آندره آ دورکین، فمینیست برجسته و یکی از نویسندگان توانای آمریکا در 9 آوریل 2005 از میان ما رفت

 

پورنوگرافی

 آندره آ دورکین

ترجمه سپیده همراز

 کلمه پورنوگرافی (هرزه نگاری) از ریشه یونانی پورنه (porne) و گرافوس (graphos) گرفته شده و به معنی «نوشتن درباره فاحشگان» است. پورنه یعنی «فاحشه» و بطور مشخص و مطلق زنی از پائین ترین طبقه فاحشه ها، یعنی آن بخش از فاحشه هایی که در یونان قدیم، در دسترس تمام شهروندان مرد قرار داشتند. پورنه، ارزانترین، بی قدر ترین، و بی پناه ترین زنان و حتی نسبت به بردگان از حقوق انسانی کمتری برخوردار بوده است. پورنه صریحا و تماما یک برده جنسی به حساب می آمد. گرافوس هم یعنی «نوشتن، سیاه قلم کار کردن، کشیدن».

کلمه پورنوگرافی به معنی «نوشتن در مورد سکس» یا «ترسیم شهوت»  یا «به تصویر کشیدن اعمال جنسی» یا «ترسیم بدن های برهنه»  یا «تمثیل های سکسی» و یا تعبیرهائی از این دست نیست. پورنوگرافی یعنی «تصویر زنان، چون هرزگانی فرومایه». در یونان قدیم همه فاحشه ها فرومایه محسوب نمی شده اند، فقط پورنه ها فرومایه تلقی می شده اند.

پورنوگرافی معاصر، کاملا و دقیقا به معنی ریشه ای کلمه وفادار مانده: ترسیم زنان، چون هرزگانی فرومایه، و به زبان امروز جنده، فاحشه.... در واقع معنی کلمه  عوض نشده و اسم گذاری کاملا درست است. تنها تفاوتی که دیده می شود، در رابطه با بخش دوم عبارت «پورنو- گرافی» است، یعنی گرافوس. به این معنی که امروز شیوه های به تصویر کشیدن متنوع تر شده و افزایش پیدا کرده، امروز دوربین (عکس، ویدئو و فیلم) به خدمت گرفته می شود، ولی محتوا همان است که بود، معنی همان است که بود، هدف همان است که بود، شان زنان تصویر شده همان است که بود، جنسیت (سکسوالیته) زنان تصویر شده همان است که بود، ارزش زنان تصویر شده همان است که بود. منتهی با پیشرفت تکنولوژی، برای به وجود آوردن چنین تصاویری، به زنان واقعی نیاز است.

کلمه پورنوگرافی جز آن چه در بالا ذکر شد معنی دیگری ندارد: تصویر فرومایه ترین هرزگان. فاحشه ها به این منظور وجود دارند که از لحاظ جنسی به مردان خدمت کنند. فاحشه ها تنها در چارچوب سلطه جنسی مردانه موجودند. خارج از این چارچوب حتی تصور وجود فاحشه مضحک است و استفاده از زنان بعنوان فاحشه ناممکن. کلمه فاحشه قابل درک نیست مگر اینکه در فرهنگ لغات مردسالار غسل شده باشیم. این مردان هستند که گروه، نوع، مفهوم، انگ، توهین، صنعت، تجارت، کالا و واقعیت زن به مثابه فاحشه را خلق کرده اند. پورنوگرافی خود جوهر، عینیت و واقعیت نظام جنسیتی مردانه است. و اصلا درون همین نظام است که زن فاحشه بوجود می آید.

ارزش گذاری سکسوالیته زن در پورنوگرافی عینی و واقعی است، چرا که زنان اینگونه ملاحظه می شوند و اینگونه ارزش گذاری می شوند. خشونت تصویر شده در پورنوگرافی، عینی و واقعی است چرا که خشونت، بطور واقعی علیه زنانی که در این فیلم ها بازی می کنند به کار می رود. تحقیر زنان آنطور که در پورنوگرافی تصویر می شود و خصلت ذاتی آن است، واقعی و عینی است چرا که زنان بازیگر به واقع اینگونه تحقیر می شوند. مصرف زنان به گونه ای که در  پورنوگرافی  تصویر می شود، واقعی و عینی است چرا که زنان، اینگونه مصرف می شوند. زنان بکار گرفته شده در پورنوگرافی، در پورنوگرافی مصرف می شوند. تعریفی که از زنان بطور مستمر و سیستماتیک در پورنوگرافی ارائه می شود واقعی و عینی است. این زنان واقعا موجودند و محکومند که در محدوده این تعاریف زندگی کنند.

