جهل و «ناموس» پرستی

پیش رفتم تا ببینم مادر گلثوم با کی چنین زاری‌کنان حرف می‌زند. چادری‌ام را کمی عقب کشیدم و از پنجره‌ای اتاق به داخل نگاه کردم. دیدم که مادر گلثوم دارد با پسرانش حرف می‌زند. برادران گلثوم همه خشمگین بودند. از شدت قهر دست‌های‌شان را مشت کرده و به حرف‌های مادرشان گوش می‌دادند. یکی از آن‌ها مرا دید که دارم از پنجره نگاه‌شان می‌کنم. تا بسویم نگاه کرد، ترسیدم و از پنجره دور شدم. در گوشه‌ای از حویلی ایستادم تا ببینم آن‌ها می‌خواهند چه کار کنند. فکر می‌کردم که شاید بیایند و مرا از حویلی‌شان بیرون کنند. اما هیچ کس از اتاق بیرون نشد. گویا بودنم برای‌شان ارزشی نداشت. پس همان‌جا ماندم و تماشا کردم. ماندم تا اگر گلثوم در خطر بود، کمکش کنم. چون قلبم می‌گفت که گلثوم در خطر است.

دل نوشته ای از

به خشم مادرش می‌بیند، به تصمیم‌گیری و حس تملک بی‌سر و تهی که دارد و آن را تنها می‌تواند بر زندگی دخترش پیاده کند، به تمام اینها می‌بیند و دوباره خودش را می‌یابد که بین مشت‌ها و لگدهای مادر تقلا می‌کند. دوباره خودش را می‌بیند که با زوزه‌های بی‌امان به سمت در اتاق نشیمن کشیده می‌شود. دوباره خودش را می‌بیند که چاقوی پدرش مسافتی تا نزدیکی‌ای گلویش را طی می‌کند. دوباره خودش را می‌بیند که بین رنگ غلیظ لب‌هایش و لباس زرین نکاح با ناکامی غرق شده است. دوباره خودش را می‌بیند که با چشمان حیران به تماشای انسان‌های که بدن‌های رقصان‌شان شادکامی خویش را میخواهند، نشسته است. دوباره خودش را می‌بیند که خنکی بار دستان مادرش را که با تمثیل حمایت روی شانه‌اش گذاشته شده، به سختی تحمل می‌کند. دوباره خودش را می‌بیند که نمادی از صاحب مثلا جدیدش که جدی و پر غرور در کنارش نشسته است، در دست دارد و دوباره به مادرش می‌بیند که با لبخند خشک رضایت کف می‌زند و ازینکه کسی دیگری را شبیه خویش قربانی کرده، شادان است.

رحم زن، حق زن!

حق سقط بارداری، خواه خواسته یا ناخواسته زنان باید به‌رسمیت شناخته شود. مادری اجباری صرفاً مسئله باروری نیست، بلکه بر کنترول کامل بر سکسوالیته زنان و حق زیست مستقل آن‌ها بستگی دارد. تاکید ما زنان مدافع سقط جنین بر این است که دفاع از حق تصمیم‌گیری بر بارداری و سکسوالیته زنان دو جنبه اساسی از یک مبارزه واحد برای آزادی زنان است. مبارزه برای بازپس گرفتن این حق نیازمند مبارزه هم زمان علیه سرمایه‌داری و امپریالیسم است تا زمانی که سلطه سرمایه‌داری حاکم است نه تنها آزادی زنان که آزادی همگان در خطر خواهد بود.

زنان افغانستان قربانیان اصلی فقر و تبعیض رها آذر

فقر یکی از بنیادی‌ترین و عمیق‌ترین بحران‌های اجتماعی در افغانستان است که به‌شدت زنان این کشور را تحت تاثیر قرار داده است. اما سوال اینجاست که چرا زنان افغانستان در این کشور بیش از مردان از فقر رنج می‌برند؟

چرا مردان افغانستانی از مبارزات زنان علیه زنستیزان طالب، حمایت نکردند؟

تمام تلاش ما بعنوان بخشی از زنان مبارز در افغانستان در طول حداقل همین سه سال گذشته این بوده است که بتوانیم با هزار مشکل واقعی و آزار دهنده، به مطالعه جدی برای بالا بردن آگاهی انقلابی خود بپردازیم و تلاش کنیم هسته‌های اولیه ولی محکمی را سازمان دهی کنیم. چرا که معتقدیم این شکل از سازماندهی هدفمند است که می‌تواند تاثیراتی را بر تفکر ضد زن مردان داشته باشد و هم زمان زنان بیشتر و بیشتری را به گرد مبارزه علیه نظام حاکم فرا بخواند.

