اهميت سياسی – اجتماعی راهپيمايی بزرگ

در راه ديروز به فردا

اهميت سياسی – اجتماعی راهپيمايی بزرگ

(کارزار زنان) مارچ ٢٠٠۶

پروانه بکاه

انديشه کنان به راه خويش، به مقصد خويش

انديشه کنان به راهی که، پس پشت نهادهام

هر چه که در حاشيه راه رسته است

آنچه شايسته تحسين است، نه بايسته تاراج شدن

آنچه شايسته عشقورزيدن است، نه بايسته کج انديشی

آنچه شايسته به جای ماندن در خاطره!

شاملو

٨ و يا ٩ ساله بودم، از مدرسه آمدم ديدم خانه آشوب است، پدرم در خانه بود. با تعجب از خواهرم با نگاه سوال کردم، چی شده، گفت هيچی، برو مشقهات رو بنويس. در اين روز عمويم زخمی شده بود. چند سال بعد، در يک بعدازظهر دايی کوچکم سراسيمه به خانه ما آمد و گفت تلويزيون را روشن کنيد، تا غروب خانه ما پراز فاميل شد. پدرم هم آمد خانه . پيش خودم گفتم، ببين باز چی شده!! به دلايلی بايد از آن محل میرفتيم. در محله جديد در همسايگی ما خانواده ای بود. زن همسايه برای مادرم داستانی را تعريف میکرد که مرا ياد آن روزهای کودکی خودم میانداخت.

چنان ساده تعريف کرد که میشد براحتی داستان تيراندازی در محل های که اين همسايه ما قبلا زندگی میکرد را، به آن سالهای کودکی من پيوند بزند. انگار که همداستان بوديم. بعدها که نوجوانی بودم و کتاب میخواندم و با دوستان و اعضای جوان فاميل صحبت میکردم، فهميدم که همه اين داستان، صحنه های مبارزات زنان و مردان با رژيم شاه بود. آن زن همسايه داستان برايمان تعريف می کرد، اما در ذهن من حماسه مقاومت ساخته میشد و شکل میگرفت.

حماسه مقاومت زنان ومردانی که لايه های روحيه حقطلبی را در نسل ما می ساخت. حماسه مقاومتی که زمينه های مبارزاتی را در نسل ما بوجود می آورد. زنان و مردانی که نام نيستند و نبودند، بلکه نشان هستند. نشان از تاريخ سياسی ما و نشان از مبارزات، نشان از تاريخچه ما و من. هر وقت به اين تاريخچه نگاه میکنم، جای پای حماسه های مقاومت عميقتر میشود، ياد میگيرم و بکارمیبندم، بکارمیبندم و ياد می گيرم. چرا که ذهن ، دانش و مهمتر از همه قلبم نيز در اين کشمکش درونی، عميق تر می شود.

من با قلبم به شما معلم حماسه مقاومت، نگاه می کنم. به شما رفيق اشرف دهقانی. )اگر اجازه داشته باشم، شما را رفيق بنامم. شما معلم من هستيد. میدانم که نمیرنجيد.(

در کوله باری که از ديروز در اين راه با خود دارم، به سوی فردا نگاه کردم و گام برداشتم. خواستم لحظه ای در سايه اش بنشينم و از اين فرصت استفاده کرده برگهای خاطراتم را ورق بزنم و به آنها نگاه کنم . به راهی که به قول شاملو" انديشه کنان به راهی که پس پشت نهادهام، راهی که شايسته عشقورزيدن است، نه بايسته کجانديشی."

راهی که پس پشت نهاده ام، راه شما، راه ياران، راه ما، راهی که تاريخ بشراست . راهی که تاريخ انسان است. راهی که نشان از همبستگی، اعتماد، شهامت، هوشياری، از خودگذشتگی، درک، استقلال وآگاهی بر خود دارد و نياز به انديشه. راهی که با نام شما نيز اين همانی می شود. راهی که هنوز از نابرابری در رنج است و رهروانش برای آن زندگی گذاشته و جان داده اند راهی که شايسته عشق ورزيدن است، راهی که هنوز عاشقانی دارد. راهی که مينا اسدی می گويد؛ عاشقانی در ايران و عاشقانی در تبعيد دارد.

