«اخراج افغانستانی ها مطالبه ملی» نیست،

بلکه مطالبه فاشیستی و نژاد پرستانه رژیم جمهوری اسلامی، سلطنت طلب ها و سایر راست های افراطی است!

رژیم نژاد پرست و فاشیست جمهوری اسلامی طی حیات ننگین خود همواره کمپین افغان ستیزی را سازماندهی نموده و در یک سال گذشته به آن شدت بخشیده است. این رژیم با علم کردن کمپین افغان ستیزی تلاش کرده و می کند بیکاری، وضعیت به گل نشستن اقتصاد وابسته، افزایش قیمت نان، افزایش هزینه زندگی، کمبود مسکن، بالا رفتن جرم و جنایت  و... را به گردن افغانستانی ها بیندازد و با ایجاد بستری برای تحقیر، ضرب و شتم و قتل آنان، جهت گیری اعتراضات آحاد جامعه را منحرف سازد. البته جمهوری اسلامی متحدین پر و پا قرص خود را در اشاعه  تهوع آور ترین فرهنگ نژاد پرستانه که یکی از مشخصه های سرمایه داری است، با خود به همراه دارد: پرو امپریالیست های سلطنت طلب و سایر راست های افراطی.

پا به پای کمپین افغان ستیزیِ رژیم جمهوری اسلامی، سلطنت طلب ها و سایبری های شان و سایر پرو امپریالیست های دو آتشه، در شبکه های اجتماعی تمام تلاش خود را به کار گرفته اند که با اشاعه تفکرات بغایت نژاد پرستانه به گسترش کمپین فاشیستی رژیم یاری رسانند و در افغان ستیزی گوی سبقت را از رژیم بربایند. این پرو امپریالیست ها به همراه کسانی که خود را «مدافع» زنان و مبارزات شان می دانند در حین پیشبرد انواع و اقسام توطئه و دسیسه علیه مردم و نیروهای انقلابی، به طور دائم از کشورهای «دمکراتیک» یعنی قدرت های امپریالیستی غرب و در راس آنان آمریکا می خواهند که همانند افغانستان و عراق در ایران هم، رژیم چنج کنند.

این دارودسته آگاهانه و نقشه مند می خواهند واقعیاتی که در عراق و افغانستان پس از اشغال نظامی امپریالیست های آمریکایی و شرکا و کشتن ده ها هزار نفراز مردم و گماشتن وابستگان شان در قدرت در خدمت به منافع خود، رخ داد را پرده پوشی کنند. اما آن چه که در مقابل چشم میلیون ها نفر از مردم جهان انجام گرفت این بود که یک بار امپریالیست های آمریکایی و متحدین اشان با ادعای «رهایی» زنان از دست طالبان، افغانستان را به خاک و خون کشاندند و رژیم چنج کردند و بیست سال بعد و با تغییر استراتژی این دوره شان، همان طالبان «تروریست و ضد زن» را به قدرت برگرداندند. در نتیجه این معامله گری، افغانستان به زندان زنان بدل شده و میلیون ها نفراز مردم مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده اند و به کشورهای گوناگون از جمله ایران تحت حاکمیت یک رژیم فاشیست، ضد کارگر و ضد زن؛ مهاجرت نموده اند.

در رابطه با افغان ستیزی، آن چه که این مساله را بسیار حساس تر کرده است این است که برخی از مردم فریب سیاست های نژاد پرستانه و مهاجر ستیز رژیم جمهوری اسلامی و متحدین شان مانند سلطنت طلب ها را خورده و با آنان سمت گیری نموده اند. روز جمعه ۵ مرداد ۱۴۰۳، به دنبال انتشار خبری جهت دار و حساب شده توسط رسانه های رژیم جمهوری اسلامی از جمله تسنیم (ارگان سپاه پاسداران) مبنی بر کشته شدن یک ایرانی توسط سه افغانستانی، تظاهراتی در منطقه ۱۵ تهران که از مناطق محروم می باشد، علیه افغانستانی ها با شعارهای نژاد پرستانه و تفرقه افکنانه به راه افتاد.

اما در همین منطقه و در هفته های قبل از این تظاهرات نژاد پرستانه، حداقل بنابر اخبار منتشر شده ۲۰ افغانستانی در اثر ضرب و شتم مجروح شدند و بنابر برخی گزارشات تعدادی نیز به شکل مشکوکی به قتل رسیدند. وقتی خبر گذرایی در مورد فرشید نوجوان ۱۸ ساله افغانستانی، کارگر یکی از باغ های کرج که در ۳۱ تیر ۱۴۰۳، به طرز فجیعی به قتل رسید، منتشر می شود، وقتی چند ماه قبل تر از فرشید، الیاس محمدی نوجوان پاکبان توسط بسیجی ها به قتل می رسد، وقتی کارگر ۶٠ ساله به نام حسن زاده در مشهد به بهانه ی کارگری به باغ انگور در یکی از روستاهای اطراف برده می شود و با ضربات سنگ به قتل می رسد، وقتی خانه های مهاجرین و پناهندگان افغانستانی که از دست ستمگران  طالبان گریخته اند در میبد یزد مورد هجوم وحشیانه بسیجی ها و تعدادی از مردم ناآگاه قرار می گیرد، خانه های محقرشان به آتش کشیده شده و ساکنین آن ضرب و شتم می شوند؛ آب از آب تکان نمی خورد و هیچ بخشی از جامعه هم به پای تظاهرات و محکوم کردن نژاد پرستی و مهاجر ستیزی نمی رود.

