قتل ناموسی و سکوت رفقا

نشریه شماره13  تشکل زنان 8 مارس

قتل ناموسی و سکوت رفقا!

رزا

اولین بار که با قتل ناموسی مواجه شدم در مجلس یادبود سپیده در آلمان بود. زنان چنگ بر صورت خود می کشیدند و مردان بوی ودکا می دادند. مردان اعتراف کردند که چاقو را شب قبل از قتل سپیده در دست شوهر وی دیده بودند. پیکی هم با هم زده بودند و به اینکه این چاقو سر آب را هم نمی برد خندیده بودند. اما هیچکدامشان در دادگاه حاضر به شهادت نشدند. زنان که کماکان جای زخم چنگ های آن شب بر صورتشان هست نیز هیچکدام حاضر به اعتراف شنیدن شهادت مردان مست نشدند. اما شوهر چاقو را از قبل خریده بود و قتل فردای همان روز اتفاق افتاده بود. نتیجه: قتل غیرعمد!

شوهر مطلقه سپیده همان قاتل او پس از سالها آزاد شد. او اکنون لیوان ودکایش را جایی دیگر و با مردان دیگری خالی می کند. زنان شهر ما  اما هر روز از روی آسفالتی سرخ از خون سپیده رد می شوند و صدایشان ضعیف تر می شود. معشوق سپیده که از شدت ضربات چاقو ماهها در بیمارستان بسر می برد نیز بدون شکایت همین گوشه کنارها میان ما زندگی می کند. اکنون شاید دیگر هرگز با زن طلاق گرفته ای که روزی به مالکیت مردی درآمده و طبق سنت به خواست او به گور می رود، عاشق نشود.

قتل صبیه نیز در همین چارچوب می گنجد و بسیاری دیگر از این قتل ها که در پیرامون مان اتفاق می افتند. اما صبیه که بود؟ بی شک او از ما بود. زبان ما بود. سخنگوی ما بود. صبیه یکی از سازمان دهندگان روز جهانی زن در ایران، زنی که در یک شنبه 14 اردیبهشت 1376 با ضربات چاقو از پای در آمد. زنی که جریان قتل او تا به امروز مسکوت ماند.

سال 1384 است و کردستان یکپارچه فریاد. ولی صدای صبیه را چه کسی در گلو خفه کرد؟ در میان اعلامیه های حمایتی از مردم کردستان و زنانی که جلوی سرکوب سینه سپر کرده اند، اطلاعیه کمیته مرکزی سازمان راه کارگر تحت پوشش مسائل امنیتی همگی را یک بار دیگر به سکوت در مورد علی چگینی دعوت می کند و می نویسد: «نباید با حرکات ناسنجیده مان جان مبارزین ایران را به خطر انداخت.» اطلاعیه می گوید علی چگینی نباید به آغوش جمهوری اسلامی بیفتد، چرا که احتمال سوءاستفاده رژیم از علی چگینی وجود دارد.

 

اطلاعیه کمیته مرکزی سازمان راه کارگر : در باره علی چگینی

http://www.rahekargar.net/elamiye/082005/chigini.pdf

http://www.8mars.com/othersite/rdata.php?rdat=chogaini.htm

 

اطلاعیه راه کارگر درباره علی چگینی هشدار می دهد که او گویا دارای اطلاعاتی است که می تواند جان فعالین داخل را به خطر بیندازد. اطلاعیه می گوید متهم به قتل صبیه «علی چگینی» باید در یک دادگاه صالح محاکمه شود و پاسخگوی اتهامات وارده باشد. اطلاعیه اما از نقشی که راه کارگر به عنوان ميزبان او بازی کرده و نقشی که راه کارگر در فرایند محاکمه چگینی بازی خواهد کرد چیزی نمی گوید. پس از 8 سال سکوت قبرستانی در مورد قتل صبیه و 8 ماه سکوت پس از علنی شدن مسئله در سطح افکار عمومی! آیا رفقای راه کارگر حاضرند بعنوان شاهد به پای میز محاکمه احتمالی علی چگینی حاضر شوند؟ یا کماکان می بایستی منتظر برقراری سوسیالیسم و دادگاههای صالحه اش ماند؟

