قطع نامه ششمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس (ایرانی،افغانستانی) درباره موقعیت زنان افغانستان و مبارزات در پیش روی آنان

قطع نامه ششمين مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس (ايرانی- افغانستانی)

 درباره موقعيت زنان افغانستان و وظايف – نوامبر 2006

ششمين مجمع عمومی سازمان زنان 8 مارس ( ايراني- افغانستاني) در شرايطی برگزار ميشود كه بيش از 5 سال از تجاوز نظامی امپرياليستهای آمريكايی و متحدينش به افغانستان گذشته  و رژيم دست نشانده  کرزای محصول اين تجاوز نظامی بزودی 5 ساله می شود.

اشغال افغانستان توسط امپرياليستها و برسركار گماردن يك حكومت دست نشانده چهره ای دهشتناک از گلوباليزاسيون ونظم نوين امپرياليستی است. گرچه يکی از بهانه های اشغال افغانستان  "آزادی زنان از قيد طالبان" بود به گونه ای که فضای دستگاههای تبليغاتی و رسانه های امپرياليستی را هياهوی "ماموريت فمينستي" نظاميان آمريکايی، انگليسی، آلمانی و هلندی .... پر کرده بود. اما در پس اين فضا‏ی مسموم و دروغين، هزاران تن بمب بر سر مردم ستمديده افغانستان فرود می آمد و ساختارهای داغان شده  در نتيجه چند دهه جنگ های مداخله گرانه‏، بيش از پيش درهم كوبيده شدند و افغانستان ويرانه تر از پيش زير تانکها و چکمه های نظاميان گورستان «آزادی» زنان افغانستان و مردم افغانستان شد.

5 سال از اشغال نظامی افغانستان می گذرد، نتيجه همه قول و قرارها ی بوش و بلر و ديگر متحدان غربی شان برملا شده است: وعده داده بودند  که افغانستان را ويترين «دمکراسی» و  «آزادی» زنان خواهد کرد و چه کم نبودند نيروهای متوهم و فرصت طلب که دل به اين وعده ها خوش کرده بودند.  امروز مردم جهان با چشمان خود می بينند که افغنستان آئينه تمام نمای چرک و کثافات تجاوز، اشغال و  نظامی گری امپرياليستی به همراه بنيادگرايی اسلامی است. ويترين خرد شده ای که هم چنان پيکر زنان افغانستان را پر از زخم و جراحت می کند. (برای اطلاع بيشتر از موقعيت کنونی زنان افغانستان به ضميمه مراجعه کنيد.)

 امپرياليستها برای پيشبرد منافع آزمندانه خود، برای اينکه کشوری را به جولانگاه منافع سياسی اقتصادی نظامی خود تبديل کنند نياز به نوکران بومی سرسپرده دارند. اين نوکران بومی می توانند هارترين و وحشی ترين شکل بنيادگرايان اسلامی باشند مانند طالبان، می توانند مانند مرتجعين اسلامی کنونی و کرزای باشند. آنچه که تاريخ و بطور خاص تاريخ چند دهه اشغال افغانستان نشان داده اين است که امپرياليستها برای پيشبرد منافع خود ناچارند به عقب مانده ترين، مرتجع ترين اقشار و طبقات اجتماعی اتکا کنند. نيروهايی که وجه مشخصه آنها زن ستيزی، جنگ سالاری، و اتکا به عقب مانده ترين افکار و سنن مذهبی و غير مذهبی برای اسثتمار و ستم بر زنان و مردم هستند. 

برای همين اين آموزه تاريخی را هرگز نبايد فراموش کرد: رهايی و آزادی زنان افغانستان فقط و فقط بدست زنان افغانستان! هيچ امپرياليستی در هيچ جای جهان حتی يک زن را آزاد نکرده است!

در مقابل زنان مبارز افغانستان، زنان ستمديده افغانستان

مبارزه عليه اشغال امپرياليستی و مبارزه عليه نيروهای واپسگرای مذهبی دو بخش لاينفک از مبارزات ما زنان برای آزادی و رهايی از قيد ستم و استثمار جنسيتی است، چرا که اين دو همزاد يکديگرند.

بدون مبارزه عليه اشغال امپرياليستی و بدون سرنگونی نظام کنوني، گام گذاشتن در جاده برابری واقعی زنان ممکن نيست و بدون مباره عليه نيروهای واپسگرای مذهبي، عليه سنن و افکار عقب مانده و زن ستيز، عليه قوانين و مناسبات ضد زن، رهايی از اشغال امپرياليستی و دست بابی به آزادی و برابری واقعی ما زنان ممکن نيست.

پيش بسوی

جلب زنان به مبارزه انقلابي، ارتقا آگاهی آنان در اين پروسه  و دردست گرفتن پرچم مبارزه رهايی زنان در صفوف مبارزات عادلانه و دمکراتيک مردم افغانستان!

مبارزه برای  بيرون راندن اشغالگران امپرياليستی از افغانستان!

مبارزه برای  سرنگونی دولت دست نشانده و زن ستيزافغانستان!

مبارزه پيگير و سازش ناپذير برای جدايی دين از دولت!

مبارزه عليه آداب و سنن ارتجاعی مردسالارانه و پدرسالاارانه  و محافظين و حاميان آن!

مبارزه عليه افکار، فرهنگ و بينش مردسالارانه در صفوف نيروهای انقلابی و راديکال افغانستان!

