قطعنامه سیاسی

یازدهمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس - افغانستان

هر جا ستم هست مبارزه نیز هست!

 زنان اولین گروه اجتماعی بودند که در میان بهت، سکوت و ناباوری که بخش بزرگی از جامعه با به قدرت رساندن طالبان، به آن دچار شده بودند، جو سکوت را شکستند و پرچم مبارزه علیه طالبان را برافراشتند. اهمیت حرکت معدود زنانی که در منطقه ارگ کابل در همان روز اول تصرف کابل توسط طالبان، دست به اعتراض زدند، تنها در این نبود که در مقابل یک نیروی متحجر ضد زن ایستادند، بلکه اهمیت اساسی و اصلی در این بود که در مقابل حیرت و یاس و ناامیدی که جامعه و بخش بزرگی از زنان را در بر گرفته بود، خاموش ننشستند و  فریاد مبارزه علیه واپسگرایی را در آن سکوت بلند کردند. این فریاد، فراخوان مبارزه علیه امارت اسلامی بود که قصد داشت بدون درد سر زنان را از جامعه جدا و در خانه ها حبس کند.

زنان با فریادهای ما «دیگر برده نخواهیم شد»، «اسارت نمی پذیریم». «زیر بار امارت اسلامی نخواهیم رفت». « به پوشش اجباری تن نخواهیم داد» و با «کسب آگاهی و دانش برای خواسته خود مبارزه خواهیم کرد»، «نان کار آزادی»، فریادهای بر حق خود را رساتر و رساتر ساختند. آنان به اشکال مشکوکی، به قتل رسیده و پیکر بی جان آنان در کوی و برزن، رها شد، لت و کوب شدند، مورد اهانت قرار گرفتند، دستگیر و زندانی شدند، مورد آزار جنسی و تجاوز قرار گرفتند، تهدید شدند، اما هر بار با جرات و شهامت بیشتری علیه طالبان به میدان مبارزه آمده و با قدرت اعلام کردند: «آمده ایم بجنگیم؛ بجنگ تا بجنگیم». این اخطاری قدرتمند بود نه تنها به طالبان بلکه به همه حامیان بین المللی شان که تئوری تغییر طالبان را موعظه می کردند و امیدوار بودند تا طالبان را بدون دردسر به زنان و مردم تحمیل کنند. در این میان لابی گران زن بر سر «تغییر» طالبان و برای به رسمت شناختن آن از جانب دولت های غربی سخت در تلاشند. 

باید به این موضوع تاکید شود که طالبان نه از زمانی که کنترل کابل را در دست گرفت بلکه از قبل و از زمانی که بر ولسوالی ها و ولایات شمالی کنترل یافت؛ جنگ علیه زنان را با پیشبرد سیاست ها و اعمال زن ستیزانه خود آغاز کرده بود. زمانی که زنان بدون "محرم" و یا بدون چادری و یا زنانی که کفش پاشنه بلند پوشیده بودند، در کوچه و بازار ها لت و کوب می شدند، زمانی که دختران جوان و خردسال برای جنگجویان به زور از خانه ها و خانواده ها ربوده می شدند، این جنگ آغاز شده بود.

حال طالبانی که به قدرت رسانده شده بود از یک طرف تلاش می کرد با توجه به نصایح مشاوران پاکستانی، قطری و آمریکایی ظاهر آراسته و تغییر یافته ای از خود نشان دهد، از طرف دیگر با واکنش سریع و قدرت یابنده و غیر منتظره زنان روبرو شد و طاقت حفظ ظاهرشان خیلی سریع به سر آمد. فرمان های وزارت امر به معروف و نهی از منکر و یا به عبارت دیگر وزارت «سرکوب و ستم بر زنان» آغاز شد و فرمان های ضد زن یکی پس از دیگری از جانب این نهاد صادر شد و رسمیت یافت: زنان از رفتن به سر کار منع شدند؛ درِوازه مکتب ها و دانشگاه ها به روی دختران دانش آموز بسته شدند؛ زنان از رفتن به مراکز ورزشی  و شرکت در مسابقات منع شدند، حق فعالیت های هنری و موسیقی از آنها سلب شد. سپس از بیرون رفتن از خانه  بدون محرم منع شدند. حجاب حکم الهی اعلام شد و...، این چهره واقعی طالبانی است که قرار بوده به قول خودشان و حامیان بین المللی شان در غرب و در منطقه، تغییر یافته و قابل تعامل باشند.

