متن سخنرانی زنان هشت مارس در کنفرانس جهانی زنان در دوسلدورف آلمان - 3 اکتبر 2008
من از سازمان زنان هشت مارس (ایرانی، افغانی) هستم. سازمانی که در سال 1998 به همت جمعی از زنان ایرانی و افغانی با گرایشات چپ و رادیکال و فمینیستی شکل گرفت. این سازمان اهداف خود را مبارزه جهت رهایی و برابری زنان در ایران و افغانستان و هم چنین پیوند جنبش زنان این دو کشور با مبارزات زنان در سایر نقاط جهان قرار داده است.
من می خواهم شما را با خود در سفری بسوی زنان ایران همراه کنم.. کشوری که سه دهه گذشته شاهد تحولات سیاسی اجتماعی و اقتصادی مهمی بوده است. جمعیت 35 میلیونی کشور ایران در سال 1979 که رژِیم شاهنشاهی سرنگون شد و بنیادگرایان اسلامی به قدرت رسیدند امروز بیش از 71 میلیون رسیده که 60 درصد آن زیر 25 سال است و 35 میلیون از این جمعیت شامل زنان است.
از اغاز قرن بیستم و با شتاب گیری تحولات نظام سرمایه داری ایران به یکی از مناطق مهم استراتژیک جهان به لحاظ سیاسی و اقتصادی تبدیل شد. ایران یکی از بزرگترین تولیدکنندگان نفت و گاز جهان و هم چنین منبع بزرگترین نیروی کار انسانی در منطقه خاورمیانه است. این ویژگی ها در حقیقت سرنوشت بیش از یک قرن از مردم ایران را با جهان امپریالیستی پیوند زده است. در سال های اخیر نیز ادغام ایران به لحاظ اقتصادی و سیاسی در جهان هر چه بیشتر و عمیق تر شده است و می توان به جرات گقت تحولات داخلی ایران نه فقط بیشترین تاثیر را از شرایط جهاتی می پذیرد بلکه نقش مهمی در تحولات خاورمیانه و معادلات سیاسی جهان دارد.
دراواخر سالهای 70 مردم ایران دست به مبارزه برای سرنگونی رژیم سلطنت پهلوی زدند. زنان در ابعاد میلیونی با چشم انداز دست یابی به آزادی و برابری در این مبارزات شرکت کردند. اوج این مبارزه به قیامی در سال 1979 منجر شد که شاه سرنگون شد و روحانیون اسلامی به قدرت رسیدند.
ما زنان ایرانی پس از سرنگونی رژیم سلطنتی و شکست انقلاب ایران محکوم شدیم که اولین دولت بنیادگرای اسلامی در جهان را در اواخر قرن بیستم تجربه کنیم. به این معنا تاریخ مبارزات و مقاومت ما، و تحلیل از مکانیزم های سرکوب ما می تواند نقش مهمی در ارتقا آگاهی کل جنبش زنان در جهان داشته باشد.
روحانیون تازه به قدرت رسیده در ایران برای تحقق الگوی دولت اسلامی، زنان را آماج قرار دادند و اعلام کردند که نماد پیروزی قدرت سیاسی اسلام درایران، زنان محجبه هستند. به همین جهت در مارس 1979، دو هفته از استقرار روحانیون نگذشته بود، که فرمان حجاب اجباری برای زنان اعلان شد. همان روزها اعلام شد که زنان دیگر باید به خانه هایشان برگردند. چرا که مادری بزرگترین وظیفه و هویت زن اسلامی است. اما میلیونها زن ایرانی به حیات سیاسی جامعه پا گذاشته بودند و دیگر ممکن نبود این نیروی بیدار شده سیاسی را براحتی به خانه باز گرداند. تظاهرات زنان ایرانی در 8 مارس 1979علیه فرمان حجاب اجباری خمینی و رژیم اسلامی اش در واقع آغاز جنبشی بود که بشکل مقاومت و مبارزه زنان در مقابل سرکوب بنیادگرایانه مذهبی تا کنون ادامه یافته است. در واقع زنان ایرانی در این تظاهرات چند روزه اعلام کردند که به قوانین سرکوبگرانه رژیم اسلامی تن نخواهند داد.