اینکه عموما پورنوگرافی را «تمثیل سکس» و یا «تصویر سکس» می دانند فقط تاکیدی بر این واقعیت است که ارزش گذاری زنان بعنوان هرزگان فرومایه عمومیت دارد و سکسوالیته زنان در خود و برای خود، عموما حقیر و فاحشه گونه تلقی می شود. اینکه عموما پورنوگرافی را «تصاویر اروتیک»1 می دانند، صرفا به این معنی است که عموما تحقیر زنان را مترادف لذت واقعی در سکس می دانند. همانطور که کیت میلت2 گفت، سکسوالیته زن را به یک جوهر اساسی تقلیل داده اند «کٌس... جوهر ما، گناه ما». برخی پورنوگرافی را «کثیف» می دانند چون معتقدند که اصولا سکسوالتیه زن کثیف است. و پورنوگرافی کثیف است چون سکسوالیته زن را نشان می دهد. چون بدن زن، بویژه آلت تناسلی زن، به طور کلی کثیف است و هرزه.  بر خلاف ادعای اینان، پورنوگرافی منکر کثیف بودن سکسوالیته زنان نیست، بلکه در واقع تجسم اعتقاد به کثیف بودن سکسوالیته زنان است. پورنوگرافی از این اعتقاد بهره برداری می کند، این اعتقاد را می فروشد و ترویج می کند.

در ایالات متحده، صنعت پورنوگرافی از مجموع دو صنعت فیلم و موسیقی، بزرگتر است. در شرایطی که فقر اقتصادی در حال گسترش است، پورنوگرافی در حال رشد است: مشتریان مرد، بطور روز افزون، پول بیشتری خرج پورنوگرافی می کنند. یعنی برای صنعتی که زنان را بمثابه هرزگان فرومایه تصویر می کند پول خرج می کنند. امروزه حتی تلویزیون های کابلی هم پورنوگرافی نشان می دهند، برای مصرف ویدئوهای خانگی هم بازاریابی می شود. این صنعت هر روز به پورنه های بیشتری برای پاسخ به نیازهای رشد یابنده اش نیاز دارد. در پورنوگرافی زنان واقعی را می بندند، می آویزند، می گایند، مورد تجاوز جمعی قرار می دهند، شلاق می زنند، کتک می زنند، و طوری می نمایانند که گویا این زنان کیف می کنند. در عکس ها و فیلم ها، این زنان واقعی هستند که بعنوان پورنه مصرف می شوند، این زنان واقعی اند که به مثابه پورنه تصویر می شوند. و جاکش ها، بخاطر سود بیشتر باید پورنه تامین کنند چرا که تکنولوژی بازار مصرف بصری زنانی را که از خشونت کیف می کنند، گسترش می دهد. یک تصویر به اندازه هزار کلمه ارزش دارد. تعداد تصاویری که جوابگوی تقاضای بازار است، تعداد پورنه هایی را که باید احتیاجات تصویر را برآورده کنند، تعیین می کند. با رشد تکنولوژی و افزایش امکان دسترسی به آن، این تعداد هم رو به افزایش است. تکنولوژی به خاطر خصلتش مشوق سکوت رضایتمندانه در مقابل این تصویر نگاری است. سکوت و انفعال، مصرف کننده خوش باور را خوش باورتر می کند. او به پورنوگرافی باور می کند، به سوی آن می رود و مبلغش می شود. در حقیقت پورنوگرافی این شیوه مصرف زنان را تبلیغ می کند و به آن حقانیت می بخشد.

در نظام مردانه، زن مساویست با سکس و سکس مساویست با فاحشه. فاحشه پورنه است، فرودست ترین فاحشه ها، فاحشه ای که به همه شهروندان مذکر تعلق دارد، جنده، کس. زنی که خریدنش، خریدن پورنوگرافی است؛ دیدنش، دیدن پورنوگرافی است. دیدن سکس او، بخصوص دیدن آلت تناسلی اش، دیدن پورنوگرافی است. دیدن او در سکس، دیدن فاحشه در سکس است. مصرف او، مصرف پورنوگرافی است. خواستنش به معنی خواستن پورنوگرافی است. و بودنش، یعنی بودن پورنوگرافی.

