دلایل افزایش ازدواج اجباری زیر حاکمیت طالبان
فروغ آزادمنش
ازدواج اجباری، به ازدواج و یا رابطه یی که توسط جبر و زور، تهدید و ارعاب صورت بگیرد، گفته میشود. معمولا این نوع جبر علیه زن و کودک دختر توسط فامیل برای پذیرش رابطه و یا ازدواج صورت میگیرد.
ازدواج اجباری، در جوامع سنتی، عقب مانده، پدرسالار و اسلامی بیشتر اتفاق میافتد. معمولا در این نوع ازدواج زن به عنوان کالا و یا جنس توسط مردان خانواده مورد فروش و یا معامله قرار میگیرد.
ازدواج اجباری، یکی از مصداق بارز و روشن پایمال کردن حقوق اساسی (حق آزادی انتخاب) یک فرد است و هم چنان یکی از نمونههای خشونت جنسیتی نیز محسوب میشود. زنان و کودکان دختر قربانی اصلی این عمل و یا معامله اند. کشورهای سنتی، عقب مانده و اسلامی مانند افغانستان، ایران، پاکستان و سایر کشورهای اسلامی، بلندترین آمار ازدواجهای اجباری را دارند. اما در افغانستان اکثر ازدواجها اجباری و بدون رضایت زن صورت میگیرد و در نقاط دور افتاده و قریهجات ازدواج اجباری یک سنت و رواج پسندیده است. در چنین جاها اصلا پرسیدن نظر زن در مورد ازدواج یک امر غیر عادی و ناپسندیده است. اما در شهرهای بزرگ اگر زن جوان مجبور به ازدواج با شخصی نگردد، ولی بخاطر نگاه ها، برخورد و رفتارهای تحقیرآمیز افراد جامعه نسبت به یک زن جوان مجرد، آنها مجبور میشوند به امر ازدواج تن دهند. بنا رسم و پدیده ازدواج در جوامع عقب مانده برای زنان یک مسئله جبری است. بعلاوه قوانین و سنتهای شرعی، که زن جوان مجرد را تشویق به ازدواج میکنند، برخورد و رفتار افراد جامعه مانند، آزار و اذیتهای جنسی زنان مجرد نسبت به یک زن شوهردار و کرایه ندادن خانه و سرپناه به زن جوان مجرد و یا بیشوهر، نیز زنان جوان مجرد را وادار به تن دادن به ازدواج میکنند.
ازدواجهای اجباری که با خشونت و بدون رضایت زن از شخص مقابل، در کشورهای کاملا پدرسالارانه و سنتی مانند افغانستان صورت میگیرد، انواع مختلف دارد، از جمله؛
۱. نامزدی دو کودک شیر خوار و یا نوزاد (پسر و دختر)؛ در این نوع ازدواج مرد و زن هر دو قربانی ازدواج اجباری اند. این نوع معامله که به آن در افغانستان خویشاوندی نیز میگویند، قبلا خیلی مروج بوده اما در سالهای اخیر با باز شدن مکاتب به روی همه و روشن شدن ذهنیت افراد جامعه مخصوصا میان مردم شهرنشین کم رنگتر شده است. ولی تا هنوز در قریههای دور دست و سنتی چنین سنت و فرهنگ عقب مانده کم و بیش مروج است.
۲. باختن طفل دختر در قمار توسط پدر و یا برادر خانواده؛ این نوع ازدواجهای اجباری در افغانستان و ایران تا هنوز مروج است. در این معامله اکثرا دختران خردسال مورد معامله قرار میگیرند. اکثرا زن و یا (دختر بچه ای) که به قمار برده میشود زن دوم و سوم مرد میشود. یکی از عوامل ازدواج زیر سن دختران همین مورد است.
