خاموشی «شراره» شرارههای خشممان را فزونی میبخشد
تا بر سرعت گامهایمان برای برچیدن خشونت بر زنان بیفزاییم!
«شراره الیاسی»، زنی که به مدت پنج سال در زندانهای قرونوسطایی جمهوری اسلامی لحظهبهلحظه مرگ را زندگی کرد، روز ۲۲ آبان به دست قداره بندان رژیم جمهوری اسلامی اعدام شد.
با اتکا به اندک اطلاعات موجود، میتوان بهروشنی فهمید که شراره نیز قربانی همدستی شوم مقاصد مردسالارانه و دستگاه قضایی ضد زن و سرکوبگر جمهوری اسلامی شده است؛ و اعدام شرمآورش نقطه پایانی بر زندگی کوتاه و سراسر دهشتش بود. شراره که در روستای بیساران از توابع سنندج متولد شده بود، همانند بیشمار زنِ قربانیِ فقر و روابط پدرسالارانه، مجبور شد در سن ۱۶ سالگی به ازدواج با همسرش «شورش بدری» تن بدهد؛ و شش سال بعد اتهام قتلی را که او انجام داده بود به گردن گیرد.
درست پنج سال پیش شرارهی ۲۲ ساله با حیله و نیرنگ و نقشهی پیچیدهی همسرش مجبور شد که قتل «کاوه غلام ویسی» را بر عهده گیرد. با اینکه در بررسیها و تحقیقات مشخص شده بود که شراره در این قتل دخالت نداشته، اما او این قتل را به گردن گرفت و «شورش» بعد از یک ماه از زندان آزاد شد و شراره پس از تحمل پنج سال حبس مانند «شهلا جاهد» و صدها زن دیگر، با خیال جلب رضایتِ خانوادهی مقتول توسط همسرش، در سن ۲۷ سالگی اعدام شد.
پنج سال پیش «شورش» همسر شراره به خاطر سوظن به «کاوه غلام ویسی» (بهواسطهی ارتباط کاوه با شراره یا خواهرش)* بر اساس یک نقشهی از پیش طراحیشده، او را به قتل میرساند؛ تا از «ناموس و حیثیت» خانواده پاسداری کند. او شراره را در پروسهی پنهان کردن جسد همراه و او را مجبور و متقاعد میکند که انجام این قتل را به عهده گیرد و او پس از آزادی رضایت خانوادهی مقتول را جلب خواهد کرد و شراره آزاد خواهد شد. شراره نیز در تمام این سالها برای تحقق این وعدههای توخالی مُهر سکوت بر لب زد و نامی از قاتل نبرد. آنهم در شرایطی که هم خانوادهی مقتول و هم دستگاه قضایی اطمینان داشتند که قتل کار او نیست. حتا مادر مقتول در وصیتنامهاش قید کرده بود: «اگر شراره اعتراف کرد او را ببخشید میدانم که شراره قاتل فرزند من نیست او عاشق کاوه بود.»
شراره اما در سکوت خودش، در سکوت رسانهای و در سکوت اولیای دم و ... در سکوت یک سحرگاه پاییزی به دار آویخته شد تا خزان زندگی کوتاهاش سند خونبار دیگری باشد بر کارکرد یک نظام زنستیز مبتنی بر سرکوب، بیعدالتی و نابرابری.
در نظامی که حجاب و قوانین مبتنی بر شریعت زندگی میلیونها زن را در اسارت گرفته، در نظامی که فرهنگ پدرسالارانه در تاروپود جامعه رخنه کرده، در نظامی که در میان امتیازات متعدد به مردان این امتیاز را هم داده که سرنوشت و حق حیات زنان را در چنگال خود نگهدارند و... عجیب نیست که همسر یا برادری «غیرتمند» به خاطر استفاده از امتیاز مردسالارانهی «قتل ناموسی» و پاک کردن دست «نامحرم» از «ناموس»اش تبرئه شود؛ و عجیب نیست که در ازای این عمل رذیلانه انتظار همکاری و فداکاری ـ تا سرحد مرگ ـ از همسرش داشته باشد.
مرور گوشهای از پروندهی قتل شراره نشان میدهد که چرا قتل ناموسی که یکی از وحشیانهترین و عریانترین اشکال خشونت بر زنان است، در سالهای اخیر در ایران خصوصاً در مناطق کردستان و خوزستان ابعاد گستردهای به خود گرفته است. زنانی که قربانی «اجرای عدالت» توسط همسران، پدران، برادران و اقوام و عشیرهشان هستند در چه تارعنکبوت تودرتویی گرفتار میشوند. هر ساله صدها زن بدون اینکه تکیهگاهی در میان خانواده خود یا همسر یا قانون یا «دستگاه قضایی» و ... داشته باشند قربانی این شکل از خشونت قانونیِ نظام زنستیز میشوند. زندگی کوتاه شراره فقط سکانس کوتاهی از جهنمی است که رژیم جمهوری اسلامی برای زنان ساخته است. جهنمی که زنان در آن وادار به زنده ماندن میشوند و حقی برای زندگی کردن ندارند. فقر، ازدواج اجباری، «ظن رابطهی نامشروع»، قتل ناموسی، انتظار فداکاری مادرانه، انتظار فداکاری همسرانه، «ناموسپرستی»، زندان، قصاص و اعدام فقط لایههای بیرونی جهنمی است که شراره را در خود بلعید.
در آستانهی روز جهانی مبارزه با خشونت علیه زنان، زندگی کوتاه و خاموشی «شراره»ی بیپناه شرارههای خشممان را فزونی میبخشد و مصممتر میشویم تا برای پایان دادن به خشونت بر زنان بجنگیم پیش از اینکه شرارهی امید در زندگی میلیونها زن خاموش شود.
برای اینکه لبخند زدن هیچ زنی به مردی جرم نباشد، برای اینکه هر زنی در انتخاب رابطه خود با دیگری آزاد باشد، برای اینکه زنان ملک مردان و خانواده محسوب نشوند، برای اینکه زنان بتوانند آگاهانه برای رهایی تمام و کمال خود و آحاد جامعه مبارزه کنند، اولین قدم سرنگونی انقلابی رژیم جمهوری اسلامی و همه دمودستگاه سرکوبگر و زندانهای قرونوسطاییاش است.
سازمان زنان هشت مارس (ایران - افغانستان)
20 نوامبر 2018
* بنا به اطلاعات موجود پنج سال پیش «کاوە غلام ویسی» توسط «شورش بدری» همسر شرارە به قتل میرسد، بنا به روایتی این قتل در یک نزاع خانوادگی و بهبهانەی اینکە کاوه با خواهرِ شورش رابطە داشتە است انجام میگیرد؛ و روایت دیگری نیز حاکی از آن است که شراره به کاوه علاقهمند شده و درخواست طلاق از شورش داشته است اما او ضمن مخالفت با طلاق به این علاقه پی برده و کاوه را به خانهشان دعوت کرده و نقشهمند او را به قتل رسانده و شراره را در حمل و مخفی کردن جسد همراه میکند و ... به هر ترتیب بنا به اطلاعات منتشرشده، شراره قاتل نبوده است.