اطلاعیه راه کارگر می گوید در همان ابتدا رفقا شایعاتی را که در مورد چگینی برسر زبان ها بود با خود او در میان می گذارند. چگینی وانمود می کند این شایعات از طرف رژیم است و او کماکان با همسر سابقش صبیه مکاتبه دارد و او حتی برایش شالِگردن و پول فرستاده، اما رفقای راه کارگر به این گفته چگینی اکتفا نکرده و باز به تحقیقات خود ادامه می دهند.  این سوال و جوابها در چه زمانی صورت گرفته است؟ آیا در زمانی است که چگینی هنوز در مقر کومله بوده است و هنوز با همسر دومش آشنا نشده؟ تصور داشتن روابط  حسنه و دریافت پول و شالگردن  از همسر سابق اش از یک سو و زندگی مشترک جدیداش با یک پیشمرگه آن هم برابر انظار همگانی مقر کومله از سوی دیگر، کمی  سوال برانگیز است. اطلاعیه می گوید پس از ازدواج چگینی،  هر دو به پایگاه رادیویی راه کارگر می آیند و دقیقا این هنگامی است که این زوج جدید در انتظار رفتن به اروپا از طریق سازمان ملل بوده اند. اطلاعیه می گوید رفقای راه کارگر بر مبنای سیاست عمومی سازمان شان وظیفه کمک رسانی به فعالین فراری از چنگال جمهوری اسلامی را نیز به عهده گرفته بودند و این زوج را بعنوان میهمان در مقر رادیو «صدای کارگر» می پذیرند.

چگيني در کردستان عراق ميگويد خبر کشته شدن زنش را دريافت کرده و ادعا ميکند که قتل صبیه کار رژیم بوده  است. پس از مدتی چگینی در مقر کومله ازدواج می کند. چه مدت او در مقر کومله بوده ؟  این نکته در نوشته راه کارگر مبهم مانده! چه کسی او را به مکان امن یعنی «مقر کومله» منتقل کرده است ؟ این نکته نیز معلوم نیست.

از همان بدو ورود چگینی به نزد راه کارگر این کاملا روشن بوده  که صبیه دیگر زنده نبود است تا  برای چگینی پول و شالگردن بفرستد. از همان زمان می شد به دروغش پي برد و از ورودش به مقر رادیو «صدای کارگر» جلوگیری کرد.

بعد از خواندن اطلاعیه راه کارگر از اینکه دوستان راه کارگر وظیفه کمک رسانی به فعالان فراری از چنگال جمهوری اسلامی را سیاست عمومی سازمان خود می دانند و به فراریان پناه می دهند را در خور تحسین دانستم. بخصوص با توجه به اینکه وقایع بهمن سال 64 رادیو «صدای فدایی» و تیراندازی فدائیان بروی هم در گاپیلان (کردستان عراق) را نقطه بسیار تاریکی در جنبش چپ می دانم و از اینکه درهای پایگاه رادیویی راه کارگر بروی همه باز است و آنها کسانی را  بعنوان میهمان می پذیرند نیز بسیار مثبت است.

اما از طرفی دیگر، مقر رادیويي و ارتباطات و رفت و آمدهای درون آن نمی تواند اطلاعات سوخته باشد و منطقا هر فراری از چنگال رژیم نیز اجازه رژه رفتن در پایگاههای اینچنینی را تا بحال نداشته، چه برسد برای مدتی در آنجا زندگی کند. بیشتر می شود اقامت چگینی و همسر کنونی اش را به حساب رفاقت های عمیق تر احتمالی آنان گذاشت تا میهمانان ناخوانده. بخصوص وقتی میهمانی این همه شایعات را نیز با خود یدک می کشد، شایعاتی که بر طبق اطلاعیه مذکور حتی سبب سوال و جواب از چگيني راجع به قتل همسرش "صبيه" نیز شده است.