۳. بدلی؛ که به آن در افغانستان سر آلشی نیز میگویند؛ ازدواجی که مردان دو خانواده دختران جوان و دختران زیر سنشان را به نکاح پسران جوانشان به صورت بدل و یا سر آلش در میآورند. این نوع ازدواج در واقع معامله جنس به جنس است. هر دو طرف بدون پرداخت پول به عنوان طویانه، دخترانشان را با هم معامله میکنند. در چنین ازدواج گاها هر دو طرف زن و مرد مورد خشونت ازدواج اجباری قرار میگیرند. اما، بازهم بیشترین خشونت را زنان متحمل میشوند. اگر یکی از این دو زن بنابر هر دلیلی از سوی خانواده شوهر مورد خشونت قرار بگیرند، اعضای فامیل آن زن (پدر و برادران) برای تقاص گیری از خانواده خسر دخترانشان، دختر آنها که عروس خانواده شان می شود را مورد خشونت فیزیکی و روحی قرار میدهند. مثلا: اگر یکی از آنها بنابر هر دلیلی چون نازایی، ناسازگاری و غیره طلاق داده شود، عروس بعدی همچنان در انتقام از آن، از سوی خانواده زن طلاق داده شده اولی، طلاق داده میشود. حتی اگر در زندگی زناشویی اش مشکل خاصی هم نداشته باشد.
۴. طویانه؛ که در افغانستان به آن ولور، قلین و گاهی هم شیربها میگویند: طویانه به مقدار پولی میگویند که پدر دختر جوان در مقابل رضایت ازدواج فرزند دخترش از خانواده داماد میگیرد. مقدار پول دقیق مانند معامله خرید و فروش مال و یا جنس در بازار مربوط جور آمد طرف میگردد و دقیق مانند هر معامله تجارتی نرخ ثابتی در بازار دارد. این نوع ازدواج در افغانستان رایجترین نوع ازدواج در میان مردم است. میتوانیم با جرات بگوییم که ۹۰ فیصد ازدواجها در افغانستان در مقابل پول صورت میگیرد. روشنفکر و مترقیترین خانواده، در صورت ازدواج دختر جوانشان تقاضای مبلغ پولی بنام طویانه، ولور، یا شیربها از خانواده داماد دارند. ذهنیت و باور غلط مردم این است که اگر خانوادهی در معامله ازدواج فرزند دخترش پولی از خانواده داماد نگیرد، دخترش بیارزش قلمداد میشود. این باور خود نشان دهنده شی و یا مال قلمداد کردن زن در یک جامعه است. طویانه یگانه عاملی است که زنان را به صورت خودکار از موقف برابر و یا مساوی با شوهر پایین میآورد. چون هم منطقا و هم در عمل، زن موقف انسان برابر با مرد در خانواده را در بدل پول از دست میدهد و این مورد همیشه در زندگی زن مخصوصا در صورت پرداخت پول زیاد تاثیر میگذارد و در همه موارد زن طعنه پولیهای را که پدر و یا مرد خانواده پدریاش از معامله او گرفته است، میخورد. در بسیاری مواردی که زن از زندگی زناشوییاش شکایت و یا ناراضی باشد اولین طعنه یی که از سوی شوهر و یا خانواده شوهر میشنود، مقدار پول مصرف شده است. حتی اگر معامله قبل از ازدواج توسط خانواده زن و یا عروس فسخ شود، خانواده عروس دقیق مانند فسخ معاملات اقتصادی تمام هزینه و مصارف از قبیل پول محفل نامزدی و تحفههای که برای عروس از طرف داماد و یا خانواده داماد داده شده است را موظف است، بپردازد.