مسئله زنان و تثبیت جایگاه فرودست زنان یک شاخص مهم درآمیزی دین و دولت شد و بدین طریق تثبیت و تحکیم دولت بنیادگرای مذهبی ایران بر بستر مجموعه ای از کشمکش های و مبارزات حاد بر سر جایگاه زنان در روابط اجتماعی رخ داد. جمهوری اسلامی با اعلام اینکه حجاب زنان سمبل انقلاب اسلامی است در واقع برنامه سیاسی اجتماعی دولت اسلامی خود را اعلام کردند. حجاب نشانه برجسته ای شد از مناسبات اجتماعي و مناسبات قدرت که در قلب آن حفاظت و سلطه از مالكيت خصوصي قرار دارد.
در اولین گام رژِیم تازه به قدرت رسیده روحانیون در مقابل اعتراض گسترده زنان علیه حجاب اجباری عقب نشینی کرد ولی پس از سرکوب و قلع و قمع بخش های مختلف جامعه منجمله نیروهای چپ و کمونیست و دمکراتیک، قانون حجاب اجباری را تصویب کرد.
حجاب اجباری با مجازات سنگسار زنان تکمیل شد. صدها زن تن فروش برای درس عبرت باقی زنان به قتل رسیدند. زنان از حق قضاوت در دادگاهها محروم شدند زیرا در شریعت زنان موجوداتی عاطفی و ناقص العقل اند که قادر به قضاوت نیستند.بر همین مبنا شهادت یک مرد برابر با شهادت دو زن در نظام حقوقی شد .تعدد زوجات حق طبیعی مردان شمرده شد و حق طلاق از زنان سلب و بطور یک جانبه به مردان واگذار شد تا هر لحظه که بخواهند زنان را طلاق دهند و یا تا ابد او را در اسارت خود نگهدارند. چرا که به نظر حاکمین اسلامی در ایران ، خدا مردان را بر زنان برتر آفریده است و زنان چون یک شیئی قبل از ازدواج ملک پدر و پس از ازدواج ملک مرد است. هر مردی در صورت شک کردن به زن می تواند بدون هیچ مخدودیت و مجازات قانونی همسر خود را به قتل برساند. همانگونه که پدر مالک فرزند است و هر لحظه می تواند فرزند خود را به قتل برساند. اینها زمینه صدها قتل زنان بدست همسران و دهها کودکی است که بدست پدر در طی سی سال گذشته به قتل رسیدند. بر پایه آموزه های کتاب آسمانی، زنان کشتزار مردانند و هر گاه زنان از هم بستری با همسران خودداری کنند باید تنبیه شوند و همه این دستورات و باورهای دینی علیه زنان بشکل قوانین مدون حقوق قضایی جمهوری اسلامی در مورد زنان به اجرا در آمد.زنان از حق سفر، حق کار بدون اجازه شوهر محروم شدند ، و هم چنین از حق سرپرستی کودکان خود در صورت موفقیت به طلاق محروم شدند. مجازات هم جنسگرایی مرگ شد و بالاخره ارزش جان زنان در قانون برابر با نصف ارزش جان یک مرد شد. به گونه ای که در قوانین جزایی چنانچه مردی همسرش را به قتل رساند برای مجازات مرد، خانواده زن ابتدا باید مبلغی به خانواده مرد بپردازند. قصاص بعنوان یک شیوه مجازات عصر جاهلیت بشر در قوانین حقوقی اسلامی مدون شد. به گونه ای که در صورت قتل این خانواده مقتول است که تصمیم به مجازات مجرم می گیرند. همراه با همه این قوانین عظیم ترین بودجه تبلیغاتی و فرهنگی برای تثبیت جایگاه فرودست زن در جامعه از طریق سیستم اموزش و پرورش تا سینما و ادبیات و هنر و رسانه ها صرف شد.
پیامدهای چنین نظام زن ستیزی بر موقعیت زنان ایرانی فاجعه آمیز بوده است. بسیاری از هنرمندان زن بعنوان نماد فرهنگ غرب دستگیر و اعدام و برخی نیز به کشورهای غربی فرار کردند. بسیاری از زنان تحصیلکرده و متخصص خانه نشین شدند. حمایت دولتی از خشونت و سرکوب خانگی و قانونی کردن این خشونت علیه زنان، زمینه تعرض مردان به زنان در محیط های خانگی شد،اقزایش بی سابقه خودکشی و خودسوزی زنان، اعدام ها و سنگسار، شوهر کشی و ... طی چند دهه اخیر همه پیامدهای یک نظام سیاسی بینادگرای مذهبی است.