راهی که از رنج میگويد و راه حل دارد، راهی که نابرابری را میبيند و فرياد میکند .راهی که میخواهد تغيير دهد و تفسير نکند. راهی که کنندگانی چون شما دارد .معلمانی چون شما و شاگردانی چون من. مارکس میگويد؛ " انسان ها در جريان درک واقعيت اجتماعی نه تنها به شدت زير نفوذ تاريخچه شخصی و منافع خصوصی خويشند بلکه در اين ميان، تاريخ اجتماعی ومنافع طبفاتی شان نيز تاثير قابل ملاحظهای بر دريافت آنها میگذارند."

رفيق اشرف دهقانی !راهی که از شما آموختهام. در مقالهای که شما در تاريخ ۵ مارس ٢٠٠۶ تحت عنوان؛ " روز زن در پيوند با مبارزات طبقه کارگر و سوسياليسم مفهوم واقعی میيابد!" منتشرکرديد، آورده ايد؛ " مبداء تاريخی اين روز ( ٨ مارس) و روند مبارزاتی ای که به تعيين يک روز بين المللی برای زنان انجاميد." پيوندی است که راه بشريت را به سوی آزادی واقعی هموار می سازد. اين روز يادآور تلاش زنان کمونيست برای بسيج و سازماندهی مبارزات زنان کارگر زير پرچم سوسياليسم است. اين روز يادآور مبارزه زنان کارگر و زحمتکشی است که با پیگيری مبارزات خود، توده عظيمی را به حمايت از تظاهرات خود کشاندند. و در اروپا جهت کسب حق رای برای زنان، باگستردگی و پيگيری هر چه تمامتر جريان پيدا کرد.

مبارزه ای که دوگونه برخورد نسبت به مساله رهايی زنان در آن به روشنی قابل تفکيک است. برخورد اول که نظرات و گرايشات بورژوائی را انعکاس میداد و برخورد ديگری که متعلق به زنان کمونيست بود.

مبارزينی که راه رهايی طبقه کارگر بود. با اين آگاهی که با کسب حق رای، نه برابری واقعی زنان با مردان تامين خواهد شد و نه واقعا زنان خواهند توانست خود را از زير ستم رها سازند. برای رهبران اين راه، به عنوان يک ضرورت در جهت سازماندهی و بسيج آنان زير پرچم سوسياليسم درک شده و اهميت داشت. " حق رای برای زنان، نيرویمان را در مبارزه برای سوسياليسم متحد خواهد کرد."

با اين آموزه، نگاهی به مبارزات امسال زنان با اين خط کش بيندازيم و سايه روشنهايش را تحليل کنيم. همانطور که خود شما در ص ٢ اشاره کرده ايد، " زنان در ايران تحت شديدترين فشارها قرار دارند و ستم ها را همانطور که شما بر شمرديد، علاوه بر فشارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، تحمل می کنند." زنان تلاش میکنند با نيروی خود حتی کوچکترين دريچ های را بازکنند. ولی هر حرکت کوچکی با دستگيری، تجاوز، زندان، اعدام و يا سنگسار پاسخ داده میشود. دخترجوانی که يک مقاله را ترجمه و منتشر میکند، دستگير می شود و مجبور میگردد در پی مقاله خود، به تلويزيون بيايد و چيزهايی را بگويد که اصلا ارتباطی به مقاله ندارد، بلکه مستقيما با زندگی زنان در آن جامعه ارتباط دارد و با زندگی روزمره هر انسان ديگری)زن و مرد) نيز.

