تبعیض جنسی از منظر تعلیم و تربیت
زمان مسعودی
تحقیق و بحث در مورد تفاوتھای زن و مرد موضوع تازه ای نیست، بلکه از ابتدای شکل گیری علم روانشناسی و تفکیک آن از رشته فلسفه شروع و تا به امروز ھمچنان ادامه دارد.
در سال ١٨٩۵ در انگلستان بر روی بیش از ده ھزار نفر زن و مرد (Galton) اگر نگاھی به اسناد ومدارک تحقیقاتی که انجام داد بیاندازیم، مشاھده میکنیم که او با ترفندھای بسیاری سعی در اثبات برتری مردان انگلیسی بر زنان انگلیسی و ساکنین کشورھای کلنی انگلستان را داشته است.
اقدام برای اثبات برتری (IQ) ادامه ی این پژوھشھا در ایالات متحده ی امریکا و بخصوص از طریق ازمون ضریب استعداد مردان آمریکایی بر زنان آمریکایی و مھاجرینی که از کشورھای دیگر جھان به آمریکا مھاجرت کرده بودند و مردم بومی آمریکا کرده و ازجمله نتیجه گیری ھایی که از تحقیقات نامبرده میشد، و برای بحث ما اھمیت دارد عبارتند از: چگونگی نقشزن در اجتماع را توانایی تولید مثل او تعیین میکند.
چگونگی رفتار، توانایی ھا وتوان یادگیری انسان بر اساسجنساو متفاوت است و در آخر ھم از این تفاوتھا به این جمعبندی می رسیدند که جنسمرد بر جنسزن برتر است.
بعد از سال ھا مبارزه و برخورد انتقادی بوسیله زنان و مردان مترقی به تحقیقات سکسیستی و نژادپرستانه رایج در جوامع غرب و بخصوص رشد جنبش برابرخواھی و فورموله کردن مطالبات خود در بخشپژوھش ھای علمی و شروع به تحقیقات از طریق زنان آگاه جامعه، توجه به چگونگی نقش بارزی که "تربیت" انسان در تکامل و شکل گیری شخصیت و زندگی آینده او دارد، متمرکز شد.
در کتاب "ما دختر متولد نمی شویم ما را دختر تربیت می کنند" می نویسد: (Ursula Scheu) خانم "وقتی او در سن دو سالگی، ھمانند برادرش ایستاده ادرار می کرد، مادرش با سرعت و نگرانی او را از ایستاده ادار کردن منع کرد و گفت: دخترھا این جوری ادرار نمی کنند بلکه می نشینند."
مثال کوچکی از زندگی روزمره دختربچگان؛ با آن می خواستم اشاره کنم که جنسیت بدون تاثیر محیط میتواند نقش بسیار کمی در رفتار و عادت ھای انسانھا داشته باشد. انسانی که از نظر بیولوژیکی "ماده" متولد می شود در طول پروسه اجتماعی شدن به زن و انسانی که از نظر بیولوژیکی "نر" بدنیا می آید به مرد تبدیل می گردد.
- برای این که روشن شود که ھویت جنسی تحمیلی انسانھا چگونه شکل می گیرد و انسانی که متولد می شود با چه روشی قدم به قدم به زن یا مرد تبدیل می گردد لازم است که ابتدا به موضوع صحبتم یعنی "تبعيض جنسی از منظر تعلیم و تربیت" نگاھی بیاندازم و برای این که بتوانم به تمام جوانبی که در جامعه بطور عام و در خانواده بطور خاص به این امر خدمت می کند اشاره کرده باشم، بایستی ابتدا منظورم را از "تعلیم و تربیت" روشن کرده و به خصوص کلمه تربیت را کمی روشن تر بشکافم.
- به نظر من استفاده از واژه تربیت برای توضیح تمام پروسه ی رشد، شکل گیری و تکامل شخصیت و ھویت جنسی زن و مرد بسیار محدود است بخصوص در جامعه ای که ساختار آن براساس استثمار و تبعیض جنسی تدوین و مردسالارانه عمل می کند.
بکار بردن این واژه می تواند این تصور را بوجود آورد که مقصود ما فقط مقررات و نرم ھائی است که در چھارچوب خانواده و بخصوص از طریق مادر که ھنوز ھم در اقصی نقاط جھان وظیفه سرپرستی و بزرگ کردن کودکان را بعھده دارد به فرزندان انتقال داده می شود می باشد. البته این استنباط از تربیت کودکان بخشا" درست است که در این مورد جامعه آگاھانه و یا ناآگاھانه از طرق متفاوت ارزش ھا و ھنجارھای مشخصی را که بر سر آن به نوعی توافق وجود دارد و شاید بتوان گفت که این توافق ھا ھم بخشا" قانونی می باشند از طریق مادر و بیشتر در سنین پایین انتقال داده می شوند.