5 نوامبر 2006

ضميمه:

در اين بخش فقط گوشه ای از « تغييرات عميق و آزادی » زنان افغانستان پس از اشغال و روی کار آمدن دولت دست نشانده کرزای را بر ملا می کند.

اگر زنان افغانستان در زمان طالبان از حق تحصيل و اشتغال  و بسياری حقوق اجتماعی ديگر محروم  بودند و مجبور بودند كه خود را در برقع بپوشانند‏، امروز دامنه اين محروميت ها نه فقط کمتر نشده بلکه به جرات می توان گفت در برخی زمينه ها افزايش يافته است:

عدم امنيت زنان بصورت فاحشی افزايش يافته است. ربودن زنان و دختران جوان ابعاد وحشتناك و غير قابل تصوری را در 5 سال گذشته بخود گرفت.  تجاوز به دختران و زنان جوان در نتيجه ربودن‏ و به دليل رعايت نكردن حجاب و يا در نتيجه جنگ و تخاصمات بين گروههای مختلف به شدت افزايش يافت. خشونت های خانوادگی در ابعاد بسياربالايی ادامه دارد و زنان از هر گونه حقی محرومند و مردان بدون ترس از مجازات به ضرب و شتم زنان خانواده و به بردگی گرفتن آنها ادامه می دهند‏، قتل ناديه انجمن شاعره جوان 25 ساله توسط شوهرش نشان داد كه اين گونه خشونت ها حتی در ميان اقشار تحصيل كرده و ميانی نيز رواج دارد.

ازدواجهای اجباری و زندگی شكنجه باری  كه درپس آن بوجود می آيد همچنان آسمان دختران جوان افغانی را تيره نگاه داشته است. دختران جوان يا بايد اين شنكنجه را برای باقی عمرشان تحمل كنند يا در صورت فرار از خانه با مجازاتهای دولتی و خانوادگی و سنتی كه شامل زندان و مرگ می شود روبرو شوند‏، يا گير باندهای قاچاق زنان بيفتند و وادار به تن فروشی در كشورهای مجاور شوند و يا در به اصطلاح خانه های امن كه تحت كنترل جنگ سالاران و آدم دزدان و سوء استفاده كنندگان زنان می باشند قرار گيرند‏ و اين در صورتی است كه به خودكشی و يا خودسوزی دست نزنند.

خودسوزی در ميان دختران جوانی كه‏ تاب تحمل بار سنگين فشار و ستمها را از دست می دهند ابعاد فوق العاده ای به خود گرفته است. برای اين دختران جوان در شرايط كنونی دو راه باقی مانده است يا خود را با آتش بنزين بسوزانند و يا بالاجبار در آتش نفرت از زندگی نابرابر و ظالمانه بسوزند. به هر حال راه گريزی از سوختن برای خود نمی بينند. در حاليكه اكثريت دومی را انتخاب می كنند تعداد روزافزونی از دختران جوان با سوزاندن خود آنهم در دوران شكوفايی عمر خويش‏، اينچنين تاسف بار و غم انگيز نقطه پايانی بر زندگی خود می نهند. در سال گذشته تنها در هرات بيش از 500 فقره خودسوزی به شفاخانه كشيده شد. اين در حالی است كه در بسيار از موارد كارشان به شفاخانه نمی رسد و يا اصلا كار و باری با شفاخانه ندارند. اين گويای واقعيت زندگی است كه ميليونها دختر جوان در دوران دموكراسی آمريكايی در آن دست و پا می زنند.

فشارهای اقتصادی در نتيجه سه دهه جنگ و ويرانی که امپرياليستها بر مردم افغانستان تحميل کرده اند، بار اصلی را بر دوش زنان گذارده است. اين فشار ها در 5 سال گذشته افزايش يافته و موقعيت زنان افغانستان را وخيمتر كرده است. در اين ميان زنان بيوه بخصوص از موقعيت شكننده ای برخوردارند. و در اغلب اوقات از هرگونه منبع درآمدی محرومند در حاليكه بايد زندگی خود و فرزندان خود را تامين كنند و در همان حال با تهديدات اجتماعی و فرهنگی جامعه مقابله كنند.

از بلايای جديد ديگری كه در نتيجه ”دمكراسی آمريكايي“ گريبان افغانستان را گرفته است‏، فروش دختران و حتی پسران خردسال است كه خانواده های فقير را مجبور كرده است كه در مقابل مقدار ناچيزی پول دختران خردسال خود را بفروشند تا از پس قرض و نزول خود برآيند. اينها در شرايطی است كه آمريكا و بقيه امپرياليستها هر روزه صدها ميليون دلار برای ريختن خون مردم ستمديده افغانستان، زندان و شكنجه كردن آنها، زورگويی به آنها و ويران كردن افغانستان از طريق بمب بارانها هزينه می كنند و بر فقر اين مردم ستمديده می افزايند.

تحصيل برای دختران كه اشغالگران و رژيم دست نشانده پيوسته از آن دم می زدند‏ و آنرا موفقيت بی چون چرای خود محسوب می كردند، همچنان نتوانسته است تغيير محسوسی را ايجاد كند. چرا كه مردم به خاطر فقر اقتصادی، ناامنی، ترس از ربوده شدن ويا اذيت و آزار  توسط گروههای نظامی وابسته به دولت و همچنين در نتيجه عمليات های ارتجاعی طالبان كه به مدارس دختران حمله می كنند‏، آنرا می سوزانند و يا بصورت معلمين مدارس زنان و محصلين دختر اسيد می پاشند‏، از فرستادن فرزندان دختر خود به مدارس جلوگيری می كنند.