نه تنها شب، بلکه کنترل بدنمان را از مردسالاری بازپس بگیریم!
«شب را بازپس بگیریم»، راه پیمایی است در اعتراض به خشونت جنسی و نا امنی در خیابان و ... به ویژه در شب و به طور کل تمام اشکال خشونت مردان بر زنان. ما راه پیمایی می کنیم تا بگوییم حق داریم بدون ترس از تجاوز و خشونت زندگی کنیم و باید به خشونت مردان بر زنان پایان دهیم. بگوییم زنان نه تنها در خانه یا محل کار یا هر مکانی، بلکه در تاریک ترین و خلوت ترین کوچه ها و خیابان ها، با هر نوع پوشش و رفتاری، باید در امنیت باشند.
اگر به تاریخ راه پیمایی «شب را باز پس بگیریم» برگردیم، می بینیم که یک راهپیمایی سمبلیک نبود. موجی از اعتراض خشمگینانه و یک جوشش مبارزاتی هدفمند بود که در دهه هفتاد از دل مبارزات زنان در عرصه های گوناگون ستم برزن سر برآورده، و برای خود هدف داشت: خاتمه دادن به خشونت جنسیتی در هر شکلی. آن ها علیه به قتل رسیدن زنی به این دلیل که تنها و در شب بیرون از خانه بود، قتل زنان تن فروش، آمار بالای تجاوز، توصیه های مردسالارانه و احمقانه پلیس مبنی بر این که زنان بهتر است لباس مناسب بپوشند و رفتار کنند و شب ها بیرون نیایند تا آزار نبینند، ظهور و رشد پورنوگرافی و تجارت سکس و ... خشمگینانه تظاهرات می کردند.
باید پرسید چرا با وجود آن همه مبارزات که در دهه 60 و 70 به اوج خود رسید، زنان در بریتانیای به اصطلاح مدرن امروزی هم چنان مورد تبعیض هستند؟ چرا ما برای به رسمیت شناساندن پایه ای ترین حق خود به عنوان نیمی از نوع بشر،این که بتوانیم آزادانه در جامعه حضور داشته باشیم نیاز به این همه مبارزه داریم؟ چرا حتا با این که برخی قوانین نیز با مبارزات زنان در این کشور اصلاح شد اما ابعاد خشونت جنسی وتجاوز، ضرب و شتم و تحقیر زنان بسیار گسترده و جنون آمیز شده است؟
تنها در شهر لندن هر ساله حدود بیش از 15000 مورد آزار و خشونت جنسی و تجاوز بر زنان اتفاق می افتد. این تنها 13-15 درصد کل جرایم رخ داده در زمینه جنسی است که به پلیس گزارش می شود. حدود 50 هزار مورد نیز مربوط به خشونت خانگی است که تنها حدود 20 درصد آن گزارش می شود. در بریتانیا در هر هفته 2 تا 3 زن به دست شریک زندگی کنونی یا سابق خود کشته می شوند.ما هنوز در داشتن حق کنترل بر بدن و باروری خود محدودیت داشته و با اما و اگر روبه رو هستیم، هنوزهم چون برده به اشکال مختلف در تجارت سکس مورد خرید و فروش قرار می گیریم. تبلیغات ضد زن و پورنوگرافی، و تصاویر خوار کننده ای که پورنوگرافی به خورد جامعه داده می دهندبه شکل دهشتناکی در حال تحقیر و نابود کردن بدن و موجودیت ما به عنوان انسان است. این ها نه تنها در حال افزایش اند بلکه با عناوین متفاوت و برچسب "آزادی بیان"، عادی سازی هم شده اند. تصاویر و معیارسازیهایی که به شکل بی رحمانه و افسار گسیخته ای حول بدن ما شکل گرفته، آن را به شدت سکسوالیزه و بر این مبنا ارزش گذاری کرده است. این آمارها و خشونت ها فاجعه آمیز اند. بدن ما زنان از هزاران سال پیش هم چنان در کنترل مردسالاری است و موضوع هم همین است: کنترل بدن و رفتارهای ما.
زمانی که زن چنین نمودی در افکار عمومی جامعه دارد و روابط اجتماعی در مفهوم واقعی آن ( نه فقط قانون) در نهایت جایگاه و تصویری حقارت آمیز و فرودست از زنان نشان می دهد، گویا آن ها وجود دارند تا فقط به مردان لذت و سرویس بدهند؛ بدیهی است که مرد حق خود می داند هر وقت خواست و یا این امتیاز مالکیت خود را در خطر دید، به زن سلطه داشته باشد یا تجاوز کند.بدیهی است که زن سرزنش شود که لابد رفتار و یا ظاهر او این مفهوم را داده که گویا با تجاوز مشکلی ندارد!کاری کرده که مرد مجبور شده به او خشونت کند! در زمان و مکانی حضور داشته که نباید می داشته و خود را به خطر انداخته است! این را حق بدیهی او نمی دانند که بتواند در هر ساعت و یا مکانی امکان حضور و فعالیت داشته باشد، احساسات و تمایلات جنسی یا عاطفی خود را به راحتی بیان کند، ... یا تفریح کند حتا اگر مست بودن در نیمه های شب باشد. مگر این که باور داشته باشند زنان در واقع در جایگاهی فرودست و یک ابژه جنسی اند که اگر خارج از نرم های تعریف شده رفتار کنند،پس دارند به زبانی مجوز استفاده از این ابژه را به مرد می دهند. اگر هم سلطه مردان را به چالش بگیرند، یابه فضایی که "متعلق به مردان" است وارد شده وپا ازگلیم شان دراز تر کنند؛ باید آن ها را با تجاوز و ضرب و شتم تنبیه کرده و سر جای خود نشاند.
