گزارش روز سوم راهپیمائی کارزار زنان
سپیده همراز
دوشنبه 6 مارس 2006
امروز راهپیمائی زنان به مناسبت هشت مارس و برای لغو کلیه قوانین نابرابر و مجازات های اسلامی در کلن ادامه یافت. در کلن مهمان چند تن از زنان کلن و دوستان کانون تلاش بودیم که برخی شان از ابتدای راهپیمائی با ما بودند و برخی دیگرشان که بخاطر تدارکات در کلن مانده بودند، از اینجا به ما ملحق خواهند شد.
تظاهرات از ساعت 11 صبح در میدان نویمارکت در مرکز شهر کلن شروع شد. راهپیمایان در میدان مستقر شدند و ترانه کارزار میدان شهر را پر کرد. پرچم ها باز شد، بچه ها برای اجرای تاتر خیابانی آماده می شدند و سخنرانان برای صحبت و ارائه پیام همبستگی به حاضرین. برخی هم به پخش اطلاعیه های کارزار مشغول بودند. مسیر تظاهرات امروز خیلی مسیر شلوغی بود و بسیاری از عابرین به طرف ما می آمدند که ببینند چه خبر است و اطلاعیه می خواستند. تا آخر تظاهرات چند هزار اطلاعیه پخش کردیم. جمعیت ایرانی کلن زیاد است و در میان عابرین ایرانی کم نبود. یک زن ایرانی از سر و صدای ما به میدان جلب شده بود و با بچه ها مشغول صحبت شد، می گفت زنان ایرانی واقعا بهشان ظلم می شود و خوشحالم که شما اینجا هستید تا اعتراض کنید. زن دیگری که به همراه شوهرش به دکتر آمده بود هم با صدای شعارهای ما جلب شد. او در کلن زندگی نمی کرد ولی گفت شوهرم کارش را بکند، من اینجا می مانم که حداقل مدتی همراه شما باشم. کاش زودتر می دانستم. یک زن افغانی هم که خسته از سر کار برگشته بود خیلی از ما استقبال کرد و رفت به بچه هایش تلفن زد که دیر می آید. او گفت مبارزه شما خیلی اهمیت دارد چون آمریکائی ها و آلمانی ها هم که افغانستان را اشغال کردند هنوز همان قوانین اسلامی بر سر ما زنان ادامه دارد.
لیلا قرائی از پشت میکروفن ما را به خود خواند. حمایت کنندگان بین المللی کارزار می خواستند با ما صحبت کنند. دیبجانی همراه بنگالی ما دختر کوچکش را به دیگری سپرد و میکروفن را بدست گرفت. او گفت که امروز روز سوم مارش است و انرژی که بعد از این سه روز اینجا هست بی سابقه است و من به همه شما درود می فرستم که این همه نیرو گذاشتید برای انجام چنین حرکت بزرگی و من همبستگی خودم را با همه شما اعلام می کنم. دیبجانی با دختر نازنینش و با شلوار کمیز رنگ و وارنگ و غیر معمولش مایه دلگرمی همه ماست. و دکتر رادها دسوزا نفر بعدی بود که حاضرین و عابرین را مخاطب قرار داد. البته خطاب او بیشتر با آلمانی ها بود. او گفت که من از هند برای حمایت از کارزار امده ام ولی دوستان آلمانی را اینجا نمی بینم. شاید فکر می کنند اگر از مبارزه زنان ایران دفاع کنند در دست امپریالیست ها بازی کردند ولی درست عکس این است. چون وقتی بمب ها باریدن گرفت، دیگر دیر است، ابتکار را از دست داده اید و فقط مجبورید بگوئید جنگ نه. الان است که می توانید با جنبش مترقی این کشورها به بحث بنشینید و آنها را در مبارزه با امپریالیسم تقویت کنید و حمایت کنید.
