خطاب به مينا

خطاب به مينا

 

با دیدار و مصاحبتت و با یاد تمامی شمایان

کلام در من جوشید:

آرام آرام، آهسته

از دیر باز

از دورهای دور

ابرهای تیره ی سیاه بختی مرا

گذر کردی

ای خورشید تابان آسمان زندگی

گرمی بخشیدی وجود سرما زده ی مرا

و خون در رگهایم به جریان انداختی

و پیام آور

ره آوردی نوین و روان گشتی

گذر کن همیشه

بیا و گذر کن و بر من بتاب

تا دست در دست هم

به سفری دور و دراز رویم

پایکوبان و شادی کنان

بسوی شهر بزرگ چراغانی مان

چراغانی، با چراغهایی به شماره ی اشکهایی که از دیده ی ما

و در دل هایمان

ریختیم

همه ی ما

ما ها و مادرانمان

و همه ی

خویشان و کسان مان

اشکهایی که ریختیم

از رنجها و ماتم هایی

به قدمت تاریخ عظیم انسان

در شبهایی تاریک و روزهایی پر از درد و رنج

و از حرکت باز نایستادیم

به امید شهر بزرگ چراغانی مان

 

طاهره - خ

از دوستان مينا