گزارش پایانی از راهپیمائی بزرگ کارزار زنان علیه قوانین ضد زن
8 مارس 2006، لاهه، هلند
سپیده همراز
امروز روز جهانی زن است. روز همبستگی مبارزاتی زنان علیه ستم و برای رهایی. و امروز روزی است که راهپیمائی پنج روزه ما به اوج خود می رسد.
دیروز در دوسلدرف بودیم. مسیر راهپیمائی مسیری بسیار پر رفت و آمد بود و توانستیم در طول راه با افراد بسیاری صحبت کنیم، بعلاوه دوستان زیادی، هم ایرانی و هم غیر ایرانی در این شهر با ما همراه شدند. راهپیمایی دوسلدرف با صحبت های زمان مسعودی از فعالین سیاسی و از اعضا حزب چپ نوین آلمان و مینا زرین، زندانی سیاسی و از فعالین چپ، به پایان رسید که امیدواریم متن سخنانشان به زودی در اختیار همگان قرار گیرد. بعد از راهپیمائی به جائی که فعالین کارزار تدارک دیده بودند رفتیم و پس از صرف غذا که همیشه با جنب و جوش بسیار و شوخی و خنده سپری می شود و پس از رد و بدل کردن آدرس و شماره تلفن با دوستان جدیدمان سوار اتوبوس ها شدیم. ما راهی لاهه بودیم ولی بچه های گروه «کاراوان» که در دفاع از پناهندگان کار می کنند نیز گفتند که در لاهه به ما خواهند پیوست و بچه های کلن هم به شهر خود برگشتند تا روز بعد با یک اتوبوس پر مستقیما از کلن به ما بپیوندند.....
چهار روز فعالیت بی وقفه و کم خوابی قاعدتا باید خسته مان می کرد، ولی در اتوبوس قشقرق بود. ماری لو داشت از طریق مترجم با ثریا از پیشمرگه های سابق کومه له مصاحبه می کرد، یکی دیگر داشت ته اتوبوس با رادها دسوزا وکیل هندی مصاحبه می کرد. عده ای مشغول بحث بودند و برخی در حال خواندن سرود و آوازهای محلی. راننده اتوبوس ما که یکی از اهالی ترکیه بود، نه تنها آدم بسیار صبوری بود، بلکه بعد از این چند روزی که با ما بود آنقدر تحت تاثیر قرار گرفته بود که شماره تلفنش را به ما داد و گفت هروقت احتیاج داشتید مرا خبر کنید.
شب به لاهه رسیدیم و در هتلی که فعالین کارزار در هلند تهیه کرده بودند مستقر شدیم. در تمام طول شب بچه ها از کشورهای دیگر می رسیدند. خبرهای این چند روز را جویا می شدند، از تاثیرات اخبار راهپیمائی در شهرها و کشورهای خودشان می گفتند. شور استقبال از مراسم هشت مارس خواب را از چشم همه مان ربوده بود ولی باید می خوابیدیم که فردا کار زیادی در پیش بود.
بالاخره هشت مارس فرا رسید. روز جهانی زن. و امروز در شرایطی که آمریکا ایران را به حمله نظامی تهدید می کند، و چشم جهانیان به ایران است، ما زنان ایران به عنوان اولین قربانیان استقرار این رژیم به خیابان آمده ایم تا به همه نشان دهیم که در صف اول مبارزات دموکراتیک و آزادیخواهانه مردم ایران قرار داریم، و نه تنها به قیم نیازی نداریم، بلکه با پیوند مبارزه دموکراتیک و ضد امپریالیستی قادریم نقش مهمی در ترسیم راه رهائی بشریت بازی کنیم.
از هتل که بیرون آمدیم باران نم نمک شروع شده بود و نگاهی به سایت هواشناسی معلوم کرد که باران خیال قطع شدن ندارد که هیچ تا آخر کار هم با شدت همراهیمان خواهد کرد. سراغ ساک ها رفتیم و هرچه بادگیر و چتر بود بیرون آوردیم. یکی دو نفر از بچه های هلند هم برای خریدن چتر راهی شدند. قرار نبود بگذاریم باران مانع کارمان بشود.
