نگاهی به وضعيت زنان در افغانستان

نگاهی به وضعيت زنان در افغانستان

 نویسنده: افسانه خاشع

چهار سال از سقوط امارت اسلامی طالبان گذشت، 11 سپتامبر گويا مسئله ستم بر زنان و اختناق عليه آنها را ناگاهان در محراق سياست های امپرياليسم آمريکا قرار داد و يکی از دلايل مهم دخالت نظامی آن کشور به افغانستان تلقی شد. اما وضعيت دشوار و رقتبار زنان در افغانستان، کماکان همان است که بود و هنوز تغييری خاص مشهود نيست و خشونت علیه زنان کاهش نیافته است.

شرايط سخت اقتصادی و اجتماعی، فقر و گرسنگی، عدم امنيت، اعمال خشونت درخانه و اجتماع عليه زنان، نبودن امکانات تعليم و تربيت، قتل های ناموسی، وجود سنت های دست و پا گير، تجاوز، ازدواج های اجباری، داد و ستد و معاوضه دختران در عوض قرض بعنوان عروس یا خدمتکار و خود سوزی دختران  نشان دهنده  وضعیت رنج آور زنان  در افغانستان است. 

زنان هنوز جرئت نميکنند تا برقع های شان را کنار بگذارند،  قوانين ارتجاعی شرع اسلامی ضد زن هنوز در کشور حاکم است. "ليلا لنگری" در مصاحبه اش با روز نامه سويدنی گوتنبرگ پست ميگويد: "... که طبعيتأ تابو های زيادی هستند حتی در همين محيط دانشگاه که بايد شکسته شوند مثلا در ديوار نمای دانشگاه به خط درشت کسی نوشته است (حجاب شرف زن است)".  بعد از سقوط طالبان تجاوز و آزار جنسی به عنوان ابزار مؤثر در جهت بی حرمتی به فاميل ها به اوج خود رسيده است. بيوه ها و همچنين زنان تنها قربانيان اصلی اين بی حرمتی اند، آنان شانس براي امرار معاش  ندارند.

اين زنان قربانیان اصلی دموکراسی اسلامی هستند، به دليل فقر مالى و شرايط بد اقتصادى، تن فروشی می کنند. آنها برای ايجاد امكان و شرايط  مناسب برای  آموزش  فرزندان و تأمين بخورو نمير شان مجبور هستند که دست به اين کار بزنند.  اين زنان نه تنها که توسط فرهنگ حاكم مطرود گشته اند  بلکه در پيشگاه  قانون نيز مجرم  شناخته ميشوند.

ليلا در ادامه صحبت هايش می گويد :"گاهی استادان به من ميگويند که در باره سياست و مشکلات اجتماعی زياد بحث نکن چون که من يک زن هستم، (او می خندد) ولی من جواب ميدهم که افغانستان به آدم های جوان ضرورت دارد که اعتراض کنند تا جامعه را از بنياد تغيير دهند".

در جامعه سنتی و مردسالار افغامستان زن نبايد حرف بزند و اظهار نظر کند چون زن است، زن بايد با شرم و باحيا باشد وقتيکه يک زن با بزرگان ويا مردان صحبت ميکند نبايد بالا  يا به چشم مرد نگاه کند، زنی كه  هنگام صحبت  با مرد  نامحرم ، به  او مستقيم  نگاه كند زن بيحيا و گستاخ است. 

زن در جامعه افغانستان مجبور است که تحت هر شرايط سخت و با هر گونه مردي سازگار بوده  و ارضاء کننده نياز هاي او باشد. اگر زنی بخواهد از شوهر خود جدا شود،  و یا كافيست چنين افكارى را در ذهنش بپروراند و يا اينکه مرد فکر کند که "آبرو و شرافت اش" را از دست داده است، به بهانه حفظ عزت و ابرو زن را به حد مرگ ميزند و حتی حق دارد که او را به  قتل‌  برساند. 

مقررات و قوانین شرعی هم از مرد دفاع می کند. مردها به هر شکلی که خواسته باشند با زنهای شان رفتار می کنند.  قوانین در کشورهای اسلام زده ی چون افغانستان همیشه و در اغلب زمینه ها از مرد حمایت کرده و ضمانت حقوقی سلطه بی چون و چرای مرد بر جسم و روان زن را فراهم می آورد.

در گزارش سازمان عفو جهاني كه مقر آن در لندن است، آمده که: "تنها زنان معدودي در افغانستان از تهديدات و خشونت‌ها در امان هستند. زنان همچون كالا مبادله مي‌شوند و برخي از آنان براي رهايي از ازدواج‌هاي اجباري اقدام به خودكشي مي‌كنند".