۵. بد دادن زن به عنوان خون بها؛ در این نوع ازدواج زنان جوان قربانی خشونتهای فامیلی میشوند و تاوان جرم مردان خانوادهشان را میپردازند. زن به عنوان خون بها به فامیل متضرر داده میشود. زن بد داده شده تا آخر عمر به عنوان برده جنسی و مجرم در خانواده شوهر محکوم به زندگی است و خانواده شوهر به او به دید یک مجرم نگاه میکنند، تا یک عضو خانواده. این نوع ازدواج زمانی برای یک زن جوان خانواده اتفاق میافتد که برادر، پدر و یا یکی از مردان خانواده مرتکب جرم قتل شده باشند. جامعه بسته و سنتی افغانستان نظر به سنتهای عقب مانده و پدر سالار، با دادن دختر جوان خانواده و مقداری پول جرم اتفاق افتاده را میخرند. زن جوان مثل همیشه حق هیچ نوع اعتراض را ندارد و باید تا آخرعمرش تقاص گناه و جرم خانوادهاش را بپردازد. در این نوع ازدواج زن جوان به عنوان یکی از گرانبهاترین مال خانواده پدر مورد معامله قرار میگیرد. خانواده شوهر و شوهر حق دارد هر نوع ظلم و جفایی را علیه این زن روا بدارند. شوهر زن بد داده شده، در گرفتن زن دوم دست باز دارد و هیچگاه به زن بد داده شده بسنده نمیکند. بد دادن زن یکی از خشونتهای عریان جامعه مردسالار، متحجر، اسلامی و سنتی مانند افغانستان علیه زنان است و یکی از مثالهای بارز و روشن طرز دید یک جامعه نسبت به زن است. زن در این نوع معامله نه تنها قربانی ظلم و خشونت مردان خانواده میگردد بلکه از نگاه یک انسان نیز مورد اهانت قرار میگیرد. بنا، ازدواج رایج در جامعه پدر/مردسالار، سنتی و مذهبی مثل افغانستان و ایران از هر نوعاش جبری و خارج از اختیار زن است و در تمام انواع ازدواج رایجی که در بالا ذکر شد، رضایت زن نه بلکه رضایت مردان خانوادهها (خانواده زن و مرد) شرط و ملاک است. خیلی به ندرت خانوادهها آن هم خانوادههای به اصطلاح مدرن، حتی بعد از راضی بودن به معامله، دختر جوان را در جریان معامله ازدواجش قرار میدهند، که اکثرا حتی از در میان گذاشتن مسائل ازدواج با دختر ابا میورزند که زن و یا عروس اکثرا از زنان خانواده آنهم فقط چند روز قبل از برگزاری مراسم ازدواج و یا نامزدی خبردار میشوند. زنی که اعتراض کند و یا نارضایتی نشان دهد، با بدترین و خشنترین عکس العملی سرکوب و وادار به ازدواج میشوند.
قراری که در بالا اشاره کردم که ازدواجهای اجباری زایده جوامع عقب مانده و پدرسالاری است، اما رژیمهای متحجر، عقب مانده و زن ستیز اسلامی همچون طالبان و رژیم جمهوری اسلامی یکی از مشوق و پشتیبان بزرگ این نوع ازدواجها اند. تمام ادیان، ادیان الهی در کل و دین اسلام به طور خاص، با تمام قوانین ضد انسانیشان بیشترین قوانین ضد زن را دارند. تمام انواع ازدواج اجباری را که در بالا ذکر کردم از جمله سنت پیامبر و رهبران صدر اسلام بوده اند. سن ازدواج در جوامع و قوانین اسلام از ۱۰ به بالا است و پدر در قوانین اسلام ولی و اختیار دار فرزند دختر میباشد.
ازدواج اجباری همواره و تحت هر نظام در افغانستان رایج و معمول بوده است. اما در طول بیست و یک سال حکومت دست نشانده کرزی و اشرف غنی بعضی قوانین پوشالی تحت نام کنوانسیونهای حفاظت از اطفال امضا شده بود و هم چنان در قانون مدنی افغانستان سن قانونی ازدواج برای دختران ۱۶ سال (که کماکان دختر ۱۶ساله کودک است) در نظر گرفته شده بود. این قوانین در شهرها بخاطر بالا بودن سطح سواد و آگاهی زنان نسبت به قوانین تا حدی مراعات میگردید و ازدواجهای اجباری در شهرهای بزرگ کم رنگتر شده بود. اما در قریه و قصبات دور، تمام انواع ازدواج اجباری جریان داشت. با به قدرت رساندن دوباره طالبان توسط امپریالیسم امریکا، هم طالبان به صورت مستقیم زنان جوان را با زور مجبور به ازدواج اجباری با عساکر و افراد بلند پایهشان کردند و هم خانوادهها از ترس نکاحهای اجباری طالبان با دختران جوان شان، آنها را مجبور به ازدواجهای خانوادهگی کردند و هم چنان مشکلات بد اقتصادی خانواده ها، کودکان و نوجوانان دختر را مجبور به تن دادن به ازدواجهای ناخواسته کردند.
