دو قطعنامه

دو قطعنامه  ایران و افغانستان

 چهارمین مجمع عمومی سازمان زنان هشت مارس (ایرانی – افغانستانی) اکتبر 2003

 دو قطعنامه در مورد موقعیت جنبش زنان

ایران

 جنبش زنان بار دیگر به نیرویی قدرتمند در سطح جهان تبدیل شده اند. چند دهه گلوبالیزاسیون ارمغانی جز تشدید  فقر و خشونت برای اکثریت زنان جهان به بار نیاورده است. میلیونها زن  بعنوان نیروی کار فوق ارزان وارد بازار کار شده اند. حضور میلیونی زنان به عنوان فقیرترین و بی حقوق ترین انسانها در صحنه سیاست جهانی نویدی است از زاده شدن نیرویی که بی شک سرنوشت نظام کهن را رقم خواهد رد. پژواک صدای زنان در اعتراضات جهانی ضد گلوبالیزاسیون و جنگ طنین جنبشی است که خیز برداشته تا جهان را با نام خود رقم زند.

 زنان ایران بعنوان بخشی پیشرو از جنبش بالنده زنان جهان، نزدیک به ربع قرن است که به اشکال مختلف رویاروی رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی ایستاده اند. جنبش زنان ایران یکی از ریشه دار ترین و پرقدرت ترین جنبش های اجتماعی ایران است. زنان در ابعاد توده ای، به اشکال مختلف و در تمام عرصه های اجتماعی در مبارزات برابری طلبانه درگیرند. این مسئله را در شرکت وسیع زنان در صف مقدم جنبش های دانشجوئی، معلمان و محلات می بینیم. این مسئله را در عطش زنان به یادگیری و آموزش، از جمله در شمار وسیع زنان در دانشگاه ها می بینیم. بالا رفتن درصد طلاق و دختران فراری، همه انعکاس این واقعیت است که زنان حاضر نیستند به شرایط نابرابر و ستمگرانه تن دهند.

این جنبش در سالی که گذشت فرازهای مهمی داشت. شرکت زنان با شعار برابری و آزادی در 16 آذر 81 نقطه عطف نوینی در تاریخ مبارزات زنان بود، برای نخستین بار پس از سالها این زنان و دختران جوان بودند که شعار آزادی و برابری را بلند کردند و مبارزات دانشجویی را بدرستی به صحنه طرح مطالبات زنان بدل کردند.

برگزاری وسیع و توده ای روز جهانی زن در مارس سال گذشته در شهرهای مختلف نشانی از بالندگی مبارزات زنان در این سال بود.

 سوزاندن روسری ها توسط زنان جوان در خیزش خرداد-تیر، نشان دهنده رشد سطح آگاهی و جسارت زنان در مبارزه انقلابی علیه جمهوری زن ستیز اسلامی بود. آنان در این مبارزات نه فقط برخی از مطالبات خود را طرح کردند بلکه با سوزاندن حجاب عملا آن را به اجرا نهادند.

در ماه گذشته بسیاری از زنان در فضای باز شده بر اثر جایزه نوبل شیرین عبادی به خیابانها  امده و با استفاده از این فرصت شعارهای رادیکال و انقلابی خود را طرح نمودند. شعارهایی چون «آزادی اندیشه با ریش و پشم نمی شه» و یا مرگ بر جمهوری اسلامی، عملا  اعلام مخالفت با راه و روش  و تفکر اسلامی شیرین عبادی و جریان منتسب به وی بود.

 اهمیت جنبش زنان در صحنه سیاسی اجتماعی ایران و نقش آن در تحولات آتی ایران چنان غیرقابل انکار است که دول امپریالیستی  مجبورند آن را بصورت یک نیروی اجتماعی مهم در نظر گیرند.  اعطا جایزه نوبل صلح  به یک زن ایرانی را باید در همین زمینه دید. این جایزه در شرایط شکست پروژه دوم خرداد و در زمینه جنبش رو به اوج  مردم به شیرین عبادی اعطا شد. هدف از اعطا این جایزه، تقویت راه و روش های سازشکارانه در این جنبش،  در جهت سیاست های ضد مردمی این دول است. بعلاوه اختلافات بین دول اروپا و آمریکا در مورد چگونگی دخالت در ایران نیز در این میان بی اثر نبوده است. 

