سر سخن:
در شرایطی بیست و پنجمین سالگرد و یازدهمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس را برگزار کردیم؛ که مبارزات زنان در ایران و نقش پیشتازی آنان در خیزش عظیم «زن زندگی آزادی» تاثیرات مهم و جهت دهندهای نه تنها در ایران و افغانستان بلکه در سراسر جهان گذاشته است.
در شرایطی بیست و پنجمین سالگرد و یازدهمین مجمع عمومی برگزار کردیم که مبارزات زنان در افغانستان علیه طالبان، یکی از ضد زنترین حکومتهای جهان، از مشخصههای اصلی آن شده است. زنانی که با عزم و اراده مبارزاتی در برابر طالبان، این ارمغان امپریالیستهای آمریکایی و مرتجعین منطقه ای، به پا خاسته اند. زنانی که در صحنه مبارزه با طرح شعارهایی هم چون: «طالب جنایت میکند، آمریکا حمایت میکند»، «مرگ بر ستمگر، چه طالب باشد، چه لابی گر»، «نان، کار، آزادی»، «طالبان، طالبان، سرنگون، سرنگون» به زندگی زیر یوغ متحجرین طالبان تن نداده و نمیدهند. مرزبندی که زنان پیشرو در شعارهایشان پیش گذاشتهاند نشان میدهد که نه تنها ماهیت فاشیستیِ و زنستیزانۀ طالبان را به خوبی میشناسند، بلکه از نقش و جایگاه امپریالیستهای آمریکایی که حامیان اصلی طالبان هستند نیز با خبرند؛ در عین این که با تمام کسانی که برای منافع حقیر خود به گدایی از درگاه قدرتهای امپریالیستی و لابیگری برای مشروعیت بخشیدن به طالبان توسل جسته اند، مرزبندی درست و اصولی پیش گذاشته اند.
طالبان، اسلامی بودناش را هم چون رژیم جمهوری اسلامی ایران و دیگر کشورها اسلامی، با ستم جنسیتی و به قهقرا بردن موقعیت زنان، رقم میزند. برای امارت اسلامی طالبان درجه بالای اسلامی بودن اش، با افزایش هر چه گستردهتر محدودیتها و خشونتهای سازمان یافته بر زنان، با هدف وادار کردن آنان به خانه نشینی، معنی و مفهوم مییابد.
اما آن چه که از دوران به قدرت رساندن طالبان تا کنون روشن شده است این است که طالبان با تمام خشونتهای وحشیانه و صدور احکام ضد زن مبتنی بر شریعت اسلامی، نتوانسته زنان مبارز و پیشرو را خاموش سازد. این زنان به اشکال مختلف ضدیت خود را با بنیادگرایان اسلامی در قدرت و خارج از قدرت نشان داده اند. اینها همان زنانی هستند که با وجود تمام خطرات به خیابان میآیند، زنانی که فضای مجازی را به تریبونی برای افشای امارت اسلامی طالبان و ضدیت عمیقشان با زنان بدل ساخته اند، زنانی که در خانهها جمع شده و فراخوانهای مبارزاتی خود را صادر میکنند.
زنان با مبارزات خود به اشکال گوناگون نشان دادهاند که طالبان به راحتی نمیتواند با زور و اجبار و خشونتهای وحشیانه، آنان را به خانه براند و در پستوی خانهها محبوس کند. مبارزات زنان در برابر جنگی که طالبان به آنان تحمیل کرده، ادامه یافته و این نیروی زن ستیز را با چالشی جدی روبرو کرده است، چالشی که نه تنها تا سرنگونی با آن درگیر خواهد بود بلکه به طور روزافزونی بر شدت و حدت آن افزوده خواهد شد.
در شرایطی یازدهیم مجمع عمومی را برگزار کردیم که دستاوردهای مبارزات مردم، بویژه زنان پیشرو، در خیزش ژینا، مصالح مهمی را برای جمعبندی و پیشروی جنبش انقلابی زنان در ایران و افغانستان، مهیا ساخته است. دستاوردهایی که حاصل بیش از چهار دهه مقاومت و مبارزه زنان علیه حجاب اجباری و سایر عرصههای ستم بر زن را در خود فشرده کرده و در قیام ژینا به اوج رسانید.
