«مرگ بر دیکتاتور» شعاری برخاسته از گلوی مردمی است که سیسال چکمهی خونین حافظان حکومتی نظامی – مذهبی بر آن فشرده شده است. حکومت سیسالهای که هیچگونه مطالبات انسانی را برنمیتابد وبا ساختاری به شدت پلیسی – امنیتی و تحت نام مصلحت اسلام اقتدار ظاهری خود را حفظ کرده است. تمامی این سالها حکومت سعی میکرد شکافهای درون خود را مخفی کرده و خود را نظامی یکپارچه تحت لوای اسلام و ولایت فقیه نشان دهد و از این ابزار برای تطمیع بخشی از مردم و سرکوب بخش دیگر استفاده کند. انتخابات دور دهم ریاست جمهوری ضربهی خرد کنندهای بر شکاف ِ موجود در نظام وارد کرد. ضربهای که اختلافات درون هیئتحاکمه را پررنگتر و نمایانتر کرد، بطوری که با هیچ ملاتی قابل پوشش نیست.
اما این یک طرف قضیه است. طرف دیگر که خود عاملی بسیار تعیین کننده در جهت تعمین این تضادها بوده، همانا مردمی هستند که بخشا پشت سر دو نامزد به اصطلاح اصلاحطلب گرد آمدهاند. موسوی وکروبی با شعار اجرای صحیح اصول قانون اساسی ویا تغییراتی در آن پا به میدان گذاشتند. بخشی ازجریانات سیاسی گرد ِ این دو نامزد جمع شده و مردم را تشویق به شرکت در انتخابات کردند. اکثریت کسانی که به این دو نامزد رای دادند اعتقاد داشتند بین بد و بدتر، بد را انتخاب میکنند. حضور گستردهی مردم، حتی بخشی از تحریمیها، در صفوف رایدهندگان نمایانگر پیروزی یکی از این دو نامزد، بخصوص موسوی بود.
اما ورق به گونهای دیگر برگشت. در یک مضحکه، نام احمدینژاد با 24 میلیون رای از صندوقهای آرا بیرون آمد. این اشتباه تاریخی بزرگی بود که رژیم اسلامی مرتکب شد که میتواند تیشه به ریشهی سیساله رژیم بزند. طعم قدرت و تسخیر منابع اقتصادی چنان به مذاق جریان حامی احمدینژاد خوش آمده است که حاضر نیست آنرا با شرکای دیرینهاش تقسیم کند و این چنین شد که موسوی و کروبی با ناباوری در نمایشی قرار گرفتند که سناریویش را از قبل پیشبینی نکرده بودند. سناریویی که مردم نوشتند و آنان را وادار به ارائهی نقشی ناخواسته کردند. اینکه جریانات حامی موسوی و کروبی تا کجا با موج حقطلبانهی مردم همراهی میکنند نباید دلمشغولی اساسی مردم باشد. زیرا بخشی از حکومت که اکنون به اپوزیسیون پیوسته و داعیهی رهبری را دارد، سعی میکند جنبش مردم را مهار کرده و به بیراهه کشاند(اتفاقی که در سال 57 رخ داد). آنان سعی میکنند خواستههای مردم را در بهترین حالت، به یک رفراندم مجدد کاهش دهند که نتیجهی چنین امری نهایتا پیروزی موسوی و تثبیت حاکمیت خواهد بود. بنابراین آنچه در این مقطع تاریخی اهمیت مییابد، هشیاری مردم و جریانات سیاسی و جنبشهای مدنی ِ روبه رشد از یک طرف، و تلاش در جهت تشکلیابی و طرح خواستهایشان است. پیشبینی اینکه چه اتفاقی خواهد افتاد امری سهل و بدیهی نیست. اما آنچه که مردم به دست خواهند آورد پس گرفتنی نخواهد بود و آن ارتقا آگاهی ایشان، ایجاد جریانات و تشکلهای مردمی، تعمیق خواستهها و شکستن تابوی نیروی نظامی و قدرت سرکوبگر است. نتیجهی دیگر حضور فعال و پیگیر مردم ترس رژیم از تکرار مجدد چنین نمایشهایی و به سخره گرفتن خواست و حق مردم است و هیچکدام از اینها، دستاوردهای کوچکی نخواهند بود.
ما به عنوان زنانی دیگر دلایل تحریم فعالانهی خود را در بیانیههای قبلی بیان کردیم، و در شرایط مشخص کنونی نیز اعلام میکنیم که همانند تمامی زنان، مردان و جوانان این مرز و بوم تا رسیدن به خواستههای نهائیامان که همانا استقرار جامعهای مبتنی بر آزادی و عدالت اقتصادی و رفع هرگونه ستم طبقاتی، جنسیتی، ملیتی، مذهبی و نژادی است، پیگیرانه مبارزه کنیم.
رژیم جمهوری اسلامی از تمامی امکانات نظامی خود به شیوهای وحشیانه برای سرکوب حرکتهای اعتراضی مردم استفاده میکند. تیراندازی و ضرب و شتم و کشتار مردمی که تظاهراتی آرام را برگزار میکنند، نشانگر تنفر حاکمان از مردم است. ما ضمن محکوم کردن حملهی وحشیانه نیروهای سرکوبگر به تحرکات مردمی در تهران و شهرستانها که تا به حال منجر به کشته شدن تنی چند از آنان شده است، اعلام میداریم صفوف به هم فشردهی مردم با شعار آزادی و مرگ بر دیکتاتوری هیچگونه سازش و معاملهی سیاسی را برنمیتابد و تا تحقق کامل خواستههایش، محکمتر به پیش خواهد رفت.
زنانی دیگر/ 26/3/88