قتل وحشیانه فرخنده، بازتاب تفکر زن ستیز بنیادگرایی
گزارشی از جلسه پالتاک پیرامون قتل فرخنده در افغانستان
سازمان زنان 8 مارس (ایران-افغانستان)
1 شنبه 29 مارس 2015
خلاصه ای از بحث سخنران:
قتل وحشیانه فرخنده در پی اعتراض او به آخوند محل در اخاذی از مردم با نوشتن دعا بود که بوسیله مردان جاهل و عقب افتاده اتفاق افتاد. بنا بر ادعای برخی از نیروها و فعالین زن در افغانستان، این قتل به نوعی از پیش طراحی شده بود. دلیل آنان این است که گویا اعتراضاتی از قبل به آخوندها مدت ها بود که از سوی زنان مطرح شده بود. فرخنده برخلاف شایعه منتشره از سوی مقامات دولتی افغانستان که یا از این عمل وحشیانه دفاع کرده و یا به نوعی آن را توجیه می کردند، بیماری روانی نداشت. او همچنین برخلاف نظر بسیاری از رسانه های جهانی مبنی بر این که چون قرآن را در واقع آتش نزده و " بی گناه" است، "بیگناه" نیز نبود. فرخنده به درستی معترض بود. هرچند اعتراضی کاملا آگاهانه نداشت اما او در محیطی به غایت زن ستیز و مردسالار جرات اعتراض و به چالش گرفتن جهل و خرافه موجود را کرده بود و این موضوعی مهم است که باید آن را به رسمیت شناخت.
سوالی که برای هر عنصر مترقی و مبارز باید مطرح شود این است که چطور عده ای با دستوری ارتجاعی از سوی یک آخوند زن ستیز چنین عکس العملی وحشیانه نشان می دهند. این مردان کسانی هستند که به راحتی می توانند پایه ای برای نیروهای ارتجاعی هم چون داعش باشند.
قتل فجیع فرخنده محصول شرایط خاص سیاسی افغانستان است. شرایطی که خود نتیجه تلاش آگاهانه امپریالیست ها بر روی کار آوردن بنیادگرایی است، که رشد آن و جهل مردم ثبات سود و سرمایه را تضمین کند، و تجاوز نظامی به افغانستان به بهانه آوردن دمکراسی و آزادی زنان صورت گرفت. پس از این تجاوز و اشغال نظامی و بوجود آمدن شرایط جنگی و نا امن بیشترین قربانیان این اوضاع زنان بودند و هستند. وضعیت حجاب و برقع که یا اجباری است و یا زنان به دلیل وحشت از ناامنی و ربوده شدن مجبور به پوشیدن آن هستند، ازدواج های اجباری دختران کم سن وسال و صیغه، فقر و بیوگی رو به گسترش زنان، آمار بالای مرگ و میر زنان به ویژه زنان باردار به دلیل عدم وجود ابتدایی ترین امکانات، سطح بالای بی سوادی و بی کاری، آمار وسیع قاچاق مواد مخدر، اعتیاد و دزدی، و ... حاصل "دستاوردهای" دولت دست نشانده امپریالیستهای آمریکائی می باشد.
این وضعیتی است که امپریالیست ها دست در دست بنیادگرایان برای افغانستان ایجاد کرده اند. این چیزی است که در برابر مردم افغانستان است. از درون چنین اوضاعی است که نارضایتی مردم به جای شکل دادن به یک جنبش انقلابی، به سوی جهل و خرافه و بنیادگرایی کانالیزه می شود.
تا زمانی که دین در قدرت سیاسی است فرودستی زنان تضمین شده است و اولین گام برای رهایی زنان جدایی دین از سیاست است. یکی از شروط اساسی دیگر نیز قطع دستان امپریالیست ها است. با هیچ نوعی از اصلاح و رفرم و یا تحریم و اشغال و ... یا " لیبرالیزه" کردن اسلام و دین، نه تنها نمی توان اوضاع را عوض کرد بلکه به بدتر شدن آن نیز خدمت خواهد کرد. نمی توان با امتیاز دادن به امپریالیسم و سیاست های غرب در جهت مقابله با بنیادگرایی برخاست و برعکس. این امر در نهایت به تقویت هردو منجر خواهد شد. ما به انقلابی نیاز داریم که در آن انتخاب بین بد و بدتر و وصله پینه کردن اوضاع نباشد و هیچ گونه امتیازی نه به امپریالیستهای مردسالار و نه به دین و بنیادگرایی داده شود. برخلاف تصوری که می گوید رفرم عملی ترین امر است، رفرم در اوضاع کنونی این سیستم ناممکن ترین امر است همان طور که دیدیم کوچکترین رفرمی نیز نتوانست متحقق شود. اتفاقا رفرم تنها در پرتو تغییرات ساختاری و انقلابی ریشه ای است که در واقع می تواند متحقق شود و این عملی ترین امر است. انقلابی ریشه ای که رهایی زنان بر تارک آن می درخشد. (آناهیتا رحمانی)
فشرده نکاتی که شرکت کنندگان در بحث آزاد طرح کردند:
1- قتل وحشیانه فرخنده چرک و خون و کثافت این نظام زن ستیز را بیشتر نشان داد. نشان داد که چگونه زمانی که دولتی این چنین ارتجاعی و زن ستیز در قدرت است، جهل و نادانی و خرافه و تعصب و زن ستیزی در بین مردم تبلبغ و ترویج می شود. دولتی که نیروهای سرکوبگرش نظاره گر یکی از وحشیانه ترین حملات به زنان بود. قتل فرخنده بازتاب وضعیتی است که امپریالیست های آمریکایی و متحدینش برای مردم و بویژه زنان افغانستان به وجود آورده اند. آنان که ادعای برقراری دمکراسی و آزادی زنان را داشتند، با اتکا بر زن ستیز ترین نیروها دولتی اسلامی و زن ستیزتشکیل دادند.
