بدن زن به مثابه اخرین تیر خلاص / فاطمه کریمی

بدن زن به مثابه اخرین تیر خلاص

 
فاطمه کریمی

انتخابات پارلمانی ۲۰۱۵ ترکیه نشان داد که در مناطق کردنشین واقع در ترکیه، منافع دولت حاکمه تامین نخواهد شد. برخلاف وی، حزب دموکراتیک خلق ها توانست اکثریت رای های ریخته شده به صندوق ها را از آن خود کند. بعد از انتخابات، دولت به بهانه مبارزه با ترورویسم و تنبیه کسانی که رویشان را از وی برگردانده بودند حملات سختی را به این مناطق اغاز کرد. دولتی که در سالهای اخیر می رفت خود را به عنوان یکی از معدود چهره های دموکراتیک منطقه نشان دهد و به قول خود روی دیگری از اسلام سیاسی و معتدل را به جهانیان معرفی کند اما به ناگاه بعد از انتخابات نقاب از صورت واقعی خود برداشت. با افزایش حملات هوایی و زمینی گسترده دولت و در نبود خبرنگاران آزاد در این مناطق، با دو تصویر از این جنایات روبرو می شویم. تصاویری که به صورت غیرحرفه ای توسط مردم و به اصطلاح محکومین این حملات گرفته می شود و از سوی دیگر، تصاویر فجیعی که سربازان ترک جهت ایجاد رعب و وحشت و از سوی دیگر نمایش قدرت کاذب خود به رخ رسانه ها و مخالفین خود می کشند. تصاویر انتشاریافته، به وضوح شدت حملات را نشان می دهد تا جایی که تصمیم گرفته شده است به مرده ها نیز رحم نشود. جایی که «مرگ» و از هستی ساقط کردن، آخرین تلاش برای درهم شکستن «مقاوت» و «برخودان» است، سردمداران «اسلام سیاسی مدرن » تصمیم گرفته اند حتی از مرده ها نیز انتقام بگیرند. مرده هایی که اکنون سمبل و نماینده زنده هایی هستند که در زمان حیاتشان رای شان را از دولت حاکمه برگرداندند و به وی پشت کردند. تصاویری که عامدانه از سوی نمایندگان قدرت انتشار می یابند به حد کافی منزجر کننده است. زنان و مردان مرده ای که قرار است حتی بعد از مرگشان نیز مورد انتقام قرار می گیرند. جایی که جسد بی جان « لقمان بیرلیک» به خودوریی بسته می شود و در خیابانها کشیده می شود. قبلا هم و در سال ۲۰۱۱ چنین عملی بر روی پیکر دو گریلای دیگر نیز صورت گرفته بود. پیکر آنها بعد از ساعتها کشیده شدن بر روی زمین در پای مجسمه آتاتورک رها می شوند با این پیام که «وطن هرگز تجزیه نخواهد شد»، این حرکت، در واقع پیامی بود برای زنده هایی که هنوز مقاومت و «برخوردان» را تنها راه «ژیان» می دانند. اما انتشار تصاویر بی جان زنی در کنار سربازان فاتح، که در روزهای اخیر انتشار یافت نیز بار دیگر توجه بسیاری را به خود جلب کرد. ویژگی بارز این تصویر چیست؟ چه تفاوتی با دیگر تصاویر دارد؟ و سربازان فاتح چه انگیزه ای دارند؟ جایی که داعش، سمبل اسلام سیاسی رادیکال، با فروختن زنان، تفسیر خود را از اسلام منعکس می کند، اسلام میانه رو اردوغانی، چه هدفی از انتشار تصاویر برهنه زن کشته شده در سر دارد؟ جسد، جسد بی جان زنی است که بعد از شکنجه و کشته شدن، «برهنه» نیز می شود. تفاوتی بارز که بر دیگر کشته شدگان البته مرد، اعمال نشده بود. این بار «کشتن» و بعد «برهنه» کردن بعد از مرگ جایی که مقاومت گر هیچ اراده ای در آن ندارد، ابزاری می شود که از سوی فاتحان جهت زهر چشم گرفتنی سخت تر از کسانی که در برابر قدرت آنها تسلیم نمی شوند. گویا بعد از مرگ نیز قرار است بدن زنان و مردان به طرز متفاوتی توسط فاتحان مورد استفاده قرار گیرد. گویا جسد برهنه این زن، علاوه بر ایجاد رعب و وحشت، قرار است پیام دیگری را نیز به کوردهای به اصطلاح «تروریست» بدهد.