در این اطلاعیه معلوم نیست چگینی چه مدت زمانی را در پایگاه رادیویی راه کارگر بسر برده است. براستی او در هنگام مستقر شدن در پایگاه رادیویی راه کارگر بجز ازدواج چه کرده، و کدامین ارتباط «رفیقانه» باعث شده تا از همان بدو ورود  وی به کردستان عراق (علیرغم شایعه کشتن همسرش ) دروازه های پایگاه نظامی و رادیویی را بروی او باز گذاشته اند؟

اطلاعیه راه کارگر  زنان فمینیست در ایران را همدست سکوت 8 ساله خود می کند و می گوید: سکوت آنان نیز احتمالا به دلیل همین گونه ملاحظات بوده. یعنی ترس استفاده تبلیغاتی رژیم از علی چگینی و احتمال به خطر افتادن جان مبارزین در ایران زبان زنان فمینیست ایران را نیز 8 سال بسته بود.  (در همین مقاله نشان خواهم داد که این ادعا مبنی بر همدست نامیدن  زنان فمینیست بسیار زیرکانه بوده و اصولا صحت ندارد.)

به هر حال این اطلاعیه راه کارگر مدتی است که از روی صفحات اول اینترنتی برداشت شده و تا جایی که من اطلاع دارم تا کنون هیچگونه عکس العمل علنی در موردش اعلام یا درج نشده است. اما بغض آن مرا وادار به گوش دادن دوباره اطلاعات صوتی کرد که کماکان بروی وبسایت اتاق اتحاد سوسیالیست ها در پلتاک موجود است و عزیزه شاهمرادی بعنوان سخنران در این اتاق تحت عنوان "در پس این سکوت سنگین چه نهفته است" صحبت می کند.

http://www.etehadesocialistha.com/

27 نوامبر 2004؛ عزیزه شاهمرادی

http://www.etehadesocialistha.com/zanan.htm

 

با شنیدن دوباره مطالب صوتی این شب متوجه شدم که زنان فمنیست در ایران اصولا از همان ابتدا و درست بعد از قتل صبیه سعی در افشای قتل و قاتل کرده اند و ادعای همدستی زنان فمنیست ایران با سکوت راه کارگر طی 8 سال گذشته اصلا  صحت ندارد.

زنان فمنیست ایرانی که اطلاعیه «سرکوب شدگان همواره باز می گردند» را در تاریخ شنبه 1383/8/23 منتشر کردند.

http://www.etehadesocialistha.com/ArshiveNeshtari/Baygani/2004-11-14-byanei%20dar%20morde%20qatle%20yek%20zane%20femenist%20sabeh/Sarkoob-shodeha.pdf

 

http://www.8mars.com/nashryearchive/rdata.php?rdat=11-ch-feministha.htm

 

 قبل از این اطلاعیه نیز هر کدامشان که از ایران خارج شده بودند در مورد علی چگینی دست به افشاگری زدند و به هر دوست و رفیقی هم که رسیدند از ماجرای قتل صبیه گفتند.  آنها به دنبال محل کنونی زندگی چگینی بودند و عاقبت نیز پس از 8 سال روبرو شدن با درهای بسته سازمانها، و سکوت و انفعال 8 ساله برخی از افرادی که با آنها ماجرا را در میان گذاشته بودند بالاخره مسئله را در افکار عمومی مطرح کردند که نتیجه اش این بود که بالاخره راه کارگر(8 ماه پس از انتشار علني اعلامیه درباره قتل صبيه)  در مورد این ماجرا اطلاعیه مذکور را منتشر کرد.

برخی از فعالان جنبش زنان به صدای علی چگینی  در پالتاک و اتاق های اینترنتی مشکوک شدند، به ویژه وقتی که در بحث های اتاق های سیاسی شرکت می کرد و از حقوق زنان و کارگران دفاع می کرد و خشونت علیه زنان را تقبیح می کرده! آن فعالان پس از پرس و جوی فراوان  هنگامی که یقین یافتند که این شخص همان علی چگینی است  تصميم به علنی کردن بحث در سطح عمومی  می گیرند. چون تجربه نشان داده بود که افشاگری علیه علی چگینی از طریق سازمان های میزبان با درهای بسته و سکوت روبرو شده بود.

