چرا مردان افغانستانی از مبارزات زنان علیه زنستیزان طالب، حمایت نکردند؟
فروغ آزادمنش
همواره بویژه در سه سالی که از به قدرت رساندن طالبان میگذرد، برای آن دسته از زنانی که پا به عرصه مبارزه برای کسب خواستههای خود شدند، نه تنها با طالب و عساکر آن، بلکه قبل از آن با مردان پوشیده از عقاید و سنتهای ضد زن طالب در خانه روبرو بودند. در واقع زنان برای این که بتوانند در سرکها و کوچهها علیه طالب و احکام زن ستیزانهاش مبارزه کنند، اول باید از دژ محکم پدرسالاران خانه عبور میکردند.
در همین مورد ژولیا پارسی یکی از اعضای «جنبش خود جوش زنان معترض افغانستان» در مصاحبهای با بیبی سی میگوید: «با شماری از دانشجویان و معترضین بر ممنوعیت ادامه تحصیل دختران در دانشگاهها اعتراض کردیم. هنگامی که به سمت دانشگاه میرفتیم، متوجه شدیم که طالبان اطراف دانشگاه را محاصره کرده بودند. موترهای (خودروهای) زرهی و تانکها را جابجا (در مسیر مستقر) کرده بودند. ولی ما مسیر اعتراضات خود را تغییر دادیم… چهار اطراف ما را طالبان گرفته بودند، باور کنید تمام مردها از دکانهای خود بیرون شده بودند و ما را تماشا میکردند و برخی از آنها حتی به ما ریشخند میزدند و میگفتند خجالت بکشید و بروید در خانههایتان بنشینید».
این مصاحبه فقط یکی از هزاران نمونهی از به تمسخر گرفته شدن زنان و تحقیر شدن آنها از سوی مردان به جای حمایت است. در طول این سه سال مردان افغانستان چی در فضای مجازی و یا رسانههای اجتماعی و چی در سرک و کوچههای کابل و سایر شهرها بارها زنان را برعلاوه تحقیر و توهین، با همراهی از گروه طالبان، اعتراضات آنها را وابسته به کشورهای غربی خوانده، به آنها تهمت و بهتان بسته اند. تهمتهایی از قبیل اینکه زنان برای کیس ساختن و قبولی در کشورهای غربی دست به اعتراض میزنند و آنها جاسوسان کشورهای خارجیاند و سایر تهمتهای ناروای دیگر. آنقدر در تخریب اعتراضات زنان ایجاد پروپاگندا کردهاند که زنان معترض برعلاوه پشت سرگذاشتن مبارزه علیه مردان خانوادهشان باید از سنگر مبارزه، علیه توطئه مردان خارجنشین و داخلی، چی روشنفکر و با سواد و چی بیسواد و سنتی در فضای مجازی نیز برای مبارزه واقعیشان علیه گروه طالبان مسلح، نیز عبور کنند. سوال اساسی این است که چرا مردان افغانستان بجای همصدا شدن با زنان معترض علیه طالبان، به صورت غیر مستقیم با طالبان در سرکوب زنان یکجا و هم صدا شده و میشوند؟ درصورتی که مردان نیز در طول این سه سال و چند ماه مورد خشونت و ستم قرار گرفته اند. برای موشکافی بهتر جامعه مردسالار افغانستان و رسیدن به جواب سوال طرح شده، بهتر است که به طیفهای فکری مردان افغانستان نظر به زنان و مسایل حقوقی آنها نکته به نکته بپردازیم:
مردان سنتی و تندرو: بیشترین فیصدی مردان افغانستان را این طیف فکری تشکیل میدهند که شامل طالبان مسلح و در قدرت نیز میگردند، که نظر و باورشان نسبت به مسایل زنان مشخص و تعریف شده است که زنان را موظف به زاییدن فرزند و خانه داری میدانند. فیصدی بزرگ این دسته را گروه جنگجوی مجاهدین و طالب تشکیل میدهند که برای باورشان حتی حاضراند بجنگند. اما فیصدی کوچک دیگر از این مردان جنگجو نیستند و عضو گروه طالب هم نیستند ولی در باورهای زن ستیزانهشان مثل طالب اند. در صورتی که زنی دست از پا خطا کند و سنتهای مردسالارانه و دینیشان را زیر سوال ببرد، زنان را مثل گروه طالب سرکوب و نابود میکنند. این گروه طالبان غیر مسلح، روزانه زنان را برای حفظ قوانین و سنت اسلامی و فرهنگیشان تحت عناوین مختلف بنام حفظ ناموس، آبرو و غیرت به فجیعترین شکل به قتل میرسانند. بیشترین تعداد این دسته، مردان سنتی بیسواد و مذهبیاند و یک تعدادشان هم با سوادان مذهبیاند که در مدارس دینی درس خوانده اند. این دسته کوچک طالبان غیر مسلح کسانیاند که نه تنها با اعتراضات زنان علیه طالبان مخالفاند بلکه حتی در تلاش سرکوب زنان معترضاند و باورمنداند که این زنان باعث آبرو ریزی جامعه و تمام جامعه اسلامی و افغانستان میشوند و باید جلوشان به هر طریق ممکن گرفته شود. حتی با گروه طالب همراهی و کمک هم میکنند برای سرکوب زنان معترض و از قدرت گیری دوباره طالبان اگر در دیگر مسایل مانند مسایل قومی و مذهبی مخالف باشند، در مورد کنترول و سرکوب زنان خوشحال و راضی اند.
مردان سنتی و میانه رو: این گروه از مردان، بیشترین قشر از مردان عادی، بیسواد و با سواد را تشکیل میدهند. آنها به آزادی زنان تا حد تحصیل و به گفته آنها، «کار آبرومند» مانند معلمی و قابلهگی معتقد اند. دوست دارند زنان تحصیل کنند و به شغلهای زنانهی تعریف شده آنها دست یابند در صورتی که زمینه مهیا باشد. بنا، هیچگاهی تحصیل زنان دغدغهشان نبوده و نیست، بلکه با شعار طالبان اینکه «شرایط تحصیل و کار برای زنان مهیا نیست و زنان باید تا مهیا شدن شرایط صبر کنند» هم نظر و هم فکر اند. این قشر از مردان جامعه نیز نه تنها از زنان معترض دفاع و حمایت نمیکنند بلکه بسیار با آسانی و سادگی برای تطبیق قوانین زن ستیزانه گروه طالبان دست به سرکوب زنان میزنند. برای حفظ سنت و قوانین اسلامیشان حاضراند زنان خانوادهشان را سرکوب و شکنجه کنند. برای این گروه از مردان نیز سرپیچی زنان از هرنوع قوانین و سنتهای تعریف شدهشان غیر قابل تحمل است. بنا همه زنان افغانستان در خانوادهشان با این گروه از مردان، درگیر اند، با تمام دشمنی و مخالفت که یا به دلیل قومی و یا به دلیل مذهبی با گروه طالبان دارند اما در زن ستیزی و سرکوب زنان با طالبان هم نظر و موافقاند و همواره زنان را در تابعیت از قوانین ضد زن طالبان مجبورمی کنند. طالبان و در واقع هر گروه حاکم دیگر در افغانستان از این وضعیت آگاهاند و همواره نه تنها فقط گروه طالبان بلکه حتی گروههای زن ستیز قومی و مردان جامعه همواره برای سرکوب بیشتر زنان مردان خانواده و خانوار را نشانه میگیرند. چون، بجای درگیر شدن مستقیمشان با زنان، مردان خانواده را برعلیه آنها و برای کنترول بیشترشان در خانه هایشان به صورت مجانی عسکر میگمارند، که طالبان نسبت به هر گروه و رژیمی در این زمینه پیش دست بوده اند. مثلا در ۱۷ ثور/اردیبهشت سال ۱۴۰۱ که سال دوم تحویل دهی قدرت به این گروه بود، طالبان فرمانی