شیرین عبادی، با وجود خدماتی که بعنوان یک زن حقوقدان در مورد حق حضانت، دفاع از حقوق کودکان، وکالت قتل های زنجیره ای و غیره انجام داده است، اما با نظرات اسلامی خود و راههایی چون آشتی دادن حقوق زنان با اسلام و غیره مبارزات زنان را به کجراه می کشاند. طی این 20 سالی که شیرین عبادی بقول خودش تلاش می کرده اسلام را با حقوق بشر آشتی دهد، مردم ایران و بویژه زنان هرروز بیشتر از روز قبل فهمیده اند که اسلام بمعنی پایمال کردن تمام حقوق انسانی شان است. مهمتر اینکه وی در شرایطی از دموکراسی در جمهوری اسلامی و نهادهایی چون مجلس دفاع می کند، که حتی برخی از همفکرانش به آشتی ناپذیر بودن دمکراسی و قوانین اسلامی اعتراف کرده اند و هم مجلسی را دفاع می کند که کارنامه اش حداقل در مورد حقوق زنان شرم آور است. 

نیت جایزه دهندگان و تفکر و بینش  گیرنده جایزه هر چه باشد، شرایطی ایجاد شد که زنان با اعتماد بنفس بیشتر و روحیه بالاتری به میدان بیایند و فضای جامعه برای مبارزات زنان، حداقل موقتا، باز شود. شرکت وسیع زنان (و مردم بطور کلی) با شعارهای ضد حکومتی در استقبال از شیرین عبادی نیز انعکاسی از این واقعیت بود. هم چنین بیان این واقعیت بود که بخش های آگاهتر جنبش زنان نسبت به راه و روش های سازشکارانه شیرین عبادی ها توهمی ندارند.

جنبش انقلابی زنان باید با درک موقعیت مساعدی که در مقابلش قرار گرفته و با هشیاری در مقابل خطراتی که دربطن این موقعیت نهفته است، حداکثر استفاده را برای پیشروی خود بکند در مقابل راه حل های اصلاح طلبانه، شعارها و راه حل هایی را که واقعا به رهایی زنان منجر می شود مطرح کند، اتحاد خود را حول خواسته های پایه ای زنان تقویت کند و زنان هرچه بیشتری را حول این خواسته ها بسیج کند. جنبش انقلابی زنان باید با نظرات غالب در سایر جنبش های اجتماعی، از کارگری، معلمان، دانشجویی و غیره، مبنی بر اینکه مسئله زنان مسئله ای کناری بوده و باید به "بعد" موکول شود مبارزه کند. چرا که برخورد برابری طلبانه به مسئله زنان در تمام جنبش های اجتماعی هم به این جنبشها کمک می کند و هم به جنبش زنان.

در شرایطی که جامعه آبستن تحولات جدی است پرچم های بسیاری بلند شده که هر کدام می خواهند تحولات جامعه را به روش و منافع خود رقم زنند. در این میان دول امپریالیستی بطور خاص آمریکا با استفاده از هواداران خود که سلطنت طلبان بودند و حالا بخشی از دوم خردادی ها نیز به این صف پیوسته اند، تلاش می کنند نه فقط مردم بلکه زنان را قانع کنند که تنها راه اتکا به نیروی آمریکاست. این تفکر ارتجاعی باید توسط جنبش زنان هر چه بیشتر و بیتشر افشا و طرد شود.

علیرغم مبارزات روزمره زنان علیه این نظام ضد زن، تنها بخشی از اقشار میانی زنانند که بطور فعال  و سازمانیافته تر در جهت رهایی زنان مبارزه می کنند. جنبش زنان ایران، چه در خارج و چه در داخل، باید  شعارهای برابری طلبانه را توده ای کند، زنان را در سطح وسیع سازمان دهد و حول این شعارها به خیابانها بکشاند.  توده های وسیع زنان تا کنون نشان داده اند که از ظرفیت بالایی برخوردارند. عدم سازمان یافتگی این توده وسیع زنان  یکی از معضلاتی است که بدون حل آن جنبش زنان نخواهد توانست به خواستهای خود دست یابد.

در دوره آتی، فرصت های زیادی برای پیشروی هرچه بیشتر در نیل به اهدافمان بدست می آید. با هشیاری و جسارت از این موقعیت ها استفاده کنیم. رژیم زن ستیز جمهوری اسلامی بدست ما دفن خواهد شد. 

