قطعنامه دومین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس (ایرانی- افغانستانی) - 2001
در مورد موقعیت جنبش زنان افغانستانی
سیاه ترین دوره تاریخی و جنایت بار ترین دوران، جنگ ۲۳ ساله در کشور محبوب ما، افغانستان است. که در برابر چشمان حیرت زده مردم جهان قرار گرفته و نشان دهنده برنامه های آزمندانه رهبران مرتجع و خودفروش می باشد. این نوکرمنشان با زد و بندهایشان با امپریالیسم جهانی و مستقیما با دولت پاکستان که به عنوان همکار و همسایه، رل بازی می کند، پیامد این دسیسه ها، نیرنگ و فریب کاری از سالیان دراز بدین سوی گام به گام به رو صحنه آورده و سبب ویرانی افغانستان و خانه خرابی میلیون ها توده افغانستانی گردیده است.
ماهیت تیره این جاهلان ضد علم و ویران گر چه در افغانستان وچه در همه نقاط جهان افشاء شده و هیچ شک و تردیدی برای انسان با شعور با قی نمانده است. امپریالیسم آمریکا با برنامه گذاری وسیع در اول، احزاب اسلامی هفت گانه را متشکل و سازمان داد و بعداً برای بهتر شدن منافع خودش گروه جنایتکار را به اسم طالبان و به همکاری دولت پاکستان و سازمان جاسوسی اش (آی اس آی)، ظهور نامیمون این جانیان وحشی را آماده کردند، و با ملیشه های پاکستانی، عربی و جنرالهای نظامی، به اشغال ساحات وسیعی از خاک افغانستان نا ئل آمده، از نخستین گام تا الحال چنان با وحشت افکنی پرداخته اند که روی جنایتکاران دیگر تاریخ را شسته اند.
تصفیه های نژادی مردم از یک شهر به یک شهر، تعصبات مذهبی، قومی و زبانی که سبب تفرقه و به آتش کشیدن های خانه ها، کشتزارها و تجاوز به زنان و دختران، عامل همه این جنایات به اسم طالبان و احزاب اسلامی قدرت طلب می باشند که مردم بی دفاع، گرسنه و بی خانمان را مجبور ساختند تا پناهنده ممالک دیگر و یا راهی سرمرزها بشوند. با وجود این همه ستم، زندانی ساختن، توهین، تحقیر زنان به هر نحو آن، لت و کوب زنان به خاطر نداشتن حجاب و محرم، سنگسار و پایمال کردن همه ارزش ها و حیثیت انسانی از جمله زنان و همچنان ضدیت با تمام مظاهر تمدن و فرهنگ از جمله بستن درهای مکاتب دخترانه، پوهنتون و محروم کردن زنان از حق زندگی طبیعی و آزادیشان یعنی حق کار، تحصیل و مدرسه رفتن را گرفته و به انهدام تمام میراث های تاریخی از جمله موزیم ها، آثار هنری و باستانی پرداخته از جمله افتخارات جنگی شان قلمداد می کنند.
در این روند خانمان سوز باید گفت: ستم بر زنان جزئی از مناسبات حاکم بر جامعه بوده و تمام گروه ها و احزاب مرتجع به شمول طالبان از آن دفاع می کنند. این شوونیزم مردسالار و پدرسالار و اعمال ستم بر زن یکی از پایه های اصلی جامعه فئودالی و قبیله ای می باشد، فلهذا مبارزه علیه این ستم جنسی نمی تواند از ستم طبقاتی و ملی جدا باشد. پس هر نیروی سیاسی که خواهان تحولات اساسی در جامعه است، علاوه بر ستم طبقات و ملی باید برای رفع ستم جنسی نیز مبارزه کند، زیرا ما نمی توانیم علیه طالبان مبارزه ولی نسبت به قوانین ضد زن آنها بی تفاوت باشیم. ما باید با چنین قوانین شوونیستی مبارزه و حافظین مرتجع این اعمال ستمگرانه را افشاء نماییم.
در این راستا باید یاد آوری کرد که موقعیت جنبش زنان افغانستان با جنبش زنان ایران تفاوت جدی در روند مبارزاتی خود دارد. و همچنان زنان مهاجر و پناهنده افغانستانی در ایران گر چه در مناسبات اجتماعی اقتصادی جامعه ایران ادغام شده اند و بخشی از جنبش زنان در ایران به شمار می روند، اما هنوز موقعیت شان به لحاظ سیاسی اجتماعی حقوقی، بازنان سایر ملل در ایران متفاوت است.
یکی از مشکلات جنبش زنان افغانستان علی رغم مقاومت در هر گوشه و کنار جهان هنوز در سطحی ابتدایی و جنینی به لحاظ سازمانی قرار دارد. فشار مبارزه ملی در عین اینکه موجب تقویت روحیه مبارزاتی کلیه جامعه افغانی شده، اما به طور غیر مستقیم موجب تضعیف جنبش زنان افغانستان تحت لوای مسئله ملی گردیده است. بر علاوه، جنبش زنان افغانستانی علی رغم ظرفیت هایش کماکان از پراکندگی، خرده کاری و محدود نگری و سیاست بازی های سطحی رنج می برد. نبود دور نما و آگاهی انقلابی، تاثیرات منفی در مبارزات داخل و خارج زنان ناگزیراً پذیراست.