را صادر کردند که در آن آمده بود «زنان مکلف به پوشاندن صورتشاناند و درصورت تخلف و بدحجابی مرد خانواده مجازات میشود». با این ترفند گروه طالبان رسما مردان خانواده را هم برای حفاظت از جانشان و هم برای حفظ گویا آبروی خانواده، عساکر بدون مزد در خانهها علیه زنان گماشتند. این فرمان خیلی کارآمد افتاد و دیدیم که تعداد زنان معترض روز به روز کمتر و کمتر شدند. روز به روز به تعداد خودکشیهای زنان جوان افزوده شد که در آن شرایط خفقان و شرایطی که زنان هیچ پشتگاهی نداشته و ندارند، هیچ امکان ندارد که زنان به زور به خودکشی وادار نشده باشند توسط اعضای خانواده و یا هم قتلهای تحت عنوان خودکشی اتفاق نیافتیده باشد. چون هیچ بازخواستی در مورد زنان وجود ندارد. زنانی هم که به اعتراضاتشان ادامه دادند، یک تعدادشان توسط گروه طالب دستگیر، شکنجه، زندانی و مورد تجاوز جنسی و قتل قرار گرفتند و یک تعداد دیگر هم بعد از رهایی از زندان طالبان به خودکشی رسانده شدند. بنا، زنانی که راه مبارزه علیه گروه طالبان را انتخاب میکنند اولا باید از این سنگر پدرسالارانه درون خانه جان به سلامت ببرند، بعد به نبرد علیه طالبان مسلح و زن ستیز بروند. همچنان بعد از مبارزه واقعی علیه گروه طالبان درصورت زنده ماندن از خشونتهای این گروه در زندان و هزاران خشونتها و ترورها باید انتظار یک نبرد سومی حتی در تمام زندگیاش با مردان خانواده و اجتماع را نیز داشته باشند.
مردان با سواد و مدعیان روشنفکری: این قشر از مردان کوچکترین و کمترین فیصدی مردان افغانستان را تشکیل میدهند. این گروه از مردان، مدعیان مدافعین حقوق بشر، نویسنده، شاعر و روشنفکران جامعه اند. این گروه از مردان پرمداعترین و شعاریترین مردان افغانستان را تشکیل میدهند. درظاهر همه مدافعین حقوق بشر و حقوق زن اند. اما در باطن همان مردان زن ستیز و سرکوبگر اند. این طیف از مردان با استفاده از نقاب مدافع حقوق زن و روشنفکری تا دستشان میرسد از زنان سو استفاده جنسی کرده و میکنند، که گاهگاهی توسط بعضی زنان جسور افشا میشوند ولی هزاران تجاوز و تعرضشان پنهان میمانند. زنانی زیادی در این اواخیر این مردان سواستفادگر را افشا کرده اند، در فضای مجازی و رسانههای اجتماعی. در همین اواخیر زن جوانی بنام فرحناز فروتن از آزارهای متواتر مردی بنام جاوید نعیمی که هر دو خبرنگار اند، در فضای مجازی نوشت و او را افشا کرد که همزمان با آن چندین زن دیگر نیز از تعرضات جنسی او نوشتند. اما فرحناز مورد تهاجم سایر مردان قرار گرفت با عناوین مختلف از جمله اینکه «تا ماده سگ دم نجنباند، نر سگ نمیرود» و هزاران مثالهای زن ستیزانه و پدرسالارانه دیگر. این مثال یکی از هزاران اتفاقاتی است که روزانه زنانی با سواد و کارگر و زنانی که در اجتماع با مردان در ارتباط اند، با آن روبرو اند. درطول بیست سال دموکراسی دروغین، این گروه صاحبان اصلی پروژههای حقوق بشر و حقوق زنان بودند. مردانی که از همه مسایل آگاهند، درمورد حقوق زنان، تاریخچه فیمینزم، انقلاب زنان و زندگی نامه زنان مبارز غربی و جهانی. اما درعمل نه تنها مدافعین