سازمان زنان هشت مارس واحدی به نام دوسلدرف ندارد و هرگونه استفاده از این نام از نظر این سازمان، هم از زاویهی سیاسی و هم تشکیلاتی بی اعتبار و فرصتطلبانه است.
اوضاع اضطراری است؛ هم برای ما و هم برای جمهوری اسلامی. نمایشی که تحت نام «مستند» تلویزیونی در شبکهی دوی سیما ارائه شد و ضرب و شتم و دستگیری مجدد اسماعیل بخشی و سپیده قلیان ـ این بار همراه برادرش مهدی - زنگ خطر را برای همهی مبارزان آگاه و پیشگامان جنبشهای سیاسی و اجتماعی به صدا درآورده است. درست همانطور که افشاگریهای بیباکانهی اسماعیل و سپیده (بهویژه همان چند سطری که پیش از نمایش تلویزیونی علیه ستمگران فاسد منتشر کردند) زنگ خطر را برای جمهوری اسلامی نواخته است. صدای رسای این دو مبارزِ حقطلب و آزادیخواه، نشانهی تحولی است که در ذهنیت جامعه و روحیهی مردم شکل میگیرد.
روز یکشنبه ۱۷ دیماه ۹۷، پیکرِ بیجانِ «زهرا نویدپور»، شاکیِ پروندهی تجاوز و آزار جنسی از طرف «سلمان خدادادی» ـ نمایندهی مجلس شورای اسلامی ـ در منزل مادرش پیدا شد. در حالی که آخرین اخبار نشان میدهد، در تاریخ ۱۴ مهرماه سال جاری جلسهی سوم دادگاه رسیدگی به شکایت زهرا نویدپور از سلمان خدادادی تشکیل شد و در این جلسه متهم تمام اتهامات را پذیرفت و با قرار وثیقهی ۲۰۰ میلیون تومانی، مقرر شد که دادگاه ظرف ده روز رأی نهایی خود را صادر نماید؛ اما از آن تاریخ تا امروز، هرگز دادگاه دیگری تشکیل نشد و علیرغم پیگیریهای زهرا ارگانهای درگیر در این پرونده از شورای نگهبان گرفته تا کمیسیون نظارت بر رفتار نمایندهگان مجلس و قوهی قضاییه، هیچیک پاسخگو نبودهاند.
کارگران مبارز هفتتپه فریاد خشم و حقخواهیشان را با مبارزهی متحد، متشکل و مستمر از سطح کارخانه به خیابان آوردند و با بازنمایی دهشتهای «نامرئی» زندگی کارگران در یک واحد تولیدی نشان دادند که مشت نمونهی خروار است و با درگیر کردن سایر اقشار و طبقات با تأثیرات «رشد خصوصیسازی» در زندگی واقعی کارگران توجه جامعه را به سوالات بزرگتری جلب کردند.
«شراره الیاسی»، زنی که به مدت پنج سال در زندانهای قرونوسطایی جمهوری اسلامی لحظه به لحظه مرگ را زندگی کرد، روز ۲۲ آبان به دست قداره بندان رژیم جمهوری اسلامی اعدام شد.
زینب سکانوند که به دلیل فقر و دیدگاه سنتی خانواده در شرایط خیلی سختی زندگی میکرد، در ۱۵ سالگی با همسر سابقش آشنا شده و تنها راه نجات خودش را فرار از خانه به همراه این مرد دید.
حضور جسورانهی زنان در عرصههای مختلف مبارزاتی نشان میدهد که چگونه چهل سال سیطرهی یک حکومت سرمایهداری مردسالار که مالکیت خصوصی بر بدن زنان را با قوانین ضد زن و مجازات اسلامی ـ و در مرکز آن حجاب اجباری ـ تجهیز و بر جامعه تحمیل کرده بود، زنان را تبدیل به نیروی مقاومتی کرده که پتانسیل عظیمی برای برهم زدن شرایط موجود و به چالش کشیدن نظم مستقر دارند.
خبر تجاوز گروهی به دهها زن در شهرستان ایرانشهر در استان سیستان وبلوچستان، شوک دیگری بر مردم و بهخصوص زنان وارد کرد و بار دیگر به سوالاتی جدی در مورد موقعیت کنونی زنان و خشونتِ روزافزون بر زنان در جامعهی ایران دامن زد. درعینحال افشای این خشونت وحشیانه یک بار دیگر لزوم پیشبرد مبارزات گستردهتر، هدفمندتر و تهاجمیتردر جهت سرنگونی انقلابی رژیم زنستیز جمهوری اسلامی را پیش گذاشت.
حدود ۴۰ سال پیش خمینی یکی از مهمترین پایههای «انقلاب اسلامی»اش را در حجاب زنان فشرده کرد و اینچنین حجاب اجباری نماد و پرچم ایدئولوژیک این نظام شد. جمهوری اسلامی با اعلام اجباری بودن حجاب، مناسبات نابرابر را بهعنوان پایهی حاکمیت خود اعلام کرد. این رژیم با فرمان حجاب اجباری اعلام کرد که بر پایهی سرکوب، تبعیض، خشونتِ گسترده و بردهگی زنان استوار است.
همانطور که مبارزات دیماه سکویی برای پرش دختران خیابان انقلاب بود، مبارزات زنان علیه حجاب اجباری نیز زمینهای برای مبارزهی سیاسی، عمیقتر و متشکل زنان در سایر عرصههای ستم بر زنان باز خواهد کرد، افق جنبش مردم را بالاتر خواهد برد و حضور و مبارزهی زنان در سایر جنبشها برای سرنگونی انقلابی جمهوری اسلامی را تقویت خواهد کرد.