اصولا حرکت شجاعانه زنان فمینیست در ایران به وضوح نشان داد که اینان نه می خواهند مسئله را پنهان نگه دارند و نه ذره ای به بهانه ها و توجیهات سازمان های میزبان و مخفی کاری "چپ" و جامعه روشنفکری توهم دارند. بیشتر به نظر ميرسد که راه کارگر و برخی از رفقای چپ و روشنفکر جریانات و گروههای مختلف از افشای علی چگینی در هراسند. در اطلاعیه راه کارگر نوشته شده که متهم به قتل صبیه، یعنی «علی چگینی» ابتدا در مقر کومله مستقر شده و همانجا با همسر دومش که پیشمرگه نیز بوده آشنا می شود. 8 ماه پس از علنی شدن ماجرا توسط زنان و اعلامیه راه کارگر،  انتظار انتشار اطلاعاتی از سوی کومله نیز بیهوده  است. یا اینکه احتمالا کومله نیز ایشان را میهمان خود قلمداد می کرده است  و یا اینکه از همان زمان ورود علی چگینی با وی هیچ رابطه سازمانی و یا رفاقتی  نداشته است؟!

در بحث پالتاکی روز 27 نوامبر 2004 گفته شد:

علی چگینی در فنلاند زندگی می کند. ایشان در اتاق های سیاسی با نام باران 1 فعالانه در بحث های کارگری شرکت داشته و از سوی رفقا به  "باران 1"  درود  نثار می شد و رفیق خطابش می کردند! بالاخره کارش آن چنان بالا گرفت که با کمک رفقای دیگرش اتاقی مستقل با افق سوسیالیستی و کمونیستی باز می کند و در آن به تدریس این ایدئولوژی مشغول می شود!!! بی شک بسیاری از دوستان سخنرانی های وی را به زبان کردی و فارسی هنوز به یاد می آورند.

 

سعید (آی دی اینترنتی) درمقطع کنفرانس برلین از دوست فمنیستی که از ایران میهمان ایشان بوده جریان را می شنود. او حتی قبل از برگزاری جلسه پالتاکی هم همین اطلاعات را به خانم پران100  (آی دی اینترنتی) در میان می گذارد و اظهار تعجب و تاسف می کند که پران100 در این شب (جلسه سخنرانی عزیزه شاهمرادی  در مورد قتل صبيه) سنگ شیطان شده (به گفته خود پران100 که سنگ شده) و از علی چگینی دفاع می کند! پران 100هم که بشدت خشمگین شده اعلام می کند: چرا نام و مکان متهم به قتل یعنی علی چگینی که در فنلاند زندگی می کند را 100 بار در اتاق های اینترنتی اعلام کردید و این کار جرم دارد و در حکم وکیل مدافع او می پرسد چرا سخنران یعنی عزیزه شاهمرادی که در سال 2000 از ایران به کنفرانسی در سوئد دعوت شده بود، همان زمان این اطلاعات را در اختیار عموم نگذاشته و پس از 8 سال یک باره سکوت را شکسته است؟

عزیزه شاهمرادی نیز اعلام می کند این مسئله خیلی قبل تر از شرکت من در کنفرانس  سوئد مطرح شده و همان زماني که آقای چگینی از ایران به منطقه امن در کردستان عراق رفته اند اینها می دانستند و باید توضیح  دهند و در ادامه می گوید سندهایی هم وجود دارد که بعدا می تواند در اختیار بگذارد. عزیزه می گوید: همبستگی زن ستیزانه که برميگردد و می آید به درون جامعه روشنفکری وسایل ارعاب و تهدیدی هست که از آن استفاده می کنند که مثلا اگر علی چگینی به ایران برگردانده شود «اعدام می شود». او ادامه می دهد، برگردید ببینید چرا شما سکوت کردید هرچند که ما از همان ابتدا و از همان وقت گفتیم!

بهزاد کاظمی می گوید یکسال و نیم  پیش پرسیده که چرا علی چگینی (باران1) را برای اداره اتاق سوسیال فورم دعوت به همکاری نمی کنید؟ به ایشان گفته شده: علی چگینی مسئله دار است و 2 نفر از دوستان تیم گرداننده اتاق اینترنتی سوسیال فورم مخالف همکاری علی چگینی هستند.