از ساعت یازده کم کم بچه ها جلوی ایستگاه مرکزی شهر لاهه جمع شدند. عده ای دیشب رسیده بودند، ولی بعضی هم صبح رسیدند. رفقای دانمارک با یک مینی بوس شبانه راه افتاده بودند که تا صبح به هلند برسند. بعضی که از کشورهای نزدیک تر میامدند صبح زود راه افتاده بودند. اتوبوس کلن با بیش از چهل نفر که شامل عده ای از اعضا کانون زنان کلن و دیگر زنان فعال آن شهر بود حدود ساعت 12 به ما پیوست. زنان و مردان آزادیخواه و انقلابی از کشورهای مختلف اروپا و آمریکای شمالی برای شرکت در این حرکت تاریخی به لاهه آمده بودند. لادن صبح از ونکوور کانادا رسید، در تظاهرات شرکت کرد و شب دوباره به کشور محل اقامتش بازگشت.... بعضی همان صبح رسیدند، بعضی شب را در هتل ها یا پیش دوستانشان مانده بودند و با هم به محل تظاهرات آمدند. دو اتوبوس از زنان متقاضی پناهندگی شمال هلند رسیدند که جمعا حدود 110 نفر می شدند. جمعیت بود که به طرف محل شروع راهپیمائی سرازیر بود. همه با چهره های خندان بدون وحشت از بارانی که بی امان می بارید به صفوف تظاهرات می پیوستند، سراغ دوستانشان را می گرفتند، پرچم هایشان را باز می کردند، یا می رفتند در گرفتن پرچم به بچه های دیگر کمک کنند.... تاتر خیابانی برای بسیاری جدید بود و با علاقه و کنجکاوی تماشا می کردند، ولی انگار بقیه مان هم از دیدن این تاتر سیر نمی شدیم.
کم کم صف آماده حرکت می شد. ماشین حامل بلندگو جلوی صف قرار گرفت و سرود کارزار فضا را پر کرد. جمعیت با پرچم های رنگارنگ به راه افتاد. گروه دوازده نفری طبالان هلندی پشت ماشین قرار گرفتند. این جوانان با ریتم های رزمنده شان همه را به حرکت در می آوردند، فقط صف به حدی طولانی بود که صدای طبل هایشان دیگر به آخر نمی رسید. جمعیت بسیار رنگارنگ بود. زنان هلندی، پیر و جوان، زن میان سالی با لباس سنگین و رنگین که می گفت سیاسی نیست ولی از حقوق بشر برای همه انسان ها دفاع می کند، دختر جوانی با لباس های رنگ و وارنگ که مخالف تجاوز آمریکا و هلند به عراق بود و ضد جنگ. زنان ترک و کرد، چند پناهجوی آفریقایی، دانشجویانی از مالزی و هند... صفی متنوع و رنگارنگ در دفاع از مبارزات زنان ایرانی. و ترکیب زنان ایرانی نیز متفاوت بود، از زنان پناهجویی که از خطر سنگسار گریخته بودند، تا مادری که دو فرزند مجاهدش را در زندان های جمهوری اسلامی از دست داده بود، از زنان زندانی سیاسی کمونیست تا زن کردی که به خاطر عدم رعایت حجاب شغلش را از دست داده و به دلیل فشارهای ناشی از زن بودن و کرد بودن مجبور به فرار از ایران شده بود....