ماری لو گرینبرگ هم آلمانی ها را خطاب قرار داد و بعد از افشاگری از آمریکا، آلمانی ها و اصولا مردم کشورهای امپریالیستی را به دفاع از مبارزات زنان ایران دعوت کرد. شور و شوق ماری لو و انرژی او مسری است و وقتی به افشاگری از جرج بوش می پردازد، همه به خشم می آیند. یک زن آلمانی که خیلی تحت تاثیر قرار گرفته بود آدرس خودش را در اختیار ماری لو گذاشت که نوشته های دیگر او را دریافت کند. زن دیگری نیز خواست سخنرانی ماری لو را به انگلیسی در اختیارش بگذاریم.
به راه افتادیم. امروز عده جدیدی همراه ما بودند. یک گروه پر شور آلمانی از بیلی فلد آمده بودند. این زنان که در جلسه ای در گوتنگن در مورد راهپیمائی ما شنیده بودند با روحیه های عالی و سر و صداشان جلوه خاصی به راهپیمائی ما داده بودند. تعداد زیادی نیز از فعالین زنان ترکیه که ساکن کلن هستند در کنار ما بودند. امروز هم شور و شوق و رنگ و بوی تظاهرات اعتراضی زنان ایرانی خیابان های مرکزی کلن را برداشته بود و توجه همه را به خود جلب می کرد. یکی از دوستانی که با گروه زنان کرد از سوئد آمده بود می گفت صبح ها که بیدار می شویم و می بینیم سرد است بچه ها کمی بی حوصله می شوند ولی وقتی راه می افتیم روحیه ها مرتب بالا می رود.
البته در طول تظاهرات از دست مرتجعین و عقب مانده ها نیز در امان نبودیم. مرد جوانی همراه با سگش به ما نزدیک شد و گفت این دوست شما چقدر خشن است، گفتیم چرا؟ گفت می گه باید بچه ها رو کشت. به هر حال بعد از کمی جر و بحث، موضع این آقا روشن شد و دختر جوان کردی که همراه ما بود گفت برو بابا تو ضد سقط جنینی! و یکی دیگر از بچه ها هم گفت دیگه به اندازه کافی از این چیزها شنیده ایم، ما داریم ضد همین عقاید تظاهرات می کنیم. آلمانی های طرفدار بوش و مذهبی های بنیادگرا هم چند تایی بودند و با بچه ها درگیر بحث شده بودند، برخی می خواستند ثابت کنند مسیحیت بهتر از اسلام است. که ما می گفتیم مذهب یک مسئله شخصی است و اعتراض ما به دخالت مذهب در دولت است. ما با اسلام ستیزی فعلی که ماشین پروپاگاندای غرب برای سرکوب مردم خاورمیانه را تغذیه می کند مخالفیم و یادمان نرفته که وقتی کلیسای کاتولیک دولت را تحت نفوذ خود داشت چقدر زن به جرم جادوگری زنده زنده سوزانده شدند و انجیل در زن ستیزی دست کمی از قران ندارد.
هر چند جمعیت ما در کلن حدودا 200 نفر بود، در شهری که جمعیت ایرانی زیادی دارد می شد انتظار جمعیت بیشتری را داشت. چند نفر از زنانی که از آمریکا برای حمایت و همراهی با راهپیمائی و شرکت در مبارزه برای لغو قوانین نابرابر و ضد زن جمهوری اسلامی آمده بودند می گفتند ما از آن سر دنیا به خاطر اهمیت این مبارزه به اینجا آمده ایم. پس زنان ایرانی کلن کجا هستند؟
بعد از راهپیمائی به محلی که دوستان کرد با سخاوت در اختیارمان گذاشتند رفتیم تا بعد از صرف غذا و استراحت به جلسه و جشن ادامه دهیم.
در این چند روزی که با هم هستیم، کنار هم راهپیمائی می کنیم، یک جا می خوابیم، هم سفره می شویم، با هم بحث می کنیم و با هم می رقصیم، با هم بیشتر آشنا شده ایم و دوستان جدیدی پیدا کرده ایم. نتیجتا جلساتمان هم صمیمانه تر می شود، در عین حال هر بار هنرمندانمان کارهای جدیدی برای ارائه دارند، سخنرانان حرفهای جدیدی برای گفتن، حتی هنرپیشه های آماتورمان هر روز در اجرای تاترهای خیابانی ابتکارات جدیدی می زنند.... و هر روز هم هنرمندان و یاران جدیدی پیدا می کنیم.