فریده حمیدی که گویا از ایران به این جلسه اینترنتی وصل شده می گوید: صبیه و علی چگینی در جلسه نقد فیلم یک بار با هم آمدند. در جلسه بعدی نقد فیلم اما دیگر صبیه به قتل رسیده بود و به همین دلیل جلسه برگزار نشد.  و حتی وقتی زنان مراسمی در مسجد برای صبیه گرفتند و همگی شرکت کرده بودند، تهدیدهایی از گوشه و کنار می شد که این ممکن است دام باشد. در واقع کسانی می خواستند شرکت کنندگان در مسجد را به این بهانه متفرق کنند. در حالی که مراسم در مسجد بود و مسئله خاصی هم پیش نمی آمد. فریده می گوید در طی این 8 سال آن قدر فشار زیاد بود که صداها به جایی نمی رسید و ما زنان سکوت نکرده بودیم. صبیه درخواست طلاق کرده بود. علی چگینی طرفدار عشق آزاد خارج از خانواده بود اما تنها در مورد خودش و درخواست طلاق صبیه با بی توجهی چگینی روبرو شده بود. هم چنین چگینی خانواده صبیه را تهدید می کرده تا در مورد قتل صبیه سکوت کنند. از نظر فریده، علی چگینی حمایت شد که بگریزد تا قادر باشد در نقطه دیگری از دنیا به بحث، نوشتن و نقد و غیره بپردازد. فريده ميگويد حتي در اوايل هم روايت های مختلفي شنيده که خواسته بودند اين قتل را به قتلهای زنجيره ای بچسبانند. او ادامه ميدهد، ما سکوت نکرده بوديم و اگر اين ماجرا به دوستان خارج از کشور نرسيده، دستهایی هم بوده اند که نخواسته اند صدای ما به خارج برسد.

مهشید می گوید 4 سال پیش عزیزه شاه مرادی و مریم خراسانی هم که از ایران به سوئد آمده بودند در این باره پرس و جو کرده بودند. مهشید در آن جلسۀ اینترنتی گفت که مریم همان زمان این مسئله را به وی گفته است و به دنبال محل زندگی علی چگینی می گشته است. مریم فکر می کرده ایشان (چگینی) در آلمان باشند.

عزیزه می گوید، صبیه سالها بود که کتک می خورد، تا زمانی که چاقو در تنش فرو رفت.

 فریده حمیدی می گوید ما در این سالها دائم به دنبال این بودیم و هر دفعه این سوال بوده که علی چگینی الان کجاست تا به اطرافیانش هشدار دهیم و هم اینکه بالاخره چگینی باید پاسخگوی این اتهامات باشد.

عزیزه شاهمرادی در جواب این سوال که چرا مسئله قتل صبیه را دیر مطرح کردید گفت: در جمعی که صبیه و علی چگینی را از نزدیک می شناختند همیشه این بحث شده بود و همان موقع نیز به خارج منتقل شد و از آن زمان تا کنون در مورد آن سکوت شده است و ما این سکوت را شکستیم. همان موقع نیز کسانی که احساس مسئولیت داشتند این مسئله را مطرح و به دیگران منتقل کردند. اما دوستان بسیاری از ایشان که در جریان وقایع بودند سکوت کرده بودند و این مسئله افشا نشد و همیشه سیاست پنهان کاری اتخاذ شد.

اطلاعیه راه کارگر می گوید: " رفقای ما حتی بعد از بدست آوردن خبر موثق در باره جنایت علی چگینی، اساسا به این دلیل از افشاگری اجتناب کردند که نگران اطلاعات او درباره روابط عده معینی از فعالان سیاسی داخل کشور بودند. نگران از اینکه افشای علنی چنین آدمی او را به آغوش جمهوری اسلامی پرتاب کند و به شکار شماری از مبارزان بیانجامد.  ظاهرا همین نگرانی بوده که عده ای از فعالان داخل کشور نیز (با وجود آگاهی دقیق تر و طولانی تر از این فاجعه)  در تمام 8 سال گذشته به سکوت واداشته است. حتی آن عده از فعالان فمنیست که با دادن اعلامیه و آغاز بحث علنی در این باره سکوت را شکستند، ظاهرا مدتها قبل از آن از ماجرا مطلع بوده اند و با ملاحظاتی مشابه تن به سکوت داده اند."

http://www.rahekargar.net/elamiye/082005/chigini.pdf

 