البته سعی من بر این است که در این نوشتار چگونگی انتقال این ارزشھا، راه ھا و وسایل آن را روشن کرده و به جنبه ھای دیگری ھم که برای حفظ و اشاعه ی آن نقشدارند نظری بیاندازیم. می توان ادعا کرد که علیرغم تمام تفاوت ھایی که بر سر ارزش ھای مختلف در جوامع بشری موجود است، در مورد تربیت کودکان بخصوص دختران بنوعی توافق نظر موجود است و ھدف ھای مشخصی را دنبال می کند. برای مثال می توان از نقش مادر بودن، مسئولیت خانواده را به عھده داشتن، جذابیت، جوان و زیبا بودن، خود را حقیرتر از مردان دانستن... در تمام جوامع نام برد.
من میل دارم برای توضیح دقیق این پروسه از واژه Sozialisation "اجتماعی شدن" بجای کلمه تربیت که ھمان کلمه ی در زبانھای اروپایی و ھمچنین آلمانی می باشد استفاده نمایم.
اجتماعی شدن یعنی پروسه ای طولانی، پیچیده و دائمی که از روز تولد شروع و با رشد و تکامل جسمی روحی و شکل گیری شخصیت نوزاد تا دوران بلوغ و حتی بعد از آن ھم ادامه دارد. البته در سال ھای اول زندگی بیشتر می توان بر این پروسه تاثیرھای تعیین کننده ای گذاشت که در زمان بزرگسالی کمتر امکان پذیر می باشد.
اجتماعی شدن انسان، با توجه به جامعه ای که در آن زندگی می کند و شرایطی که از نظر اقتصادی، اجتماعی، فرھنگی و محیط زیستی بر آن جامعه حاکم است متفاوت است. و ھمچنین در دوران ھای مختلف تاریخ، در نقاط مختلف و فرھنگ ھای جھان و تحت تاثیر تعلق به طبقات و اقشار مختلف جامعه ھم اجتماعی شدن نمی تواند یکسان باشد. به ھر حال من سعی خواھم کرد برای شرح این پروسه به موارد زیریعنی دوران حاملگی، تولد، دوران شیرخوارگی،نقش اسباب-بازی، انتظارات جنسی پدر و مادر از فرزندان، تجاوز جنسی، تن فروشی و زیبایی زنان و تبليغات اشاره کنم. بھر حال از زمان حاملگی شروع می کنم.
اگر بسیار سخاوتمندانه از توضیح وضعیت گذشته مادری که دوران حاملگی خود را می گذاراند بگذاریم و تمام ستم ھای تاریخی گذشته این مادر آینده را نادیده گرفته و از رفتار زن ستیز جامعه و خانواده و مسئله چگونگی ازدواج، جھیزیه، شیربھا، بکارت و غیره ... ھمه این ستم و بی احترامی ھا بگذریم و برای مثال زنی نسبتا "معمولی" و حامله را در نظر بگیریم باز ھم توضیح این پروسه تربیت و یا اجتماعی شدن کامل نخواھد بود، ولی شروع تاریخچه ستم بر زنان طولانی است و من مجبورم به ھر حال برای عدم تکرار آنچه را که شما ھم بخوبی میدانید از حاملگی شروع کنم.
- اگر زن حامله بشاش و سرحال باشد و جنین در شکمش زیاد حرکت کند می گویند فرزند آینده او پسر است. اگر زن در حالت افسردگی بسر برده و در صورت او لکه ھای قھوه ای بروز کند و سر حال نباشد می گویند فرزند او دختر است.
صفاتی که به مادر آینده و از این طریق به جنین – و بیشتر ھم از طرف زنان اطلاق می گردد – ھمان صفات و رفتاری است که از زنان و مردان جامعه انتظار می رود. بشاشیت و تحرک در مقابل افسردگی و انفعال.
با وجود این که تجربه مادران حامله بارھا و بارھا عدم واقعیت این پیش گوئی ھا بوده است و این کاملا تصادفی است که مادر خود را در چه شرایط جسمی و روحی می یابد و وضعیت او به جنبه ھای زیادی بستگی دارد ولی این پیش داوری ھا و انتظارات از جنس زن و مرد حتی در دوران قبل از تولد، در اکثر جوامع بشری عمل کرده و باز تولید می گردند.
البته این ستم در دوران حاملگی مادر فقط به این پیش داوری ھا محدود نمی شود بلکه ابعاد فاجعه آمیز دیگری را ھم شامل می گردد که برای توضیح آن به گزارشی از مراجعه می کنم.Tageszeitung روزنامه قبل از آن به این نکته اشاره کنم که مسئله زنان، مسئله ای جھانی است و به یک کشور، فرھنگ و یا قاره محدود نمی شود. بنابراین بحث من اصولا در مورد زن ایرانی نیست بلکه از زاویه جھانی به آن نگاه می کنم، بنابراین ارقام و مطالبم ھم محدود به یک جای مشخص جھان نمیباشد البته در مورد گزارش باید اشاره کنم که خبر و آمار از روزنامه است ولی من در انتخاب کلمات زیاد رعایت امانت را نکرده ودست خود را باز گذاشتم.