امروز جلسه مان را فریدون از کلن با ترانه سرودهای زیبائی افتتاح کرد. سپس نوبت مینا اسدی نازنین رسید که با شوخی هایش و با سازش ناپذیری اش همیشه مایه دلگرمی ماست. مینا گفت این سه روز راهپیمائی در کنار تظاهرات 17 اسفند 57 بر علیه حجاب اجباری از بهترین روزهای زندگی من بوده و در زمره بهترین خاطرات من می ماند. او گفت این چند روز در مبارزه با رژیم زن ستینز و آدم خوار جمهوری اسلامی روزهائی تاریخی است و کسانی که در این مبارزه شرکت نکردند همواره افسوس خواهند خورد. مینا شعر خوانی اش را با «اینک مائیم » آغاز کرد و تا آخر همه را مسحور اشعار رادیکال خود کرد. پس از مینا نوبت گیسو رسید که قبل از هر چیز گزارشی از تظاهرات وانکوور داشت و پیام همبستگی آنان را به ما رساند. گیسو در زمینه های مختلف و البته و بویژه در زمینه هنری زحمت زیادی برای موفقیت این راهپیمائی کشیده و در کنار صدای زیبایش، زحمت سازماندهی تاترهای خیابانی تا تهیه بازوبندهایمان را نیز کشیده است.
امروز هنرمند جدیدی به ما اضافه شد. میترا که رقص زیبای رهایی را برایمان اجرا کرد. میترا از فرانکفورت با ما بود، ولی فقط در کلن بود که از هنرش بهره بردیم و خوشحال شدیم وقتی فهمیدیم تا لاهه هم همراه ما خواهد بود.
از برنامه های دیگر امروز خواندن دو بیتی های زندان توسط طاهره از فعالین افغانستانی کارزار بود. پس از او آناهیتا زندانی سابق، از فعالین جنبش زنان و چپ میکرفن را از دست گرفت و از مبارزات زنان در 27 سال گذشته تقدیر کرد. آنا که فعالانه در تظاهرات هشت مارس 57 ضد حجاب اجباری شرکت داشته، همسرش را در زیر شکنجه های وحشیانه جمهوری اسلامی از دست داده و خودش نیز هشت سال زندانی سیاسی رژیم بوده و پس از آزادی نیز به مبارزه ادامه داده است، از مبارزات زنان زندانی گفت، از مادرانی که می دانستند به جوخه اعدام می روند ولی لبخند به لب با کودکانشان حرف می زدند که فرزندانشان تحت فشار قرار نگیرند، از دخترانی گفت که با وجود دست یازی های پاسداران جمهوری اسلامی روحیه شان را نمی باختند و به مبارزه ادامه می دادند. آنا گفت که این راهپیمائیی یک نه بزرگ به امپریالیست هاست چرا که نشان می دهد زنان ایران روی پای خود ایستاده اند. سپس جمیله ندایی از مشکلات هنرمندان زن ایرانی گفت و پروانه بکاه شعر تکان دهنده ای را که در رابطه با حکم سنگسار یک دختر 15 ساله سروده بود برایمان خواند. پس از او آذر درخشان صحبت کرد. او گفت که مدت هاست زنان در نقاط مختلف هرکدام یک نت می زنیم ولی کم کم داریم این نت ها را به هم نزدیک می کنیم و فعالین جنبش زنان را فرا خواند که به هم بپیوندند و از این نت ها یک سمفونی زیبا و پر قدرت بسازیم. او کسانی را که در میان ما نبودند فرا خواند تا به ما بپیوندند و صدای زنان ایران بر علیه نابرابری و برای رهایی را قوی تر کنند.
جلسه با رقص و آواز کردی به پایان رسید و بعد از جمع کردن سالن به محل خواب رفتیم تا در امتداد راهپیمائی برای رفتن به دوسلدرف آماده شویم.....