 با توجه به بحث های اینترنتی در تاریخ27 نوامبر 2004 برخلاف گفته راه کارگر فعالان فمنیست در ایران در هر کجا که توانسته اند و هر بار که از ایران به خارج آمده اند مسئله را به بقیه گفته اند و گویا وقتی با درهای بسته سازمانها و اپوزیسیون چپ مذکور مواجه شده اند بالاخره بحث را علنی و عمومی می کنند. و همین کار هم بالاخره سازمان راه کارگر را مجبور کرد 8 ماه پس از علنی شدن ماجرا در مورد ماجرای قتل بگویند و اينکه آنها علی چگینی را بعنوان میهمان در مقر رادیو «صدای کارگر» سکنی داده اند و او نیز در مقر کومله (اینجا نیز احتمالا بعنوان میهمان) اقامت داشته است.

زنان فمنیست ایران می گویند ما بارها اطلاع دادیم مدرک و سند داریم اما بارها با درهای بسته روبرو شدیم. ترجمه درست این وقایع این است که این زنان به فعالین چپی که ارتباط داشته اند اطلاع داده اند که علی چگینی متهم به قتل صبیه است. و راه کارگر و کومله با علم بر این واقعیت از کمک به علی چگینی هیچ دریغی نکرده اند!

حتی جای سوال است که علی چگینی چه داستانی را برای گرفتن پناهندگی در فنلاند ارائه داده و تائیدیه و حمایت چه گروهها و سازمانهایی ضمیمۀ پرونده پناهندگی اوست؟

راه کارگر می نویسد تنها بعد از رفتن او (چگینی) به خارج از طریق ترکیه و به کمک سازمان ملل است که رفقای ما خبرها و شواهد مطمئنی بدست آوردند که خود او یعنی چگینی بوده که همسرش صبیه را به قتل رسانده است و به همین دلیل هر نوع رابطه با او را قطع کرده اند.  بعبارتی دیگر راه کارگر تنها اقدامش قطع کردن رابطه است ولی چرا این سازمان علی چگینی  متهم به قتل و میهمان سابقش را حتی بیش از گذشت  8 سال  افشا نکرده است؟! تنها طبق اطلاعیه مذکور این سازمان، وقتی علی چگینی با یکی از افراد راه کارگر تماس می گیرد وی به علی چگینی توصیه می کند که او (یعنی علی چگینی) بهتر است که اولا از هر نوع فعالیت سیاسی کنار بکشد و ثانیا خودش را به مقامات قضایی کشور محل اقامتش معرفی کند.

اطلاعیه راه کارگر اصولا دارای تاریخ وقایع نیست  و از آن نمی توان  فهمید که چه مدتی علی چگینی و همسر کنونی اش در مقر رادیو راه کارگر بوده اند. در چه زمانی این تماس تلفنی صورت گرفته است؟ چرا که از آن تاریخ به بعد یعنی بعد از تماس تلفنی  بنظر دیگر خطری فعالین داخل را تهدید نمی کرده است و امکان افشای علی چگینی توسط سازمان راه کارگر بوده است (وگرنه توصیه به  علی چگینی مبنی بر اینکه خود را به مقامات قضایی محل اقامتش معرفی کند آنهم به فردی که داری اطلاعات مهم از فعالین داخل ایران نیز هست، کمی دور از عقل و بدور از  نگرانی های امنیتی راه کارگر نسبت به علی چگینی است.)

اطلاعیه راه کارگر با صراحت اعلام می کند، از آنجایی که علی چگینی بارها حرفش را درباره ماجرای چگونگی وقوع  قتل صبیه عوض کرده، از نظر آنان  او باید در یک دادگاه صالح محاکمه و پاسخگو باشد. و در پایان نیز باز تکرار می کند که اگر علی چگینی به دست رژیم جمهوری اسلامی بیفتد، رژیم خواهد کوشید از او برای ضربه زدن به فعالین داخل کشور استفاده  و همچنین  علیه اپوزیسیون استفاده تبليغاتي بکند.

