به یاد رزا

نشریه شماره13  تشکل زنان 8 مارس

به یاد رزا

لی اونستو

ژوئن 2005 هفده تن از انقلابیون ترکیه بدست ارتش این کشور کشته شدند. رزا یکی از این جانباختگان بود. رزا مبارزه برای رهائی زنان را بخش لاینفکی از مبارزه برای سرنگونی نظام حاکم می دانست و بطور خستگی ناپذیر برای آگاهی و تشکل زنان در ترکیه مبارزه می کرد. بسیاری از فعالین هشت مارس رزا را به خاطر دارند. او تجاربش را بی دریغ با ما شریک می شد و با اشتیاق آماده آموختن از تجارب ما بود. یادش همواره با ما خواهد بود. این مقاله توسط یکی از خوانندگان از هفته نامه «انقلاب» صدای حزب کمونیست انقلابی، آمریکا ترجمه و برای ما ارسال شده است. – هشت مارس

 

بگذاريد در مورد رزا بگويم. وقتی اخبار تكان دهنده مربوط به كشتار 17 تن از رهبران مائوئيست حزب كمونيست تركيه و  شمال كردستان (ام- ك- پ) را شنيدم فورا بياد بسياری از رفقای ترك افتادم كه در پائيز سال 2002 آنها را ملاقات كرده بودم. در آن زمان من يك تور سخنرانی در مورد جنگ خلق نپال در اروپا داشتم..... ام – ك – پ در سازماندهی تور سخنرانی در شهرهای مختلف نقش مهمی داشت و اكثر شركت كنندگان در سخنرانی ها، انقلابيون ترك بودند. بسياری شان كسانی بودند كه مجبور به گرفتن پناهندگی سياسی شده بودند و منجمله برخی رفقايی كه از اعتصاب غذای زندانيان سياسی تركيه، جان سالم بدر برده بودند.

 

16 ژوئن بيش از 1000 سرباز ارتش تركيه گروهی از رفقای ام ك پ كه عازم دومين كنگره حزب بودند را محاصره كرده و آنها را به قتل رساندند. من در اينترنت ويديوی مراسم عزاداری اين رفقا را در استانبول ديدم. هزاران نفر در خيابانها مارش ميرفتند و تابوت های رفقا در ميان دريايی از گلهای سرخ حمل می شد. خانواده و دوستان  رفقای جانباخته پرچمهای سرخ و پوسترهايی را بدست داشتند كه بروی آنها تصوير رفقا نقش بسته بود. از ميان حلقه های بزگ گل، مشت های گره شده جمعيت به هوا بلند بود.

 

با ديدن خشم و غم وصف نانشدنی جمعيت، اشكهای من سرريز شد. فكر كردم چه ضربه دردناكی بر پيكر جنبش انقلابی تركيه و كل جنبش بين المللی كمونيستی وارد آمد. وقتی تصاوير جانباختگان را بروی صفحه ديدم، ناگهان خشكم زد و احساس كردم قلبم از جا كنده شد. تصوير برنا اونزال كه من او را بنام "رزا" می شناختم در ميان جانباختگان بود.

 

رزا سازمانده اصلی تور سخنرانی اروپا بود. ما به مدت سه هفته از نزديك با هم كار كرديم. من رزا را نه فقط از روی تصويرش بلكه از روحيه مطلقا جسور و مبارزه جويانه ای كه در چهره اش موج ميزد، شناختم.

 

دوره ای كه با رزا و ديگر رفقای انقلابی ترك گذراندم بمن كمك كرد تا به درك عميقتر و بالاتری از مبارزه قهرمانانه ای كه عليه رژيم فاشيستی تركيه در جريان است دست پيدا كنم و به حس عميقتری از انترناسيوناليسم پرولتری برسم.