واقعی زنان نیستند بلکه همواره در تلاش تحقیر و توهین زنان مبارز و با سواد اند. همواره زنان مبارز را با القاب چون فیمینیستهای وطنی، زنان پروژه گیر و غیره تخریب و تحقیر میکنند. درطول این سه سال حاکمیت گروه طالبان این قشر از مردان نه تنها در کنار زنان معترض نیستادند بلکه همواره و بیوقفه مبارزات زنان را تخریب کردند. همچنان بارها زن ستیزیشان را در نوشته هایشان در فضای مجازی علیه زنان نشان دادند. یکی از این مردان روشنفکر و مدافع حقوق زن فرهاد دریا هنرمند سرشناس افغانستان است. او چندی قبل در صفحه فیسبوکیاش در مورد زن گرفتن پسرش هجران (که خود همین کلمه گرفتن بار شی انگاری زنان را میرساند) زنان را تشبیه به میوه کرده بود، که برای انتخاب بهترین میوه او را تشویق به زن گرفتن از زنان افغانستان کرده بود. پاره از نوشته او «مه میرم از افغانستان زن میگیرم که مثل انگور اس. تازه که باشه، خودش یک جشن است، خشکش دگه جشن! راستی خشکش شیرینتر هم اس. وقتی از عمر خشکش بیشتر تیر شوه، شراب میشه شراب!». زنان روزانه به هزارن نوع از این نوع تشابهات و دیدگاهها بر میخورند برعلاوه سرکوبهای علنی و عملی و قوانین زن ستیز گروه طالبان و سرکوبهای مردان خانواده، مورد اهانت و تحقیر و توهین مردان به اصطلاح روشنفکر و مدافعین حقوق بشر نیز قرار میگیرند.
اما در میان این گروه کوچک مردان با سواد، یک تعداد خیلی اندک از مردانی هستند که مخالف ستم بر زن هستند. این تعداد اندک از مردان هم در داخل و هم در خارجاند که به اشکال گوناگون حمایت خود را از زنان و مبارزاتشان ابراز کرده و میکنند. این دسته تنها حامیان مبارزات زنان هستند و گاها بخصوص در خارج در اعتراضاتی که زنان سازماندهی کرده اند، شرکت میکنند و این گونه برای پیشروی مبارزات زنان در راستای محو ستم بر زن سهم میگیرند.
این که زنان تا هنوز بیباکانه نه منسجم بلکه مصمم به مبارزهشان ادامه داده اند، نشان از روحیه مبارزه جویانه زنان در طول و تاریخ طولانی پدر/ مردسالاری در افغانستان دارد. اما زنان برای بدست آوردن خواستههای خود با شرایط بسیار سختی روبرو هستند. از یک طرف با یک جنگ دائمی با مردان پوشیده از عقاید و سنتهای زن ستیز که در واقع طالب را در خانه نمایندگی میکنند روبرواند و از طرف دیگر جنگ با عساکر طالب در سرکها و کوچه ها. زنان برای این که بتوانند در هر دو جبهه جنگ دوام بیاورند و پیشروی کنند، به طور عاجل نیاز به کسب آگاهی انقلابی و متشکل شدن را دارند. تمام تلاش ما بعنوان بخشی از زنان مبارز در افغانستان در طول حداقل همین سه سال گذشته این بوده است که بتوانیم با هزار مشکل واقعی و آزار دهنده، به مطالعه جدی برای بالا بردن آگاهی انقلابی خود بپردازیم و تلاش کنیم هستههای اولیه ولی محکمی را سازمان دهی کنیم. چرا که معتقدیم این شکل از سازماندهی هدفمند است که میتواند تاثیراتی را بر تفکر ضد زن مردان داشته باشد و هم زمان زنان بیشتر و بیشتری را به گرد مبارزه علیه نظام حاکم فرا بخواند.
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۶۴
آوریل ٢٠٢۵ – فروردین ١۴٠۴