 افغانستان

افغانستان بیشترازیک دهه است که سیمای خود را با چگونگی وضعیت زنان به دنیا نشان داده است. در حقیقت وضعیت زنان محکی است بر این که بفهمیم افغانستان کجای دنیا قرار گرفته و کجای پیشرفت و آزادی قراردارد.

کلیه مرتجعین اسلامی وغیر اسلامی در افغانستان ودول امپریالستی از زنان استفاده کردند. بیشتر از یک دهه است که مرتجعین اسلامی وغیر اسلامی  از جهادی گرفته  تا طالبان شنیع ترین، عریان ترین و قساوت آمیزترین ستمها را بر زنان روا داشتند و افغانستان را به اسارتگاه زنان مبدل کرده بودند. قدرتهای امپریالیستی غرب نیز برای پیشبرد  منافع ضد مردمی شان در سالهای اخیر از مسئله زنان افغانستان بیشرمانه سو استفاده کردند.

دو سال قبل افغانستان  مورد تجاوز نظامی امریکا ومتحد ینش با ادعای "دموکراسی و آزادی برای زنان" قرار گرفت. پس از دو سال اشغال  این ادعا نامه دروغین نشان داد که وضعت زنان همچنین اسارتبار ووخیم است. ارمغان امپریالیستهامثل همیشه برای زنان افغانستان  حاکمیت زن ستیز ترین، عقبمانده ترین و ارتجائی ترین نیروهای تاریخی است. اینک این ادعا نامه  در مقابل چشم جهانیان قرار گرفته  و به تمام جهانیان روشن شده که امپریالیسم امریکاو متحد ینش دوستان مرتجعین و زن ستیزان در افغانستان اند و منافع شان با منافع انها گره خورده است. امروز حقیقی ترین شعار همان شعار رهائی زنان بدست خود زنان میسر است و بس است.

زنان افغانستان در دهه گذشته و دو سال اخیر با مبارزه و مقاومت شان علیه مرتجعین اسلامی وغیر اسلامی نشان دادند که تشنه آزادی ورهائی هستند. خواست زنان افغانستان از رهائی همان است که از سایر زنان جهان است نه کمتر نه بیشتر. امروز تمام جریانات طرفدار زر و زور و سرمایه در افغانستان تلاش میکنند که حقوق و خواست  زنان را از آزادی به سطح بسیار نازل پائین آورده و زیر نام ویژگی فرهنگی و مذهبی اندکی تغییررا بنام خواست کلی زنان معرفی و ثبت کنند. آنها به شدت نجات پرستانه و تبعیض امیز به نسبیت گرائی تکیه زده و دنبال اجرای اسلام معتدلتربرای زنان افغان  هستند. بطوری که آزادی پوشش را در حد چادر میخواهند تقلیل بدهند. اگر زنان افغانستان تجربه بسیار زنده ئی از عملکرد اسلام "بنیاد گرا" را دارند خواهران ایرانی ما تجربه بسیار خوبی از همین "اسلام معتدل دارند". اسلام حتی در شکل اعتدالش برای زنان جز سرکوب ونقض حقوقشان  چیزی  در چنته ندارد.

 لذا ما به عنوان بخشی از گرایش انقلابی زنان افغانستان  معتقدیم  پیش شرط برایری و آزادی زنان، تحقق پایه ئی ترین خواست آنان واکثریت مردم افغانستان جدائی دین از دولت است. این خواست فقط از طریق مبارزات خود مردم افغانستان قابل حصول است .

بنا براین  خروج قوای اشغالگر از افغانستان  از شروط ابتدائی برای پیشرفت  همه مردم مخصوصا زنان است.

بنا براین در پرتواین خواسته های پایه ئی، زنان افغانستان برای تضمین آزادی پوشش وهمچنین برابری همه جانبه ئی زنان ومردان مبارزه میکنند.

ما، همه مردم افغانستان را که قلب شان برای چنین خواستی می تپد و گام های شان بسوی این خواستهاست بسوی اتحاد  حول این خواسته ها دعوت میکنیم.  فقط از طریق اتحاد میتوانیم صدایمان را پر قدرت تر و گام هایمان را مستحکم تروموثرتر برای رسیدن به آزادی کنیم .

اکتبر 2003