آمارها و گزارشات نشان میدهد که بیشترین ازدواجهای اجباری قبل از سن ۱۸صورت میگیرد در صورتی که این آمارها فقط مربوط به شهرها میباشد و در ده و قصبات زنان جوان و بیسواد در هر سنی که باشند، صلاحیت و حتی جرات انتخاب همسر را ندارند هم به دلیل نداشتن آگاهی از حق انتخاب همسر و هم بخاطر سنتهای عقب مانده و ترس از خانواده و جامعه. آخرین آمار از ازدواج زیر سن که توسط اداره احصائیه طالبان گزارش شده است ۳۸.۹ درصد است که همه ازدواجها زیر ۱۸سال بوده است. نظر به این گزارش، هلمند و هرات با ۵۲.۲ درصد، بالاترین میزان ازدواج زیر سن را دارند. گزارش افزوده که در کابل که پایتخت و قلب شهرها است، ۲۷.۶ درصد زنان زیر سن ۱۸ سالگی ازدواج کرده اند.
افزایش ازدواج اجباری و ازدواج دختران زیر سن و جوان در این دو سال ونیم رژیم طالبان علت وعوامل زیر را دارد:
۱. افزایش خشونت خانگی بویژه به دخترها و مخصوصا دخترهایی که از درس و دانشگاه منع شدند، خود عاملی شده است که به ازدواجهای اجباری تن بدهند برای فرار از خشونت خانواده؛
۲. ناامیدی از آینده با بسته شدن درهای مکاتب، دانشگاهها و کار به روی زنان؛
۳. افزایش فقر و بیکاری و خانهنشین شدن و سربار شدن زنان جوان برای خانواده؛
۴. ترس خانوادهها از نکاح اجباری گروه طالبان با زنان مجرد شان.
بسته شدن درهای مکاتب و دانشگاه به روی زنان جوان و هم چنان خانهنشین شدن زنان شاغل یکی از عواملی است که زنان جوان مخصوصا در شهرهای بزرگ مجبور شدهاند تن به ازدواج بدهند. اما بیکاری در سطح کشور و افزایش فقر یکی از عوامل عمده افزایش خشونت و ازدواجهای اجباری دختران جوان و زیر سن شده است که افزایش ازدواج اجباری با افزایش فقر دو دلیل دارد؛ اول کم شدن یک عضو بیکار و نان خور و دوم هم به دست آوردن پول به عنوان طویانه و یا شیربهای زن و یا کودک زیر سن. زنان مجرد همیشه منبع عاید برای خانواده در جامعه سنتی افغانستان بودهاند اما چیزی که خیلی نادر و پدیده نو برای افزایش خشونت و ازدواج اجباری در طول این دو سال و نیم شده است، ترس خانوادهها از نکاح اجباری گروه طالبان با دختران جوان شان، مخصوصا در شهرهای کلان.
مردم با تجربه پنجساله شان از دوره اول حکومت طالبان، زمانی که طالبان به صورت رسمی قدرت را در کابل تسلیم شدند، تمام خانوادههایی که دختر جوان و نوجوان داشتند از ترس تجربه نکاحهای اجباری گروه طالبان با دختران جوان مجرد در کابل و شهرهای بزرگ، دختران جوانشان به نکاح بچههای خانوادهشان در آوردند.