از آنجایی که راه کارگر 8 سال وقت داشته ارتباطاتش را جابجا کند و اگر هم نکرده بهتر است هر چه زودتر این کار را بکند و از آنجایی که با افشای علنی مسئله قتل صبیه در سطح افکار عمومی به هر حال اگر هم قرار بوده استفاده تبلیغاتی از این قتل بشود تاکنون اینکار شده و آب از سر گذشته است!

به نظر من می توان با اتخاذ سیاستی درست جلوی استرداد علی چگینی به ایران را گرفت و در مورد تبلیغات هم نمی بایستی از تبلیغات منفی رژیم هراس داشت.

به نظر من همگی ما  این دادخواهی را به صبیه بدهکاریم، به زنان فمنیست ایران که این مسئله را از هر مجرائی که توانستند مطرح کردند، مدیونیم، به خانواده صبیه که همواره تهدید شده اند تا سکوت کنند و همچنین به دو فرزند آواره اش در کردستان بدهکاریم، به انسانهایی که در این 8 سال از صداقت شان استفاده شده و قبل از بحث پالتاکی و علنی شدن ماجرا هیچ نمی دانستند و در تمام این مدت امکاناتشان را در اختیار علي چگینی قرار  داده اند مدیون هستیم و مهمتر از همه چیز ما در برابر  آینده مسئولیم و انسان هایی که در آینده ممکن است مورد خشونت و زن ستیزی او واقع شوند.

حال سوال این است که دو سازمان «میزبان» علی چگینی یعنی کومله و راه کارگر آیا حاضرند در عمل دست و آستینی بالا بزنند و برای افشای این قتل قدمی بردارند؟ یا کماکان ترجیح می دهند همگی را به سکوت دعوت کنند؟

می شود برای به جریان افتادن پرونده و دسترسی به مدارک و اسناد و هم چنین اسناد پزشک قانونی ايران یکی از  دوستان صبيه وکیل بگیرد و مدارک را در اختیار کمسیونی متشکل از زنان و تشکلات مورد اعتماد برای تحقیق پیرامون شواهد و مدارک موجود در خارج از کشور قرار داد. کمسیونی که در پایان نتایج تحقیقاتش را در اختیار عموم بگذارد. خود علی چگینی که اکنون متهم به قتل صبیه است و ادعای بی گناهی می کند نیز منطقا باید از ایجاد این کمسیون و روشنگری در مورد قتل همسر سابقش استقبال بکند تا بعد از 8 سال بالاخره بقول خودش بی گناهی اش اثبات شود.

به هر حال دوستان عزیز ما باید بتوانیم در عمل جلوی ورود قاتلان احتمالی زنان و تجاوزکاران و غیره را به اسم پناهنده سیاسی به خارج از کشور بگیریم. باید نگذاریم محیط برای زنان در اینجا نیز نا امن شود. نمی توان در خارج از حوزه قوانین جمهوری اسلامی ، از ترس سوءاستفاده رژیم و لو رفتن فعالین داخل کشور قاتلین را بکار گرفت و یا حتی شاهد گذاشتن کلاس های تدریس سوسیالیسم توسط آنها شد!!! تدریس سوسیالیسم توسط مردان مردسالاری که با وقاحت اعلام می کنند: «اختلاف من با همسرم در حدی نبود که موجب قتل او شود...» یعنی اگر در آن حد می بود....؟؟

 

اگر علی چگینی در قتل صبیه نقشی نداشته است اما  انسانی بشدت زن ستیز است این را در بند بند نامه ای که نوشته می توان دریافت. نامه ای که عمق زن ستیزی او را  افشا می کند.

http://www.etehadesocialistha.com/ArshiveNeshtari/Baygani/2004-11-20-nameh%20chgini/Pasokh%20e%20Ali%20Chagini.pdf

 

http://www.8mars.com/nashryearchive/rdata.php?rdat=11-ch-chegini.htm

 

دوستان! وقت آن رسیده که بجای نوشتن بند و برنامه و اساسنامه و ترسیم دنیایی برابر و آزاد، اهمیت را در شراکت و همکاری انسان هایی با روحیه برابری طلب گذاشت و راه ورود زن ستیزان دیروز و قاتلان امروز را به فعالیت های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در همان ابتدا بست. و نه مانند این تشکلات سیاسی 8 سال به بهانۀ سوءاستفاده تبلیغاتی رژیم از انسان زن ستیزی مانند چگینی بلرزیم و زیر پوشش مسائل امنیتی دهان ها را ببندیم. براستی چند تا از این چگینی ها را در اپوزیسیون چپ داریم؟