 

من رزا را نخستبن بار در آلمان ملاقات كردم. او برای جنبش مقاومت خلقهای جهان فعاليت ميكرد و سازمانده اصلی تور سخنرانی بود. من سريعا او را بعنوان يك انقلابی بسيار جدی كه بنظر ميآمد انرژی تمام ناشدنی ای دارد، شناختم. او بذله گو بود و هميشه آماده برای طنزگويي. رزا برای بحثهای سياسی هيچوقت خسته نميشد. با يك فنجان قهوه غليظ و سيگار پشت سيگار. سريعا متوجه شدم كه او نيز مانند من به شكلات علاقه دارد و شكلات جزو مواد دستور كار ما بود. اما بيشتر از هر چيزی هنگامی كه وقت تصميم گيری و مسائل جدی بود، رزای بازيگوش و هميشه آماده بذله گويي، يك كمونيست، يك ژورناليست انقلابی و يك روشنفكر كه انگليسی را سليس و روان صحبت ميكرد، بود. او ميتوانست ساعتهای طولانی درباره موضوعات و مسائل بزرگی كه جنبش بين المللی كمونيستی با آن مواجه است صحبت كند. و او عميقا درگير مبارزه حاد مرتبط با خط ايدئولوژيك سياسی جاری در جنبش انقلابی تركيه بود.

 

ما در ميانه تور سخنرانی بوديم كه من متوجه شدم رزا جزو آن زندانيان قهرمانی بوده كه در سالهای 2001 – 2000 در زندانهای تركيه دست به اعتصاب غذا زده بودند. بعد از برنامه ای كه در بلژيك داشتيم همگی بسيار خسته بوديم. رفقای نپال برايمان غذای نپالی تهيه كرده بودند. يكباره رزا برای من تعريف كرد كه چطور او يكبار در زندان در واقع مرده بود.

 

رزا آشكارا مشكل سلامتی داشت. اما سرشار از انرژی بود و اغلب مانع خوابيدن ما ميشد. من متوجه شدم او از سر دردهای شديد رنج می برد و بسرعت قوايش تحليل ميرود. من، ديگر رفقای ترك را نيز ديدم كه در دوره اعتصاب غذا در زندان تا آستانه مرگ پيش رفته بودند. من يك زوج جوان را بياد می آورم كه هر دو در دوره اعتصاب به كما رفته بودند و موقتا حافظه خود را از دست داده بودند بطوری كه به ياد نمی آوردند كه با هم ازدواج كرده اند. بعد آنها به آرامی حافظه خود را باز يافتند و صاحب فرزندی نيز شدند. اما هنوز از آسيبهايی كه به آنها وارد آمده رنج می برند. اينطور بود كه من متوجه شدم كه چرا رزا يكباره بيمار ميشود.

 

رزا برايم تعريف كرد كه هنگام دستگيری دانشجوی دانشگاه بوده. حكومت فاشبست تركيه جنگ وحشيانه ای را عليه چريكهای مائوئيست در مناطق روستائی براه انداخته و در شهرها اختناق شديدی را حكمفرما كرده است. قانون "ضد تروريسم" به دولت اجازه ميدهد كه مردم را  صرفا برای داشتن يك اعلاميه انقلابی و يا تعلق به تشكلات غيرقانوني، برای ساليان طولانی به بند بكشند.

 

در اكتبر 2000 صدها تن از زندانيان زندانهای مختلف در اعتراض به شرايط غيرانسانی و تلاش حكومت برای ايجاد سلولهای انفرادی و در ايزوله نگاهداشتن زندانيان دست به اعتصاب غذا زدند. افراد خانواده و هواداران زندانيان در خارج زندان و در شهرهای مختلف به اين اعتصاب پيوستند. سپس در 19 نوامبر 2000 اعتصاب غذا به Death Fast  چرخيد.

 

رزا در آن زمان 31 ساله بود و در زندان زنان Canakkale بسر ميبرد. او از كسانی بود كه به Death fast رفت. رزا تعريف ميكرد كه آنها ميدانستند بدون غذا و آب نمی توانند طولانی مدت دوام بياورند. بنابراين آنها آگاهانه و بطريقی علمی با نوشيدن آب و خوردن برخی ويتامين های معين دوره Death fast  را طولانی ميكردند. بدين ترتيب آنها قادر شدند چند ماهی دوام بياورند. اما پس از 200 روز اعتصابی ها به كما رفتند و برخی جان باختند. اين موضوع انعكاس بين المللی پيدا كرد و اعتراض و توجه نهادهايی مانند عفو بين الملل را جلب كرد.