زندگی در آن شرايط بسيار سخت است، بسيار سخت تر از کلمات من و درک من. سخت مثل ديوارهای زندان و دربهای آهنين الکترونيکی اش. اما ميدانم که زنانی هستند که با اين همه دشواریها مبارزه میکنند و صدايشان بسيار خفيف اما، به گوش میرسد. از لابلای هزاران ترس و وحشت، اما میرسد. در همانجا شما سوال کرديد؛"... آيا جايز است سئوال شود که، بايد بر عليه اين قوانين مبارزه کرد!" و خود ادامه داده ايد؛ "شکی نيست که هر انسان مترقی که بر اثرات قوانين زن ستيز جمهوری اسلامی در زندگی روزمره مردم واقف است و بر رنج و عذاب هايی که از آن قوانين نه فقط برای خود زنان بلکه برای کل مردم و خانواده ها و به خصوص برای خانواده های کارگران و زحمتکشان ايجاد میگردد، آگاهی دارد، بی درنگ به سئوالات فوق پاسخ مثبت خواهد داد. حتی اگر چنان خواستهائی از طرف زنان متعلق به طبقات بورژوا نيز مطرح شوند. زنانی که نه فقط مخالف سيستم سرمايه داری حاکم بر ايران نيستند، بلکه يک جمهوری اسلامی "معتدل" (!!) يعنی جمهوری اسلامی بدون "مجازات های اسلامی" و بدون" قوانين نابرابر بر عليه زن" را بر میتابند.(قوانين ارتجاعی "برابر اشکالی ندارد!!("

با توجه به اين ها، تعدادی از زنان درخارج از ايران، و در همه جای دنيا پراکنده، به سوی يکديگر رفتند و بی درنگ به سوالات فوق پاسخ مثبت دادند، و پيامی را که برای دستدردست يکديگر گذاشتن را مناسب ديدند، انتخاب کردند. پيامی برای اتحادی يک پارچه، عليه قوانين نابرابر و بويژه قوانين مجازات اسلامی و پيامی برای تکان دادن گوش جهانيان، پيامی برای شکستن سکوت نظاره کنندگان. پيامی که زنان را با گرايشات مختلف سياسی از سراسر دنيا به سوی هم کشاند.هرکدام از زاويه ديد خود در اين کارزار گام گذاشت وانرژی صرف کرد. گرايشات سياسی که در ديگر کارهای مشترک کنار هم قرار نمیگيرند.

پيامی که از مبارزه عليه قوانين نابرابر و مجازات های اسلامی شروع میکند، و پا فراتر میگذارد و میگويد؛ " باشد تا همگام با مبارزات مردم ايران اين نظام قرون وسطايی را برای هميشه به گور بسپاريم . "و میگويد؛".. جای همه زنان و مردان آزاديخواه و نيروهای سياسی مترقی و انقلابی است که خواهان آزادی و برابری ميان زنان و مردان در همه حيطههای زندگی و رفع هر گونه ستم جنسيتی هستند."

با اين پيام نه تنها آگاهی خود را از اوليه ترين حقوق انسانی زنان نشان میدهد بلکه میداند که بدون نيروهای انقلابی، نيروهای سياسی مترقی ) زن و مرد (اين حقوق میتواند"معتدل" شوند. پس بايد که پشتوانه چنين پيامی، نيروهای انقلابی باشند، نه نيروهايی که زنان متعلق به طبقه بورژوازی را تشکيل میدهند.

نقش ديگر و دوم اين پيام اما در يک مدنيت هم نهفته است، که بذر دمکراسی را همگانی کند و نيروهايی که خود را "دمکرات" مینامند، اما کارهای دمکراتيک انجام نمیدهند، حتی به قول شما که متعلق به طبقه بورژوازی هستند، هم ياد بگيرند و بدانند که بدون دمکراتيزه کردن فضای مبارزه، نمیتوان حتی به خواسته های اوليه و طبيعی انسانی يعنی قانون دست يازيد

ظرافت مبارزه زتکين و يارانش هوشياری آنها در تحليل از دوران در درون مبارزات و در بيرون آن و عليه بورژوازی، در اين جاست، که نه تنها به دمکراتيزه کردن فضای دوران توجه داشته بلکه، قصد داشت پشتوانه اين خواسته، تظاهرات پرشوری را با هدف معين و تعريفشدهای را سامان دهد. زتکين و يارانش مسلما به تنهايی قادر به اين درک نبوده. بلکه آنها هم آموزگارانی، تاريخچهای و جايگاه طبقاتیای داشته اند. در همان دوران سازمان پرجمعيت زنانی وجود داشت که بيش از يک ميليون عضو داشت. اما طلايه دار مبارزات زنان زتکين و يارانش میشوند.

