل و حرکتی که تحت نام کارزار اعلام موجودیت کرد نور امیدی را در قلب عاشقان راه آزادی و برابری زن ومرد بوجود آورد، بویژه برای آن عده از انسانهای فعال جنبش زنان که متشکل نبودن زنان را در ظرف مبارزاتی مناسبی مانع اساسی در راه رهایی زنان می دانستند.

کارزار در پیش بردن بحثهایی در خصوص مبارزات نظری در سطح کارزار و همچنین مهمترین و گرهی ترین مباحثات جنبش زنان در جلسات پالتاکی فعالیت داشته و این به نوبه خود در شفاف کردن نظرات و همچنین بیان گرایشات متفاوت در میان کارزار کمک کرد.

گرایشات مختلف در میان کارزار خود را در موضع گیریها و تصمیم گیریها و اظهار نظرهای نشان می داد که شاید در ابتدای کار کارزار به واضحی قابل رویت نبود و یا هنوز با توجه به خام بودن خود این اتحاد خود را در عمل و حتی در گفتمان سیاسی هم نمایان نمی کرد.

با مرور زمان و حاد شدن بحثها گرایشات متفاوت هم بیشتر در عمل خود را نشان می داد. در طول سال اول عمر کارزار انسانهایی که با خواستها و گرایشات متفاوتی دور شعارهای کارزار جمع شده بودند که در جریان عمل تفاوت خود را مانع از فعالیت مشترک با زنان دیگر می دیدند و در نتیجه کم کم تعداد آنها در میان ما کمتر و کمتر شد.

اساسا شفاف بودن نظرات و واضح بودن مرزها در بین گرایشات متفاوت ، خود خیلی مهم و نکته قابل توجه و ضروری در مبارزات سیاسی است که می تواند مانع مخدوش شدن صفوف مبارزاتی باشد، ولی این به معنای نبودن امکان اتحاد عمل و مبارزه مشترک در حول شعارهای تاکتیکی واحد و در درون گرایشات مختلف که در شعارهای استراتژیکی و چگونگی راه رهایی زنان دیدگاههای متفاوتی دارند، نیست. به عنوان مثال مبارزه بر علیه ستم جنسیتی و مبارزه برای لغو قوانین ضد زن. ولی ما نتوانستیم در این مورد موفق باشیم . این یکی از نکات ضعف کار کارزار بوده و هست. که من بعدا به آن می پردازم.

اولین نکته ای که من می خواهم به عنوان ضعف به آن اشاره کنم، این است که کارزار از همان اوایل کار خود بیشتر به عنوان حرکتی که فقط برای یک بار اتحاد عمل سازماندهی شده است. تصور می شد. این مشکل به این شیوه خود را در عمل نشان می داد که تنها مدت کمی بعد از تظاهرات 5 روزه سال اول بحث آینده کارزار و آیا موافق ادامه کاری آن هستیم یا نه در میان ما موجود بود. این بحث هنوز هم ادامه دارد و این در جای خود یک نوع دلسردی و بی برنامه گی و عدم آینده نگری را سبب می شود، و شاید ما به این اتحاد عمل اطمینان کافی نداریم و یا اینکه به پیگیری همدیگر در این راه مشترک زیاد باور نداریم.

من شخصا از بحث های جلسات موسس کارزار بی خبرم و خیلی از این بابت مطلع نیستم که در این بابت از ابتدا چه توافقاتی شده است؟

نکته دوم اتحاد عملی که کارزار سر شعارهای تاکتیکی که فعالیتهای خود را بر اساس آن پایه ریزی کرد به معنای واقعی پیش نرفت به این معنا که ما همگی برسر اتحاد عمل علیرغم گرایشات متفاوت ولی توافق بر اصول و پایه مبارزه علیه ستم جنسی و.. تفهیم نیستیم و درک های متفاوتی داریم.

ما بر گرایشات متفاوت میان خود واقفیم ولی در عمل آن را برسمیت نمی شناسیم و اتحاد و همبستگی را در سنگری مشترک بعید می دانیم. دگراندیشی را برسمیت می شناسیم ولی در پراکتیک به مانعی در راه رسیدن به اهدافی مشترک تبدیل می شود. قبول و تحمل دگراندیشی هنوز به ملکه ذهن خیلی از ماها تبدیل نشده است و شاید چنان فرهنگی در میان اکثر ما رواج ندارد که خود می تواند دال بر دیکتاتوری باشد که در ذهن ماست. ما زاده و بزرگ شده جوامعی نیستیم که دمکراسی و برسمیت شناختن تفاوتها جزو فرهنگ و ضروریات زندگیمان باشد و جوامع دیکتاتوری اگر خود در جامعه مبارزین علیه دیکتاتوری تولید می کند ولی در عوض روحیات و منش دیکتاتور ماآبانه را نیز در ذهن تک تک ما رسوخ کرده و در زندگی خصوصی و اجتماعی و مبارزاتی ما تاثیر می گذارد. تاثیری که امروزه ما علیرغم تمام ادعاهایمان عملی متضاد داریم و در عمل برخلاف باورهایمان برخورد می کنیم و موضع می گیریم ، چرا که ما دمکراسی و احترام به آزادی عقاید و اندیشه ها را در کتابها آموختیم و با آن زندگی نکردیم و در تمام شئونات زندگی خود آن را لمس نکرده ایم، اگرچه ما پیمان بستیم که بسان رهبران عقیدتی خود عمل کنیم ولی در واقع این کار ساده ای نیست چون همانطور که گفتم ما در زندگی روزانه مان دمکراسی را نیاموخته ایم و آن را در وجوه کامل زندگی خود آن را تجربه نکرده ایم. با یک نگاه ساده به طرز زندگی ما با اروپایی ها که این تقابل دو فرهنگی در میان ما بخوبی خود را در رابطه بین ما پدر و مادرها با فرزاندانمان که بعنوان نماینده فرهنگ اروپایی در خانه عمل می کنند، خود را نشان می دهد.