همین سران قدرت های امپریالیستی  که طالبان را به قدرت رساندند، کسانی هستند که در قدرت بخشیدن به جهادی‌ها و بنیادگرایان در افغانستان نقش اساسی داشتند. آن‌ها و گماشتگان‌شان با اشغال افغانستان قرار بود زنان را «رها» کنند. در بخش‌هایی مثل اجازه‌ی تحصیل و کار و اشتغال که بیش‌ از اندازه به آن می‌بالیدند، حتی قادر نشدند بخشی از امکانات و آزادی‌هایی را که زنان افغانستان قبل از قدرت‌گیری جهادی‌ها و طالبان داشتند احیاء کنند. کاری که امپریالیست های آمریکایی برای منافع خود کردند به قدرت رساندن بنیادگرایان اسلامی بود. آن «دستاوردهای» ناچیزی که بارها به رخ زنان افغانستان و دنیا کشیدند را وجه‌المصالحه‌ای برای سازش با بنیادگرایان افراطی طالبان قرار دادند. این حرکت امپریالیست ها بار دیگر این حقیقت را به میان کشید که امتیازهایی که از بالا و با اهداف ارتجاعی  داده شود، می تواند در عرض بیست و چهار ساعت دود هوا شود و از بین برود.

باید در نظر داشت که مبارزه زنان اگر چه از بنیه ای قوی و روحیه ای بالا و پتانسیلی فوق العاده برخوردار است و جنگ و مقاومت در سطوحی بالا تر هم در راه است، اما خطراتی نیز موجودند که مبارزه و مقاومت آنان را بی گزند نخواهند گذارد. به همین دلیل راه مبارزه پیچیده و پر پیچ و خم خواهد بود.

بدون شک برخورد فریبکارانه امپریالیسم آمریکا برای رهایی زنان افغانستان در جلو چشم همه ما قرار دارد و درسی است که برای تاریخ باقی خواهد ماند. اول این که امپریالیست ها نه به خاطر رهایی زنان بلکه برای منافع جهانی خود در آن دوره به افغانستان حمله و آن را اشغال کردند و دوم این که باز هم برای منافع جهانی این دورۀ خود، به راحتی و بدون کوچک ترین اهمالی موقعیت زنان افغانستان را به فروش گذارده و با طالبان معامله کردند.

این تجربه نشان می دهد که رهایی زنان نه با دل بستن به امپریالیست ها و از طریق گدایی از مرتجعین رنگارنگ بلکه با مبارزه خود زنان و مبارزه ای که در امتداد و مسیر رهایی کل جامعه قرار می گیرد، ممکن خواهد بود. یعنی مسیری در خدمت به انقلاب. چرا که تنها از طریق سرنگونی انقلابی امارت اسلامی است که زنان می توانند به مطالبات اولیه خود دست یابند و در مسیر رفع ستم جنسیتی گام بردارند.  

چنین مسیری را زنان نمی توانند از "جامعه جهانی" یا به عبارت دیگر از امپریالیست هایی که پنج دهه افغانستان را بدنبال منافع اشان به محل تاخت و تاز خود مبدل کردند، تقاضا کنند. زنانی که برای رهایی از دست طالب خواهان آن هستند که امپریالیستها، طالب را به رسمیت نشناسند و یا کمک مالی خود را به طالب نرسانند، در واقع  آگاهانه و یا نا‌آگاهانه نمی خواهند قبول کنند که امپریالیست ها برای رهایی زنان اهمیتی قایل نیستند. آن ها در حقیقت هنگامی که کلید آغشته به خونِ قدرت در افغانستان را بدست طالبان سپردند، به طالبان مشروعیت داده و آن ها را به رسمیت شناختند و موقعیت زنان افغانستان را با آنان معامله کردند. فشارهای ظاهری امپریالیست های آمریکایی و اروپایی بر طالب، به منظور کنترل طالب است تا در چارچوب منافع آنان در منطقه عمل کند و در همان چارچوب باقی بماند و نه این که حقوق زنان و یا حقوق مردم را رعایت کند. 