در مسیری که از مقابل سفارت جمهوری اسلامی می گذشت تا چشم کار می کرد پرچم های تظاهر کنندگان و چترهای رنگارنگی بود که ما را از باران محافظت می کرد. به قول یکی از فعالین حتی باران هم به رنگارنگ شدن تظاهرات کمک کرده. با وجود اینکه هشت مارس امسال وسط هفته بود و بسیاری به دلیل اینکه نتوانستند برای شرکت در تظاهرات مرخصی بگیرند، و با وجود اینکه باران شدیدی می بارید، نزدیک به هزار نفر در این راهپیمائی شرکت داشتند. و این در جنبش خارج کشور بی سابقه بود. در واقع در این کارزار و در این راهپیمائی اتفاقات بسیاری برای اولین بار می افتاد. اولین بار بود که در یک راهپیمائی اپوزیسیون خارج از کشور تعداد زنان بسیار بیشتر از تعداد مردان بود. اولین بار بود که حرکت به این عظیمی تماما به دست زنان سازماندهی شده بود. اولین بار بود که در تظاهراتی به مناسبت روز جهانی زن جوانان به این وسعت شرکت کرده بودند. و برای بسیاری از زنان شرکت کننده اولین بار بود که به مدت یک هفته بچه ها و خانواده هاشان را گذاشته بودند برای دفاع از حقوقشان به میدان آمده بودند. و در واقع پیامی که آذر درخشان از طرف کارزار در مقابل سفارت جمهوری اسلامی به راهپیما یان داد نیز این بود که «این راهپیمایی در دل خود خبر مهمی را دارد. نیروی سازمان یافته و متحدی متولد شده است که آخرین میخ تابوت جمهوری اسلامی را خواهد کوبید. همان کسانی که جمهوری اسلامی به قدرت رسیدن خود را با حمله به آنان جشن گرفت. این نیروی سازمان یافته زنان هستند.» لیلا قرائی مسئول شبکه زنان و مجری رادیو صدای زنان از پشت میکرفن همه را به دادن شعار مرگ بر جمهوری اسلامی فراخواند. همه یک صدا شعار مرگ بر جمهوری اسلامی، مرگ بر حکومت زن ستیز را فریاد می کردند. ساکنان محل از پنجره ها نگاه می کردند، دست تکان می دادند و به ما علامت پیروزی می دادند.
به راه خود ادامه دادیم و به طرف دیوان لاهه رفتیم. مسیر طولانی بود، همه خیس بودیم ولی با هر قدمی به شور و هیجان ما اضافه می شد. جلوی دیوان لاهه سکوی بزرگی برای سخنرانان آماده بود. زیر باران گرد آمدیم تا به سخنرانان گوش دهیم. جمیله ندایی سینماگر مبارز که در تمام طول مسافرت، چه در راهپیمائی ها، چه در جلسات و چه حتی در اوقات فراغت دوربین از دستش نیفتاد، اینجا هم زیر باران مشغول فیلمبرداری بود. در واقع یکی از ویژگی های راهپیمائی چند روزه ما همراهی هنرمندان کارزار بود. هنرمندان ما، تافته جدا بافته نبودند، همه جا با ما بودند، در تمام زمینه ها همکاری و همفکری می کردند، کارزار خودشان بود و بودنشان به همه دلگرمی می داد.
در حالیکه سخنرانانی چون ماریا فوس (نماینده مجلس هلند از حزب سبزها)، کریستا فان فلزن (نماینده مجلس هلند از حزب سوسیالیست)، آنیا مالن بلت (نماینده مجلس هلند و نویسنده سرشناس و فعال جنبش زنان)، دکتر دسوزا (استاد حقوق در نیوزیلند)، مینا اسدی (شاعر و نویسنده انقلابی)، ماری لو گرینبرگ (خبرنگار و فعال مائوئیست از آمریکا)، طاهره شمس (از فعالین سازمان زنان هشت مارس واحد افغانستان)، گلاويژ حسینی (از جمعیت مبارزه برای آزادی زنان ایران) و عده ای دیگر از سکوی سخنرانی دادگاه لاهه، راهپیمایان و جهانیان را خطاب قرار می دادند، فریدا و ندا و دیگر فعالین هلند در حالی که آب از موهایشان چکه می کرد، برای رفع نارسائی ها مرتب در رفت و آمد بودند. لیلا پرنیان، مسئول ارتباطات کارزار هم که بدون زحمات شبانه روزی اش در چند ماه گذشته تصور این راهپیمائی ممکن نبود، از پشت صحنه مراقب درست پیش رفتن برنامه ها بود.
بعد از سخنرانی به محل تجمع رفتیم تا برای جشن پایانی راهپیمایی آماده شویم. پنج روز پیش، از فرانکفورت به راه افتادیم تا هشت مارس امسال را به گونه ای دیگر برگزار کنیم. امروز راهپیمائی کارزار زنان حدود هزار نفر را از کشورهای مختلف و با نظرات متفاوت حول یک شعار، برای سرنگونی جمهوری اسلامی، علیه امپریالیسم و در جهت رهائی زنان گرد هم آورد. می رفتیم که این حرکت تاریخی را با سرود و ترانه و رقص و آواز جشن بگیریم و این دومین حرکت بزرگ زنان را، بعد از 8 مارس 57، در تاریخ جنبش زنان ایران به ثبت رسانیم.