باز هم درودی دیگر به 8 مارس، به 17اسفند به روز جهانی زن! - زنان دیگر

باز هم درودی دیگر به 8 مارس، به 17اسفند به روز جهانی زن!

گرامی می داریم جنبش پیروزی زنان را در گذشته، حال و آینده؛ در ایران و سراسر جهان.

 بازهم با ذهنی پویا و اندیشه‌ای نقاد به مبارزات گذشته، به راه پرپیچ و خم آینده، به افق‌های روشن می‌نگریم. بازهم علیرغم همه‌ی موانع، همه‌ی سرکوبها و ترفندهای حیله‌گرانه‌ی دشمن، عاشق و سرزنده، عرصه‌های دانایی و توانایی را می پیماییم. ما به پشتوانه‌ی دانش و همبستگی‌مان به هر آنچه که موجب فرودستی‌مان شده، پشت می‌کنیم. ما هرآنچه را که قرن‌هاست ذهنمان را آلوده تا تصورکنیم که ضعیف و ناتوانیم به دورمی‌ریزیم.

 دردنیای امروز آنانی که رسیدن زنان به اوج ِ عدالت و آزادی را مرگ خود می پندارند، آنانی که رشد زنان در عرصه‌ی دانش و اقتصاد و سیاست را زنگ خطری برای منافعشان می‌شمارند، آنانی که باورکرده‌اند جنبش زنان واقعی است، جوشنده است و دیگرنمی‌توان چشم برپویایی‌اش بست، به تکاپو افتاده‌اند تا آن را از توان بیندازند و به بیراهه بکشانند، تا پتانسیل فزاینده‌ی جنبش را با انواع واقسام ترفندهای فریبکارانه تهی کنند.

اما ما می دانیم از چه رو درهراسید شما ای قدرتمندان برمنبر و تخت و سالاریِ سرمایه نشسته! ما می‌دانیم چه واژه‌ی هراس آلودی است برای شما «جنبش زنان»....از فردای 22 بهمن در اتاق‌های فکرتان در اولین قدم‌های واپسگرایانه‌تان خواستید «زن» را با فرمان حجاب اجباری به قهقرا بکشانید. مزدورانتان را با چماق و قمه سراغ زنان فرستادید که «یا روسری یا توسری». زیرا می‌دانستید نیمی از جمعیت اگر تو سری خور باشند، نیمی از مقاومت را در جامعه سرکوب کرده اید، افسوس که نیم دیگردر این هیاهو یا سکوت کردند یا همراهی. زنان را اخراج کردید، قصاص و سنگسارکردید، به نام صیغه به فحشا کشاندید. زنان در خانواده تک همسری کم استثمار و شکنجه می‌شدند، به مردان اجازه‌ی چند همسری دادید. تجاوز به دختران خردسال تحت لوای قانون «ازدواج با فرزند خوانده »را لباس شرع پوشاندید.

آمار رو به گسترش حضور دختران در دانشگاه‌ها شما را به هراس انداخت، سهمیه‌بندی جنسیتی کردید، تفکیک جنسیتی را بنا نهادید، فیلم‌ها، سریال‌ها و هنر و ادبیاتتان عرصه‌ی توهین و تحقیر زنان شد. زن مادر، زن آشپز، زن مطیع، زن‌دل خوش به النگو و اتومبیل و...زن گریان و ناتوان و عاجز، زن روشنفکر اما روانی، دستمایه‌ی هنر ِ طنز و جدی‌تان گردید، و دهها نمونه از این دست طراحی کردید تا خیالتان از بابت مقاومت نیمی از جامعه راحت شود. اما طرفی نبستید. مطالبات زنان رو به گسترش نهاد. درعرصه‌ی خانواده، در محیط کار ، خیابان ، محله و حتا روستاها، زنان سهم واقعی و انسانی خود را از زندگی طلب کردند. چاره دیگری باید می اندیشیدید.

این بار فمینیست‌های اسلامی از توبره‌ تان سردرآوردند در کنارشان فمینیسم محافظه کار و موقعیت طلب.  به آنان بلندگو و تریبون و نشریه دادید تا در گوش زنان بخوانند که « با قرائت های نو از اسلام می‌شود به برابری زنان دست یافت.» که می‌شود مطالباتمان راکاهش دهیم و فلان آیت‌الله و بهمان نماینده‌ی مجلس را واسطه کنیم تا چیزکی از خواسته‌هایمان را برآورده کند،  اگر هم نشد حتما تقصیراز تندروی چپها و رادیکال‌های جنبش زنان است و گرنه حاکمیت بی تقصیر است.

ما این گفتمان و تاریخچه آن را در جهان می‌شناسیم. کارگزاران نئولیبرال ها، مریدان ان.جي. او ها که جاده صاف کن استثمارگران بین المللی‌اند را خوب می شناسیم.

