افزایش خودکشی زنان در افغانستان

فروغ آزادمنش

سال ٢٠٠١ وقتی امپریالیست های آمریکایی با شرکا و با شعار حقوق زن و حقوق بشر وارد افغانستان شدند، وضعیت حقوق  اجتماعی و سیاسی زنان تحت حاکمیت طالبان فاجعه بار بود. اما کشورهای امپریالیستی به سرکردگی آمریکا با شعارهای پوشالی و دروغین شان از این فرصت استفاده کردند تا بتوانند با «مجوز» صادر شده از جانب خود افغانستان را تحت نام «رهایی» زنان به اشغال درآورند.

در اولین سال های این اشغال، امپریالیست های آمریکایی برای شکل دهی به دولت متمرکز در افغانستان و ایجاد نیروی نظامی در حفاظت از آن در خدمت به منافع استراتژیک آن دوره شان مجبور بودند گشایش هایی را در موقعیت زنان حداقل در شهرهای بزرگ هم چون کابل ایجاد کنند. به همین منظور دختران توانستند بیشتر به مکاتب و دانشگاه ها راه یابند. اما این گشایش ها، شامل هزاران هزار زنی که در شهر های کوچک تر و ولایات و هزاران هزار کودکان دختری که در شهر های سنتی و کوچک و روستا ها زندگی می کردند، عمل نکرد و موضوع دولت آمریکا و متحدین اش نیز نبود. اما حتی همین حد از گشایشی که در موقعیت زنان و کودکان دختر در شهر های بزرگ ایجاد شده بود زمانی که بارک اوباما رئیس جمهور وقت آمریکا اعلام کرد که قصد دارد نیروهای نظامی خود را از افغانستان بیرون بکشد که در حقیقت به طالبان اعلام کرد که بیشتر از قبل می تواند تعرضات خود را علیه مردم سازماندهی کنند، نیز کم رنگ تر شد.

 در پی استراتژی های جدید آمریکا و تمرکز فعالیت ها برای مقابله با رقبای روسی و چینی خود، از سال ها قبل، حداقل سه و یا چهار سال پیش از شکل علنی و رسمی وارد مذاکره با طالبان شده بود. بر همین اساس هم طالبان را از یک گروه تروریست به گروه مخالف دولت دست نشانده خود در افغانستان تبدیل کرد. طالبان رسما با حمایت مالی و سیاسی دولت آمریکا و عربستان در قطر دفتر رسمی باز کرد و به عنوان یک گروه مخالف دولت افغانستان با آمریکا وارد مذاکره شد.

دولت آمریکا برای مقبول جلوه دادن مذاکرات علنی شان با طالبان، دست به تبلیغات برای تغییر ذهنیت مردم نسبت به طالبان زد. یکی از این تبلیغاتی که آمریکایی ها پیش گذاشتند «تغییر طالبان » بود و این ادعا که طالبان امروز با طالبان ٢٠ سال پیش تفاوت کرده اند؟! ادعا کردند که «تغییرات» ایجاد شده در موقعیت مردم و به طور مشخص موقعیت زنان از جانب طالبان پس گرفته نمی شود و طالبان این تغییرات را در شرایط کنونی افغانستان پذیرفته است. نهایتا پس از مذاکرات و نشست و برخاست های علنی و مخفی، امپریالیست های آمریکایی و متحدین منطقه ای شان، آگیست سال ٢٠٢١، طالبان را به قدرت رساندند.

اما کارنامه بیست ساله دولت آمریکا و نیروی نظامی اش در افغانستان هرگز نتوانست تغییری ماندنی برای زنان ایجاد کند. تغییرات پایه ای یک شبه دود هوا نمی شود، همان گونه که با آوردن طالبان به قدرت شد. باید این حقیقت را آویزه گوش کرد که امپریالیست ها به دنبال تغییر در موقعیت اسارت بار زنان و بطور کلی مردم ستمدیده نبودند. آن چه که به دنبالش برای اهداف استراتژیک خود بودند ربطی به زنان و مردم افغانستان نداشت. به همین دلیل هم تمام پروژه ها و ان جی او های فراوان شان و شعارها و تبلیغات شان آن هم در شهرهای بزرگ در خدمت به تغییر روبنایی مورد نیازشان قرار داشت. اکثر پروژه های آموزشی در مورد حقوق زنان یک جانبه و بسیار سطحی بودند. این نوع آموزش های سطحی هم نتوانست از گستردگی خشونت های خانگی بنابر آمار های منتشر شده در رسانه ها و مطبوعات خودشان کم کند. باید به این مساله هم اشاره کرد که حتی سطح پایین آموزش زنان نسبت به حقوق خود، بدون درگیر کردن مردان در این رابطه برای تغییر تفکر سنتی و پدرسالارانه شان بی نتیجه و برعکس عمل کرد و مردان سنتی را برای افزایش خشونت و ضدیت با زنانی که تا یک سطحی به حقوق خود واقف شده بودند، برانگیخت. 