"کارزار زنان عليه قوانين نابرابر و قانون مجازات اسلامی" در اطلاعيه های مختلف خود اعلام می کند؛ "کارزار زنان با باور به اينكه دستيابی به کمترين حقوق زنان همواره با مانع نظام جمهوری اسلامی روبرو است و نيز با اعتقاد به آنكه هرگونه دگرگونی سياسی اجتماعی می بايست از سوی جنبشهای اجتماعی گوناگون و از پايين صورت گيرد، به سازمان دهی راهپيمايی اعتراض بر ضد قوانين زن ستيز نظام جمهوری اسلامی دست يازيده است. "با اين باور و آگاهی همگانی حاکم بر کارزار، میدانستيم که اين نظام اتفاقا در تماميتش مانع راه است. و در عين حال میدانستيم که دگرگونی نه از بالا (امپرياليست ها و عواملشان با رنگهای الوان رفراندوم و ملی-مذهبی ...) صورت پذير است، بلکه بايد از سوی جنبش های اجتماعی گوناگون صورت گيرد. گوناگونی آن را، در جنبش کارگری، دانشجويی، زنان و .... ديديم. اين ها کلمات لابلای سطور بيانيه، اطلاعيه هاست که هر کدام از ما، شاگردان اين جنبش سياسی با پوست و گوشت و حضورمان، با نام مان در اين شرايط بیاعتمادی که هر روز يکی از اين نام ها به جبهه بورژوازی می پيوندد، نشان می داديم و حمايت میکرديم. با ناممان روشنی راهمان را، اهدافمان وهوشياریمان.

شما رو به زنان در ايران و برای آنان آموزههای خود را در اين مطلب نوشته ايد. و در پايان اشاره کرده ايد که؛ " بکوشيم، روز جهانی زن را با درسگيری از آموزشهای سترگ پيشروان سوسياليست جنبش زنان، پاس داشته و مبارزت زنان تحت ستم ايران را در جهت سرنگونی رژيم وابسته به امپرياليسم جمهوری اسلامی و نابودی سلطه امپرياليسم در ايران تا رسيدن به رهايی کامل زنان به پيش ببريم."

ما نيز به نوبه خود بعنوان زنان ايرانی که از نظر جغرافيايی دور هستيم، اما فضای بازتری برای مبارزه داريم، بخشی را که آنان نمیتوانستند در يک جمع به شعار کليدی خود تبديل کنند، به عهده بگيريم. تاکيد شما بر همزمان بودن مبارزه برای تحقق برابری کامل زن و مرد و رهايی از قيد جامعه مردسالار، و سرنگونی رژيم و نابودی سيستم سرمايه داری حاکم بر ايران ، موجب دلگرمی اين شاگرد شماست. چرا که در راهپيمايی از آلمان تا هلند از ۴ تا ٨ مارس ٢٠٠۶ همين خواستههای فشرده و جهتگيری سياسی صورت گرفت. شعارهای " جمهوری اسلامی تا سرنگونی تو به همت توده ها، از پا نمینشينيم." فريادی بود که نشان از همراهی و همگامی زنان با ديگر تودهها برای سرنگونی جمهوری اسلامی داشت.  تغيير شعار" سرنگون باد جمهوری اسلامی" با فاعل و کننده نامعلوم، اين بار برای اولين بار توسط زنان فاعل پيدا می کند. واين شعار رو به رژيم دارد و خطاب به او، قول میدهد که تا سرنگونيش، با تودهها همراه است.