اما این یکسوی ماجراست، سوی مهمتر این ماجرا مبارزه و مقاومت سی ساله زنان ایرانی است. طی سه دهه گذشته جنگی مداوم بین اکثریت زنان ایرانی و نظام جمهوری اسلامی در جریان بوده است. جنگی در حیطه های متفاوت، فردی یا جمعی و به اشکال و طرق گوناگون. هزاران هزار زن زندانی سیاسی که در تاریخ جهان معاصر بی سابقه است انعکاس مبارزه و مقاومت زنانی است که در اوج بیداری سیاسی حاضر نشدند به نظامی که ویژگی مهم اش سرکوب و فرودستی زنان است تن دهند.
حضور خشمگین و معترض زنان را در خیابانها در مقابل گشت های کنترل پوشش، دستگیری بیش از 150 هزار نفر فقط در تابستان سال گذشته بدلیل عدم رعایت پوشش اسلامی، همه نشانه ناکامی نظام اسلامی در یکی از مهمترین پروژه های تحقق جامعه اسلامی است. رژیم انتظار داشت که نسل جوان چون انقلاب را ندیده است و بشیوه کاملا اسلامی تربیت شده، به کلیه این قوانین زن ستیز تن خواهد داد و دیگر نیازی به نیروی نظامی ویژه نخواهد داشت ولی ادامه مبارزه زنان و بخصوص نسل جوان خواب و خیال جمهوری اسلامی را بر باد داد. نسل جدید نه تنها به این کنترل تن نداد بلکه رژیم مجبور شد نیروی نظامی بیشتری را مورد استفاده قرار دهد.
علیرغم تفکیک جنسیتی شدید در نظام آموزشی، هم اکنون بیش از 60 درصد دانشجویان و فارغ التحصیلان آموزش عالی زنان هستند چرا که زنان از هر فرصتی برای پیشرفت و دخالتگری اجتماعی استفاده می کنند. هر یک از مطالبات پایه ای زنان برای رهایی و آزادی، با جدائی دین از دولت و حذف دین از همه حیطه های زندگی اجتماعی جامعه گره خورده است.
امروز جنبش زنان یکی از پرقدرت ترین جنبش های جاری در ایران است و نقش بسیار زیادی در لرزان کردن پایه های قدرت جمهوری اسلامی داشته است و می تواند نقش مهمی در تحولات آتی ایران و منطقه ایفا کند. اوضاع سیاسی در ایران و جهان جنبش زنان را با شرایط پیچیده ای روبرو کرده است. در این اوضاع می توان دو گرایش به اصطلاح فمنیستی رامشاهده کرد. این دو گرایش زنان را بر سر یک دو راهی یعنی انتخاب بین نظام های مردسالار و ضد زن امپریالیستها و یا جمهوری اسلامی قرار داده اند. هر گونه حمایت از یکی از این راهها عملا و به ناگزیر به تقویت آن دیگری منجر خواهد شد. و با تاسف باید گفت که بینادگرایان مذهبی چه بشکل حکومت جمهوری اسلامی و چه در شکل جنبش های اسلامی در منطقه خاورمیانه متحدینی در میان برخی نیروهای مترقی و چپ جهان یافته اند. نیروهایی که عملامی بایستی متحد جنبش زنان و سایر جنبش های مترقی و مردمی در منطقه خاورمیانه باشند.
آن چیزی که امروز برای جنبش زنان در ایران ضرورت دارد این است که بتواند استقلال خود را حفظ کرده و با ادامه مبارزات خود همراه با سایر جنبش های اجتماعی در جهت سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی ضد رن حرکت کند ودر این راستا آنچه نیاز دارد این است که نیروهای مترقی و انقلابی سایر کشورها حمایتش کنند و به تقویتش بپردازند.
پیروز باد مبارزات زنان در سراسر جهان علیه مردسالاری
اکتبر 2008