2- برای غلبه بر این وضع باید انقلابی عمیق صورت بگیرد. سوال این جاست که چطور امکان دارد در جامعه ای عقب ماده که عملا اشغال است انقلاب شود و چه انقلابی باید باشد؟
3- چگونگی پیش برد مبارزه از این پس مهم است. این اعتراضات وسیع مردم بسیار مهم بود و تا این جا دستاورد داشت. اما چطور باید این را حفظ کرد وادامه داد تا خود را تضعیف نکند؟
4- تاریخ افغانستان همواره نشان داده که هر زمان زنی کوچکترین حرکتی را برای اعتراض انجام دهد با سرکوب شدید ملاها مواجه است. باید علیه بنیادگراها تبلیغات وسیع شود تا افشا شوند و برای انقلاب نیز باید شرایط عینی و ذهنی آماده باشد.
5- برای پاسخ گویی به اوضاع باید با چارچوب های جدیدی وارد عمل شد. این که چقدر وضعیت زنان در مرکز این راه حل ها قرار دارد، مهم است چرا که زنان نیروی تعیین کننده برای انقلابند.
6- اوضاع حادتر از آن است که بتوان فقط به زن ستیزی نسبت داد. بلکه این انسان ستیزی در کل است. چنین تحلیل هایی باعث به انحراف بردن نیرو و پتانسیل های موجود می شود.
7- سازمان زنان هشت مارس به درستی شعار زنان جهان علیه امپریالیست های مردسالار و بنیادگران مذهبی متحد شوید. پیش گذاشت، ولی به خاطر مبارزات زنان کوبانی و... الان می توان این شعار را پیش گذاشت: زنان جهان مسلح شوید.
8- سوال این جاست که چگونه مناسباتی جامعه را به این جا کشانده که در آن مردم (که در واقع مردان بودند) می توانند چنین صحنه هایی را نگاه کرده و لذت ببرند؟ برای برهم زدن این اوضاع چه باید کرد؟ مسلما باید انقلاب کرد زیرا برای از بین بردن این مناسبات باید قدرت دولتی را سرنگون کرده و دولتی انقلابی جایگزین نمود. شرایط عینی کاملا آماده است و این شرایط ذهنی ( آگاهی و تفکر مردم) است که عقب است. همیشه در تاریخ یک نیروی کوچک اما مسلح به دیدی درست توانسته است انقلاب را سازماندهی کند.
9- ستم جنسیتی را باید ابتدا به رسمیت شناخت و بعد علیه آن مبارزه کرد بدون مبارزه برای رفع آن اساسا هیچ انقلابی به ثمر نمی رسد.
10- باید به تشکل یابی جنبش زنان کمک کرد تا بتوان گام های بهتری برداشت. باید با متشکل و آگاه شدن با این وضع مقابله کنیم.
11- مسایلی که در افغانستان روی می دهد به اوضاع جهانی مرتبط است و وظیفه ما افشاگری ریشه ای است و این که نشان دهیم برای این وضعیت راه حلی مترقی داریم.
12- زنان جهان درست است که باید مسلح شوند ولی قبل از مسلح شدن دستان باید فکر ها را مسلح کرد به خطی انقلابی. زنانی که در دو انقلاب سوسیالیستی فکرشان را مسلح کردند و بعد دستانشان را تواسنتند گامهای بلندی برای رهائی خود بردارند.
13- اگر چه مبارزات زنان کوبانی مورد حمایت است اما آن را نمی توان الگو قرار داد. الگو ما نقش و جایگاه زنان در انقلابات سوسیالیستی قرن گذشته است و یادگیری از آن.
14- اگر به مطبوعات غرب مراجعه شود همه به نوعی این تیتر را و یا این محتوا را پیش گذاشتند که فرخنده به خاطر "جرمی" که نکرده بود به قتل رسید. یعنی قران را آتش نزده بود. تو گویی اگر این کار را کرده بود مستحق به قتل رسیدن بود.
15- تنها راه برون رفت از این اوضاع چه در افغانستان و چه در منطقه سرنگونی دوپوسیده زن ستیز است .