زنان دراين راهپيمايی هوشياری بینظيری را عرضه می کنند. و از قدرت خود، نيرو و توان خود آگاهانه با اعلام حضور رسمی خود به رژيم، به دشمن خود، و به همراهان خود، يعنی ديگر توده ها جايگاه خود را به عنوان بخشی از جنبش زنان با اين سمتگيری، اما در کنارشان، نه در بالای سر تودهها و نه در کنار رفرميست ها و رفراندميست ها و نه از موضع بالا، بلکه شانه به شانه در کنار تودهها. همراه تودهها.

يکی ديگر از برجستگیهای آگاهانه زنان در کارزار، دعوت از مردان برای شرکت در راهپيمايی بود. زنان به خوبی نشان دادند که حقوق زنان متعلق فقط به خود زنان بشکل جسم نيست، بلکه حقوق زنان بايد توسط مردان نيز رعايت شود. و مردان هم با حضورشان نشان دهند که آنان نيز جامعه ای عاری از نابرابری می خواهند. جامعهای که متناسب با وقار و شعور انسان باشد.

شعار ضد امپرياليستی و ضد جنگ نيز در اين راهپيمايی يکی ديگر از شعارهای کليدی و تعيين کننده بود. آگاهی زنان شرکت کننده در مخالفت شديد خود با حمله نظامی غير نظامی امريکا و متحدينش، بار ديگر جايگاه جنگ و ارتباط مستقيم آن با زنان را ثابت میکند.

٣ شعار مرکزی اين راهپيمايی، ضديت با قوانين مرتجع، سرنگونی طلب و مخالفت با جنگ، ميزانی است برای سنجش اين راهپيمايی وارزيابی نقش آن در شرايط کنونی خارج از کشور بعنوان پيوند تئوری و پراتيک مبارزات. گنجاندن اين ٣ شعار در کنارهم توسط زنان در دوشادوشی مردان، آموزهای است که بايد جنبش سياسی ايران آن را عميقتر ارزيابی کند و جوانب مثبت و منفی آن را در بکارگيری گامهای بعديش مورد توجه قرار دهد. زنان در کارزار اين تجربه خود را به جنبش سياسی ايران به ارمغان آوردند و سعی کردند به سوالات مطرحه پاسخ دهند.

برای اولين بار در تاريخ مبارزات سياسی ايران، پيوندی صورت گرفت که پا از فعاليت های خارج از کشور فراتر گذاشت. پيوندی آگاهانه بين نيروهای سياسی خارج و داخل کشور. پيوندی که اين راهپيمايی را به گل نشاند. پيام های حمايت خارج از کشور عبارت بودند از؛ زنان بهشکل فردی و انجمن ها و سازمان های زنان، و يبام تقريبا همه سازمان ها و احزاب چپ و کمونيست ايران، شخصيت های سياسی غير ايرانی. از ايران پيام های حمايتی گروهی از زنان که ٨ مارچ را در کوهها برگزارکرده بودند، و حمايت بخشی از دانشجويان و پيامی مبارک از سنديکای شرکت واحد اتوبوسرانی تهران و حومه. پيام های از همه جا و همه کس و همه جمع ها در يک جا فشرده، نشان از درجه رشد و آگاهی سطح مبارزه را می رساند. اين حرکت کارزار زنان بالندگی خود را در حمايت کنندگانش نشان می دهد.

نگرانی شما معلم کبير قابل ارج است، ما در اين مبارزه همراهيم. تمام تلاش اين راهپيمايی ايجاد پيوند بين مبارزات زنان بوده است. پيوند بين همه مبارزين. میخواهيم به خانه برگرديم. شما زمين اين مبارزه هستيد. راهمان را به هم پيوند بزنيد.

زمين يکی است. خانه يکی است.

آلمان، اول ماه مه ٢٠٠۶

Parwaneh-bokah@arcor.de