در حالی که وزارت کار و سران و سلاطین جمهوری اسلامی بخشنامه پشت بخشنامه علیه به کارگیری «اتباع غیر مجاز» صادر می کنند، همین «اتباع غیر مجاز» بدون مدرک اقامت، بنابر آمار رسمی بیش از۱۰ درصد از نیروی کار را تشکیل می دهند. ده درصدی که نقش مهمی در ساختار اقتصادی کشور، هم به لحاظ کمی و هم به لحاظ کیفی بازی می کنند. بسیاری از کارگران و زحمتکشان افغانستانی که بدون مدرک، در جهنمی به نام ایران شاغلند، تحت شدیدترین فشارهای فاشیستی و نژادپرستانه، مجبورند برای بقای خود، تن به هر بیگاری و با هر دستمزد محقرانه ای  بدهند.

این  یک واقعیت غیر قابل انکار است که  کارگران و زحمتکشان افغانستانی بسیار بیشتر از دستمزد ناچیزشان و استفاده از مزایای جزئی اجتماعی که با هزار درد و رنج ممکن است دریافت کنند، ثروت برای جامعه تولید می کنند. ثروت جامعه از نیروی کار کارگر تولید می شود. در حقیقت  فوق استثمار تشدید یافته کارگران و زحمتکشان افغانستانی، بخش مهمی از روند رو به رشدِ انباشت سرمایه را برای سرمایه داران دولتی و خصوصی عملی می سازد. این سرمایه داران دولتی و خصوصی هستند که از وجود میلیون ها کارگر و زحمتکش افغانستانی سودهای کلان به جیب می زنند و هم زمان به اشاعه تفکرات نژاد پرستانه و فاشیستی می پردازند. سرمایه داران با استفاده از نیروی کار کارگران و زحمتکشان افغانستانی در کوره های  آجرپزی، مرغ داری، قالی بافی که زنان و کودکان دختر افغانستانی نیروی اصلی آن هستند، جمع آوری پلاستیک و ضایعات از سطل های آشغال توسط کودکان کار افغانستانی حتی زیر سن ده سال، ساختمان سازی، کارهای مربوط به کشاورزی، چوپانی، پوست شویی و چرمسازی، سنگ بری، چاه کنی، تخلیه و نظافت فاضلاب و... کارهای سخت و مشقت بار با دستمزد ناچیز و در بسیاری مواقع عدم پرداخت مزد، میلیاردها تومان به جیب می زنند.

بخش بزرگی از کودکان کار در ایران را کودکان افغانستانی تشکیل می دهند که در سنین کودکی مسئولیت در آمد و یا بخشی از درآمد و سهیم شدن در سرپرستی یک خانواده را بر عهده دارند و توسط باندهای مافیایی به پست ترین نوع کار از جمله زباله گردی واداشته می شوند.

در این میان زنان مهاجر و پناهنده افغانستانی در موقعیت به مراتب وحشتناک تری بسر می برند. این زنان هم به خاطر ملیت شان مثل همه ملیت های ستمدیده ایران ،از ستم ملی در رنج اند و هم به خاطر زن بودن شان تحت حاکمیت یک رژیم زنستیز که در طی چهل و پنج سال گذشته جنگ با زنان در دستور کارش قرار داشته و در ماه های اخیر به این جنگ شدت بخشیده است، تحت خشونت و ستم جنسیتی بسر می برند. با مجموع ستم طبقاتی، ملی و جنسیتی که به طور وحشیانه به آنان روا می شود، اگر خوش شانس باشند و به کاری برای گذران زندگی بغایت محقرانه شان دست یابند مزد بسیار کمتری حتی نسبت به زنان کارگر و زحمتکش «ایرانی» دریافت می کنند.

کارفرمایان سرمایه دار دولتی و غیر دولتی با به کار گرفتن کارگران افغانستانی و مکیدن خون شان و پروار کردن سرمایه های نجومی شان، هم زمان و آگاهانه و نقشه مند علیه آنان تحت عنوان این که «اینان فرصت های شغلی را اشغال کرده اند»، «از مصرف کنندگان امکانات "رفاهی" کشور هستند»، «بسیاری از جنایات را مرتکب می شوند» و...؛ کلیه بحران های اقتصادی و اجتماعی را به گردن چند میلیون افغانستانی می اندازند، و به تفرقه افکنی در بین مردم بویژه کارگران و زحمتکشان دامن می زنند. در این دروغ و نفرت پراکنی و تفرقه اندازی سلطنت طلب ها و سایر نیروهای ارتجاعی شبانه روز در حال فعالیت اند و این واقعیت را آگاهانه پنهان می کنند که بیکاری و گسترش فقر به طور اساسی یکی از امراض و ملزومات جوامع سرمایه داری در سراسر جهان از جمله ایران است. بر اساس این لاپوشانی است که می توانند بر اقشار ناآگاه جامعه تاثیر گذاشته تا آنان علت بیکاری و فقر و فلاکت شان را نه سرمایه داری بلکه مهاجرین و پناهنگان تلقی کنند.

