قطعنامه اولین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس(ایرانی- افغانستانی) فوریه 2000
تحلیلی از موقعیت سیاسی دو ساله اخیر جنبش زنان و وظایف زنان مبارز و آگاه
طی دو سال اخیر جنبش زنان در ایران شتاب زیادی گرفته و مقاومت زنان در مقابل ستمهای بی حدی که بر آنان روا می شود ابعاد گسترده تری یافته است. در این دو سال صحنه های شورانگیزی از مبارزه علیه نظام مردسالار جمهوری اسلامی توسط زنان آفریده شد. مقاومت دائمی در مقابل زور گوئی های روزمره عمال رژیم اسلامی به شرکت در تظاهراتهای ضد رژیمی ارتقاء یافت. به زیر سوال بردن قوانین، آداب و رسوم و قید و بندهای ارتجاعی مبتنی بر آپارتاید جنسی به در هم شکستن درهای استادیوم فوتبال تکامل یافت. مخالفت همیشگی با حجاب اجباری به دور انداختن این سمبل ارتجاع اسلامی در این یا آن تظاهرات، بویژه مبارزات مردم سنندج، منجر شد. این دخترانه دانشجوئی سنندجی بودند که آتش بر خرمن خشم توده های کرد زدند، این دختران شرکت کننده در خیزش دانجشوئی تیرماه بودند که در هنگام نبردهای خیابانی با مزدوران رژیم، با رفتارهای مردسالارانه ای که زنان را تحت الحمایه مردان می دید، به مقابله برخاستند و فریاد "یا همه یا هیچکس" را سر دادند.
همه این فلاکت ها نشانگر آن است که تحولات سیاسی کشور شتاب گرفته و مسئله زنان بیش از پیش بعنوان یک مسئله حاد اجتماعی طرح گشته است. مقاومت و مبارزه زنان یکی از محورهای اصلی مبارزات دمکراتیک مردم ایران محسوب می شود.
بیشک جنبش زنان همانند دیگر جنبشهای توده ای با افت و خیز موج وار به پیش می رود. هر موج مبارزاتی، راه را برای موجهای عظیم تر آتی می گشاید. دشمن را به انزوا می راند و به او ضربه می زند و موجب بیداری بخشهای وسیعتری از زنان می گردد.
در دوره اخیر خیزش دانشجوئی تیرماه، از اهمیت زیادی برخواردار بود. این خیزشی بود که مشروعیت سیاسی رژیم را در سطح کشور به زیر سوال برد و ضربه موثری بر ترفند های رژیم وارد آورد. وضعیت بی ثباتی جمهوری اسلامی و بی پایگی آن در بین توده ها، و شکل گیری روحیات رایکالتر و تعرضی تر در بین توده ها، سران رژیم را به چاره جوئی برای حفظ کلیت این نظام واداشته است. در کنار سرکوب دائمی و همیشگی مردم، بخشی از آنان با دادن وعده های رفرم تلاش می کنند که آب سرد بر آتش خشم مردم بریزند، توهماتی را در میان مردم دامن بزنند و از این طریق بتوانند برای گذر از بحرانی که سراپای رژیم را گرفته فرصت بدست آوردند. آنان با انگشت نهادن بر دو مسئله مهم اجتماعی و دو نیروی انفجاری یعنی زنان و جوانان سعی کردند چهره مردمی به خود دهند و مردم را به دنبال سیاست آشتی ملی بکشانند. اگر چه این سیاست توهماتی را در بین بخشهائی از مردم منجمله بخشهائی از زنان موجب شد اما وقایع پر شتاب جامعه و برجسته تر از همه خیزش دانشجوئی تیرماه تا حد زیادی نقاب از چهره خاتمی و جریان موسوم به دو خرداد برداشت و نشان داد که آنها کجا ایستاده اند و چگونه در مواقعی که نظامشان به خطر می افتد عوامفریبی ها را به کناری می نهند و همراه با جناح دیگر علیه مردم علنا شمشیر می کشند.
طی دو سال اخیر روحیات زنان همانند سایر بخشهای جامعه دچار تغییرات مهمی شد. در ابتدای روی کار آمدن خاتمی بدلیل نبود آلترناتیو، بسیاری از زنان امید داشتند که او کاری برای شان انجام دهد. پس از گذاشت دوره ای که دیدند او انتظارات آنها را برآورده نکرد، اینگونه خود را دلداری دادند که او دلش می خواهد کاری کند اما دیگران نمی گذارند. اما پس از خیزش تیرماه جمع کثیری از زنان همانند جوانان و سایر بخشهای جامعه به درستی به این نتیجه رسیدند که "خاتمی هم یکی از آنهاست." این یک دستاورد مهم سیاسی بود. دستاوردی که خود حاصل مبارزه اکثریت مردم و جانفشانی و قهرمانی شان در خیابانها بود.