آتش زدن حجاب اسلامی توسط زنان و نوجوانان جسور، تنها ابراز خشم و نفرت عمیق از حجاب اسلامی نبود، فقط خشم و نفرت از رژیم ضد زن جمهوری اسلامی و سوزاندن پرچم ایدئولوژیکشان نبود، بلکه پیش گذاشتن پایههای مانیفستی بود برای آینده، آیندهای که با رهایی بدن زن از اسارت سیستم سرمایه داری معنا و مفهوم مییابد.
نقش پیشتازی زنان در قیام ژینا تحول مهمی را در افکار مردم، بویژه آن دسته از مردان، مردان جوان و نوجوانی که مبارزه زنان علیه حجاب اجباری را مبارزه خود میدانند و به همین دلیل به حجاب سوزان پیوستند، ایجاد کرد؛ تحولی که به موجب آن دریافتند که موضوع ستم بر زن که فشرده آن در حجاب اجباری متمرکز شده است، موضوعی مربوط به همه است و رهایی جامعه از قید و بند مظالم گوناگون، بدون رهایی زن، ممکن نمیشود. به همین دلیل هم جوانان و نوجوانان پیشرو زن و مرد را میبینیم که در فراخوان خود برای برگزاری اولین سالگرد کشته شدن ژینا امینی، در شمال و تهران، شعار «زن انقلاب رهایی» که سازمان ما از همان هفتههای اول قیام ژینا پیش گذاشت را پخش میکنند. هم چنین بر دیوارها این شعار نقش میبندد.
یکی از تاثیرات خیزش ژینا در بین مردم بویژه جوانان دختر و پسر، پیوستن به پرچم دادخواهی است. اگر مادران و خانوادههای جان باختگان دهه شصت در افشای جنایات رژیم و قتل عام یک نسل از بهترین و فدا کارترین مبارزین و انقلابیون از پشتیبانی تودهای چندانی برخوردار نبودند، در طی سالهای بعد بخصوص پس از خیزش دی ۹۶ و ۹۸ دامنه پشتیانی و حمایت از آنان در بین مردم گسترش یافت و پس از خیزش اخیر جهش کیفی کرده است. با قاطعیت تمام میتوان گفت که تنها مادران، خواهران، برادران و خانوادههای جانباختگان نیستند که دادخواهند، بلکه دادخواهی به امری تودهایتر بدل شده است. البته باید به این موضوع مهم هم اشاره شود که خانوادههای دادخواه بویژه مادران دادخواه، مادران خاوران از همان دهه شصت با کوتاه نیامدنشان از دادخواهی، نقش مهمی را در شکل گیری اوضاع عینی کنونی و دمیدن به امر ادامه مبارزه برای دادخواهی که به سرنگونی جمهوری اسلامی گره خورده، داشته و کماکان دارند.
یکی دیگر از تاثیرات قیام «زن زندگی آزادی» را میتوان در روحیه مبارزه جویی زندانیان سیاسی در کل و زنان زندانی سیاسی به طور خاص دید. شعارهایی که زنان زندانی سیاسی، پس از آزادی یا آزادی موقت، علیه رژیم و در دفاع از مردم، بلافاصله پس از رد شدن از دروازههای زندان فریاد میزنند، بیان نهراسیدن از دشمن است. پیامهای همبستگی زندانیان سیاسی و در کنار مردم قرار گرفتن آنان، از یک طرف تاثیرات خیزش اخیر بویژه نقش پیشتازی زنان در آن را منعکس میکند و از طرف دیگر نقشِ تعیین کننده آن دسته از نیروهای آگاه و مبارز در سمت و سوی درست دادن به مبارزات مردم را حتی از درون زندان، بیان میکند. قدر مسلم زندانیان سیاسی که در نتیجه مبارزات آگاهانه و انقلابی در هر دوره از حاکمیت چهل و چهارساله جمهوری اسلامی به زندان افتادند و مبارزه خود را در زندان به اشکال دیگری پیش بردند، در شکل دهی به اوضاع کنونی جامعه و پیشبرد امر مبارزه توسط مردم، نقش مهمی را ایفا کرده اند.