البته همانطور که اشاره شد این پروژه های به اصطلاح آگاهی دهی به زنان، مربوط به همه کشور نمی شد. بلکه فقط در چند شهر بزرگ مثل کابل، هرات و مزارشریف تطبیق می گردید. سایر ولایات و قصبات دور دست از هر لحاظ مخصوصا از نگاه حقوق زنان دست نخورده و به حالت اولی شان باقی ماندند. بعنوان مثال تا آخرین سال های حکومت اشرف غنی مکتب دخترانه در ولایت پکتیکا به روی دختران باز نشد و هیچ تلاشی هم برای تغییر شرایط زندگی و حقوقی زنان در چنین ولایات صورت نگرفت.

اما زمانی که طالبان رسما در اگیست ٢٠٢١ به قدرت رسانده شد، موقعیت «تغییر» یافته زنان پس از ٢٠ سال را در عرض کمتر از یک ماه تغییر دادند. اگر تغییرات در موقعیت زنان در سطحی عمیق انجام گرفته بود، آنگاه طالبان به راحتی در عرض کمتر از چند هفته نمی توانستند در خانه نشین کردن زنان پیشروی کنند. طالبان از همان زمان قدرت گیری، دروازه های مکاتب لیسه و متوسطه دخترانه را بعد از صنف شش بستند، زنان شاغل را از کار برکنار و خانه نشین و چادری را اجباری کردند و در کل اولین اجندای کاری حکومت شان که همان حذف و سرکوب زنان بود همه را مو به مو اجرا کردند. زنان با از دست دادن اندک ترین حقوق انسانی شان در رژیم طالبان کاملا از حضور در اجتماع حذف شدند و بسیاری از زنانی که هم اعتراض کردند از طرف طالبان ترور، زندانی و به قتل رسیدند و گاهی هم از سوی خانواده بخاطر حفظ سنت های پدرسالارانه سرکوب شدند تا اعتراض نکنند و خاموش بمانند. همه این سرکوب ها و فضای خفقان از سوی رژیم طالبان و هم از سوی مردان خانواده زندگی را به کام زنان تلخ تر کرد که همین اوضاع به بالا رفتن خودکشی زنان به ویژه زنان جوان بیشتر دامن زد.

در طول نزدیک به دو سال قدرت گیری رژیم طالبان، ما همه روزه شاهد چندین خودکشی زنان فقط در یک روز در ولایات و شهرهای مختلف افغانستان هستیم. در صورتی که ما فقط از خودکشی هایی با خبر می شویم که رسانه یی می شوند. مردم در افغانستان بخاطر سنت های بسته و تفکرات عقب مانده، به این باورند که خودکشی زنان شرم و عار است و نباید دیگران از آن خبردار و رسانه ای شود. آن چه که مسلم است، صدها خودکشی در اثر خشونت های وحشیانه و غیر قابل تحمل مردان باعث می شود که زنان به زندگی خود پایان دهند و به طور خاموشانه و با تمام آرزوهای دست نیافتنی شان به خاک سپرده شوند.

بنا بر یافته های روزنامه تایمز در ماه نوامبر ٢٠٢٣، ٢٣ مورد خودکشی زنان و دختران جوان ثبت شده است. با در نظر داشت این واقعیت که این آمار به هیچ عنوان بیان کننده، آمار حقیقی خودکشی زنان و دختران جوان نیست. بسیاری از ولایت های دور افتاده، ولایاتی که مجموعه قوانین نوشته و نانوشته زن ستیزانه، سنت های متحجر و بشدت ضد زن و فرهنگ پدرسالارانه، افزایش فقر و فلاکت و گرسنگی که بیش از همه زنان قربانیان آن هستند، آنان را به پایان دادن به زندگی خود می رساند، در این آمارها نام و نشانی از آنان نیست.