این گفتمان ترسو و محافظه کار که قانون استثمار و بهره‌کشی را نمی بیند-که می بیند- ساختار ضدانسانی و ضد زن جمهوری اسلامی را نمی شناسد -که می شناسد- در این دهه‌ی اخیر درفضای سرکوب هر اندیشه رادیکال، در محیط سانسور و بگیروببند، فرصت یافت که بخش قابل توجهی از زنان و دختران جوانمان را که صادقانه به دنبال آزادی و برابری بودند، همچون سیاهی لشکر این یا آن جناح، این یا آن کاندیدا به میادین اجتماعی و سیاسی فراخواند.

دخیل بستن به این امامزاده‌های حامی بهره کشی و ستم، جز سرخوردگی برای بخشی از بدنه‌ی جنبش زنان چیزی به همراه نداشت. رفرمیست‌هایی از جنس اینان، در قالب کمپین و همگرایی و... در مصر و ترکیه، در تونس و افغانستان و...همه جا حضور دارند. هرجا جنبش به صحنه آمده اینان با پرچم دفاع از ساختار سرمایه‌داری آزاد (؟!) و به نام دموکراسی و حقوق بشر به جذب نیرو و به انحراف کشیدن مسیر حرکت توده‌ها، میدان‌داری کرده‌اند.

صاحبان قدرت و ثروت با لابی‌گری و بده بستان با این جریان فکری، همیشه توانسته‌اند جنبش‌ها را برای مدتی کنترل کنند اما در نهایت بدیل دست ساخت آنان، در مقابل پرسشگری و واکاوی کنشگران واقعی، چاره‌ای جز خالی کردن صحنه مبارزات واقعی نداشته است.

آری، در نبود فضایی برای دیگر گفتمان‌ها، در شرایط حذف فیزیکی و سیاسی دگراندیشان سکولار و چپ، آشکاراست که لیبرال‌ها و نئولیبرال‌ها بتوانند به کمک رسانه‌های حامی آنان، همچون بي.بي.سی و صدای امريكا و ... چند میلیون ایرانی وازده از هر انتخاباتی را به پای صندوق رأی بیآورند.

کار چندان سختی نیست که در چنین شرایط خفقان‌زده ای با واردکردن یک شوی از قبل طراحی شده، روحانی این مهره کارکشته‌ی امنیتی رژیم، سمبل تدبیر و امید و عدالت (؟!) با رأی میلیونی به مسند ریاست جمهوری بنشیند.  مَثل «چو دزدی با کلید آید/ گزیده تر برد کالا» مصداق خوبی برای باند روحانی و کابینه‌ی امنیتی‌اش است.

کارنامه روحانی در این چند ماهه نشان داد که برنامه‌ای جز حفظ ساختار سرمایه‌داری با پوشش شرعی و اسلامی ندارد، همان سیستم بهره‌کشی کارگزاران رفسنجانی؛ همان سیاست توخالی اصلاح طلبانه خاتمی و به دنبال آن پروپاگاندیسم و مردم فریبی احمدی نژاد.

فشارمردم برای حداقل‌های زندگیشان و آچمزشدن سرمایه‌های رانت خواران داخلی از درون و بحران‌های بین‌المللی نظام سرمایه‌داری و نیاز به بازارها و منابع بیشتر از بیرون، شرایط را برای به اصطلاح حل مناقشه‌ی هسته‌ای ایران آماده کرد.

تردیدی نیست که کم شدن تحریم‌ها، فشار طاقت فرسایی را كه بر دوش مزدبگیران است كمتر خواهد كرد، اما این به معنای حل شدن مشکلات بیکاری، فقر، نابسامانی های اجتماعی و...نخواهد بود.

لبخند روحانی به غارتگران آمریکایی و اروپایی و به اصطلاح «فرش بنفش پهن کردن زیر پای آنان » زمینه را برای غارت منابع نفت و معادن و همچنین استثمار و بهره‌کشی از نیروی کار ارزان ازجمله زنان ایران را فراهم می کند.

وعده‌های روحانی به سرمایه‌داران داخلی و برنامه سرکوب هراعتراض کارگری، که این روزها شاهدش هستیم، بگیروببند روزنامه‌نگاران و روشنفکران، تشدید سانسوردررسانه‌ها و افزايش اعدام‌ها، بیانگرآینده‌ای بسیار بحرانی و سراسرآشوب درجامعه خواهد بود.

اما درحوزه‌ی زنان تمامی مطالبات حتا درپایین‌ترین سطح خود بی‌جواب مانده و حاکمیت با طرحهایی مانند «قانون حقوق شهروندی» ، «حمایت از ازدواج جوانان» و «تبلیغ برای فرزند بیشتر»، نشان داده است که خواهان هرچه منزوی تر كردن زنان درون خانه و محرومیت آنان ازدسترسی به آموزش، اشتغال،  رشد و بالندگی است.