بچه های ما خیلی ساده به اختلاف عقیده و سلیقه برخورد می کنند و آن را برسمیت می شناسند، ولی برای ما قابل قبول نیست که بچه مان غذایی که ما با انواع و اقسام چاشنی و ادویه و سبزیجات ایرانی درست کرده ایم دوست نداشته باشد. این مثال خیلی ساده و گویایی است.

تحمیل نظر شخصی و بعضا سازمانی در کارزار خیلی وقتها بحث برانگیز بوده است و یکی از نکات منتقدین کارزار بوده و است که اساسا کارزار زنان آیینه نظر نمای این سازمان و آن سازمان است.

مدتی اختلاف بر سر این بود که ما در تعیین حمایت افراد و یا سازمانها از کارزار دخالتگر و یا حتی تعیین کننده باشیم. پس می بایستی مخاطبین ما در فراخوانها و اطلاعیه هایمان ویژه باشند و شاید توده های مردم زیاد مسئله نباشند. این طرز فکر چه مابه ازاء عملی دارد و اساسا منطقی در آن نهفته است یا فقط در به دامن زدن اختلافات و مشکلات دست و پا گیر می تواند تاثیر داشته باشد و در نتیجه انرژی ما را در درون خود خفه می کند. برای نمونه اختلاف بر سر اینکه چرا جمع جدا شده از جمهوری خواهان لائیک از ما حمایت می کنند و آیا حمایت آنها را در لیست بگذاریم یا نه؟

مشکل تک روی و گروهی کار نکردن در میان ما به وضوح دیده می شود که خود در کارها خلل بوجود می آورد و بخشا باعث خستگی یک عده و دوری عده دیگری می شود. سیستمی که در کارزار عمل می کند و برای تعدادی از ما جای تامل است و بعضا مانع سر راه پیشرویهای ماست.

نکته دیگر ما از شدت وفور به مضیقه افتادیم به این معنا که از بس بر علیه امپریالیسم امریکا شعار دادیم که سایر مسببین دیگر که دلیل اثباتی ستم جنسیتی است، فراموش کردیم . این به این معنا نیست که ما از مشقات و نابسامانیهای حاصله از قدرقدرتی امپریالیسم امریکا و تسلط آن بر دنیا و بر زندگی تک تک ما ، شک و گمانی داشته باشیم، ولی ما فراموش کردیم که مشکل ما تنها امپریالیسم و مذهب نیست ، بلکه ایده و افکار مرد سالاری تار و پود بافتهای جامعه ما را تنیده و در هر گوشه ای از این کره خاکی با هرگونه ساختار اجتماعی به حکم افکار زن ستیز خود بر زندگی انسانها می تازد و آسیب ها و درد و آزار زنها را پایان ناپذیر می کند.

حضور نیروهای امریکا در عراق و افغانستان از لحظه های تاریک تاریخ بشری است، ولی این توضیح تمام بدبختی های مثلا زنان نیست.

زنان عراق و افغانی قبل از حضور نیرهای نظامی هم پیمانان امریکا حال و وضع بهتری نداشتند که بتوان تنها بدلیل ضدیت با حضور آنها درد و آزارهای زنان، حاصله از ایده و افکار پدر سالارانه را فراموش کرد.

مبارزات ما باید بر علیه تمام علل و دلایل زن ستیزی از جمله امپریالیسم امریکا با حمایت حکومتهای دیکتاتوری محلی و مذهب و افکارپدر سالارانه باشد و هیچکدام را به خاطر دیگری کم بها ندهیم.

نکته پایانی من برخورد به نقایصی است که شاید به مناسبات ما و تا حدودی به شخصیت انسانها برگردد و آن اینکه در مناسبات درونی ما حرمت و کرامت انسانها خدشه دار می شود، آن هم بدلیل برخوردهای شخصی و برچسب های نامناسب است که بعضا در مقابل این برخوردها سکوت کردند که تاثیرات خود را برجای گذاشته است.

در روز سمینار فرصتی برای اظهار نظر کردن در مورد ادامه کاری کارزار باقی نماند. من در پایان سخنان خود در این نوشته می خواهم خاطر نشان کنم که عمیقا به ادامه کاری کارزار باور دارم و آرزو مندم که در کنار هم تا توان داریم مبارزه مشترکمان را ادامه دهیم.

انتقادات من از کارزار تنها در جهت برطرف کردن کاستی هاست تا راه را برا ی پیشرویهای آینده مان هموار کنیم.


زنده باد 8 مارس

7 مارس 2008