خودکشی های زنان بویژه در جوامع سنتی و عقب مانده پدر/مردسالار مانند افغانستان همواره وجود داشته است، اما در شرایط کنونی و تعمیق هر چه بیشتر فرودستی زنان توسط امارت اسلامی طالبان باعث شده است که مردان با حمایت احکام ضد زن مبتنی بر شریعت اسلامی، زندگی را به مراتب به زنان تنگ تر کرده و خشونت های افسارگسیخته را بر آنان تحمیل کنند. پا به پای گسترش خشونت بر زنان و سخت تر کردن شرایط زندگی برای آنان، خودکشی و خاتمه دادن به زندگی نیز گسترش بی سابقه یافته است.

این شرایط که طالبان و امارت اسلامی اش و احکام ضد زنی که هر روزه صادر و امکان زندگی را برای زنان غیر ممکن کرده و هم زمان با اشاعه فرهنگ نرینه سالاری در جامعه و بال و پر دادن به سنت های عقب مانده از یک طرف و از طرف دیگر مردان با حمایت بی دریغ طالبان و با اتکا به امتیازات ویژه از جانب آنان، زندگی را با اعمال خشونت های وحشیانه بر زنان تنگ تر کرده و آنان را به مرز خودکشی می کشاند. باید به این موضوع هم اشاره شود که علاوه بر همه این شرایط، خفقان و بسته بودن شرایط زندگی برای زنان و بازماندن بسیاری شان از ادامه شغل، ادامه تحصیل، گشت و گذار در اجتماع، فقر و تنگدستی و... باعث شده است که با بلندترین آمار خودکشی زنان در همین دوره قدرت گیری طالبان روبرو شویم.

در همین رابطه آریانا نیوز گزارشی را منتشر کرده است که یک روانشناس بنام داکتر امل در ١۶ جوزا امسال بیان کرده است که در جریان دو روز پس از اعلام ممنوعیت حضور دانشجویان دختر در دانشگاه، ١٧٠ تماس درخواست کمک دریافت کرده است. او هر روز تقریبا ٧ الی ١٠ تماس جدید از دانشجویان دختر برای کمک دریافت می کند. با در نظر داشت این واقعیت که بسیاری نه امکان مالی  و نه به خاطر فرهنگ پدرسالاری شرایط تماس گیری با روانشناس را دارند. 

این منبع با چندین خانواده مصاحبه کرده است:

نادر به این منبع خبری می‌گوید که دخترش پس از ناامیدی از بازگشایی مکاتب، خودکشی کرد.  نادر از هوش و استعداد و امیدهای دخترش برای آینده افغانستان می‌گوید که آرزو داشت از طریق درس به کشورش خدمت کند، اما بسته ماندن مکاتب در آغازین روزهای تعلیمی امسال موجب افزایش اضطراب و ناامیدی دخترش شده و در نهایت خودکشی کرد.

خانم مهر نیز که قبلا استاد دانشگاه و نان‌آور خانواده‌اش بود، می‌گوید که پس از بسته شدن پوهنتون‌ها شغلش را از دست داده و از عهده مصارف زندگی برنمی‌آید. او می‌گوید که محدود ماندن در خانه، فشار برای ازدواج، ناامیدی نسبت به آینده موجب شد تا دو بار تصمیم به خودکشی بگیرد.

آنچه که باید تأکید کرد این حقیقت است که خودکشی راه حل نیست. تا کنون در همین دو سال گذشته صد ها زن و دختر جوان به زندگی خود خاتمه داده اند، اما ذره ای از خشونت های دولتی و اجتماعی و خانگی را کم نکرده است. ذره ای از شرایط اسفناک اقتصادی، ذره ای از خفقان حاصله از امارت اسلامی را کم نکرده است...

 این شرایط بیش از گذشته در مقابل ما و همه فعالین حوزه ی زنان و سایر نیروهای مبارز این وظیفه را می گذارد که برای بالا بردن آگاهی زنان و گرد آوردن آنان به حول تشکلات انقلابی و مستقل خود فعالیت بی وقفه کنیم تا از این طریق بتوانیم آمار خودکشی ها را کاهش دهیم. این مسیری است که با هدف سرنگونی انقلابی طالبان و قطع دست همه امپریالیست ها و مرتجعین منطقه ای که عامل اصلی خشونت بر زن هستند باید طی شود تا شرایط برای تغییر ریشه ای در موقعیت ستمدیدگی زنان ایجاد شود و بر این پایه و ادامه یابی مبارزه بتوان برای همیشه فکر خودکشی کردن را در میان زنان از میان برداشت.

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ٥۹

اگوست ٢٠٢٣ / مرداد ١٤٠٢