وجود پتانسیل بالای مبارزاتی در میان زنان و ناتوانی حکومت در پیشبرد برخی خواستهای جدی آنان، می تواند موجب رادیکالیزه شدن هر چه بیشتر جنبش زنان گردد. این یکی از روند های اصلی
است که جنبش زنان را رقم خواهد زد. اما این امر به معنای آن نیست که حکومت گران دست روی دست خواهند گذاشت. آنها نیز تلاش می کنند که مهار اوضاع از دستشان بیرون نرود. بدین منظور آنان هر جا که لازم باشد روشهای سرکوبگرانه خود را بویژه در مورد توده های زن بکار می گیرند.
بی جهت نیست که هر از چند گاهی شاهد یورش اوباشان حزب الله به زنان و دختران جوان در خیابانها هستیم. و از سوی دیگر سعی می کنند هر گام عقب نشینی در مقابل مقاومت و مبارزه مردم را بعنوان" عطایای خاتمی" جا بزنند و یا با دادن برخی امتیازات به جریانات و گرایشات راست درون جنبش زنان، حال و هوا و بیراهه های رفرمیستی را به اشکال گوناگون تقویت کنند. امتیازاتی نظیر در اختیار قرار دادن تریبون های قانون و علنی بیشتر برای جریانات رفرمیست یا وعده برخی اطلاحات جزئی را دادن.
بی شک جنبش زنان پا به پای دیگر عرصه های مبارزاتی مردم رشد خواهد یافت و هر چه بیشتر در تقابل عملی با جمهوری اسلامی بعنوان یک رژیم زن ستیز قرار خواهد گرفت. زنان بیشتری پا به عرصه سیاست و مبارزه انقلابی خواهند گذاشت. در عین حال با عقب نشینی های بیشتر رژیم و بازتر شدن فضای سیاسی امکانات بیشتری برای فعالیتهای گسترده تر انقلابی فراهم خواهد آمد که می توان آنها را بدون اینکه گارد خود را در مقابل جمهورس اسلامی باز گذاشت و یا توهمائی را نسبت به دشمن دامن زد، مورد استفاده قرار داد. فمینیست های اسلامی کماکان خطر مهمی هستند که می توانند جنبش زنان را به انحراف بکشانند و باید بی امان افشاء شوند. در عین حال نباید به برخی گرایشات رفرمیستی درون جنبش زنان که آگاهانه یا غیر آگاهانه مرز میان زنان و دشمنانشان را مخدوش می کنند و با زنان حکومتی وارد یک خانه می شوند بی توجه بود. باید تلاش های لازمه را برای خنثی کردن این گونه گرایشات نیز سازمان داد. شتابگری جنبش زنان و رشد تحولات درون جامعه، مبارزه میان مشی رفرمیستی با مشی انقلابی را تشدید کند بر صف بندی گرایشات مختلف درون این جنبش و نزدیکی و دوری آنها تاثیر بسزائی بگذارد.
جنبش زنان با خطر دیگری هم روبروست. اگر چه با رشد خیزش های توده ای همگانی، فضا برای جنبش زنان باز خواهد شد اما این خطر وجود دارد که خواسته های زنان تحت الشعاع مسائل عمومی تر قرار گیرد. یعنی از حضور مستقل جنبش زنان و خواستهای شان تحت عنوان مصالح عمومی جنبش جلوگیری شود و صحنه سیاسی مردانه گردد. این گرایشی بود که در جنبش دانشجوئی تیر ماه 78 به چشم خورد. فی الواقع دختران دانشجو بر خلاف پسران می بایست در دو جهبه می جنگیدند. در جهبه مبارزه علیه اوباشان جمهوری اسلامی و در جهبه مبارزه علیه ایده ها و رفتارهای قیم مابانه و مردسالارانه. اینکه مسئله زنان تحت الشعاع چنین امری قرار نگیرد اساسا به تلاش و مبارزه آگاهانه زنان پیشرو انقلابی بستگی دارد.(1)
این مسئله تاکیدی است بر وظایف سیاسی زنان آگاه و مبارزه که بتوانند در بحبوحه این نبردها خواسته های مشخص و مستقل زنان را جلو بگذارند و تلاش کنند که این خواسته ها در صحنه های مختلف مبارزاتی تثبیت شود و چگونگی برخورد به مسئله زنان به یک معیار مشخص جریانات مترقی از ارتجاع تبدیل شود. این امر وظیفه فرموله کردن هر چه روشنتر و صحیحتر خواستها و مطالبات جنبش زنان را در دستور کار قرار می دهد. در این دوره یکی از شعارهائی که کماکان از نظر سیاسی از اولویت و اهمیت برخوردار است، شعار لغو حجاب اجباری است. این شعاری است که ایدئولوژی و ارزشهای دشمن را به زیز سئوال می کشد و حمله مستقیم به درهم آمیزی دین با دولت محسوب می شود. نه تنها این شعار را می توان فراگیر کرد بلکه باید در هر آنجا که امکانپذیر است، بویژه در تظاهراتهای توده ای، حجاب را برداشت. از همینرو تبلیغ این امر و برجسته کردن نمونه های زنده آن را جایگاه ویژه ای برخوردار است.