در ماه های اخیر از جانب جریانات ارتجاعی و وابسته به قدرت های امپریالیستی و مرتجعین منطقه ای برای شریک شدن در قدرت،«حکومت همه شمول» بیش از پیش باب شده است. این حکومت همه شمول هم قرار است در یک «انتخابات آزاد» انواع و اقسام نیروهای اسلامی جهادی بعلاوه طالبان را شامل شود. آن چه که مسلم است این جریانات «حکومت همه شمول» پسند، هیچ تفاوتی با طالبان در زن ستیزی، در سرکوب ملیت تحت ستم، در کشیدن شیره جان کارگران و زحمتکشان و... ندارند.

از دیگر خطراتی که جنبش زنان افغانستان را تهدید می کند، دامن زدن به اختلافات مابین ملیت های تحت ستم است. باید  با تفکر و ترفند هایی که دشمنان بویژه دشمن  اصلی یعنی طالبان با نسل کشی از ملت تحت ستم هزاره ها که بیشترین قربانیان آن  زنان هستند و هم چنین سرکوب سبعانه از مردم غیر نظامی پنجشیر و... بطور برنامه ریزی شده انجام می دهد، مبارزه آگاهانه و بی وقفه نمود. این سرکوب های وحشیانه و خونین بستری را برای دامن زدن به اختلاف در بین ستمدیدگان ایجاد می کند. یکی از وظایف مهم جنبش رادیکال زنان این است که به افشای طرح های دشمن مبنی بر «تفرقه بیاندار و حکومت کن»، بپردازد و برای اتحاد همه ستمدیدگان بویژه زنان ملیت های تحت ستم بکوشد.

بدون شک، اگر مبارزه زنان با تئوری علمی و رهایی بخش همراه شود قادر خواهد شد زنان بیشتر و بیشتری را به مبارزه ترغیب و آنان را سازماندهی نمایند. با این روش آگاهانه مبارزه انقلابی زنان، حتی بخش وسیعی از مردانی که از امتیازات علیه زنان بهره مند هستند، در نهایت  آگاه خواهند شد که این رشوه ای بیش به مردان برای حفظ یک نظام پدر/مردسالار  و برای حفظ یک نظام قرون وسطایی و وابسته نیست. آنها پی خواهند برد که چگونه ستم بیشتر بر زنان به معنی عقب ماندگی بیشتر جامعه و در بند بودن کل جامعه است. پی خواهند برد که یکی از مهم ترین کانال های مبارزه برای رهایی جامعه از قید بنیادگرایی و عقب ماندگی و برای رهایی از قید امپریالیسم و مرتجعین  رنگارنگ، همانا مبارزه علیه زن ستیزی است.

آن چه که نه تنها در گذشته بلکه در شرایط کنونی بیش از پیش، از زنان بویژه زنان مبارز و آگاه طلب می شود این است که با اتکا به نیروی خود، تشکلات مستقل و انقلابی خود را برای پیشبرد مبارزه هدفمند ایجاد کنند و با کار توده ای گسترده، آن را هر چه بیشتر وسعت بخشند. باید در نظر داشت که کلیه‌ی مناسبات سنتی، زیربنایی و مناسبات اجتماعی و همه‌ی حافظان آن، از مردان خانواده گرفته تا دم و دستگاه  و احکام ضد زن امارت اسلامی، از دین و مذهب و نهادهای مذهبی گرفته تا سنت و روابط اجتماعی، همه دست‌به‌دست هم داده‌اند تا زنجیرهای اسارت زنان را محکم‌تر کنند. ایجاد تشکلات انقلابی زنان، زنانی که به نیرو و نقش تاریخ ساز خود آگاه باشند و بطور آگاهانه و نقشه مند مبارزه علیه ستم بر زن را سازماندهی کنند،  قادر خواهند بود گام های موثر خود را در جهت  پاره کردن رنجیرهای اسارت بر زنان طی کنند. پیمودن این مسیر همراه با دیگر تشکلات مردمی، خود بخشی از طی کردن مسیر انقلاب واقعی و سرنگونی امارت اسلامی و کوتاه کردن دست همه امپریالیست و مرتجعین منطقوی است.

برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۶٠

دسامبر ۲٠۲٣ – آذر ١۴٠٢