.....

زیبائی

کمتر زنی جرات می کند عقاید مردان در مورد زیبائی ایده آل زنانه را نادیده بگیرد، چرا که این عقاید بطور جدی کیفیت و محدودیت های زندگی زنان را رقم می زند. ولی این عقاید – که در جوامع مختلف و در دوره های مختلف متفاوتند و یا با فرمولبندی های متفاوت و گاهی متناقض در یک زمان و در یک جامعه موجودند – یک پایه مشترک دارند و آن اینکه شئی باید آنچیزی باشد که قرار است باشد، رفتارش باید متناسب با کارکردش باشد. رفتار نامتناسب، زیبائی زنانه را خراب می کند. زنان قادر به همه کاری هستند و اجازه هیچ کاری را ندارند – مگر آنکه پیه انتقام و یا اکراه مردان را به تن بمالند. بنابراین اعمالی که حس زیبائی شناسی یا شهوانی مرد را تحریک می کنند، عملا تبدیل به لکه هایی جسمانی بر زن می شوند. تنها معیار ثابت برای زیبائی زنانه موجود است: زن باید با تعریف مرد از خود بعنوان یک شئی، هم در شکل و هم در عملکرد، مطابقت داشته باشد. بطور مثال جورج سند1 عدم زیبائی خود در چشم مردان (و نتیجتا به چشم خود) را به حساب فعالیت جسمی و روشنفکری اش می گذارد. و با اینکار تصویر دقیقی از زیبائی زنانه در فرهنگ غربی می دهد ارائه می دهد، تصویری که امروز هم صادق است. او می گوید:

«من بچه خوش بنیه ای بودم و بنظر می رسید وقتی که بزرگ شوم، خوشگل می شوم. ولی به وعده وفا نکردم. احتمالا تقصیر خودم بود، چون در آن سنی که زیبائی شکوفا می شود، من همه شبهایم را به خواندن و نوشتن می گذراندم....»

« حاضر نبودم کار نکنم که چشمانم کم سو نشود؛ ندوم و در آفتابی که اینقدر مرا به خود می کشد بازی نکنم؛ کفش های محکم و راحت نپوشم که مچ پایم از فرم نیفتد؛ دستکش دست کنم، یعنی از توان و سرعت دستم صرفنظر کنم، خودم را به ضعف و بی دست وپائی محکوم کنم؛ با وجود اینکه همه چیز مرا به صرف انرژی ام می خواند، خود را خسته نکنم؛ خلاصه در یک شیشه بلوری زندگی کنم که پوستم نسوزد و قبل از موعد چین نخورد و رنگ نبازد! چنین کاری هیچوقت از من بر نمی آمده است.»

خواندن و نوشتن، بخصوص نوشتن،همیشه آنتی تز زیبائی در زنان بوده و هست، از سیانور هم زهرآگین تر است. فعالیت جسمی، حتی وقتی ممنوع بود، بهتر تحمل می شد.

زنان همواره تربیت می شوند که خود را با الزامات زیبائی تطبیق دهند، و اغلب به این کار مجبور هم می شوند. البته این الزامات در هر زمان مشخص، متفاوت است، ولی این تغییری در ماهیت امر نمی دهد. از بستن پا گرفته تا بستن کمر و بستن سینه، الزامات زیبائی اغلب مستلزم معوج کردن بدن طبیعی است. از قطع کلوتریس و بزرگ و یا کوچک کردن سینه گرفته تا جراحی برای تغییر شکل بینی، زیبائی ایده آل اغلب مستلزم ناقص سازی بدن طبیعی است. از رنگ کردن مو و نقاشی صورت گرفته تا زیورآلات ضروری (مثلا کفش پاشنه بلند) زیبائی ایده آل اغلب مستلزم تحریف و نفی بدن طبیعی است. در نهایت، هر حربه ای، از حماقت گرفته تا سبعیت، بکار می رود تا بدن طبیعی زن با اعتقادات مردانه در مورد زیبائی ایده آل زنانه تطبیق یابد.

— از فصل زیبائی، کتاب پورنوگرافی: زنان در تملک مردان، آندره آ دورکین

 1  George Sand  نویسنده و شاعر قرن 91 فرانسه. فعالیت های ادبی - اجتماعی او نگاه جامعه به زنان نویسنده را برای همیشه تغییر داد.