در شماره ٢٠ آگوست ٢٠٠٢ خود از "انتقام متولد نشده گان" گزارشمی دھد. Tageszeitung روزنامه تبعیض علیه دختران ھند باعث کمبود عروس شده است. شورای دھات بجای تقاضای ایجاد کار برای بیکاران، تقاضای دختران بالغ برای عروس شدن را از سیاستمداران می نمایند. طبق آمار جھانی میانگین میزان تولد نوزادان پسر و دختر در ھمه نقاط جھان تقریبا یکسان است یعنی به ازای ١٠٠٠ نوزاد پسر ١٠۵٠ نوزاد دختر متولد می شوند. در ھندوستان که بیشتر خواھان تولد نوزاد پسر ھستند تا اجاق خانواده را "روشن نگاه دارد" بازای ھر ١٠٠٠ پسر ٩٣٣ دختر به دنیا می آیند. و به ھمین دلیل ھندوستان در سال ٢٠٠١ با کمبود ٣٢ میلیون زن روبرو بوده است. این کمبود و تفاوت در آمار سال ٢٠٠١ مشھود است که به جای ۵٢٨ میلیون، ۴٩۶ میلیون زن سرشماری شده اند و طبق آمار جھانی و آمار خود کشور ھندوستان ٣٢ میلیون زن مفقود گردیده اند.
پشت پرده این تفاوت آمار یک عمل جنایی خوابیده است و آن فقدان میلیون ھا جنین دختری ھستند که ھنوز متولد نشده، کشته می شوند و یا نوزادان دختری ھستند که سرشان بعد از تولد بوسیله ماما در سطل آب فرو می رود.
در ھیچ جای جھان تفاوت میزان تولد دختر و پسر مثل ھند نیست. با وجود این که قتل نوزادان دختر از طریق چسباندن سم روی نوک سینه خود بوسیله مادران ھنوز ھم ادامه دارد ولی اکثرا بوسیله دستگاه سونوگرافی جنسیت جنین را مشخص و جنایت قتل آنان را قبل از تولد انجام می دھند.
کسی که وارد شھرک کوچکی در نزدیکی دھلی می شود، بی اختیار متوجه تعداد بیشماری از تابلو کلینیک ھا و مطب پزشکان می گردد که خود را متخصص "مادر و بچه" معرفی می کنند. ولی اغلب وسیله ای جز یک دستگاه سونوگرافی و تخصصآنان ھم چیزی جز تشخیص جنسیت جنین نیست.
با وجود این که "متخصصین" بسیار ماھرانه سعی در گم کردن ردپای جنایات خود را دارند، ولی اغلب سگان ولگرد باقی مانده این جنایات خونین را از زباله دان ھا بیرون می کشند و لاروب گران شھرداری ھا ھنگام باز کردن لوله ھای مسدود شده فاضلاب آب ھا که با شروع باران ھای سیل اسا، لایروبی می گردند، جمجمه ھای کوچک، انگشتان نحیف نیمه تمام و ستون فقرات ھای خمیده شده قبل از تولد، در زیر بار این ستم ھزاران ساله را آشکار می نمایند. ولی این ستم دیدگان چشم به جھان نگشوده در حال انتقام جویی اند. در دھات ھارایانای ھند و ضعیت استثانی اعلام شده است. زیرا عروس ھا مفقودند و دامادان آماده به ازدواج در کنار مادرانشان و یا در میدان ھای دھات پرسه میزنند و مادران بی عروس از نداشتن کلفتی که بار آنان را سبک کند ناله سر می دھند و ریش سفیدان دھات از سیاستمداران می خواھند که برای آنان زندان بسازند، زیرا فاصله محل سکونتشان تا زندان ھای شھرھای مجاور زیاد است و آنان برای دیدار از ٣٠٠ نفر پسرانشان که بجرم جنایت، دزدی، مزاحمت و تجاوز به زنان و دختران ده به آب سرد خوردن مشغولند بایستی وقت و کرایه زیادی مصرف کنند. بنابراین اکنون بجای ایجاد کار و تھیه عروس، ساختمان زندان خواست اصلی گردیده است.
با قتل ٣٢ میلیون دختر در ھند، مشکل تھیه ی جھیزیه آنان برای پدرانشان حل شده است. با وجود این که ھنوز درخواست جھیزیه برای دامادان از طریق دختران بازمانده طرح نگردیده است. ولی آنھا شرط ھای دیگری را طرح می کنند: شوھر آینده ما بایستی خواندن و نوشتن بلد باشد و یک کارمند را بر دھقان<