 

رزا تعريف ميكرد كه درست كمی قبل از اينكه هشاری خود را از دست بدهد و به كما برود، مقامات زندان اجازه ملاقات او و مادرش را دادند. مقامات مذبوحانه بدنبال اتخاذ راه حلی بودند بدون اينكه به مطالبات زندانيان پاسخی بدهند. برای آنها مهم نبود كه زندانيان داشتند می مردند. برای آنها اين مهم بود كه اين واقعه در شرايطی كه در تلاش برای عضويت در اتحاديه اروپا بودند، خدشه ای در آن وارد نكند. بخاط همين از خانواده ها خواستند كه فرزندانشان كه در Death fast بودند را وادار به غذا خوردن كنند. رزا به مادرش گفت: "اگر تو از جانب مقامات هنگامی كه من در كما هستم به من غذا بخوراني، ديگر هرگز با تو صحبت نخواهم كرد". و مادرش به او قول داد كه دستور دشمن را اجرا نخواهد كرد. رزا به كما رفت و در لبه مرگ قرار گرفت. هنگامی كه در كما بود مقامات زندان به او غذا خوراندند و رزا زنده ماند. بعدا حكومت تركيه مجبور به آزاد كردن رزا و ديگر زندانيان اعتصاب غذايی (كه برخی جان باخته بودند) شد. حكومت آنها را وادار به تبعيد از كشور كرد. رزا در آلمان پناهنده سياسی شد.

 

رزا برای من از شبی گفت كه در 20 زندان زندانيان وحشيانه مورد حمله قرار گرفتند. نيروهای ويژه با بولدوزر ديوارهای زندان را سوراخ كرده و از آنجا در حاليكه زندانيان غافلگير شده بودند، آتش گشودند. رزا صحنه های پرآشوبی كه پليس و نيروهای ارتش به آنها حمله كردند را تعريف كرد: دود بود و آتش گلوله. مردم به اين سو و آن سو می دويدند و توسط دود و صدای بمب و گازهای اعصاب و فلفل، بمباران شدند. زنان با صدای بلند شعار می دادند و مورد ضرب و شتم قرار ميگرفتند و قهرمانانه از تسليم شدن سر باز ميزدند. رزا با شور و خشم زياد تعريف ميكرد كه چطور پليس بروی زندانيان گازوئيل ريخت و آنها را آتش زد و بعد بدروغ در مطبوعات ادعا كردند كه زنان زندانی خود اقدام به خود سوزی كرده اند. رزا بار بار گفت: "اين دروغ بود. يك دروغ بزرگ".

 

بياد دارم كه در مورد يكی از انقلابيون جوان ترك كه نيمی از هر دو پای خود را از دست داده بود شنيدم. او عضو يك گروه چريكی بود كه در يك زمستان پاهای خود را از دست داد. برخی از رفقای اين گروه جانباختند. اين رفيق، مانند رزا و بسياری ديگر از انقلابيون ترك كه ملاقات كردم، از مشكلات شديد و وحشتناك و دائمی مربوط به سلامتی رنج می بردند. اما اين آسيب ديدگی ها ی سنگين روحيه و جهتگيری انقلابی و قدرت طنز و بذله گوئی آنها را تضعيف نكرده بود.

 

يكروز رزا و ساير رفقای ترك با هم به تركی گفتگو ميكردند و مشغول خنده بودند. از آنها خواستم مرا هم در طنز خود شريك كنند. رزا برايم گفت آنها بخاطر سالها جنگيدن و زندانی بودن و غيره زخمهای زيادی بر تن دارند. و گفت: "ما داشتيم در اين مورد شوخی می كرديم كه يكی پا ندارد. يكی دست ندارد. يكی چشم ندارد. و بخاطر اين وقتی وظايفمان را انجام می دهيم واقعا بايد بصورت جمعی و با هم فعاليت كنيم"!

 

من از رزا چيزهای فراوانی آموختم و هميشه از زندگی و مرگ قهرمانانه او الهام خواهم گرفت. وقتی به او فكر ميكنم او را همانطور كه بود بياد می آورم.

 

هنگام تور سخنراني، در دامنه آلپ رانندگی می كرديم. مناظر نفس گير را تنفس كرده و درجاده پر پيچ و خم مارپيچ وار حركت می كرديم. سر خود را از پنجره اتومبيل بيرون می آورديم و با فرياد و شوق بلندی ها را نشان می كرديم. قله های پوشيده از برف كه ابرها و سنگين ترين توفانها را به مبارزه می طلبيدند!