و درسي هم برای زنان فمنیست و سوسیالیست که در چنین مواردی از همان ابتدا باید مسئله را با زنان دیگر در میان بگذارند. 8 سال سکوت گورستانی چپ ایران بعد از مرگ صبیه برای همگی مان درسی تلخ بود که باید به صدای خودمان هرچند «ضعیف» باور داشته باشیم. چرا که ما زنان اصولا منافعی در پنهان کردن زن ستیزی نداریم. اما این منافع را  مردان دارند و بعضا خود نیز به آن آگاهند و پنهان می کنند.

در خاتمه باید بگویم دوستان عزیز، زن ستیزی فراسازمانی و فرا ایدئولوژیک اعمال می شود. به اطرافتان که بنگرید قاتلان روح و روان زنان را براحتی خواهید شناخت. زنان هر روزه در معرض شانتاژ، خشونت و قتل هستند. می بایستی صفوف خود را نه با بند و برنامه و اساسنامه انقلابی بلکه با عمل انقلابی شفاف کرد.

در غیر این صورت احتمال کسب قدرت سیاسی توسط قاتلان زنان این بار به نام سوسیالیسم چندان دور نیست.  نمونه مشخص آن بغل گوش خودمان است که کماکان زبان و بینی بریده زنان «خطاکار» تحمل می شود و با توجیه اینکه این رسم «منطقه» است و ما به عقاید مردم کاری نداریم، قرون وسطایی ترین شکنجه ها و خشونت ها بر زنان اعمال گشته و مرتجع ترین دیدگاه ها در مورد زنان، این بار به اسم سوسیالیسم ترویج خواهد شد.

برای صبیه دیر شده، اما برای ما نه!

 

رزا – اول سپتامبر 2005

 rosa_roshan@yahoo.de

 

در زير لينک مطالب مربوط به قتل صبيه:

فاش کردن قتل صبیه و ماجراهای پس از آن تا امروز- مریم خراسانی

http://www.8mars.com/vijehafrad/ghatle%20sabie.htm

همه سكوت كرده بودند، حتی ما !   - «صبيه چرا وچگونه كشته شده است؟»- فرزانه راجی

 بر گرفته از سايت زنان ايران جهان

http://www.8mars.com/vijehafrad/raji-hameh.htm

خشونت خانگی«ماجرای قتل صبیه»

در پس این سکوت سنگین چه نهفته است!؟  - عزیزه شاهمرادی

http://www.8mars.com/vijehafrad/AzizehShahmorad.pdf

http://www.8mars.com/nashryearchive/rdata.php?rdat=11-ch-azize.htm

دکتر جکيل و مستر هايد* - رزا

درج شده در نشريه شماره 11 هشت مارس

http://www.8mars.com/vijehafrad/jakil%20wa%20hayd.htm

در جستجوی قاتل صبـیه - سپیده همراز

http://www.8mars.com/nashryearchive/rdata.php?rdat=11-ch-sepide.htm

اطلاعيه پيرامون قتل صبيعه...

با صراحت بگوييم که ما چه ميگوييم! شبکه سراسری همکاری زنان ایرانی

 http://www.8mars.com/nashryearchive/rdata.php?rdat=11-ch-shabake.htm

سركوب شده ها همواره باز می گردند..

http://www.8mars.com/nashryearchive/rdata.php?rdat=11-ch-feministha.htm

منطق سرکوب شده گان و سرکوب گران را به هم نزدیک نکنید!

زخمی در دل، اتهامی پیش رو- علی چگینی

http://www.8mars.com/nashryearchive/rdata.php?rdat=11-ch-chegini.htm

به بهانه مرگ صبيعه،

 آيا مرد ايراني می تواند فمينيست باشد؟ - ايمان مظفری

http://www.8mars.com/vijehafrad/sabiehmozafari.htm

روشنفكر چپ و چاقوی جاهليت- رامين بهاری

http://www.8mars.com/vijehafrad/ramin.htm