اهمیت جنبش رادیکال زنان در افغانستان!

سائمه سلطانی

متن نوشتاری سخنرانی ارائه شده در جلسه کلاب هاوس سازمان زنان هشت مارس به مناسبت ۸ مارس روز جهانی زن ٢٠٢۴

اهمیت جنبش زنان در افغانستان را میتوان در دو بخش از نظر گذراند: عمومی بودن مبارزه جنبش در برابر ارتجاع و امپریالیسم و پتانسیل خلق هویت مشترک زنانه میان زنان در افغانستان.

بعد از ورود طالبان به قدرت به بار دوم، جنبش زنان با شور و خشم به خیابانهای کابل و ولایات مزار، هرات، تخار، کندز، بدخشان، پروان و ... با شعار "نان، کار، آزادی" آمدند و فریاد دادخواهی برای تودههایی فرودست و تحت ستم که نان و جان آنها را طالبان و حقانیها تهدید میکردند، بلند کردند.

شعار نان، کار، آزادی شعار طبقاتی از نادارترین طبقه جامعه است که همه حقوق و آزادی های اقتصادی_سیاسی_اجتماعی آن طبقه را ذیل خودش مطالبه می‌کند.

 زنان منحیث ناجیان این طبقه برای هشدار به امارت اسلامی و حامیان شان با این شعار میخواستند به آنها برسانند که خواست ما منحیث نماینده این طبقه چیست و چرا این را خواستهای مان را به گوش تان داد میزنیم، هدف مان ازین خواستها، مطالبهاش از دامن قدرت چرکین و دستبهخون شما نیست؛ ما این خواستها را مطرح میکنیم که حد و مرز مان را با هم مشخص کنیم؛ و حالا که حد و مرز مشخص شد پس ما راه مان را میرویم که مقاومت و ایستادگیست و تا آخر این راه متعهد به طی کردن آن خواهیم بود؛ و در انتهای این مسیر، "نان، کار و آزادی" مان را از چنگالهای خونآلود شما بر خواهیم گرفت. مسیر هم برای آن مشخص کردند، "طالبان، طالبان، سرنگون، سرنگون".

برای مصداق میتوان از شعار زنان در خیابانهای تخار یادآوری کرد که با تعداد اندک، شجاعانه به جادهها ریختند و شعار "طالب جنایت میکند، آمریکا حمایت میکند" را سر دادند. این شعار اعلان جنگ واضح در برابر آمریکا و مزدوران داخلیاش طالب و حقانی بود.  جنبش زنان هر چند باز هم با کفتارهای فمینیسم دولتی_انجیاویی به شکلی محاصره شد، و همین حالا هم تلاش این کفتارها در جهتدهی جنبش متوسل میشود به دست در دامن شدن آمریکا، و سازمان ملل.

هر قدر فشار طالبان بر مردم تحت  ستم عمیقتر شود، تلاش این زنان وابسته به نیروی استعمار جهانی نیز برای نمایش دست در دامن شدن جنبش زنان به دعوت سازمان ملل و حضور مجدد این اشغالگران در افغانستان نیز عمیقتر میشود. یکی از وظایف ایادان بومی این آمپریالیستها، خلق ایده محدود سازی ستم و وضع موجود در گردن حلقه رهبری دولت وارداتی جمهوری خود شان و یا امارت اسلامی است؛ اینا تلاش دارند بهعنوان نمایندگان مردم و زنان، هم به جهان و هم به مردم افغانستان تلقی کنند که اشکال در نظم نئولیبرالیستی_امپریالیستی نیست بلکه در سطح رهبری دولت قبلی و فعلی است.  مثلاً فرار غنی و حضور طالب و حقانی را به قدرت، نکوهش میکنند بدون انعکاس و بررسی قضیه کتمان شده در عقب آن.

 بر خلاف آنها مبارزه اما هنوز در پایسنگ و تنهی جنبش تودهایی زنان در زیرپوست شهر و ولایات افغانستان جریان دارد و این زنان انقلابی علیه افشاسازی هر دو اشغالگران و ایادان شان فعالیت میکنند. همواره انگشت انتقاد این زنان بر اصل سیستم بوده و آن را نشانه میرود. این جنبش در زیر پوست شهر و روستاهای افغانستان دم میزند برای رویارویی بعدی و بازپسگیری حساب از این کفتارهای وابسته به سیستم، طالبان و آمپریالیستهای آمریکا، چین و روسیه.

زنان با چشم سر صحنههای وحشتناک حذف شان را توسط طالبان و حقانیها بار دیگر مشاهده کردند و این تکاندهندهترین لحظاتی بود که منجر به ساختن تاریخ توسط تجمع زنان حول یک نقطه " مبارزه با ستم امپریالیستی_طبقاتی_جنسیتی بود" .

زنان ازینجا بدون درن ظر گرفتن شکاف های قومی_زبانی_مذهبی کنار هم جمع شدند و یکصدا علیه امارت و حامیان شان التیماتوم صادر کردند. در واقع ما در این صحنه از تاریخ شاهد آغاز و شکلگیری هویت جمعی زنان و جنبش فمینیستی در افغانستان استیم.

بناً آنچه که جنبش زنان در افغانستان میخواهند و هدف قرار دادند بسیار وسیع است و محدود به آزادی زنان نمیتواند شود هر چند تاکید اولیه شان بر نجات زنان است اما این جنبش، این را به خوبی درک کرده است، که زنان تا حضور استعمار، اشغال و ایادان داخلی آنها هرگز آزاد نخواهند شد و یک سری مهمی از آزادی زنان وابسته به آزادی جمعی تودههایی اشغال شده است.

همواره خلای یک جنبش متعهد که نماینده و بررسی کننده انواع ستم بر زنان در افغانستان بلخصوص افغانستان تحت اشغال امپریالیستها و این اسلامگرایان باشد، محسوس بود ولی با حضور مجدد طالبان، زنان قادر به شکل دهی چنین جنبشی شدند که تلاش میکند برای نقد پدر/مردسالاری و نقش حمایتی و سازنده امپریالیسم جهانی در گستردهسازی و تکثیر این نظام خفقانآور برای زنان را نشانه بگیرد و توضیح دهد که آنچه بر زنان در افغانستان جاری میشود، پشتوانه نظم جهانی دارد و این نظم حاکم نئولیبرالیستی که منفعتش را در استعمار، راهاندازی جنگها بر اساس منافع طبقاتی و منحیث ماشین چاپ پول و انباشت ثروت میداند، محکوم است و دشمن اساسی زنان. بناً زنان در افغانستان آزاد نخواهند شد مگر اینکه جهت مبارزه زنانه شان را در برابر این نظم حاکم جهانی و بلخصوص نسخههار آن سیاستهای امپریالیستی نمایند.

به امید پایداری این جنبش و دست کفتاران انجیاویی و دولتی از آن دور باد

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۶١

آوریل ۲٠۲۴ – فروردین ١۴٠٣