آزار جنسی و تجاوز به زنان زندانی سیاسی در زندان های طالبان

اگرچه تجاوز جنسی یکی از بدترین شکنجه‌ها و فشار روحی علیه هر انسان است اما برای زنان افغانستان نه تنها فقط خود عمل تجاوز از نگاه روحی، روانی و جسمی بدترین شکنجه است بلکه تبعات اجتماعی خیلی بدی نیز در پی دارد که بسیاری از آنان را در موقعیتی قرار می‌دهد که به زندگی خود پایان دهند. ما شاهد خودکشی زنان جوان بعد از رهایی از زندان طالبان بارها بوده و هستیم. یکی از آن‌ها طاهره زن جوانی ۱۹ ساله در ولایت بامیان بود که بعد آزاد شدن از زندان طالب بخاطر تجاوزات جنسی این گروه دست به خودکشی زد. خودکشی طاهره ۱۹ ساله بعد از رها شدن از زندان طالب نه قضیه اول است و نه هم اخیر خواهد بود. قبلا نیز زن جوانی در ولایت دایکندی بعد از آزاد شدن از زندان طالبان خودکشی کرده بود و هم چنان چندین زن دیگر در دشت برچی کابل و سایر ولایت‌های کابل بعد از رهایی از زندان طالبان یا خودکشی کردند و یا هم به نام مشکلات فامیلی خاموشانه به قتل رسانده شدند.

نگاهی به ستم بر زنان گروه‌های غیر و اقلیت‌ها در ایران و افغانستان

این وضعیتی که در آن روایت زنان سفیدپوست به عنوان «روایت غالب» در فمینیسم مورد تاکید قرار گرفته، باعث شد که زنان سیاه‌پوست و دیگر زنان رنگین‌پوست احساس کنند که تجارب و دردهایشان نادیده گرفته شده و به حاشیه رانده شده‌اند. در نتیجه، این زنان به درستی به دفاع از خود برخاستند و مقاومت‌هایی را علیه این نادیده‌ گرفتن‌ها شکل دادند. این مقاومت‌ها منجر به پیدایش و توسعه نظریه اینترسکشنالتی شد که توسط کیمبرلی کرنشاو مطرح شد و به بررسی تداخلات هویتی مانند نژاد، جنسیت، طبقه و دیگر عوامل پرداخته است. اینترسکشنالتی راهی را برای بیان ستم‌های اقلیت‌ها و گروه‌های ستم‌دیده حاشیه‌ای گشود، که در روایت غالب فمینیسم سفید نادیده گرفته شده بودند.

درد و رنج کارگران زن افغان در ایران

بدون شک، تشکلات و فعالین مترقی حوزه زنان، بدون افشای سیاست‌های فوق استثمار تشدید یافته بر کارگران و به طور خاص کارگران زن افغانستانی، بدون افشای سیاست‌های نژاد پرستانه و زن ستیز رژیم جمهوری اسلامی علیه افغانستانی ها، بدون اتحاد و همبستگی مبارزاتی با آنان و سازمان دهی و متشکل کردن‌شان نمی‌توانند خود را پیشبرنده مبارزه علیه ستم جنسیتی بنامند-هشت مارس

به مردم ایران: شعله

امیدواریم با مرزبندی با هر نوع از ستم به هر بخش از مردم در ایران، افغانستان و سراسر جهان بتوانیم دست در دست هم مبارزه متحدانه‌ای را علیه رژیم جمهوری اسلامی، امارت اسلامی طالبان و علیه قدرت‌های امپریالیستی، برای ساختن جهانی بدون مرز، ملیت و نژاد، جهانی عاری از دیگر ستیزی، جهانی بدون ظلم و ستم پیش ببریم.

واکنش سائمه سلطانی در برابر شی‌انگاری زنان توسط فرهاد دریا*

اگر زن از مردی که به نام اوست جدا شود، دیگر کسی جرات نمی‌کند با آن زن ازدواج کند، چون فکر می‌کنند او دست‌خورده و پس‌مانده است، و اینها یک زن یا به قول خودشان «مال و شی» تازه و دست‌ نخورده می‌خواهند. و به باور کوچک این جامعه، زنی را که مردی خواستگاری نکرد، سرنوشت‌اش حیف می‌شود و اصلاً زنده‌ ماندنش بی‌معناست، چون به استقلالیت و مستقل زیستن زنان منحیث انسان هیچ گاه نگاهی نشده و همواره آن‌ها را در نقش یک جنس و شی وابسته به مرد ارزیابی کرده‌اند.