 

ازدواج های اجباری:

دختران را برای بهبود موقعيت مالی خانواده در سنين کودکی به افراد سالخورده می فروشند و هم چنان آنها را سربار و نان خور اضافی مينامند. کم نیستند دختران که برای گریز از ازدواج های اجباری دست به خودکشی می زنند. ازدواج كه از طرف خانواده بر آنها تحميل میشود. يکی از اين قربانیان دختر جوانی به اسم "مروه" است که پسرعمو اش تصميم  ازدواج  با او را دارد. "مروه" در مصاحبه با روز نامه سويدنی گوتنبرگ پست مي گويد: " با آنکه او دو زن و چندين طفل دارد".  بخاطر که پدر "مروه" سال ها قبل مرده و مردان فاميل حق دارند که برای آينده او تصميم بگيرند. "مروه" ميگويد: " من درهيچ کجا انسان بشمار نمی روم". 

حتی قبل از ازدواج کسی دخترش را نمی پرسد که نظر او چیست؟  رسم نيست که از دختر بپرسند می خواهد شوهرش چه کسی باشد. خاموشی دختران برای  پدران علامت رضا است، ازدواج های اجباری در افغانستان در شهرها و دههات از جمله پایتخت کشور کابل بشکل گسترده ی  رايج است.

اين دختران جوان که به اين شکل مورد معامله قرار می گيرند، راه دیگری برای نجات از سنت های ارتجاعی  پيدا نمی توانند بنأ دست به خود سوزی و يا خود کشی میزنند. حتی بعضی از اين دختران وقتی از خانه فرار ميکنند، از سر ناچاری و ترس از خشونتی که می تواند به آن مقابل شوند دست کمک به سوی پوليس و دادگاه ها دراز ميکنند، ولی با مراجعه شان به اين مراجع حقوقی به اين بخت برگشته ها بعنوان کسانی که مرتکب جرمی شده باشند برخورد صورت می گيرد و سرزنش ميشوند. در موارد هم پوليس بخاطر"محافظت" از جان اين دختران و زنان جوان آنها را زندانی میکنند.

گزارش سازمان عفو جهاني همچنين مي‌افزايد: "ضوابط اجتماعي برپايه سنت و مذهب اكنون براي نقض حقوق زنان به كار بسته مي‌شود. اين گونه تجاوز و تعدي‌هاي اخلاقي به حبس و كشتار زنان انجاميده حتي در برخي موارد مقامات افغانستان در رفتارشان با زناني كه متواري شده اند تا از اين اوضاع رهايي يابند، مانند جنايتكاران برخورد كرده و آنان را زنداني مي‌كنند."

حفیفه معروف عضو هیئت رهبری کمیسون مستقل حقوق بشر افغانستان در شهر قندهار می گويد:" "شفاخانه میرویس در شهر قندهار در هر هفته دست کم 4 قضیه خودکشی دختران و  زنان را دارد".

يکی ديگر از قوانين ارتجاعی و ضد انسانی اسلامی، تعدد زوجات است. يک مرد مسلمان شرعأ و قانونأ حق دارد که 4 زن را همزمان در عقد خود داشته باشد، همانطوريکه تک همسری اجباری برای زنان بعنوان قاعده نرمال پذيرفته شده است، فحشای 4 همسری مردان نيز امر نرمال، قانونی و حق مسلم هر مرد مؤمن مسلمان است.  زن مجبور و به لحاظ معتقدات دينی مکلف است که به آن گردن بگذارد و چند همسری  شوهرش را بپذيرد.

 

قتل های ناموسی:

 فرهنگ مردسالار و قوانين شرعی به  مردان مي‌آموزد که  بايد نگهبان "ناموس زنان و دختران" خود باشند و به خاطر حفظ آن حق دارند  به خشونت دست بزنند.

بار ها شاهد قتل‌هاي‌ ناموسي‌ بوده ايم‌، تاكنون‌ زنان‌ و دختران‌ بسياري‌ در شهرهاي‌ كوچك‌ و بزرگ‌‌ و حتی در دل تمدن غرب توسط ‌ خويشاوندان‌ نزديك‌ خود( پدر، برادر، شوهر، کاکا و پسر کاکا) به‌ قتل‌ رسيده ‌اند. سال‌ها‌ است ‌ اين پديده‌ شوم به‌ بهانه‌ رابطه‌ با غير  وجود دارد. از قانون‌ واهمه‌يي‌ ندارند. اغلبأ قتل های که به خاطر حفظ ناموس و غيرت صورت می گيرد به پوليس گذارش داده نميشود،  زنان را بي سر و صدا می کشند. اگر هم پوليس از جريان امر باخبر شود آنرا تحت عنوان مسئله شخصی و مشکل خانوادگی مورد بررسی قرار نمی دهند.

