سفر ما به شهر کلن برای شرکت در تظاهرات ضد خشونت بر زنان
از هفته پیش مرخصی گرفتیم برای روز جمعه و شنبه . هول هولکی روز جمعه خودمان را به خانه رسانیدم ساکی آماده کردیم. تا با امکانی ارزان خود را به شهر کلن بر سانیم. امسال تظاهرات بزرگی در شهر کلن به مناسبات روز جهانی مبارزه علیه خشونت بر زن برگزار می شد و این بار تصمیم گرفتیم با دوستان آلمانی به زنان کلن ملحق شویم تا فریاد اعتراض مان هر چه رساتر شود.
و اخگر تلفن زد، پلاکاردها یادت نره، نه یادم نرفت و متاسفانه همان مطالب سال پیش هست احتیاجی به "به روز کردن" ندارد. هنوز کبری باید اعدام شود کمی دیرتر کمی زودتر، لیلا هم باید سنگسار شود و ... هنوز در روی همان پاشنه می چرخد، پاشنه سرکوب و ستم بر زنان اعلامیه ها را بردیم. همه فارسی و انگلیسی بود. همیشه در آخرین لحظه ترجمه می شود. باور کنید آلمانی زبان سختی است و آن قدر اختلاف فرهنگی هست که ابتدا باید بلحاظ فرهنگی متن را ترجمه کنیم. اما خوب دلمان قرص است دوستی مسئولیت ترجمه را بر عهده گرفته که آنقدر تعهد به مبارزه برای رهایی زنان دارد که اگر سنگ از آسمان ببارد او کار خود را خواهد کرد.
و در آخرین لحظه در ماشینی که بطرف کلن می رفت همه چیز همراهم بود بجز تلفن دوست ایرانی که قرار بود شب را در خانه او بیتوته کنیم. مهم نیست دوست و اشنا پیدا خواهیم کرد. زنان با یکدیگر خیلی زود پیوند دوستی می بندند و شب در خیابان نخواهیم ماند.
صبح روز بعد هنوز اعلامیه آلمانی نداشتیم. اما روز خوبی بود چقدر چهره های مهربان آشنا دیدم. زنانی که لحظه ای فرصت مبارزه علیه بی حقوقی زنان را از دست نمی دهند و بقولی وقتی روز اعتراض و پیکار است، آب هم دستشان باشد زمین می گذارند. زنانی هستند که دیگر تحمل شان از این مناسبات مردسالارانه به سر رسیده است. نه اینکه فقط به خودشان ستم می شود نه ، فقط آن نیست رنج میلیونها زن همینطوری هر لحظه جلو چشمشان رژه می رود. آخر این زنها خیلی دور نیستند، مادر، خواهر یا خاله یا دوست نزدیک و همه اینها هر روز در تصاویر و خبرهای ناگوار سرکوب زنان در سراسر جهان جان می گیرد.
مگر می شود در مقابل این سرکوب و جنایت میلیونی بی تفاوت بود و خود نگران کشیدن گلیم خود ار آب بود. سرکوبی که دامنه اش هر روز وسیعتر میشود و صابون آن کم و زیاد به تن همه زنان مالیده می شود.
همینطوری زنگ کی زذیم تا مترجم را پیدا کنیم و بالاخره در شهر "غریب" بک اینترنت کافه پیدا کردیم چون کمتر از نیم ساعت به شروع تظاهرات مانده اعلامیه آلمانی برایمان فرستاده شد و چه خوب که اخگر بود. باور کنید نمی دانم چرا هیچوقت نتوانسته ام بدون کمک کسی مطالب فرستاده شده را پیاده کنم. خوب اخگر اعلامیه را پیاده کرد و تکثیر کردیم تا حرف های مان را به خواهران آلمانی زبان مان بگوییم.
تظاهرات شروع شد. من و اخگر باید هم پلاکارد را در دست می گرفتیم که رویش نوشته شود: " لغو کلیه قوانین نابرابر و مجارات های اسلامی علیه زنان" و هم اعلامیه پخش می کردیم. اعلامیه بسیار زیبا و پر قدرتی را امسال سازمان زنان هشت مارس بمناسبت خشونت بر زنان منتشر کرده بود. حرفهایی از دل میلیونها زن بر کاغذی کوچک نقش بسته بود. کلامی که جان داشتند جان وروح عاصی میلیوها زن .
بالاخره ما را بر سکوی "خطابه" فرا خواندند. رفقا و دوستان آلمانی اعلام کردند که مایلند اطلاعیه زنان هشت مارس به آلمانی خوانده شود. آنها گفتند این اطلاعیه کاملتر و ساده تر همه نکات لازم را در مورد خشونت بر زنان گفته است. پس پس از معرفی خودمان، دوست آلمانی به زبانی شیوا و سرشار از احساس اطلاعیه را خواند:
زنجیره خشونت علیه زنان، به قدمت هزاران سال و به درازی همه مرزهای جهان
Die Gewalt gegen Frauen ist über ein Tausend Jahre alt und kennt keine Grenzen!
Violence Against Women is Thousands of years old and Reaches across All Borders
27 نوامبر 2006 – جمعی از فعالین کارزار زنان در برمن