تضادهای فاشیستهای حاکم بر آمریکا با رژیم جنایت کار جمهوری اسلامی،
هیچ ربطی به منافع مردم ندارد!
این روزها خبر کشته شدن قاسم سلیمانی و همراهانش به دستور ترامپ و حمله موشکی پایگاههای نظامی آمریکا در عراق توسط سپاه پاسداران، مورد توجه اکثر رسانهها و محافل دولتی و غیر دولتی در سراسر جهان به خصوص کشورهای منطقه قرار گرفته است. اما در خیزش آبانماه 98، زمانی که صدها نفر از زنان و مردان جوان توسط نیروهای سرکوبگر، همان نیرویی که توسط قاسم سلیمانیها تعلیم دادهشده اند، قتلعام شدند و وقتی بیش از ده هزار نفر در خیزش آبانماه توسط نیروهای امنیتی و لباس شخصیها دستگیر و روانه زندان شدند، مدیای جهانی خصوصا در غرب و در مرکز آن آمریکا به غیر از هارت و پورتهای تو خالی، سکوت کردند و عملا از جنایتکاران رژیم جمهوری اسلامی در سرکوب خونین مردم، حمایت کردند.
قصد ترامپ، فاشیست بزرگ از کشتن فاشیست کوچک تری بنام قاسم سلیمانی به نمایش گذاشتن نقش قلدرمنشانه امپریالیستهای آمریکایی است و اعلام این موضوع که آن ها هیچ ارزشی برای قوانین و ضوابط بین المللیشان هم قایل نیستند. وی از یک طرف به ایران هشدار می دهد که آماده جنگ است. از طرف دیگر این حرکت در شرایطی که نارضایتی مردم ستمدیده در ایران و عراق به اوج خود رسیده، در خدمت به انحراف افکار عمومی و تضعیف خیزشهای مردمی- که خود زنگ خطری است برای آمریکا و رژیمهای دیکتاتور منطقه-، عمل می کند. در عین حال ترامپ با کشتن سلیمانی و دار و دستهش قصد دارد، اذهان عمومی جامعه آمریکا خصوصا پس از موضوع استیضاح و ضربه خوردن به موقعیتش را تحت تاثیر قرار داده و برای خود و انتخابات آتی موقعیت بهتری را فراهم کند.
رژیم جمهوری اسلامی که مشروعیتاش در اثر مبارزات مردم تهیدست و زحمتکش جامعه خصوصا در جریان خیزش آبان 98 ضربه مهلکی خورده بود، کشتهشدن قاسم سلیمانی فرمانده سپاه قدس را به دستاویزی برای تغییر این موقعیت بدل کرد. از روز کشتهشدن قاسم سلیمانی تمام دم و دستگاه تبلیغاتی، روزنامه ها، تلویزیون و... برای خلق افکار عمومی و کشاندن مردم به پای تشیع جنازه یکی از قصابان مرگ هزاران هزار نفر در ایران، سوریه، عراق، لبنان، یمن و... به کار گرفته شد. اما به این نیز اکتفا نکردند و با ارسال بخشنامه سراسری به ادارات و مراکز دولتی از آنان خواسته شد که در تشیع جنازه شرکت کنند. اساس تبلیغات رژیم روی این موضوع متمرکز شد که قاسم سلیمانی در امنیت کشور نقش به سزایی داشته و کشته شدن او ضربه بزرگی به این امنیت وارد کرده است. این تبلیغات و توهمی که در جامعه در مورد نقش و جایگاه قاسم سلیمانی عمل می کرد باعث گردید بخشی از مردم در مراسم تشیع شرکت کنند. همین رژیم زن ستیزجمهوری اسلامی که در طی دو سال گذشته بسیاری از زنانی که حجاب را در اماکن عمومی به دست خود لغو کردند را به شلاق و زندان های طولانی مدت محکوم کرد، در روز تشیع جنازه قاسم سلیمانی وجود زنان "بدحجاب" و بی حجاب را تحمل کرد؛ چرا که قرار بود رژیم در این برنامه نمایشی با نشان دادن حضور "گسترده" مردم موقعیت خود را هم در ایران و هم در منطقه با "ثبات" جلوه دهد.
اما آن چه را که سردار قسم خورده به حفظ نظام جنایتکار جمهوری اسلامی در بیش از بیست سال گذشته انجام داده، ایجاد دار و دستههای بنیادگرای اسلامی در منطقه برای شکل دادن به جریانات شبه نظامی در عراق، سوریه، یمن، لبنان در خدمت به تثبیت موقعیت رژیم جمهوری اسلامی در منطقه بوده است. این موقعیت برای جمهوری اسلامی از زوایای گوناگون دارای اهمیت بالایی بوده و هست. اشاعه دین اسلام شیعی در منطقه در رقابت با سلفی ها شاخه ای از اسلام گرایان سنی هم چون عربستان سعودی، داشتن دست بالا برای زد و بند با امپریالیست ها و خریدن موقعیت برتر، از این جمله اند.