https://ci6.googleusercontent.com/proxy/MTT7gNrVVFUSoGxIKya0YNLKcRanZI8moZI-Kc1QVPvFyfaYxfReIkWhuaNIlK2s_OJFVHD2PiWgtdWlQ1S5myb9N6F-c2FctdYHyATbXUFi=s0-d-e1-ft#http://www.akhbar-rooz.com/user/albums/a_0002/img_37556.jpg

جایی که حاکمان و محکومین، بدن زنان را به مثابه امری در خارج از اراده خود زن و در ید قدرت مردان می دانند، بدن زن نه به عنوان ملکی شخصی بلکه بالعکس، به مانند ملکی جمعی در نظر گرفته می شود، در نتیجه، بدن زن به مثابه «ناموس» مردان خانواده تداعی می شود. تجاوز به زنان و یا به عبارتی، بی ناموس کردن آنان، راهی می شود در جهت تجاوز و بی اخلاق کردن مردان. زنان، ضامن آبرو و اعتبار خانوادگی قلمداد می شوند و برخی اوقات، به طور نمادین سمبل خلوص و پاکی یک ملت. در واقع برهنه کردن جسد بی جان زن پیامی است به مردان حامی زن. مردانی که در نقش حفاظتی خود از ناموسشان شکست خورده اند. پیامی همراه با حس تحقیر و در هم شکستن. پیامی که با استفاده از ابژه قرار دادن بدن زن، بین مردان حاکم و محکوم رد و بدل می شود. در چنین زمینه ای، بدن زن تبدیل به ناموس خانواده و در معنایی گسترده تر، به ناموس جامعه و در نهایت ناموس یک ملت تبدیل می شود. تجاوز و در مورد اخیر، برهنه کردن بدن زن بعد از مرگش، در واقعی پیامی واضح و روشن را به کسانی که سودای مقاومت در برابر اراده حاکم را در سر می پرورانند، ارسال می کند. «در صورت ادامه مقاومت، نه تنها مرگ بلکه بی ناموسی نیز عایدتان خواهد شد.» چه بسا بی ناموس شدن بیشتر از خود مرگ می تواند روحیه مقاومت را در هم بشکند.

اما زنان نیز همچون سوژه هایی سیاسی گره خورده در چنین تعاریفی، چه هزینه ای خواهند پرداخت؟ بی گمان، در یک سیستم مبتنی بر فالوس محوری، زنان هزینه بیشتری خواهند پرداخت. آنها نه تنها به مانند مردان هزینه خواهند پرداخت علاوه بر آن، تلاش ها و مقاومت شان قربانی نوعی «تقلیل گرایی» سیستماتیک خواهد شد. زنان بعد از اثبات توانایی های خود به عنوان «سوژه ای سیاسی» زمانی پذیرفته خواهند شد که بدنشان به مثابه غنیمتی جنگی در دست دشمن قرار نگیرد. خواه مرده اش خواه زنده اش. مقاومتش، مادامی که ارزش های پذیرفته جمعی را به خطر انداخته است، نمی تواند مورد احترام قرار گیرد.

مادامی که چنین تعاریفی مورد انتقاد قرار نگیرد و زنان تنها بر مبنای حفظ ناموس باز تفسیر شوند، مقاومت نمی تواند مقاومتی راستین باشد. مقاومتی، مقاومت است که نه تنها ارزش های دروغین قدرت را به بازیچه گیرد بلکه محکومین نیز در حین مبارزه باید بسیاری از ارزش های پیشین خود را که در تضاد با آرمان های واقعی ای که برای آن مبارزه می کنند، به چالش بکشند. جایی که مبارزین بر برابری بین زن و مرد به عنوان یکی از اصول پایه ای مبارزه خود تاکید می ورزند، مبارزه زنان باید فرای «بدن» و نوع شکنجه ای که بر آن وارد می شود مورد تفسیر و ارزشیابی قرار گیرد.