زمانی که از ستم مردان حرف می زنیم در واقع داریم از مردسالاری در کلیت خود حرف می زنیم که به شکلی سیستماتیک و سازمان یافته وجود دارد و افکار جامعه از جمله مردان را شکل می دهد. همه ما در درون یک سیستم سیاسی اجتماعی و فرهنگی زندگی می کنیم. سیستمی که قوانین پایه ای خود را دارد و بر مبنای این قوانین و تنها بر مبنای آن است که جایگاه، حدود و اختیارات افراد؛ و فرهنگ و اخلاقیات جامعه را می تواند ساخته و تعریف کند.
قوانین پایه ای در بریتانیا بر مبنای سیستم سرمایه داری است و در آن تمایزات ستم گرانه ی طبقاتی، نژادی، ملی ... و از جمله جنسیتی وجود دارند. این ها وجود واقعی دارند و همه ما از آن خبر داریم. مرگ و زندگی و منطق این قوانین پایه ای بر این مبناست که سیستم بتواند در بیشترین مقدار ممکن سود اندوزی کند و هر کاری برای این منظور "آزاد" است. سود اندوزی نیز نمی تواند شکل بگیرد مگر این که برخی فرودست بوده و استثمار شوند. ما از یک سیستم ( یعنی شبکه ای از روابط اجتماعی سیاسی و اقتصادی خاص) حرف میزنیم که در حال برنامه ریزی تمام روابط جامعه است و افکار را شکل می دهد،و نه فرد یا افراد به طور مجزا. ممکن است برخی افراد وابسته به دولت بریتانیا یا نهاد های دیگر این سیستم به طور فردی خشونت بر زنان را محکوم کنند. ما در رسانه ها و یا از تریبون نهاد ها و ارگان های سیاسی این کشور به طور مستقیم نمی شنویم که تجاوز و یا خشونت تشویق شود. بنابراین حتا اگر برخی از آن ها خشونت را محکوم کنند یا حتا به دنبال تغییر قانون هم باشند، اما از آن جا که کلیت این سیستم و نهادهای پایه ای آن فقط طوری می تواند کار کند که هر چیزی در آن به کالا تبدیل شود، سود آور باشد و به سوخت و ساز آن کمک کند، و آزادی را بر این مبنا تعریف کرده است؛ در نتیجه خشونت و ستم را به هزاران روش باز تولید می کند. سیاستهای نهایی دولت، فیلمها و تبلیغات رسانهها، نوشتهها و برنامههای گوناگون فرهنگی و سرگرمکننده، افکار عمومی جامعه را طوری شکل میدهند که درنهایت جایگاه و نقش سنتی و فرودست زیانبارتولید میشود. هیچ کدام از این ها به طور بی وقفه و هدفمند از سوی سازمان های گوناگون وابسته به دولت و یا کل سیستم سرمایه داری امپریالیستی در بریتانیا به چالش گرفته نمی شوند تا مناسبات اجتماعی به معنای واقعی تحول یافته و رهایی بخش شوند. زیرا این در ذات سیستم سرمایه داری نیست. تداوم سلطه مردان، و مالکیت بر بدن زنان نیز آن چیزی است که در ذات آن و منطبق بر ایدئولوژی و مناسبات آن است.
از این رو زمانی که از خشونت مردان حرف می زنیم باید بتوانیم هم زمان سازمان دهنده سیستماتیک این خشونت یعنی دولت سرمایه داری و فرهنگ برخواسته از آن را نیز ببینیم و از این راستا به نقد و چالش ریشه این مناسبات بپردازیم.باید بتوانیم فرای چارچوب شرایط کنونی و تفکر و استدلالاتی که به خورد ما داده است مبارزه کرده و مطالباتمان را مطرح کنیم. استراتژی مبارزات زنان رسیدن به رهایی از هر نوع ستم و روابط مالکیت موجود، ایدئولوژی و فرهنگ منطبق بر آن است که تمام زنان را برده کرده است؛ و نه تلاش برای کمی بهتر کردن شرایط با ماندن در همان چارچوبی که از فرودستی زنان نفع می برد. باید فعال تراز قبل به بحث و تبادل نظر بپردازیم، یاد دهیم و یاد بگیریم، افکارمان را در درک از ستم بر زن و ریشه آن ارتقا دهیم تا صفی متحد از زنان مبارز و آگاه را در برابر مردسالاری در تمام اشکالش سازمان دهی کنیم تا بتوانیم کنترل بدن مان از چنگال مالکیت مردسالاری را باز پس بگیریم.
سازمان زنان ۸ مارس (ایران-افغانستان)- انگلستان
۱۵ نوامبر ۲۰۱۷
www.8mars.com
8marswomenorg.lnd@gmail.com
https://facebook.com/8Mars.org