در آخر روی سخن ما با آن بخش از مردمی است که آگاهانه و یا نا آگاهانه به دام تبلیغات رژیم فاشیست و نژاد پرست جمهوری اسلامی  و متحدین شان سلطنت طلب ها و دیگر گروه های راست افتاده اند و در آزار و اذیت، تحقیر و توهین، ضرب و شتم و قتل مهاجرین افغانستانی با مزدوران رژیم هم گام شده اند؛ لازم است توجه داشته باشند که بدون هیچ شکی این تحرکات نژاد پرستانه، به نفع جمهوری اسلامی تمام خواهد شد.

بر این امر واقف باشید با رژیمی دست وحدت داده اید که پای به پای اشاعه نژاد پرستی و افغان ستیزی هر هشت ساعت یک نفر را به دار می آویزد، فعالین حوزه های گوناگون کارگری، زنان و... را به اعدام محکوم می کند و صف اعدامیان را گسترش می دهد، در زندان ها شکنجه، آزار و اذیت، تجاوز و اعتراف گیری های اجباری می کند، جنگ علیه زنان را با حدت و شدت پیش می برد، کارگران و زحمتکشان و ستمدیدگان ملیت های تحت ستم را سرکوب می کند، برای سود اندوزی بیشتر محیط زیست را بیش از پیش تخریب می کند، هر روز به صف مادران دادخواه و خانواده های دادخواه می افزاید و...

در نظر داشته باشید که یکی از اهداف اصلی رژیم شونیست جمهوری اسلامی و متحدین اش سلطنت طلب ها و سایر راست های افراطی فاشیست در کمپین افغان ستیزی، ایجاد تفرقه بین مردم بویژه کارگران و زحمتکشان و اشاعه نژاد پرستی است.

بدانید که تعداد مهاجرین افغان در ایران، بنابر آمارهای کمیساریای عالی پناهندگان، نزدیک به پنج میلیون نفر می باشد.  این تعداد در برابر جمعیت ایران که بالغ بر هشتاد و پنج میلیون نفر می باشد، چیزی کمتر از شش درصد را در بر  گرفته و نمی تواند عامل گرانی مانند افزایش قیمت نان و مسکن، بیکاری، بحران زیست محیطی، کمبود آب و خشکسالی، تورم و...، باشد. آن چه را که باید تاکید مجدد کرد این است که برای سرمایه داران که به  دنبالِ کسب سود و انباشت سرمایه هستند، وجود کارگران افغانستانی با نازل ترین دستمزد و بدون هیچ گونه حقوق اولیه، لازم است. در نتیجه در زمینه اقتصادی کارگران افغانستانی منبع ثروت در جامعه هستند.

بدون شک، عامل اصلی بیکاری در ایران سیستم طبقاتی حاکم و وابستگی اش به نظام جهانی امپریالیستی که با شکل و مدل انگلی و وابستگی به پول نفت و بر مبنای سود همراه با فساد و دزدی و چپاول در ابعاد وسیع سازماندهی شده است، می باشد. این اقتصاد وابسته و بحرانی ورشکسته عامل اصلی بسته شدن کارخانه های بزرگ و کوچک در طی سال های متمادی بوده که هم چنان ادامه دارد و باعث اخراج صدها هزار کارگر از صنایع مختلف و بیکاری آنان شده است.

همان گونه که رژیم نژاد پرست و مهاجر ستیز و سلطنت طلب های فاشیست و دیگر پرو امپریالیست ها با هم در افغان ستیزی متحدند، ضروری است که کارگران و زحمتکشان و همه نیروها و تشکلات از جمله تشکلات مبارز و انقلابی زنان که نه مرز، نه جنسیت و نه ملیت را به رسمیت می شناسند، دست در دست هم علاوه بر افشا و مبارزه بی وقفه با کمپین تفرقه افکنانه افغان ستیزی برای رهایی از نژاد پرستی و فاشیسم، از مهاجر ستیزی، از زنستیزی، از کارگر ستیزی و به یک کلام برای رهایی از چنگال هر شکل از ستم و استثمار علیه رژیم جمهوری اسلامی و تمامی دارو دسته های ارتجاعی متحدا مبارزه کنند.

سازمان زنان هشت مارس (ایران-افغانستان)

١١ مرداد ١۴٠٣ / ١ اوت ٢٠٢۴