در این مورد توجه کنید به مصاحبه دختری بنام شکیبا ۱۷ساله دانش آموز صنف یازدهم مکتب از تجربه ازدواج اجباریاش با مردی از قریهاش با یکی از رسانه ها؛
«مکتب بسته شد. خانهنشین شدم. پدرم گفت حالا مکتب هم نمیروی، ماندن دختر جوان در خانه خوب نیست. شرایط هم خراب است. شوهر کن تا هم خودت بیغم شوی و هم ما»
گروه طالبان در طول این دو سال و نیم همواره تا توانسته زنان مجرد را ترور و به نکاح اجباریشان درآورده اند. مخصوصا در کابل، که چندین نکاح اجباری بلند پایه هایشان رسانه یی شد. از جمله ازدواج الهه دلاورزی، دانشجوی دانشگاه طب با سخنگوی پیشین وزارت داخله گروه طالبان، سعید خوستی و هزاران نکاحهای اجباری دیگر. هم چنان بارها از ازدواجهای دوم و سوم گروه و رهبران بلند پایه طالبان رسانه یی شد. از جمله بر اساس گزارش رسانه ها، شمس الدین همایون، ولسوال طالبان در ولسوالی درقد تخار، در طول یک هفته با یک بیوه و یک دختر جوان عروسی کرده است و صدها موارد دیگر ازدواج گروه طالبان با زنان جوان.
به عنوان جمعبندی میتوان تاکید کرد که با حاکم شدن گروههای متحجر و زنستیز هم چون طالبان که عملا مثال اصلی امارت اسلامی و حکومت ناب اسلامی است نه تنها زنان مجبوراند بار خشونت ازدواجهای اجباری بکشند، بلکه همه روزه شاهد سرکوب و خشونت از سوی مردان خانواده و رژیم حاکم نیز میباشند. رژیمهای زن ستیز مانند طالبان، هر قدر بیشتر زنان را سرکوب و به عقب برانند، به همان اندازه اسلامی بودن رژیمشان را به نمایش میگذارند. سرکوب زنان و تحمیل قوانین مبتنی بر شریعت اسلامی هم چون تشویق به ازدواجهای اجباری و زیر سن برای رژیمهای اسلامی تعیین کننده است. این امر به اشاعه فرهنگ پدرسالارانه و خانهنشین کردن زنان که حکومتی مثل طلبان در سر دارد، کمک میکند.
سخن آخر این که فعالیتهای فردی علیه ازدواج اجباری، حجاب اجباری و انواع و اقسام خشونتهای ناشی از ستم جنسیتی مثبت است اما نمیتواند جایگزین مبارزه جمعی شود. در نتیجه نیاز است که زنان نیز هم چون سایر اقشار و طبقات، تشکلات انقلابی و مستقل خود را بوجود آورده تا بتوانند با کیفیت نظری و عملی بالاتری هم به سازماندهی زنان بویژه زنان جوان و دانشجویان دختر بپردازند و هم بر این پایه بتوانند مبارزه خود را علیه طالبان زنستیز سازماندهی نمایند. آن هستههای انقلابی که هم اکنون در افغانستان با تمام خطرات و مشکلات شکل گرفته است، باید بتوانیم به آنان به طرق گوناگون کمک کرده و در پایه گرفتن و گسترش فعالیتهای زیر زمینیشان تقویت شوند.
آن چه مشخص است، مبارزه سازمان یافته و هدفمند علیه ازدواج اجباری، مبارزهای است که به سنتهای ضد زن، به تفکرات پدرسالارانه ریشه دار در جامعه بویژه در بین مردان و عاملین تعمیق این سنتها در شرایط کنونی طالبان زن ستیز ضربه میزند و شرایط را بیشتر و بیشتر برای نوجوانان دختر هموار میسازد که بتوانند به مبارزه در خدمت به سرنگونی طالبان به عنوان عامل اصلی فرودستی زن، بپیوندند.
برگرفته از نشریه هشت مارس شماره ۶١
آوریل ۲٠۲۴ – فروردین ١۴٠٣