دختران جوان که مورد تجاوز جنسی قرار می گيرند و ممكن است كه تجاوز سبب باردارى ناخواسته آنان شود، فاميل و فرهنگ عقبمانده ارتجاعی و سنتی حاکم آن را نميپذرند و سنگ ملامت را به سوی دختران پرتاپ ميکنند. با زنانى كه مورد تعرض قرار ميگرند طورى رفتار ميکنند که گويا با شخص متجاوز تبانى كرده است، زنان و دختران زيادی از اين شرايط دچار بدنامى شده اند،  بسياری اوقات برای جلوگيری از بد نامی و آزار، دردمندانه سکوت را بر افشاء مسئله ترجيع ميدهند. در صورت افشای مسئله بعضی از اين دختران به دست پدران، برادران باغيرت و يا مردان نزديک فاميل به قتل ميرسند.

 

معاوضه دختران در  بدل قرض و مفهوم" بد":

در دموکراسی اسلامی حاکم در افغانستان عليرغم ادعا های کاذب مبنی بر آزادی زنان از ستم جنسی و باور های ضد زن، نتنها که زنان مورد اجحاف و ستم قرار ميگيرند بلکه بعنوان متاع در قبال مواد مخدر نيز مورد معاوضه قرار می گيرند.

سازمان عفو بين‌الملل در گزارش اش ابراز می دارد که زنان افغان همواره با خطر ربودن، تجاوز جنسي و ازدواج‌هاي اجباري روبرو بوده ‌اند، اين  در حالي است كه دولت افغانستان نسبت به اين امر اقدامات كافي را صورت نداده است. به نقل از آسوشيتدپرس، نوريه  حق نگر، سخنگوي وزارت امور زنان در افغانستان با متداول خواندن اين گونه  سوء استفاده‌ هاي جنسي و بدرفتاري‌ها در اين كشور بيان داشت: "در برخي از مناطق دور افتاده شاهد هستيم كه مردان با زنان همچون حيوان رفتار مي‌كنند."

در فرهنگ قبيلوی باز مانده از دوران توحش بشر و عصر حجر، در صورت به ميان آمدن نزاع بين افراد و قبايل (قتل، دزدی و بدهکاری)، سران و ريش سفيدان قبيله جهت حل و فصل اختلافات، فرد و يا قبيله خاطی را مجبور می سازند دختر و يا خواهر شان را در اختيار قربانی يا طلبکار بگذارند. در افغانستان به اين سنت ارتجاعی "بد" می گويند. چون در فرهنگ قبيلوی زن خود عامل حقارت محسوب می شود بنأ از "بد" بعنوان ابزار سرشکستگی و خواری حريف و دشمن استفاده می شود.

هرچند که زن در باور ارتجاع مذهبی و قبيلوی در کل ارزش و جايگاهی فراتر از برده جنسی مرد را ندارد ولی دختری که به شکل "بد" که معادل عربی آن "فصل" و فارسی آن "خون بس" است مورد معاوضه قرار می گيرد، بی ارزشترين و پست ترين موجودی است که بايد هميش مورد اهانت و آزار قرار گيرد. بهمين دليل اين موجود حقير ازهيچ حقی از جمله طلاق بهره مند نيست.  

هنگامه انوری، یک فعال حقوق بشر می گوید :" قربانیان اغلب در تنهایی و با احساس شرم زندگی می کنند. با آنها حتی اگر ازدواج هم کرده باشند مثل خدمتکاران رفتار می شود".

اين نمونه ها بخش کوچکی از خشونت های گسترده جامعه سنتی، مذهبی و مردسالار عليه زنان است. يک نمونه بارز ديگری از افکار ارتجاعی و زن ستيز مسئله طلاق دو زن کانديداتور انتخابات پارلمانی توسط شوهران شان در شهر هرات است. اين دو مغاير ارزشهای حاکم بر افکار شوهران شان جرئت پا گذاشتن در حوزه فعاليت های سياسی و اجتماعی را کرده بودند که تاريخأ از آن جنس مذکر و از صلاحيت های ويژه او به شمار می رود. با پخش پوسترهاي انتخاباتی اين دو زن و حضور شان در کمپين انتخاباتی در ميان مردم از آن جمله مردان، شرف مالکان تن و روان شان با خطر مواجه شده و اين مردان غيور با تکيه به شرع و قوانين حاکم در صيانت از حق مالکيت شان به اين شکل به مسئله حضور اجتماعی زن در دموکراسی اسلامی پاسخ دادند.