درپایان ما برآنیم که:

  سرنگونی جمهوری اسلامی اولین مرحله برای رهایی زنان ایران است. مماشات و محافظه‌کاری وجه سیاسی نیروهای حامی اقتصاد سرمایه‌داری و بازار است. دفاع از این یا آن جناح حکومتی، با هزینه کردن توان جنبش زنان، مصداق خیانت است.

ايجاد تشكل‌های مستقل زنان اولين گام در راستای سرنگونگی جمهوری اسلامی است. زنان مي‌توانند با  ایجاد تشکل‌های مستقل زنان درمحیط کار، آموزش، محلات و...  و پیگیری مطالبات حداقلی و حداكثري[1] در فضای خانواده، كار، آموزش و...، گام  به گام پيش رفته، سدهای مفاومت رژيم را درهم ‌شكنند و با زیر فشارگذاشتن مقامات مسئول، ضمن ایجاد همبستگی بیشترزنان، آنان را درشناخت اصول مبارزه استوارتر كرده، صفوف آنان را منسجم‌تر كرده و به آنان امكان ‌دهد همراه و همگام با ساير جنبش‌های اجتماعی جمهوری اسلامی را به چالش بگيرند. 

 يكی از وظايف زنان در اين مسير افشاگری عليه نيروهايی است كه جنبش زنان را به بيراهه مي‌كشانند و نيروی آن را تبديل به سياهی لشگر مقاصد خود مي‌كنند. به رغم بوق و كرناهای رژيم در مورد باز كردن فضای رسانه‌ای در واقع اين فضا نه برای نیروهای رادیکال و مردمی، بلکه برای جریاناتی متحجر باز شده است كه تمامی تلاش خود را عليه نيروهای چپ وسكولار بكار مي‌گيرند و با سركوب و سم‌پاشی عليه آنان  قصد حذف اين نيرو‌های راديكال و مترقی را دارند.  بنابراين زنان بايد آگاهانه این جریانات را افشاکرده و مبارزان پیگیرآزادی و لغو هرگونه سانسور باشند.

از طرف ديگر با توجه به اينكه حكومت‌های نئولیبرال اروپا و آمریکا، گسترش ترور و جنگ را درلفافه  مبارزه با تروریسم - که خود بانی آن بوده‌اند- درجهت اهداف ساختارسرمایه جهانی، همچنان در برنامه‌های خود خواهند داشت و  اولین قربانیان گسترش جنگ و ترورزنان و کودکان هستند. نفی هرگونه جنگ و خشونت و دفاع از صلح، وظیفه عاجل زنان است.

 زنانی ديگر

  8 مارس (17 اسفند) 1392

 1.    جدايی دين از حكومت و استقرار جامعهای دموكراتيك و عاری از هر گونه تبعيض و نابرابری جنسيتي، طبقاتي، مذهبي، ‌قومي، ملی و ... كه ضامن حقوق زنان به شرح زير باشد:

2.   الغای قوانين زن ستيز از جمله لغو کلیه قوانین تبعیض آمیز دراجتماع، خانواده، آموزش و پرورش، رسانهها، قوانین مربوط به ارث، ازدواج، طلاق، حضانت فرزندان، تحصیل در دانشگاه ها، اشتغال، خروج ازکشور و ....

3.   به رسميت شناختن حق زنان بر بدنشان از جمله: الغای حجاب اجباري، تامين آزادی پوشش و آزادی سقط ‌جنين؛

4.  مبارزه با باورها، فرهنگ و سنتهای زن ستيز در اجتماع، محل كار، خانواده، رسانه ها، مراكز آموزشی و ....

5.   دستمزد مساوی برای زنان در مقابل كار برابر و ايجاد فرصتهای شغلی يكسان با مردان ؛

6.  آزادی بيان انديشه، رسانه، تشكل، تجمع و تظاهرات ؛

7.  آزادی كليه زندانيان سیاسي.  این خواسته به ویژه در شرایط کنونی که تعداد زیادی از مبارزین مدافع حقوق  زنان، کارگران، روزنامه نگاران، دانشجویان، اقليتهای مذهبي، قومی و ملی دربندند از اولویتی خاص برخورداربوده و از ضروریترین مطالباتی است كه بايد عملی گردد. همچنین لغو احكام اعدام، سنگسار، قصاص و هر نوع شكنجه،

8.   ريشه كن كردن فقر، فحشا، اعتياد و ....

9.   محاكمه آمرين و عاملين جنايات از سه دهه گذشته تا کنون و تامين حقوق و مطالبات بازماندگان اين جنايتها.