از دیگر تاثیرات قیام ژینا، سیاسیتر شدن مردم است. اغراقآمیز نخواهد بود اگر بگوئیم که ترفندهای گوناگون رژیم برای جلب توجه مردم بکلی بیتاثیر شده و مردم نه تنها ترهای برای تهدیدها و عربده کشیهای رژیم خرد نمیکنند، بلکه به وعده و وعیدهای توخالیشان هم وقعی نمیگذارند. اما مهمترین تحولی که در فکر مردم با درکهای متفاوت ایجاد شده است، موضوع طرح شدن انقلاب است. در واقع مبارزات سراسری مردم در قیام ژینا باعث شد که راه سرنگونی جمهوری اسلامی از طریق انقلاب، در سطوح گسترده در جامعه مطرح شود.
اما این هم واقعیتی است که هنوز درک از انقلاب و رهبری نیروی انقلابی برای سرنگونی جمهوری اسلامی در بین مردم عمق نیافته است؛ درک از انقلابی که بتواند تمامی روابط تولیدی که بر اساس سود و کشیدن شیرهی جان میلیونها تهیدست شهر و روستا و سایر اقشار و طبقات بنا شده است، زیر و رو کند؛ انقلابی که بتواند کلیه روابط اجتماعی ستم گرانه که بر پایهی روابط تولیدی استثماری پیش میرود را تغییر دهد؛ انقلابی که بتواند کلیهی افکار کهنهای که توسط طبقات ارتجاعی بر پایهی مناسبات ستم گرانه اجتماعی در جامعه تولید و باز تولید میشود را از طریق پیش برد مبارزه آگاهانه و هدفمند برای ریشه کن کردن جهل و خرافه، سنتهای ارتجاعی، فرهنگ پدر/مردسالاری و افکار پوسیدهای که دست و پای مردم را بسته است، نابود سازد و... اما این هم حقیقتی است که تغییر اوضاع عینی جامعه، تغییری که در نتیجه مبارزه، بویژه در خیزش اخیر در روحیه مردم و خواست سرنگونی ایجاد کرده است، شرایط را برای فراگیر کردن درک درست از انقلاب و سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی از طریق آن را بیش از پیش مهیا کرده است.
بر بستر همین تحول در فکر مردم و فراگیر شدن خواست مردم در سرنگونی رژیم و طرح موضوع انقلاب است که قدرتهای امپریالیستی با حساسیت به مراتب بیشتری اوضاع ایران و موقعیت رژیم جمهوری اسلامی را زیر ذره بین قرار داده و نیروهای خود را هم چون سلطنت طلبها به سرکردگی رضا پهلوی و خود خواندههای جنبش زنان هم چون مسیح علینژاد را به تحرک بیشتری برای به انحراف کشاندن مبارزات مردم در دوری جستن از انقلاب و نیروهای انقلابی، وا داشته اند.
یکی دیگر از تاثیرات عمیق مبارزه زنان بویژه در قیام ژینا این است که مبارزه علیه حجاب اجباری، در ابعادی بسیار گستردهتر و با جسارتی بالاتر از گذشته، به پیش برده شده و میشود. خیل وسیعی از زنان پس از افت مبارزات خیابانی، هم چنان تردد متهورانه بدون حجاب اسلامی در اماکن عمومی را به امر روزانه مبارزه با رژیم، بدل کرده اند. شاخ و شانه کشیدن مزدوران رژیم با لباسهای مختلف، تهدیدهای سران رژیم، تصویب قوانین عفاف و حجاب؛ هیچ یک نتوانسته خللی در مبارزه گستره زنان در شهرهای گوناگون علیه حجاب اجباری ایجاد کند. بازگرداندن گشت ارشاد خود بیان این حقیقت است که جمهوری اسلامی در برابر عزم راسخ زنان در مبارزه علیه حجاب اجباری و ادامهیابی آن، یک بار دیگر شکست خورده است. در حال حاضر زنان شجاع با تردد در اماکن عمومی بدون حجاب اسلامی، رژیم ضد زن جمهوری اسلامی را آماج مبارزه خود قرار داده اند. بر همین پایه و در شرایط کنونی، سیاسیترین مبارزه علیه رژیم، توسط زنان در مبارزه علیه حجاب اجباری پیش میرود. تاثیرات مبارزه زنان علیه حجاب اجباری نه تنها زمینه مساعدی برای پیوستن تودهایتر زنان، بویژه زنان جوان و نوجوان به مبارزات را بطور گسترده ایجاد کرده، بلکه بر روند تعمیق تضاد مردم با رژیم تاثیر مهمی را گذاشته است.