اما در چند ماه اخیر، موقعیت ایران به علت مبارزات مردم عراق و لبنان به شدت تضعیف شد. تکاپوی رژیم و رفت و آمدهای قاسم سلیمانی به هر دو کشور برای ترمیم این موقعیت تضعیفشده، صورت گرفت. طی چند ماهی که از مبارزات مردم عراق و لبنان می گذرد خامنه ای و دیگر سران مرتجع جمهوری اسلامی همانند خیزش آبان ماه، مبارزت مردم در این دو کشور را به عوامل خارجی نسبت دادند که بر پایه آن بتوانند در سرکوب عریان مبارزات مردم، همراه با دار و دستههای بنیادگرای اسلامی همچون حشدشعبی و حزب الله نقش بیشتری را بر عهده گیرند. قاسم سلیمانی قرار بود تجارب سرکوب گرایانه و بهشدت وحشیانه رژیم ایران در سرکوب مبارزات و خیزشهای گوناگون که آخرین آن در آبانماه 98 با به راه انداختن جویخون، به کار گرفته شده بود را در اختیار شبه نظامیان منطقه برای در هم کوبیدن مبارزات مردم، قرار دهد. سلیمانی در عراق بدون هیچ شرمی اعلام کرد که اگر ما به جای شما بودیم در عرض سه روز تظاهرات را جمع می کردیم. یعنی مردم را به گلوله می بستیم و ده ها هزار نفر را روانه سیاهچالها می کردیم.
کسی نمی تواند نقش اساسی قاسم سلیمانی و سپاه تحت رهبریش را در سرکوب مردم ایران و منطقه در راستای حفظ نظام جمهوری اسلامی و تثبیت موقعیت آن در منطقه نادیده بگیرد.
اهداف امپریالیسم آمریکا در منطقه خاورمیانه:
خاورمیانه همواره برای امپریالیسم آمریکا از اهمیت ویژه ای برخوردار بوده است. آمریکا در یک قرن گذشته با انواع و اقسام سرکوبهای خونین، کودتا و... تلاش کرده است از طریق کنترل خاورمیانه و منابع انرژی آن، دنیا را در کنترل داشته باشد. با تجاوز و اشغال نظامی افغانستان و عراق توسط آمریکا و شرکاء، یکی از هولناکترین جنایات علیه بشریت در تاریخ جهان رقم خورد. صدها هزار نفر از مردم این دو کشور کشته و میلیون ها نفر آواره شدند. تنها جرم مردم افغانستان و عراق قرار داشتن در یکی از مناطق استراتژیک مهم دنیا بود. رژیم فاشیستی حاکم بر آمریکا قصد دارد با تاکتیکهای گوناگون در منطقه از جمله بیرون کشیدن آگاهانه نیروهایش از کردستان سوریه، گسیل ناوهای جنگی و بمب افکن ها به خلیج فارس تحت نام حفاظت از آبها، ترورها ی سیاسی مثل کشتن قاسم سلیمانی و... شرایط را برای پیشبرد نظم نوین که همانا کنترل انحصاریتر خود برجهان است، آماده سازد. در عین این که کشتن سلیمانی قرار است که بتواند موقعیت متزلزل ترامپ را استحکام بخشیده تا بار دیگر او را در راس هرم فاشیستی در آمریکا باقی بگذارد.
اوضاع منطقه بهشدت بحرانی است و هر عملی می تواند شعلههای جنگ را نه تنها در ایران بلکه در کل خاورمیانه گسترش دهد. هر جنگ ارتجاعی که رخ دهد بر علیه تودههای مردم در خاورمیانه خواهد بود و قربانیان اصلی آن را مردم ستمدیده خصوصا زنان و کودکان تشکیل خواهند داد. امپریالیسم آمریکا این بزرگترین دشمن بشریت، عامل اصلی کشتار مردم نه تنها در خاورمیانه بلکه در سراسر جهان است.
این حقیقتی انکار ناشدنی است که تحت رهبری امپریالیسم آمریکا، با تجاوز و اشغال نظامی، بمبارانهای بی رحمانه مردم و به راه اندازی جنگهای نیابتی، زمین خاورمیانه آن چنان مسموم و زهر آگین شد که حاصل آن سر بیرون آوردن انواع و اقسام نیروهای بهشدت ارتجاعی بنیادگرایان اسلامی شد.
یک روز ترامپ دستور کشتن قاسم سلیمانی و همراهانش را در عراق صادر می کند و چند روز بعد سپاه پاسداران رژیم جمهوری اسلامی در "تلافی" مرگ قاسم سلیمانی دو پایگاه نظامی آمریکا در عراق را هدف موشکهای خود قرار می دهد. در واقعیت هر دو رژیم ایران و آمریکا، کشور عراق را به مکانی برای پیشبرد اهداف ارتجاعی خود بدل کرده و جان مردم این کشور را به خطر انداخته اند.
تضاد و دعوای بین رژیم جمهوری اسلامی با آمریکا که امروزه شدت و حدت بیسابقه ای یافته است هیچ ربطی به منافع مردم ایران، عراق و امریکا ندارد. در تحلیل نهایی هرگونه سمتگیری با رژیم جمهوری اسلامی و یا با امپریالیستهای آمریکایی، به معنی تقویت هر دو ارتجاع پوسیده خواهد بود. مرزبندی دقیق و بدون ابهام بر علیه رژیم جمهوری اسلامی و امپریالیستها و نیروهای طرفدار یکی از این دو قطب، وظیفه روشن همه نیروها، فعالین و تشکلاتی است که مدافع مردم ستمدیده و منافع آنان هستند.
وظیفه نیروهای مبارز و انقلابی در شرایط حساس کنونی - که هردم حادثه ای می تواند شرایط آغاز جنگی خانمانسوزی را مهیا سازد - این است که اهداف و سیاستهای رژیم جمهوری اسلامی و امپریالیستهای فاشیست حاکم بر آمریکا را برای مردم، افشا کرده و آنان را در راه سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و قطع دست کلیه امپریالیستها خصوصا امپریالیسم آمریکا، سازماندهی نمایند.
سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان)
8 ژانویه 2020
www.8mars.com
www.youtube.com/8marsorg
www.facebook.com/8marsorg