همواره جنبش زنان افغانستانی کناری بوده، و از این زاویه جوان می باشد. زیرا قوانین عقب گرا و زن ستیز، جنبش زنان را ضربه زده و اکثراً به نابودی کشانده است. و در این دو دهه اخیر اصلاً نصف نفوس جامعه را زیر سوال برده اند. اینان ستم جنسی را به رسمیت نشناخته، با آزادی زن و حقوق برابر با مردان اهمیت قائل نیستند، و مغایر "غیرت و ناموس داری افغانی" دانسته ترویج فحشاء می دادند. برخی، جنبش زنان را رو بنایی دانسته فقط مسئله مدرسه رفتن و فعالیت های فرهنگی را طرح و به کار سیاسی علاقه ای جدی ندارند و مسئله کسب حقوق زنان را تحت عنوان "خواسته های اسلامی" و رابطه نیمه فئودالی و نیمه استعماری دیده و تمام آزادی ها را منوط به مدافعان امپریالیستی می نمایند. و همچنان راه حل های رفرمیستی، سد راه مبارزه رادیکال خصوصاً در جنبش زنان افغانستانی می گردد.
ناسیونالیسم تنگ نظرانه عقب گرای افغانی و شوونیسم ایرانی نیز مرزهای جدایی را بین ما زنان تقویت کرده، مشکلات را برای وحدت و مبارزه بار آورده اند. ولی با وجود همه مشکلات و موانع، مقاومت برخی از زنان انقلابی در مقابل سنت های عقب مانده و مرد سالارانه جوانه زده و برای تبلیغ و ترویج آن به مبارزه پیگیر متوسل می باشیم. و برای رفع مشکلات عظیم، ما زنان آگاهانه دست به نقشه، برنامه ریزی و سازمان دهی زده، با تمام سنگ انداز های گوناگون دست اندر کار مبارزاتی می باشند. چون وظیفه ما زنان است که با هیچ شکل و اشکال زن ستیزی سر سازش نداشته و بدانیم که تنها مبارزه ملی شکل کامل مبارزه نبوده بلکه مبارزه جنسی، طبقاتی و ملی با هم گره خورده است.
ما زنان باید قاطعانه در کنار مبارزه ملی برای رهایی از ستم سه گانه مبارزه نماییم و مبارزه حاشیه ای و کناری را عقب زده، در مبارزه ای سالم و روی در روی پیش رویم و نگذاریم مبارزات ما علیه ستم جنسی در حاشیه قرار گیرد و مبارزه فعال و پیگیری را علیه طالبان به پیش ببریم.
پروپاگاندهای و دلایل عریان طالبان و احزاب اسلامی را خنثی کرده از خواسته های به حق خود دفاع نموده از حالت بی تفاوتی، حساسیت سیاسی و مبارزاتی را روی دست گیریم. چون در سطح سیاسی ما زنان افغانستان متاسفانه عقب نگاه داشته شده ایم، باید از تجربه زنان ایرانی در رابطه با جنبش متشکل و مستقل زنان، تجربه سال های انقلاب و تجربه مبارزاتی شان سر مسئله زن در سازمان های مختلف سیاسی و زندان و مقاومت شان در چندین سال و سایر تجارب جنبش های جهانی رهایی زن را مورد استفاده قرار بدهیم.
زبان مشترک، فرهنگ مشترک و ستم مشترک ناگزیرند سرنوشت ما زنان ایرانی و افغانستانی را رقم زده و برای خواست رهایی از هر گونه ستم، به خصوص ستم جنسی مبارزه نموده، به یک وحدت نسبی و همکاری متقابل و از تجربه های یکدیگر بیاموزیم تا بتوانیم ما زنان خارج کشور، مبارزه زنان داخل کشور را تقویت نموده، یاری نماییم. زنان انقلابی و آگاه در خارج کشور، پتانسیل، توانایی و امکان این را دارند تا نه فقط صدای مبارزات زنان داخل را گویا باشند، بلکه برای هدف مندی بیشتر برای بیداری، رشد جنبش زنان و وحدت آن مایه بگذاریم. تا بتوانیم مبارزات زنان ایرانی و افغانستانی داخل کشور را با عظمت هرچه بیشتر یاری رسانیم.
در این راستا خواسته های ما زنان افغانستانی را مطرح نموده و با جدیت اعلام می داریم:
1- جدایی دین از دولت
2- اخراج تمام قوای نظامی، جنرال های پاکستانی و عرب و سایر مرتجعین منطقه (جمهوری اسلامی و ...) بدون قید و شرط خاک افغانستان را ترک بگویند.
3- لغو هر گونه تبعیض جنسی علیه زنان در حیطه های اقتصاد، حقوق، اجتماع، فرهنگی و آموزشی، بهداشت.
4- مداخله مستقیم و غیر مستقیم امپریالیسم آمریکا در مسایل افغانستان محکوم است.
5- قتل و کشتار مردم توسط طالبان و سایر گروه های مرتجع که زنان نیز شامل آن می باشند، فورا متوقف گردد.
6- لغو حجاب اجباری و سایر مجازات های اسلامی به ویژه سنگسار
7- اخراج پناهندگان افغانستانی از ایران و پاکستان که با هزار مشقت زندگی را به سر می برند در چنین شرایط نا گوار غیر انسانی بوده، باید متوقف شود.
8- تجاوز، خرید و فروش زنان بیوه و دختران جوان در داخل و خارج ممنوع اعلام گردد.
از تمام انسان های مبارز و انسان دوست و موسسات بشر دوست غیر وابسته به امپریالیسم، خواهان همکاری در این مبارزه بوده و برای جمع آوری کمک مالی دستشان را می فشاریم.
دوستان عزیز و زنان مبارز!
مبارزه تان پیروز باد!
با آرزوی موفقیت هرچه بیشتر شما در مبارزه پیگیر، متحد، متشکل، منسجم!
به پیش برای آزادی زنان سراسر جهان!