همان گونه که در نشریه شماره ۵٧ آبان ١۴٠١ «رزم شکوهمند زنان و نسیم انقلاب» نیز قید کردیم، تضاد عمیق زنان و مردم با رژیم جمهوری اسلامی به موضوع حجاب اجباری محدود نمیشود. بیش از چهار دهه استثمار طبقاتی، ستم ملی و مذهبی، ستم جنسیتی ستم بر اقلیتهای جنسی و جنسیتی، ستم بر روستائیان، خفقان و دیکتاتوری، چپاول و درذی و اختلاس، به بند کشیدن هر صدای آزادیخواهی، نبود هیچ منفذی برای نفس کشیدن، تخریب محیط زیست و…؛ منبع تضاد اکثریت تودههای ستمدیده با جمهوری اسلامی است که در خیزش ژینا نیز بازتاب یافت. اما جرقه خیزش بعد از قتل دولتی ژینا امینی زن جوان کُرد، بر سر حجاب اجباری زده شد. مبارزه زنان در قیام ژینا از چنان قدرتی برخوردار بود که توانست تمامی تضادهای بین مردم و جمهوری اسلامی را رو آورد و توسط مردم به صحنه مبارزه بکشاند.
در شرایط کنونی، مجموعه تضادهای یاد شده به مراتب از زمان شروع قیام ژینا، عمیقتر گشته و به همین دلیل جامعه بشدت در التهاب بسر میبرد. التهابی که بیش از دوره قبل از خیزش «زن زندگی آزادی» جامعه را فرا گرفته است. این التهاب و نفرت و خشم مردم نسبت به رژیم به قدری قابل دید است که از یک طرف جمهوری اسلامی را به هراس بیشتر انداخته و از طرف دیگر نوید مبارزه سراسری سهمگینتری را میدهد.
این شرایط نوین که بر خاسته از مبارزات مردم علیه رژیم، بویژه نقش پرقدرت و پیشتاز زنان در مبارزه علیه حجاب اجباری و جمهوری اسلامی است، بستر مناسبی را برای ما بعنوان بخشی از جنبش انقلابی زنان ایجاد کرده تا بتوانیم با اتکا به دستاوردهای مبارزاتی، نگرش انقلابیمان را عمق بیشتری ببخشیم و آن را در مبارزات گوناگون بکار گیریم و این گونه نگرشمان را در میان مردم به طور کل و در بین زنان بویژه زنان جسور و پیشرو به طور خاص تر، فراگیر کنیم و شرایط فعالیت انقلابی سازمان یافته را ایجاد کنیم.
ما زنان افغانستان و ایران که در بیست و پنج سال گذشته دست در دست هم داشتیم توانستیم به درجات بالایی در برابر فراز و نشیب ها، سختی ها، افت و خیزهای مبارزاتی و مهمتر از همه، در برابر گرایشات انحرافی و ارتجاعی که به دنبال تعدیل نظامهای ضد زن افغانستان و ایران بودند، بر پایه نگرش انقلابیمان ایستادگی کنیم و از منافع مردم به طور کل و زنان بطور خاص کوتاه نیاییم.
در شرایط کنونی زنان افغانستان در برابر امارت اسلامی طالبان، خاموش نمانده و به طرق گوناگون مبارزات خود را تداوم میبخشند؛ اما حتی اگر این شرایط هم نبود، ذرهای از وظایف ما برای اشاعه نظرات انقلابی در میان زنان کاسته نمیشد.
در ایران، مبارزات مردم و نقش تعیین کننده زنان در آن، جمهوری اسلامی را به معنای واقعی به ضعف و استیصال کشانده است.
شرایط اسفناک اجتماعی، سیاسی و اقتصادی در هر دو کشور از یک طرف و مبارزات بیوقفۀ زنان و سایر اقشار، با وجود تمامی مشکلات سر راه از طرف دیگر؛ وظایف سنگینی را برای رسیدن به اهداف مبارزاتی در هر دو کشور، پیش روی ما قرار داده است. مهمترین وظیفه این دوره کمک به شکل گرفتن تشکیلات انقلابیمان در هر دو کشور است. باید بیشترین هم و غم خود را به این امر مهم معطوف داریم و به گام هایمان برای عملی کردن آن، سرعت بخشیم.
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۶٠
دسامبر ۲٠۲٣ – آذر ١۴٠٢