یکی از کمبودهای مهم جنبش زنان عدم تشکل یابی آنهاست. علیرغم وجود محافل بیشمار زن که در گوشه و کنار کشور پراکنده اند هنوز جنبش زنان به نسبت تحرکش از سازماندهی لازم برخوردار نیست. اگر چه دیکتاتوری و خفقان حاکم بر جامعه در عدم ایجاد تشکلات مستقل زنان نقش تعیین کننده دارد اما برخی فاکتورها چون پایین بودن افق دید برخی جریانات درون جنبش زنان در ادامه این پراکندگی بی تاثیر نیست. مضافا، تبلیغات گرایشات راست و رفرمیستی مبنی بر ایجاد تشکلات قانونی و علنی، و اینکه غیر از این کار دیگری نمی توان کرد به عدم تشکل یابی انقلابی زنان دامن زده است. این ضعف را می توان و باید از میان برداشت. امروزه جنبش زنان از امیتازات مشخصی برخوردار است که می توان از آن برای ایجاد تشکل انقلابی زنان و یا کمک به ایجاد آن سود جست. از نظر عینی و ذهنی، جنبش زنان در خارج از کشور نیز پتانسیل زیادی برای گسترش تشکل بیش از پیش دارد. این پتانسیل به روشنی مشاهده می شود. شمار نسبتا زیاد زنانی که از جهنم جهموری اسلامی گریخته اند کماکان در خارج با اشکال پوشیده و آشکار ستم جنسی دست به گریبانند. آنان زیر فشار سنگین فرهنگ و سنن و رفتارهای مردسالارانه درون خانواه خود قرار دارند. در عین حال، در محیط بیرون از خانه نیز یک زن خارجی محسوب می شوند و با اشکالی از ستم جنسی همراه با توهین و تحقیری که بر خارجیان اعمال می شود روبرو هستند. مجموعه این فشارها، اشتیاق به مقاومت و مبارزه را در بین زنان ایرانی در خارج از کشور دائما شکل می دهد. بطور کلی، جنبش زنان در خارج بنوبه خود می تواند نقش موثری در تقویت کلی جنبش زنان ایفاء نماید. بشرطی که بر محدودیتها و کمبودهای کنونی خود فائق آید. جنبش زنان در خارج از کشور مستقیما تحت تاثیر مبارزات زنان داخل قرار دارد، اگر بتواند حول یک خط و برنامه انقلابی متحد شود، سازمان یافته تر و رزمنده تر عمل کند و تغییرات لازم را در روشهای کاری خود قرار بدهد و ابزار مناسب را بوجود آورد می تواند از نظر سازمان یابی خدمات مهمی به جنبش زنان داخل بکند، به آمادگی جنبش زنان برای نبردهای بزرگ پیشاروی و پیشروی هر چه بیشتر یاری برساند و با استفاده از فرصتهای انقلابی امر رهائی زنان را نزدیک تر کند.
(1)- جالب انیجاست که اخیرا "روشنفکران دینی" یعنی طرفداران خاتمی و ایدئولوگهایش در هراس از شتابگیری جنبش زنان این مسئله را بمیان کشیدند که "حل مسئله زنان در گرو حل مسئله حقوقی انسانها و شهروندان بطور کلی است.... و زنان باید بدانند که مسئولیت تحقق جزئی از یک پروژه کلان را به عهده دارند.... توجه بیشتر به حقوق یک قشر خاص پیامد های خطرناکی به بار خواهد آورد. – رجوع شود به مصاحبه نشریه زنان با عمادالدین باقی. و یا یکی دیگر از طرفداران پر و پا قرص جامعه مدنی نوع خاتمی بنام مجید محمدی این نکته را بوسط کشیده که هر گونه ایدئولوژی فمینیستی به ضرر استقلال جامعه مدنی است.